دعای حضرت ایوب علیه السلام و نحوه استجابت آن
English 8482 Views |ایوب (ع)
حضرت ایوب یکی از راهنمایان بشری به سوی هدایت بود. زمان او متأخر از ابراهیم (ع) و متقدم بر موسی (ع) بوده؛ آن گونه که مورخان درباره اش اظهار کرده اند مسکن او قریه ای بین رمله و دمشق بوده است. از ابتدا فردی ثروتمند و توانگر و مورد لطف و مرحمت خداوند بوده است. گویند اغنام و احشام فراوان داشته و دارای هفت هزار رأس گوسفند و سه هزار نفر شتر و پانصد جفت گاو و پانصد رأس الاغ بوده است. در طول دعوت مردم به سوی خدا، بیش از سه نفر کسی به او ایمان نیاورد. ایوب دارای هفت پسر و سه دختر بود. وضع زراعی او هم بسیار خوب بود. همواره سپاسگزار خدای منان بود و در پیشامدهای ایام جز شکر، کاری نمی کرد. جمله «نعم العبد إنه أواب؛ چه نيكو بنده اى به راستى او توبه كار بود.» (ص/ 44) از ساحت قدس الهی درباره اش صادق است. شیطان و نفس اماره خواست که او را بلغزاند، نتوانست.
دعای حضرت ایوب (ع)
خداوند می فرماید: «و أیوب إذ نادی ربه أنی مسنی الضر و أنت أرحم الرحمین* فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر و ءاتینـه أهله و مثلهم معهم رحمة من عندنا و ذکری للعـبدین* و إسمـعیل و إدریس و ذاالکفل کل من الصـبرین* و أدخلنـهم فی رحمتنا إنهم من الصـلحین؛ به خاطر بیاور قصه ایوب را آن دم که پروردگار خویش را خواند؛ به این که جدا مرا رنجی سخت رسید و تو بخشاینده ترین بخشایندگانی. پس دعای او را اجابت کردیم و رنجی که به او رسیده بود ببردیم و فرزندان او را زنده کردیم و مانند آن فرزندان را به او عطا کردیم، برای رساندن رحمتی از خود به او و به جهت تذکری برای ستایشگران و عبادت کنندگان. و نیز اسماعیل و ادریس و ذوالکفل را یاد کن که هر یک از صابران بودند. ما آنان را به رحمت خود وارد کردیم؛ زیرا آنان از شایستگان بودند.» (انبیاء/ 83- 86)
این جمله، دعائى است که خداى تعالى از حضرت ایوب (ع) بعد از آنکه مرضش به طول انجامید و اموال و فرزندانش همه از بین رفت نقل مى کند. "حضرت ایوب" سرگذشتى غم انگیز، و در عین حال پرشکوه و با ابهت دارد، صبر و شکیبایى او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود، به گونه اى که "صبر ایوب" یک ضرب المثل قدیمى است. "ضر" (وزن حر) به هر گونه بدى و ناراحتى که به روح و جان یا جسم انسان برسد، و همچنین نقص عضو، از بین رفتن مال، مرگ عزیزان، پایمال شدن حیثیت، و مانند آن گفته مى شود، و چنان که بعدا خواهیم گفت ایوب گرفتار بسیارى از این ناراحتیها شد. ایوب همانند سایر پیامبران به هنگام دعا براى رفع این مشکلات طاقت فرسا نهایت ادب را در پیشگاه خدا به کار مى برد، حتى تعبیرى که بوى شکایت بدهد نمى کند، تنها مى گوید: «من گرفتار مشکلاتى شده ام و تو ارحم الراحمین هستى.» حتى نمى گوید مشکلم را برطرف فرما زیرا مى داند او بزرگ است و رسم بزرگى را مى داند. وجوه ادبى که در این دعا به کار رفته، از بیانات قبلى روشن مى شود بدین صورت است که ایوب (ع) هم مانند آدم، نوح، موسى و یونس (ع) حاجت خود را که عبارت بود از بهبودى از مرض صریحا ذکر نکرد، او نیز خواست هضم نفس کند و حاجت خود را کوچکتر از آن بداند که از پروردگار، آن را درخواست کند، همه انبیاء (ع) هیچوقت حاجت خود را اگر درباره امور دنیوى بوده صریحا ذکر نمى کرده اند اگر چه غرضشان از آن حاجت، پیروى نفس هم نبوده.
