اهل کتاب و رابطه آنها با اسلام و مسلمانان (تمسخر)

English 7133 Views |

مسخره کردن اسلام

گروهى از اهل کتاب، دین و آیات الهى را به بازى و تمسخر مى گرفتند، براى همین، خداوند مسلمانان را از دوستى با آنان برحذر مى داشت: «لا تتخذوا الذین اتخذوا دینکم هزوا ولعبـا من الذین اوتوا الکتـب من قبلکم و الکفار اولیاء؛ اى کسانى که ایمان آورده اید! کسانى را که دین شما را به بازیچه گرفته اند (چه از کسانى که پیش از شما کتاب داده شده اند و چه از کافران) دوستان خود مگیرید، و از خدا بترسید اگر واقعا مؤمنید.» (مائده/ 57)
مفسران آیه را اشاره به برخورد افرادى از اهل کتاب دانسته اند که نزد مسلمانان اظهار اسلام کرده، ولى در واقع بر کفر خود مانده بودند. آنان با این کار اسلام را بازیچه خود قرار مى دادند. آنان همچنین با شنیدن صداى اذان و دعوت مردم به سوى نماز، آن را به مسخره گرفته، مى خندیدند: «و اذا نادیتم الى الصلوة اتخذوها هزوا ولعبـا ذلک بانهم قوم لا یعقلون؛ و چون [با اذان] به نماز ندا دهید، آن را به مسخره و بازى مى گیرند. این از آن روست که آنها مردمى نابخردند.» (مائده/ 58)
قرآن ریشه چنین برخوردى را نابخردى و فقدان فهم درست معارف و معانى نهفته در این اعمال عبادى مى خواند که دلیل دیگرى جز ایمان مسلمانان به خداوند، قرآن، کتب آسمانى پیشین و فاسق بودن اغلب اهل کتاب نداشت: «قل یـاهل الکتـب هل تنقمون منا الا ان ءامنا بالله وما انزل الینا وما انزل من قبل وان اکثرکم فـسقون؛ بگو: اى اهل کتاب! آیا [علت این که] بر ما خرده مى گیرید؟ جز این است که ما به خداى یگانه و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه پیش از این نازل گردیده، ایمان آورده ایم؟ و این به خاطر آن است که اغلب شما نافرمانید.» (مائده/ 59)
بر اساس برخى آیات، اهل کتاب بر پایه بشارتهاى آمده در تورات و انجیل، خیلى دقیق و روشن، پیامبر اسلام را مى شناخته اند. (بقره/ 146؛ آل عمران/ 20) اما به رغم این بشارتها، دست به تحریف و کتمان آنها زده، از تصدیق حقانیت قرآن و پیامبر اسلام خوددارى مى کردند. تغییر کلماتى همچون «فارقلیطا» که معادل کلمه «احمد» (ص) است به «پارکلى طوس» نمونه اى از این تحریفها است، از این رو، قرآن اهل کتاب را بدان جهت که در کتابهاى آسمانى دست برده و آن را به صورت ناقص ارائه داده اند سرزنش مى کند: «تجعلونه قراطیس تبدونها و تخفون کثیرا؛ شما آن را به صورت پراکنده در کاغذها قرار داده، [قسمتى را] آشکار و بسیارى را کتمان مى کنید.» (انعام/ 91) و چون تحریف و تصرف آنها در کتاب خدا، موجب شد بخشهاى فراوانى از کتاب الهى از بین برود آنان را از کسانى مى شمارد که تنها از بخشى از کتاب آسمانى بهره برده اند: «الذین اوتوا نصیبـا من الکتـب؛ کسانى را که از کتاب بهره اى یافته اند.» (نساء/ 51)

