انسان نخستین از دیدگاه فلاسفه و ادیان (کتاب مقدس)

English 8483 Views |

نگرشهاى تأویلى به قصه آدم در کتاب مقدس

قصه آدم در سفر پیدایش، در مسیر تاریخ با تلقى هاى گوناگونى روبرو شده است که بارزترین آنها از یک سو پذیرش آن به عنوان یک رخداد واقعى و عینى و از دیگر سو افسانه پنداشتن آن مى باشد که سازش دادن بین آنها ناممکن مى نماید. در یهودیت، نگاه تأویلى به قصه آدم، پیشینه تاریخى درخور توجهى دارد و به گونه هاى مختلف تداوم یافته است، البته بدون این که قداست متن کتاب مقدس نادیده گرفته شود (بر عکس مسیحیت که در نزد برخى از پیروان آن، انکار قداست آیات سفر تکوین و سایر اجزاى کتاب مقدس به وضوح دیده مى شود.) «فیلون» (20 ق. م - 54 م) فیلسوف یهودى متولد اسکندریه که در تفسیر دین از زبان فلسفه یونان و روش رمزى، سود مى برد، [گویا] نخستین دانشمندى است که دست به تأویل قصه آدم مى زند. فیلون، پاره اى از موارد قصه آدم را به عنوان واقعیت قبول داشت و ظواهر عبارات سفر پیدایش را که متعلق به آنها بود مى پذیرفت، ولى بیشتر در پى یافتن معناى تمثیلى براى عناصر این قصه بود، از این رو در فلسفه او آدم نمودار خرد، و (حوا) نمودار دریافت حسى، و مار نمودار هواى نفس، و درخت معرفت نمود اندیشه و تدبیر است.
به اعتقاد وى، خداوند دو گونه انسان آفریده است: انسان آسمانى که غیر مادى و به صورت خدا آفریده شده است و انسان زمینى که از خاک سرشته شده و ترکیبى است از عناصر مادى و معنوى (پیکر، خرد و اندیشه) و این خرد و اندیشه آدمى است که به صورت خدا آفریده شده است نه پیکر او. از نظر فیلون، خوردن از شجره ممنوعه تمثیل و کنایه است از تسلیم شدن در برابر لذت و شهوات جسمانى، چون آدم در برابر خواسته هاى جسمانى خود سر فرود آورد، فهم او از سطح فراتر دانش به سطح فروتر اندیشه، فرو افتاد. در مکتب عرفانى متأخر یهود موسوم به (قبالا) عالم خلقت که عالم ظهور و تجلى صفات و افعال الهى در قالب اشکال و صور است; نقطه مقابل عالم صفات و تجلیات که عالم توحید و آدم قدیم است، قلمداد شده است، و آدم یعنى انسان اول این عالم که مظهر آدم قدیم است، عالى ترین و کامل ترین مصداق صفات و اسماء الهى معرفى شده است، و آفرینش آدم به صورت خدا در سفر پیدایش اشاره به همین مظهریت و جامعیت اوست.
موسى بن میمون (1135 - 1204م) دانشمند یهودى مى گوید: «آفریده شدن آدم به صورت خدا، اشاره به کمال عقلانى اوست، پیش از ارتکاب گناه، خرد او به کاملترین حد خود رسیده بود و همواره با تمام وجودش به تفکر و تأمل درباره حقایق طبیعى و ماوراء طبیعى مشغول بود. گناه کردن وى، در حقیقت، روى آوردنش به لذات جسمانى بود، کوشش در ارضاى شهوات او را از تفکر درباره حقایق الهى بازداشت و عقل عملى او را که تا آن زمان خفته بود بیدار کرد، و او به جاى تعقل نظرى به تجربه هاى عملى پرداخت، به جاى حقایق به ارزشها و امور اعتبارى توجه یافت و به جاى شناخت حق و باطل، به تمیز نیک و بد و سود و زیان سرگرم شد.»
به اعتقاد ابن میمون، مار، نماد قوه موهمه است، و شمائیل (ابلیس) مظهر قوه شهویه، و درخت حیات، نمایانگر طبیعت، و شاخه آن نمودار ماوراى طبیعت، و درخت معرفت نیک و بد، نمود عقل عملى است. «یوسف البو» فیلسوف یهودى اندلس (سده 15 میلادى) سرگذشت آدم را بیانى تمثیلى از وضع انسان در این جهان مى دانست. از نظر او باغ عدن، کنایه از این عالم; آدم، کنایه از نوع بشر; درخت حیات عبارت از شریعت (تورات); مار، نماد شهوات; قرار گرفتن آدم در باغ عدن که درخت حیات در آن قرار دارد، یعنى انسان در این جهان باید به احکام تورات پایبند باشد، و بیرون شدن وى از باغ عدن پس از نافرمانى، کنایه از کیفرى است که نافرمانى از احکام الهى در پى دارد. در تأویل قصه آدم در مکتب یهود، تفاوت تلقیهاى کنایى، انکار ناپذیر است، ولى احترام به سفر پیدایش و نیز قصه آدم به عنوان یک رخداد عینى در یک مقطع از تاریخ، در آن به وضوح دیده مى شود.