وجه دیگر اینکه اصولا ذکر سبب درخواست، که همان اساس مرض بود و همچنین ذکر صفتى که در مسئول هست، وسائل را به طمع سؤال مى اندازد مثل "ارحم الراحمین" بودن او و سکوت از خود حاجت، بهترین و بلیغ ترین کنایه است از اینکه حاجت احتیاج به تصریح ندارد، براى اینکه تصریح به حاجت موهم این است که لا بد اسباب مذکور براى انگیختن رحم آن کسى که "ارحم الراحمین" است، کافى نبوده و محتاج به تاکید و تفهیم به لفظ است.
رنج های حضرت ایوب (ع)
حضرت ایوب (ع)، این فرد الهی و این یگانه پرست واقعی، زمانی مورد حمله ی مصایب و هجوم بلایا واقع شد. از هر جهت سختی ها به او روی آور شد. یک روز نابهنگام، فارغ و آسوده بود که کسی آمد و گفت: «گاوها را دزدان بردند.» هنوز حرف او به پایان نرسیده بود که دیگری آمد و گفت: «آتش، گوسفندان را سوزاند.» هنوز سخن او به پایان نرسیده بود که دیگری آمد و بیان کرد: «اتاق بر فرزندانت خراب شد.» او با شنیدن تمام این بیانات، شکر خدا می نمود و سپاس او را بر زبان جاری می ساخت. نتیجه سختی ها و بلایا بر او سپاسگزاری بود تا این که بلا بر بدن او مستولی شد. بدنش نحیف و مجروح شد؛ اما هیچ گاه عنان صبر را از دست نداد. عفونت بر بدنش آن قدر غلبه یافت که مجبور شد محل سکنای خود را ترک بگوید و از آن جا هجرت نماید. زنی به نام «رحیمه» یا «رحمه» داشت. او پرستاری شوهر بیمار را به عهده گرفت و از دسترنج خود متعهد مخارج زندگی شد و با زحمت بسیار وسایل زندگی را فراهم می کرد.
این وضع، هفت سال و هفت ماه به طول انجامید تا روزی که یک فرد مصری خواست زن او را بفریبد و نتوانست. زنی دیگر به او گفت: «در صورتی که گیسوانت را بدهی، فلان مقدار به تو می دهم.» عسرت زندگی سبب پذیرش این درخواست شد. شیطان از این پیشامد به نفع سیرت پست خود استفاده کرد و نزد ایوب آمد و گفت: «زنت کار بد انجام داد و به پاداش عمل زشتش حاکم، گیسوانش را برید.» ایوب با دیدار همسر، غضبناک شد و تصمیم گرفت زن را صد چوب بزند. این جا بود که طاقتش طاق شد و جام صبرش سرشار شد و به خدای خود جمله ای عرض کرد که در عین حال که به لطافت خاصی برای جلب رضای خداوندی آمیخته است، هیچ گونه ناسپاسی دربرندارد: «و أیوب إذ نادی ربه أنی مسنی الضر و أنت أرحم الرحمین؛ خدایا سختی زندگی به من روی آورده و زیان و ضرر به من رسیده است و تو ارحم الراحمین هستی.» (انبیاء/ 83)
استجابت دعاى ایوب (ع)
این بیان ایوب به پیشگاه ذات باری با اجابت همراه شد و دعایش مستجاب گردید و خداوند وسایل رفع بلایا را از او فراهم فرمود و او را با خطاب: «ارکض برجلک هـذا مغتسل بارد و شراب؛ [به او گفتیم] با پاى خود [به زمین] بکوب، اینک این [چشمه سار] شستشوگاهى است خنک و نوشیدنى.» (ص/ 42) مأمور نمود که به چشمه آب گرم تن را شستشو دهد. عفونت از بدنش برطرف گشت و مأمور شد که از چشمه آب سرد بیاشامد. آشامید و امراض بدنی او برطرف شد و اهل و فرزندانش را به او برگرداند و آنان را زنده کرد و مانند آن ها را هم داد؛ فرمود: «فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر و ءاتینـه أهله و مثلهم معهم رحمة من عندنا و ذکری للعـبدین؛ پس دعاى او را اجابت نمودیم و آسیب وارد شده بر او را برطرف کردیم، و خانواده او و نظیرشان را همراه با آنان مجددا به وى عطا کردیم تا رحمتى از جانب ما و تذکرى براى خداپرستان باشد.» (انبیاء/ 84)
صبر کلید پیروزى