برخورد قرآن با اهل کتاب

قرآن به رغم همه دشمنیهاى اهل کتاب با اسلام و مسلمانان ضمن رعایت احترام و جدا کردن صف آنان از بت پرستان، اصل دین و کتاب آسمانى آنان را تأیید (آل عمران/ 65) و با جدا کردن صف حق جویان از گمراهان اهل کتاب، ایمان و صفات نیک دسته اى را مى ستاید و کفر و عناد و صفات زشت گروهى دیگر را نکوهش مى کند: «منهم المؤمنون و اکثرهم الفـسقون* و باءو بغضب من الله و ضربت علیهم المسکنة ذلک بانهم کانوا یکفرون بـایـت الله* لیسوا سواء من اهل الکتـب امة قائمة یتلون ءایـت الله ءاناء الیل و هم یسجدون* یؤمنون بالله والیوم الأخر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر و یسـرعون فى الخیرت و اولـئک من الصــلحین؛ شما بهترین امتى هستید که براى مردم پدیدار شده اید که به کار پسندیده فرمان مى دهید و از کار ناپسند باز مى دارید و به خدا ایمان دارید و اگر اهل کتاب ایمان آورده بودند البته برایشان بهتر بود. برخى از آنان مؤمنند و بیشترشان فاسقند. هرگز به شما زیان نمى رسانند جز آزارى، و اگر با شما درگیر شوند به شما پشت خواهند کرد، آن گاه یارى [و پیروزى] نخواهند یافت. هر جا یافته شوند مهر خوارى بر آنها خورده، مگر به ریسمانى از جانب خدا [پذیرش اسلام] و یا به ریسمانى از جانب مردم [پناهندگى به مسلمانان تمسک جویند]. آنها به خشم خدا دچار شدند و مهر بیچارگى بر آنها زده شد. این [عقوبت] از آن روست که آنها همواره آیات الهى را انکار مى کردند و پیامبران را به ناحق مى کشتند، و آن [قتل انبیا] به سبب این بود که نافرمانى کردند و [پیوسته] تعدى مى نمودند. آنان یکسان نیستند برخى از اهل کتاب امتى هستند که [به طاعت خدا] ایستاده اند، آیات الهى را در دل شب تلاوت مى کنند و سر به سجده دارند. به خدا و روز بازپسین ایمان دارند و به نیکى فرمان مى دهند و از کار ناپسند باز مى دارند و در کارهاى خیر پیشتازند و آنان از صالحانند.» (آل عمران/ 110 ـ 114)
از آیات قرآن و نیز سیره رسول اکرم (ص) برمى آید که نخستین گام در برخورد با اهل کتاب دعوت آنان به پذیرش اسلام است: «یـایها الذین اوتوا الکتـب ءامنوا بما نزلنا مصدقـا لما معکم؛ اى کسانى که کتاب داده شده اید! به آنچه نازل کردیم که تصدیق کننده ى چیزى است که با شماست، ایمان بیاورید.» (نساء/ 47)، بدین ترتیب قرآن در نخستین مرحله دین آنان را منسوخ و پایان یافته اعلام و براى دعوت آنان به پذیرش اسلام از شیوه استدلال و برهان استفاده و اعلام کرد: در صورتى که این راه مجابشان نسازد تا سر حد مباهله و ملاعنه نیز پیش مى رود (آل عمران/ 61)، تا جایى که خداوند به آنان هشدار مى دهد که اگر به قرآن و اسلام ایمان نیاورند آنان را مسخ یا لعن خواهد کرد: «یـایها الذین اوتوا الکتـب ءامنوا بما نزلنا مصدقـا لما معکم من قبل ان نطمس وجوهـا فنردها على ادبارها او نلعنهم؛ اى کسانى که کتاب داده شده اید! به آنچه نازل کردیم که تصدیق کننده ى چیزى است که با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آن که چهره هایى را محو کنیم و به پشت سرشان بگردانیم یا لعنتشان کنیم چنان که اهل شنبه را لعنت کردیم، و امر خدا انجام پذیر است.» (نساء/ 47)
ازاین رو رسول اکرم (ص) به محض ورود به مدینه اهل کتاب را به اسلام فرا خواند و چون سر باز زدند با آنان پیمانى را که مشتمل بر اصول همزیستى مسالمت آمیز بود، امضا کرد؛ اما هرگز آنان را به پذیرش اسلام وادار نساخت.