تأویل قصه آدم در مسیحیت و کشف مفاهیم رمزى آن، ویژگى مخصوص به خود را دارد. سیر تأویل در این مکتب را مى توان تلاش همراه با عقب نشینى از موضع اعجاز آمیز تلقى شدن خلقت آدم در کتاب مقدس ارزیابى کرد. نخستین برخورد تأویلى با عنصرى از قصه آدم در خود عهد جدید به چشم مى خورد که مسیح را از خدا و ازلى مى داند، و آن گاه «کارل بارت» در رابطه با دو ادعاى فوق، سخنى دارد که مى تواند توجیهى باشد براى آیه 3 باب 5 سفر پیدایش: «سپس خدا آدم را به صورت خود آفرید.» زیرا در آن آمده است آدم شبیه و نمونه مسیح آینده است، بدین سان مسیح، اصل، و آدم، شبیه و نمونه آن اصل است و چون اصل بر شبیه و نمونه مقدم است، مسیح بر آدم تقدم دارد. بنابراین آدم را به صورت خدا آفرید، یعنى او را شبیه مسیح آفرید و به او شکل و شمایل مسیح را داد.
داروینیسم عمده ترین عامل در تزلزل عقیده مسیحیان در قبال قصه آدم در کتاب مقدس و تحفظ بر ظواهر آن به شمار مى آید، زیرا جیمز برنت که یکى از پایه گذاران اولیه نظریه تکامل انواع به شمار مى آید، در مقام بیان تضاد این نظریه با قصه انسان در تورات مى گوید: «بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست، بلکه یک تعالى پررنج است.»
با این حال پدر کلیسون مى نویسد: «اگر خداوند ماده تکوین انسان را نه از خاک بلکه از یک جانور مناسب و نزدیک به انسان گرفته باشد که آهسته آهسته تحت اراده و هدایت او تکامل یافته و سپس به او روح افاضه شده، در این صورت هم این تمهید طولانى و هم عمل نهایى افاضه روح، همه و همه فعل الهى است.» چنین برخوردى از سوى کلیسا، با نظریه تکامل انواع، به معناى پذیرش این نظریه (جز در مورد افاضه روح) بود و خواه ناخواه تأویل ظاهر کتاب مقدس بر اساس ترانسفورمیسم را به همراه داشت.
دومین تلقى تأویل گرایانه، (ارتدکس نوین) بر عکس کاتولیکها و بسیارى از پروتستانهاى سنت گرا (که عقیده به دخالت ماوراء الطبیعى در تکون جهان دارند) این است که آموزه آفرینش فقط با مقام هستى شناختى انسان و جهان در حال حاضر سر و کار دارد و نه با آغاز آفرینش، در گذشته. این باور با دو روایت، توسط اگزیستانسیالیسم و تحلیل زبانى ارائه شده است. اگزیستانسیالیست ها معناى آفرینش را محدود به اعتراف شخصى فعلى مى دانند و منکر هر اشاره و ارجاعى به اعمالى که خدا از روى قصد و اراده در زمان و مکان انجام داده باشد، هستند… تحلیل گران زبانى مى گویند: «اسطوره آفرینش، یک داستان مفید یا اگر ترجیح دهید یک داستان پند آمیز است که احساس مخلوق بودن، تناهى و اتکاى بشر را به خداوند بیان مى کند و احساس پرستش و احترام را در انسان دامن مى زند.»
خداوند یک کوزه گر، یا بنا، یا سازنده اى از این گونه نیست، ولى تمثیل و تصویرهاى کتاب مقدس منجر به واکنشى در برابر خداوند و جهان مى شود که درست و موثق است. هیچ رویدادى در زمان، چه در ابتدا و چه بعد از آن نبوده است که این تمثیل به آن اشاره داشته باشد. در بطن حقیقت قضیه وار، هیچ معناى بیطرفانه اى نیست که بدون دخالت و مدخلیت شخصى یا انسانى قابل بیان باشد…. در این تحلیل گرچه رخدادى به نام آفرینش آدم و جهان در زمان معین به صورت مطرح شده در کتاب مقدس، مورد انکار قرار مى گیرد، در عین حال قداست این متون را نمى شکند و آن را حامل پیام سازنده مى داند.
در سومین برخورد تأویلى با داستان آفرینش در سفر تکوین، با جسارت بیشترى، ظاهر کتاب مقدس ناپذیرفتنى اعلام مى گردد. «پان گاتفرید آیشهورن» (1827 - 1752م) دانشور کتاب مقدس و خاورشناس آلمانى، نخستین کسى بود که اصطلاح (اسطوره) را درباره مطالب انجیل به کار برد و ادعا کرد که قصه هاى سفر پیدایش درباره آفرینش جهان، نخستین موجودات بشرى، توفان و …، همانند داستانهاى بى شمار دیگر، ادبیات کهن هستند و سبک تفکر همه مردمان در مراحل اولیه تاریخ آنان است. مسیحیان قدیم معتقد بودند که هنگام قرائت کتاب مقدس، خداوند از خلال صفحات با ما سخن مى گوید، ولى کسانى چون (آیشهورن) تورات و انجیل را نوعى سند تاریخى بشرى و محتواى آن را دستاورد انسان مى انگاشتند. وى. اف اشتراس (74 - 1808) که از روحانیان و خادمان کلیسا بود، نیز باور نداشت که نمادهاى مسیحى، امور واقعى تاریخى ماوراء طبیعیند.
وى با رد اندیشه ماوراء طبیعى گرایان که معجزه را قبول داشته و مى پنداشتند که وقایع مندرج در کتاب مقدس به شرحى که آمده عینا روى داده است و نیز با نامقبول خواندن دیدگاه عقل گرایان که براى آن حوادث، توضیحهاى طبیعى ارائه مى دادند; تفسیر اساطیرى تازه و جامعى از انجیلها عرضه مى دارد و در نهایت نشان مى دهد که رموز گرانقدرى که قرنها آسمانى انگاشته شده بود، آفریده تخیل اسطوره پرداز آدمى بوده است.