سرانجام ایوب از بوته داغ این آزمایش الهى سالم به درآمد، و فرمان رحمت خدا از اینجا آغاز شد که به او دستور داد «پاى خود را بر زمین بکوب» چشمه آبى مى جوشد که هم خنک است براى شستشوى تنت، و هم گواراست براى نوشیدن. بالاخره همان خداوندى که چشمه زمزم را در آن بیابان خشک و سوزان از زیر پاشنه پاى اسماعیل شیرخوار بیرون آورد، همان خدایى که هر حرکت و سکونى، هر نعمت و موهبتى، از ناحیه اوست، این فرمان را درباره ایوب صادر کرد و چشمه آب جوشیدن گرفت، چشمه اى خنک و گوارا و شفابخش از بیماریهاى «برون و درون» بعضى معتقدند این چشمه داراى یک نوع آب معدنى بوده که هم براى نوشیدن گوارا بوده و هم اثرات شفابخش از نظر بیماریها داشته، [و بعضى مى گویند دو چشمه جوشیدن گرفت یکى براى نوشیدن و یکى براى شستشو و بعضى مى گویند یک چشمه بود که دو حالت داشت به هنگام شستشو گرم و به هنگام نوشید گوارا بود] هر چه بود لطف و رحمت الهى بود درباره پیامبرى صابر و شکیبا. بعضى گفته رحمت خدا هنگامى که آن جناب کاملا از پا افتاده بود و قادر به حرکت نبود و خداوند اول مرض پاى او را شفا داد و بعد با زدن پا بر زمین چشمه اى در آنجا برایش جوشانده و دستور داد که از آن چشمه حمام بگیرد و بنوشد تا ظاهر و باطنش از مرضها بهبودى یابد. این مطالب از سیاق آیه استفاده مى شود و مورد تأیید روایات هم هست.
علامه طباطبایی می فرماید: «واقع شدن این آیه در دنبال آیه قبلى که درخواست و نداى ایوب (ع) را حکایت مى کرد، این معنا را افاده مى کند که خداى سبحان خواسته است به وى اعلام کند که دعایش مستجاب گشته. و جمله "ارکض برجلک" حکایت آن وحیى است که در هنگام کشف از استجابت به آن جناب فرموده. و یا اینکه در این جمله چیزى از ماده "قول" تقدیر گرفته شده، که اگر اظهار مى شد چنین مى شد: "فاستجبنا له و قلنا أرکض" و سیاق آیه که سیاق امر است اشعار دارد بلکه کشف مى کند از اینکه: آن جناب در آن موقع آن قدر از پا درآمده بود که قادر به ایستادن و راه رفتن با پاى خود نبوده، و در سراپاى بدن بیمارى داشته، و خداى تعالى اول مرض پاى او را شفا داده، و بعد چشمه اى در آنجا برایش جوشانده، و دستور داد که از آن چشمه حمام بگیرد، و بنوشد تا ظاهر و باطن بدنش از سایر مرضها بهبودى یابد. و این مطالبى که گفتیم از سیاق آیه استفاده مى شود، مورد تایید روایات هم هست. و در آیه شریفه از طریق حذف جزئیات ایجاز به کار رفته، و تقدیر آن این است که: "ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب، فرکض برجله و اغتسل و شرب فبرأ الله من مرضه؛ پاى خود به زمین بکش که پهلویت چشمه اى خنک و نوشیدنى ایجاد شده، پس ایوب پاى خود بدان سو کشید، و چشمه را یافته از آن غسل کرد، و از آبش نوشید و در نتیجه خدا او را از همه مرضها بهبودى داد."»
موفقیت و پیروزى در آزمایش و امتحان
خداوند می فرماید: «فاستجبنا له فکشفنا ما به من ضر و أتیناه اهله و مثلهم معهم رحمة من عندنا و ذکرى للعابدین؛ ما دعاى او را مستجاب کردیم، و ناراحتیهایى را که داشت برطرف ساختیم، و خانه اش را به او بازگرداندیم، و همانندشان را بر آنها افزودیم، تا رحمتى از سوى ما و تذکرى براى عبادت کنندگان باشد.» (انبیاء/ 84) ما هم دعا و ندا او را اجابت کردیم و آنچه وى را از رنج و سختى بود برطرف ساختیم (و بیمارى او را شفا بخشیدیم) و کسان او را (از دختران و پسران او) که هلاک شده بودند عینا به او رد کردیم و مانند آنها را هم اضافه بر آنان به او عطا کردیم (و همچنین اموال و مواشى او را که به هدر رفته بود عینا با مثل آنها بالمضاعف به او بازگردانیدیم) و این رحمت و نعمتى از جانب ما براى او و موعظه و پندى براى خداپرستان بود که در بلایا صبور باشند و از خلق منقطع گشته و به خدا رو کنند و بر او توکل نمایند زیرا در عصر ایوب گرامى تر از او نزد خدا نبود و خداوند او را مبتلاى به بلاى عظیم و محن عظیمه نمود اما او به خوبى صبر نمود پس بر هر عاقلى میسر و سزاوار است که چون سختى او را رسید بر آن شکیبا باشند و جزع و بى تابى نکنند و بدانند که فرجام صبر نیکو و عاقبت بردبارى محمود است.