همچنین اسلام با پیش بینى جزیه، جان، مال، عرض و مراکز دینى آنان را در پناه حکومت اسلامى محفوظ و محترم دانست و مسلمانان به رغم جواز ارتباط و اختلاط با اهل کتاب از دوست گرفتن آنان و اعتماد به آنها برحذر شدند: «لا تتخذوا الیهود والنصـرى اولیاء؛ یهود و نصارا را [تکیه گاه و] دوستان خود نگیرید.» (مائده/ 51) قرآن همچنین اهل کتاب را مخاطب ساخته و کوشیده است بخشى از عقاید باطل و غلوآمیز آنان در حوزه فرهنگ دینى را اصلاح کند. نفى الوهیت مسیح و مریم (ع) و بنده خدا خواندن آنان، نفى پسر خدا بودن عزیر و عیسى و اعتقاد به تثلیث (نساء/ 171؛ مائده/ 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ توبه/ 30 ـ 31) همچنین تکذیب قتل و مصلوب شدن مسیح (نساء/ 157) بدین منظور انجام گرفته است.
قرآن در فراخوانى از اهل کتاب و با تأکید بر مشترکات فرهنگ دینى، از آنان مى خواهد با رها ساختن برخى از عقاید باطل همچون شرک و دوگانه پرستى بر محور عقاید مشترک با مسلمانان گرد آیند: «قل یـاهل الکتـب تعالوا الى کلمة سواء بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیــا ولا یتخذ بعضنا بعضـا اربابـا من دون الله؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسى را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگرى را به جاى خداوند صاحب اختیار نگیرد.» (آل عمران/ 64) و پیامبر (ص) و مسلمانان سفارش شدند تا هنگام دعوت اهل کتاب غیر معاند به اسلام از روش نیکو در بحث و استدلال بهره گرفته، بر عقاید مشترک تأکید کنند: «ولا تجـدلوا اهل الکتـب الا بالتى هى احسن الا الذین ظـلموا منهم وقولوا ءامنا بالذى انزل الینا وانزل الیکم والـهنا والـهکم واحد ونحن له مسلمون؛ و با اهل کتاب جز به شیوه اى که بهتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنها که ستم کردند، و بگویید: به آنچه به سوى ما نازل شده و آنچه به سوى شما نازل گردیده، ایمان آورده ایم و خداى ما و خداى شما یکى است و ما تسلیم اوییم.» (عنکبوت/ 46) و در این راه هرگز با آنان از در ستیز و جدال وارد نشوند: «و قل للذین اوتوا الکتـب والامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا وان تولوا فانما علیک البلـغ؛ و به کسانى که کتاب داده شدند و به بى سوادان [مشرک که کتاب ندارند،] بگو: آیا اسلام آوردید؟ پس اگر مسلمان شدند قطعا هدایت یافته اند، و اگر روى برتافتند تنها رساندن پیام بر عهده ى توست، و خداوند به بندگان بیناست.» (آل عمران/ 20)
قرآن با وعده پاک شدن گناهان پیشین و ورود به بهشت، اهل کتاب را به پذیرش اسلام ترغیب مى کرد: «ولو ان اهل الکتـب ءامنوا واتقوا لکفرنا عنهم سیـاتهم ولادخلنـهم جنـت النعیم؛ و اگر اهل کتاب ایمان آورده و تقوا پیشه کرده بودند، قطعا گناهانشان را مى بخشیدیم و آنها را به باغ هاى پرنعمت داخل مى ساختیم.» (مائده/ 65) و در ادامه و براى ترغیب بیشتر، پایبندى به تورات و انجیل را زمینه ساز برخوردارى از برکات آسمان و زمین مى خواند: «و لو انهم اقاموا التورة والانجیل وما انزل الیهم من ربهم لاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم؛ و اگر آنها [احکام] تورات و انجیل و آنچه را که از جانب پروردگارشان به سوى آنها نازل شده، برپا مى کردند، بى تردید از بالاى سر و از زیر پایشان روزى مى خوردند.» (مائده/ 66)
با توجه به اینکه عمل واقعى به این دو کتاب آسمانى و همه آموزه هاى آن مستلزم پذیرش اسلام است، مقصود قرآن آن است که عمل به این دو کتاب به پذیرش اسلام انجامیده، چنین برکاتى را براى آنان به همراه خواهد داشت، از این رو در کنار عمل به تورات و انجیل از عمل به آنچه براى ایشان فرو فرستاده شده (قرآن) یاد کرده است. قرآن، مسلمان شدن اهل کتاب را به خیر و صلاح خود آنان مى خواند: «و لو ءامن اهل الکتـب لکان خیرا لهم» (آل عمران/ 110)

ستایش و نکوهش اهل کتاب

از ویژگیهاى قرآن مراعات انصاف در توصیفها و دسته بندیهاست. به رغم آنکه اهل کتاب بر اثر لجاجت، رخدادهایى تلخ از خود در تاریخ اسلام به یادگار گذاشتند قرآن همه آنان را یکسان و همسان نمى شمارد: «لیسوا سواء» (آل عمران/ 113)، بلکه دسته اى از ایشان را مؤمن خوانده، مى ستاید و بیشتر آنان را فاسق دانسته، نکوهش مى کند: «قل یـاهل الکتـب... وان اکثرکم فـسقون؛ بگو: اى اهل کتاب! آیا [علت این که ] بر ما خرده مى گیرید؟ جز این است که ما به خداى یگانه و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه پیش از این نازل گردیده، ایمان آورده ایم؟ و این به خاطر آن است که اغلب شما نافرمانید.» (مائده/ 59 و نیز آل عمران/ 110) صالحان اهل کتاب به سبب برخوردارى از پاره اى صفات نیک مورد ستایش قرار گرفته اند؛ از جمله:
1. رسوخ در علم: برخى از اهل کتاب، راسخ در علم و مؤمن خوانده شده اند که با پرهیز از کژاندیشى و کژروى افزون بر کتب آسمانى پیشین، به قرآن نیز ایمان داشتند؛ همچنین به روز قیامت اعتقاد داشته، به اقامه نماز و دادن زکات مى پرداختند: «لـکن الر سخون فى العلم منهم والمؤمنون یؤمنون بما انزل الیک وما انزل من قبلک؛ ولى دانشوران آنها و مؤمنان، بدانچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو نازل گردیده ایمان مى آورند، و [به ویژه] نمازگزاران، و زکات دهندگان و مؤمنان به خدا و روز بازپسین همه آنها را پاداشى بزرگ خواهیم داد.» (نساء/ 162)
2. وجود دین باوران حقیقى در میان آنان: قرآن از مؤمنان حقیقى در میان اهل کتاب خبر داده است (نساء/ 162؛ قصص/ 52 ـ 53)؛ ایمانى که آنان را به تلاوت آیات الهى، عبادت شبانه، امر به معروف و نهى از منکر و شتاب در کارهاى خیر وا مى دارد: «یتلون ءایـت الله ءاناء الیل وهم یسجدون* یؤمنون بالله والیوم الأخر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر ویسـرعون فى الخیرت واولـئک من الصــلحین؛ آنان یکسان نیستند برخى از اهل کتاب امتى هستند که [به طاعت خدا] ایستاده اند، آیات الهى را در دل شب تلاوت مى کنند و سر به سجده دارند. به خدا و روز بازپسین ایمان دارند و به نیکى فرمان مى دهند و از کار ناپسند باز مى دارند و در کارهاى خیر پیشتازند و آنان از صالحانند.» (آل عمران/ 113ـ 114) و هنگامى که آیات الهى بر آنان خوانده مى شود از دیدگانشان اشک مى بارد: «و اذا سمعوا ما انزل الى الرسول ترى اعینهم تفیض من الدمع؛ و چون آیاتى را که بر این پیامبر نازل شده بشنوند، چشمانشان را بینى به جهت آن که حق را شناخته اند اشک مى بارد. گویند: بار الها، ایمان آوردیم، پس ما را با گواهان بنویس.» (مائده/ 83)
برخى از مفسران مصداق این آیه و دو آیه پس از آن را نجاشى و اطرافیان او دانسته اند که با تلاوت آیات قرآن از سوى جعفر بن ابى طالب و تمجید از عیسى و مریم (ع) به حقانیت این آیات پى برده، ایمان آوردند.
3. امانتدارى: برخى از اهل کتاب چنان امانتدار توصیف شده اند که اگر دینارهاى فراوانى به امانت به آنان داده شود به صاحبانش بازمى گردانند: «و من اهل الکتـب من ان تأمنه بقنطار یؤده الیک؛ و از اهل کتاب کسى است [که در دستکارى چنان است] که اگر او را بر مال فراوانى امین شمارى، آن را به تو باز مى گرداند.» (آل عمران/ 75) قنطار را به معناى مالى فراوان و نامشخص، پوست گاو پر از طلا، 4000 دینار و... دانسته اند.
4. برخوردارى از مکارم اخلاقى: پاسخ بدى را به خوبى دادن از رهنمودهاى مؤکد قرآن و تنها از عهده کسانى ساخته است که از صفات انسانى و ایمانى بهره وافر داشته و جزو صابران باشند. گروهى از اهل کتاب به سبب برخوردارى از همین صفت پسندیده ستایش شده اند: «الذین ءاتینـهم الکتـب...* و یدرءون بالحسنة السیئة؛ کسانى که پیش از این [قرآن] کتابشان دادیم آنها به آن ایمان مى آورند. و چون [قرآن] بر ایشان تلاوت شود مى گویند: بدان ایمان آوردیم که آن درست است و از طرف پروردگار ماست ما پیش از آن هم تسلیم بوده ایم. آنان به پاس آن که صبر کردند، و بدى را با نیکى دفع مى کنند و از آنچه روزى شان کرده ایم انفاق مى کنند، دوبار پاداش داده مى شوند.» (قصص/ 52- 54)
5. انفاق: رسیدگى به مستمندان از جمله صفات اخلاقى است که برخى از اهل کتاب به سبب آن ستایش شده اند: «و مما رزقنـهم ینفقون». (قصص/ 54) از مجموع آیاتى که برخى از اهل کتاب را ستایش کرده برمى آید که مقصود از این گروه کسانى از اهل کتابند که از عناد و استکبار به دور بوده و پس از شناخت حقانیت اسلام، به آن ایمان آورده اند. قرآن کریم در برابر ستایش اقلیت، اکثریت اهل کتاب را نکوهیده است. برخى از نکوهشهاى قرآن عام بوده، برخى دیگر ویژه یهود است.

صفات نکوهیده

سبب نکوهش قرآن، وجود پاره اى از صفات زشت و نکوهیده در آنان است؛ از جمله:
1. خود برتربینى: اهل کتاب به سبب داشتن کتاب آسمانى و در برابر مشرکان بت پرست خود را برگزیده و دوستان خدا مى دانستند. (مائده/ 18) آنان بر اساس همین باور، بر این پندار باطل بودند که کسى جز آنان وارد بهشت نخواهد شد: «و قالوا لن یدخل الجنة الا من کان هودا او نصـرى تلک امانیهم قل هاتوا برهـنکم ان کنتم صـدقین؛ و گفتند: هیچ کس داخل بهشت نمى شود مگر آن که یهودى یا مسیحى باشد. اینها خیالبافى هاى آنهاست. بگو اگر راست مى گویید، دلیل خود را بیاورید.» (بقره/ 111)
2. حسادت: حسادت اهل کتاب به ویژه یهود نسبت به مسلمانان بر اثر برگزیده شدن پیامبر آخرالزمان (ص) از میان غیر آنان، سبب مخالفت شدید آنها شده است. آنان چنان به نعمتهایى که به مسلمانان مى رسید حسادت مى ورزیدند که در آتش خشم خود مى سوختند: «بغیـا ان ینزل الله من فضله على من یشاء من عباده فباء و بغضب على غضب؛ از روى حسد به این که خدا از فضل خویش به هر کس از بندگانش که بخواهد [وحى] نازل مى کند. از این رو به خشمى بر خشم دیگر گرفتار آمدند، و براى کافران عذابى خفت بار است.» (بقره/ 90)
آنان همچنین به سبب حسادت، مشرکان بت پرست را هدایت یافته تر از پیامبر (ص) و مسلمانان مى خواندند. قرآن با توجه به این نکته که خداوند بر اساس مصالح و حکمتها نعمتهایش را به برخى از بندگان داده و از برخى دیگر دریغ مى کند، آنها را به سبب چنین رشکى سخت نکوهش کرده است: «الم تر الى الذین اوتوا نصیبـا من الکتـب یؤمنون بالجبت والطـغوت و یقولون للذین کفروا هـؤلاء اهدى من الذین ءامنوا سبیلا* ام یحسدون الناس على ما ءاتـهم الله من فضله؛ آیا کسانى را که از کتاب بهره اى یافته اند ندیدى که به هر بتى و طغیانگرى مى گروند و در باره ى کافران مى گویند: اینان از مؤمنان رهیافته ترند! آنها هستند که خدا لعنتشان کرده و هر که را خدا لعنت کند هرگز براى او یاورى نخواهى یافت. یا براى آنها بهره اى از حکومت است؟ که در این صورت به مردم سر سوزنى نمى دادند. یا این که بر مردم نسبت به آنچه خدا از کرم خویش به ایشان داده رشک مى برند؟» (نساء/ 51 و 54 و نیز بقره/ 109) این آیات در شأن شمارى از عالمان یهود نازل شده که هنگام پرسش مشرکان از آنها درباره مقایسه اسلام و آیین بت پرستى، مشرکان را هدایت یافته تر مى خواندند.
3. بدخواهى: اهل کتاب هماره به جاى خیرخواهى، بدخواه مسلمانان بودند، به گونه اى که اگر مسلمانان به موفقیتى چون همبستگى، پیروزى در جنگ، گسترش اسلام و... مى رسیدند ناراحت و اگر شرى به آنان مى رسید خوشحال مى شدند: «ان تمسسکم حسنة تسؤهم وان تصبکم سیئة یفرحوا بها؛ اگر نیکى به شما رسد آنها را بدحال مى کند، و اگر گزندى به شما رسد بدان شاد مى شوند و اگر استقامت و پارسایى کنید، حیله آنان هیچ زیانى به شما نمى رساند، همانا خداوند به آنچه مى کنند احاطه دارد.» (آل عمران/ 120)
آنان هماره در دلشان طالب آن بودند که مسلمانان با ترک اسلام این نعمت را از کف داده، گمراه شوند: «ودت طـائفة من اهل الکتـب لو یضلونکم؛ گروهى از اهل کتاب آرزو دارند که شما را گمراه کنند.» (آل عمران/ 69) و این مخالفت و برخورد به آنجا رسید که با پیامبر از در جنگ وارد شدند و با پیروزى مسلمانان دسته اى از آنان کشته و دسته اى اسیر و دسته اى از دیارشان اخراج شدند. (احزاب/ 26؛ حشر/ 2)
4. خیانت در امانت و پیمان شکنى: گروهى از اهل کتاب چنان در امانت خیانتکارند که اگر دینارى به امانت به آنان سپرده شود به آن خیانت کرده، حاضر به بازگرداندن آن به صاحبش نیستند، مگر آنکه در برابر آنان اقامه دعوا شود: «و منهم من ان تأمنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قائمـا؛ و از آنها کسى [هم چنان] است که اگر او را بر دینارى امین شمارى آن را به تو باز نخواهد گرداند مگر آن که پیوسته بالاى سرش ایستاده باشى.» (آل عمران/ 75)
گروهى از آنان (یهود) به شکستن پیمان معروف بودند؛ از جمله به عهدهایى که با مسلمانان مى بستند نیز وفادار نبودند: «او کلما عـهدوا عهدا نبذه فریق منهم؛ آیا هر بار که [یهود] پیمانى بستند، گروهى از ایشان آن را دور افکندند؟» (بقره/ 100) مانند پیمان ترک تخاصم با مسلمانان که با یارى مشرکان از سوى یهود بنى قریظه و بنى نضیر در جنگ خندق شکسته شد.
5. فسق: قرآن اکثر اهل کتاب را به سبب ایمان نیاوردن به پیامبر اسلام و اقرار نکردن به وجود بشارت آمدن وى در کتابهایشان، فاسق دانسته است: «منهم المؤمنون واکثرهم الفـسقون؛ برخى از آنان مؤمنند و بیشترشان فاسقند.» (آل عمران/ 110 و نیز مائده/ 59) قرآن همچنین از ارتکاب گناه، همانند تمسخر آیات خدا، زیر پا گذاشتن حدود الهى، حرامخوارى از جمله رشوه و ربا گرفتن به وسیله اکثر یهود از اهل کتاب خبر مى دهد: «و ترى کثیرا منهم یسـرعون فى الاثم والعدون واکلهم السحت لبئس ما کانوا یعملون؛ و بسیارى از آنها را مى بینى که در گناه و تعدى و حرامخوارى سبقت مى گیرند واقعا بد عمل مى کنند.» (مائده/ 62)
6. پیروى بى چون و چرا از راهبان و احبار: پیروى اهل کتاب از راهبان و احبارشان به حدى رسید که در مسائل دینى همانند خداوند از آنان فرمانبردار بودند: «اتخذوا احبارهم ورهبـنهم اربابـا من دون الله؛ [هم اینان] علما و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا اربابان خود گرفتند.» (توبه/ 31) در روایتى از امام صادق (ع) این آیه به اطاعت بى قید و شرط اهل کتاب از احبار و رهبان تفسیر شده است. آنان هرچه را حلال و حرام مى کردند، از سوى عامه مردم پذیرفته مى شد، از این رو قرآن از اهل کتاب مى خواهد که جز خداوند ربوبیت تشریعى هیچ کسى را نپذیرند: «ولا یتخذ بعضنا بعضـا اربابـا من دون الله؛ بگو: اى اهل کتاب! بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما مشترک است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و کسى را با او شریک نکنیم و هیچ کس از ما دیگرى را به جاى خداوند صاحب اختیار نگیرد.» (آل عمران/ 64) آنان با آنکه مى دیدند دانشمندانشان با جعل و تحریف از مردم رشوه مى گیرند از آنان فاصله نگرفتند.
7. ناهمدل بودن: اهل کتاب به ویژه یهودیان بیشتر از در مکر و نیرنگ با مسلمانان درمى آمدند و از روبرو شدن با آنان در صفوف کارزار اجتناب کرده، اگر هم تن به جنگ مى دادند از درون قلعه ها و بالاى برج و باروهاى مستحکم با پرتاب سنگ و تیراندازى به نبرد مى پرداختند. آنان بر خلاف ظاهر که متحد و یکپارچه به نظر مى آمدند به سبب اختلاف در انگیزه و هدف، با یکدیگر همدل و همراه نبودند: «لا یقـتلونکم جمیعـا الا فى قرى محصنة او من وراء جدر بأسهم بینهم شدید تحسبهم جمیعـا وقلوبهم شتى؛ آنها با شما به صورت گروهى [و در یک صف متحد] نمى جنگند مگر در قریه هاى قلعه دار یا از پس دیوارها. زورمندى ایشان در میان خودشان سخت است [اما در مقابل شما ضعیفند]. آنها را متحد مى پندارى ولى دل هایشان پراکنده است. این بدان سبب است که آنان مردمى هستند که تعقل نمى کنند.» (حشر/ 14)

 

Sources

دایرة‌المعارف تشیع- جلد 2 صفحه ‌616‌

جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- صفحه ‌449، 484

عبدالکریم شهرستانی- الملل و النحل- جلد 1 صفحه ‌65‌ـ‌72

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏3 ص ‌267، ‌299، 301، ‌205، جلد ‌1 ص‌402‌ـ‌403 و ‌422 - 423، جلد ‌2 ص 903 و ‌353، ‌811‌، جلد 9 ص‌395

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 ص ‌212، جلد ‌6‌ ص‌27 - 38، جلد ‌3 ص‌124، 308، 330، ‌383، جلد ‌5‌، ص‌204

عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی- نور الثقلین- جلد 1 صفحه 593‌

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏4 صفحه ‌282، ‌204

على نصیرى-مقاله اهل کتاب: صاحبان کتاب آسمانى

دائره المعارف قرآن کریم- جلد 5

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information