درک و احساس نخستین انسان
در میان دیدگاه هاى مختلف درباره مسائل زیست شناختى نخستین انسان، برخى به ابعاد ادراکى و معنوى انسان اولیه توجه کرده اند، از جمله مکتب زرتشت، ترانسفورمیسم و فیکسیسم هستند که هر یک تعریفى از شخصیت معنوى و روحى انسان و یا انسانهاى اولیه ارائه داده اند. با توجه به ماهیت ترانسفورمیسم که نخستین انسان را حیوانى مى داند که تازه بر مبناى انتخاب طبیعى، بقاء اصلح و اصل وراثت، از نوع حیوانى پیشین خود فاصله گرفته و قدم در دایره نوع جدید گذاشته است، بایستى قواى مغزى، درک و شعور انسانى و حس اخلاقى او نیز، برزخى باشد بین ویژگیهاى یک حیوان و انسان متعادل و به تدریج پا به پاى تکامل جسمى او، تکامل پیدا کرده باشد. «جیمز برنت» مى نویسد: «تاریخ انسان، قهقرایى و سقوط از کمال اولیه نیست بلکه بر خلاف ادعاى سفر پیدایش، تعالى پررنج است، زیرا سقوط در کتاب مقدس، به معنى سقوط درک و عقل است.»
سخن خود داروین نیز به این معنى اشاره دارد که مى گوید: «حس اخلاقى انسان نیز از انتخاب طبیعى ریشه گرفته است، در سرآغاز تاریخ انسان، قبیله اى که اعضایش داراى غرایز اجتماعى نیرومندى نظیر وفادارى و ازخودگذشتگى در راه خیر و صلاح عام بوده اند، امتیازى بر سایر قبایل احراز کرده اند، و از آنجا که اخلاق توانسته است جزء ارزشهاى بقاء درآید رفته رفته معیارهاى وجدان پدیدار شده اند، پس حس اخلاقى را نمى توان در نخستین انسان اثبات کرد و او را برخوردار از معنویت و خردورزى دانست.» نخستین انسان در آیین زرتشت، پیام خدایى خیر را گرفته و به پاک اندیشى و قدرت مبارزه با اهریمن دست پیدا مى کند و این، حکایت از عقل و خداخواهى او دارد: «فروهر کیومرث پاک را مى ستاییم. نخستین کسى که به گفتار و آموزش اهورامزدا گوش فرا داد.» «چون کیومرث مانسر سپند (کلام مقدس) ویژه هرمزد را بنیوشید به پاکى اندیشه اندیشید که آن براى زدن دروج (اهریمن) بهتراشویى (پرهیزکارى) است.» «مشى و مشیانه که از نطفه کیومرث پدید آمده اند، داراى اختیار و انتخابند و در آغاز مؤمن به خداى خیرند، ولى با حیله اهریمن گناهکار و دوزخى مى شوند. وقتى مشى و مشیانه به صورت انسان درآمدند، به خدایى اورمزد معترف شدند، اما بر اثر اغواى اهریمن وى را آفریدگار جهان دانستند. این اندیشه و گفتار دروغ سبب شد که هر دو گناهکار شدند به نحوى که روان آنان تا پایان جهان دوزخى شد.»
تصویرى که مطالعه متن کتاب مقدس از سیماى انسانى، ویژگیهاى روحى و لیاقتهاى ذاتى آدم به دست مى دهد، بسیار روشن است. تکلم خدا با آدم، واگذارى کار بهشت پیش از هبوط و کار زمین بعد از هبوط به عهده آدم، همکارى بین آدم و حوا، ممنوعیت از میوه درخت معرفت، ارتکاب گناه و کیفر آدم و حوا…، حکایت از تعالى انس با خدا، استعداد ابتکار، حس اجتماعى، نیاز به هدایت الهى در اعمال اختیار و اراده و قدرت انتخاب و اختیار و… از ابعاد شخصیت انسانى آدم حکایت دارند. نکته درخور توجه در تصویر کتاب مقدس از آدم، گناهکار ماندن زوج مقدس است که به رغم احساس گناه و خلافکارى، حس ندامت و اظهار پشیمانى در آنها دیده نمى شود، شاید این به معناى تحفظ انگیزه گناه تلقى گردد و همین انگیزه منشأ گناه جبلى در نسل آن دو را تشکیل دهد.
گناهکار ماندن نخستین انسان، نقطه مشترکى بین تلقى زردشتى و باور اهل کتاب است، بدین معنى که مشى و مشیانه و آدم و حوا نمى توانند آلایش گناه را از روح خود پاک سازند، گر چه تفاوتى هست میان گناه نخستین زوج در آیین زرتشت و زوج مقدس در سفر پیدایش، که یکى شرک است و دیگرى مخالفت امر خدا. در تفسیر مفسران کتاب مقدس نیز بر سقوط جبران ناپذیر آدم در اثر گناه تأکید شده است و بعضى از نحله هاى مذهبى نه تنها زوال موهبتهاى اضافى که حتى زوال موهبتهاى ذاتى آدم را نیز از آثار گناه دانسته و از بازگشت آنها با توبه سخنى به میان نیاورده اند، بلکه در مسیحیت گناه آدم را صفتى مى شناسانند که به اولاد او به ارث مى رسد و جزئى از فطرت آنها قرار مى گیرد. مطلب درخور توجه دیگر این است که به رغم ادعاى مفسران و متکلمان یهودى مبنى بر بهره مندى آدم از بالاترین درجه درک و خرد پیش از ارتکاب گناه، خود تورات صراحت دارد که آدم و حوا با این که برهنه بودند، نمى دانستند که لباس ندارند، وقتى که امر خدا را مخالفت کرده و از میوه درخت ممنوعه خوردند، فهمیدند که لباس بر تن ندارند. چنین نسبتى به آدم و حوا، به معناى جهل و حتى نبود احساس ابتدایى است. بنابراین ناسازگارى روشنى بین نگاه مفسران یهود و متن تورات وجود دارد.

 

Sources

سیدابراهیم سجادی- مقاله تحلیل داستان آدم در قرآن- مجله پژوهش های قرآنی- شماره 15 و 16

لاندمان- انسان شناسى فلسفى- ترجمه رامپور صدر نبوى- صفحه 5-3

على اصغر حلبى- انسان در اسلام و مکاتب غربى- صفحه 14 و 137 - 127

دانیل بیتس و فرد پلاک- انسان شناسى فرهنگى- ترجمه محسن ثلاثى- صفحه 20 و 29

آپارین- حیات، طبیعت، منشأ و تکامل آن- ترجمه هاشم بنى طرفى- صفحه 10- 11

محمود بهزاد- داروینیسم و تکامل- صفحه 201 و 103

ایان باربور- علم و دین- ترجمه بهاء الدین خرمشاهى- صفحه 106 و 112 و 120- 125 و 605

محمدجواد علوى طباطبایى- آفرینش در قرآن- صفحه 116

جواهر لعل نهرو- نگاهى به تاریخ جهان- جلد 2 صفحه 1004 – 1055

دائرة المعارف بزرگ اسلام- مقاله آدم و یهودیت- جلد 1 صفحه 173

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏6 صفحه 122

دائرة المعارف بزرگ اسلامى- مقاله آدم و مسیحیت- جلد 1 صفحه 179

دان کیوپیت- دریاى ایمان- ترجمه حسن کامشاد- طرح نو- صفحه 112- 111 و 119- 118

دائرة المعارف بزرگ اسلامى- مقاله آدم در آیین زرتشتى- جلد 1 صفحه 180

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information