استجابت دعاى ایوب (ع) با شفاى امراضش و بازگردان اهل او به او
نخستین و مهمترین نعمت الهى که عافیت و بهبودى و سلامت بود به ایوب بازگشت، نوبت بازگشت مواهب و نعمتهاى دیگر رسید، و در این زمینه قرآن مى گوید: ما خانواده اش را به او بخشیدیم. «و وهبنا له أهله» و همانند آنها را با آنها قرار دادیم «و مثلهم معهم» تا رحمتى از سوى ما باشد، و هم تذکرى براى صاحبان فکر و اندیشه «رحمة منا و ذکرى لأولی الألباب» (ص/ 43)
در اینکه چگونه خاندان او به او بازگشتند تفسیرهاى متعددى وجود دارد، مشهور این است که آنها مرده بودند خداوند بار دیگر آنها را به زندگى و حیات بازگرداند. ولى بعضى گفته اند آنها بر اثر بیمارى ممتد ایوب از گرد او پراکنده شده بودند، هنگامى که ایوب سلامت و نشاط خود را بازیافت بار دیگر گرد او جمع شدند. این احتمال نیز داده شده است که همه یا عده اى از آنها نیز گرفتار انواع بیماریها شده بودند، رحمت الهى شامل حال آنها نیز شد، و همگى سلامت خود را بازیافتند، و همچون پروانگانى گرد شمع وجود پدر جمع گشتند. افزودن "همانند آنها بر آنها" اشاره به این است که خداوند کانون خانوادگى او را گرمتر از گذشته ساخت و فرزندان بیشترى به او مرحمت فرمود. گر چه در مورد اموال ایوب در این آیات سخنى به میان نیامده است، ولى قرائن حال نشان مى دهد که خداوند آنها را به صورت کاملتر نیز به او بازگرداند.
قابل توجه اینکه ذیل آیه فوق هدف بازگشت مواهب الهى به ایوب را دو چیز مى شمرد: یکى "رحمت الهى بر او" که جنبه فردى دارد، و در حقیقت پاداش و جائزه اى است که از سوى خداوند به این بنده صابر و شکیبا، و دیگر "دادن درس عبرتى به همه صاحبان عقل و هوش در تمام طول تاریخ" تا در مشکلات و حوادث سخت، رشته صبر و شکیبایى را از دست ندهند، و همواره به رحمت الهى امیدوار باشند. در مورد «و وهبنا له أهله و مثلهم معهم رحمة منا و ذکرى لأولی الألباب» در روایات آمده تمامى کسان او به غیر از همسرش مردند و آن جناب به داغ همه فرزندانش مبتلا شده بود، و بعدا خدا همه را برایش زنده کرد، و آنان را و مثل آنان را به آن جناب بخشید. بعضى گفته اند که فرزندانش در ایام ابتلایش از او دورى کردند و خدا با بهبودیش آنان را دوباره دورش جمع کرد، و همان فرزندان زن گرفتند و بچه دار شدند. پس معناى اینکه خدا فرزندانش را و مثل آنان را به وى بخشید همین است که آنان و فرزندان آنان را دوباره دورش جمع کرد. تمام این عنایات که خدای بزرگ به او ارزانی داشت، برای تنبه و تذکر خداپرستان مفید و سودمند است و مایه ازدیاد نیروی عقیدتی آنان می شود.
Sources
آیت الله محمدی گلپایگانی- جرعه ای از زلال قرآن- جلد 2
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 17 صفحه 321، 330
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 13 ص 478، جلد 19 ص 297- 298 و 291
علیرضا میرزا خسروانی- تفسیر خسروى- جلد 6 صفحه 39
عین الله ارشادی- سیمای الگویی پیامبران در قرآن کریم
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites