اهل کتاب و رابطه آنها با اسلام و مسلمانان (مصادیق)
English 7503 Views |اهل
اهل به معناى سزاوار و شایسته، خاندان، خانواده، انس، اختصاص و تعلق داشتن به چیزى است، ازاین رو با اضافه شدن به کتاب معناى «وابستگان به کتاب» مى دهد. چون مقصود از کتاب، کتاب آسمانى است، اهل کتاب به معناى صاحبان کتاب آسمانى و پیروان ادیان الهى است. البته این تعبیر در قرآن و فرهنگ اسلامى براى مسلمانان به کار نمى رود. گزینش این اصطلاح که گویا نخستین بار در قرآن آمده بدین جهت است که وجود کتابهاى آسمانى وجه مشترک همه ادیان الهى است و راه را براى مدعیان ادیان بر ساخته مى بندد. اصطلاح اهل کتاب 31 بار در 31 آیه از 9 سوره قرآن و بیش از همه در سوره آل عمران (12 بار) به کار رفته است. آیاتی که این اصطلاح در آن به کار رفته عبارتند از: (بقره/ 105، 109؛ آل عمران/ 64 ـ 65، 69 ـ 72، 75، 98 ـ 99، 110، 113، 119؛ نساء/ 123، 153، 159، 171؛ مائده/ 15، 19، 59، 65، 68، 77؛ عنکبوت/ 46؛ احزاب/ 26؛ حدید/ 29 و حشر/ 2، 11 و بینه/ 1، 6)
قرآن کریم از اهل کتاب با تعبیرهاى دیگرى نظیر: «الذین اوتوا الکتـب؛ گروهى از همین کسانى که اهل کتاب بودند.» (بقره/ 101، 144 ـ 145؛ آل عمران/ 19) «الذین ءاتینهم الکتـب؛ کسانى که کتابشان داده ایم.» (بقره/ 121، 146) «الذین اوتوا نصیبـا من الکتـب؛ کسانى را که از کتاب بهره اى یافته اند.» (نساء/ 51) نیز یاد کرده و با اختصاص بخش قابل توجهى از آیات و خطابهاى خود صف آنان را از صف بت پرستان جدا ساخته است. (حج/ 17؛ مائده/ 69؛ بقره/ 62) در آیات مربوط به اهل کتاب، روى سخن با یهود و نصارا و گاه یکى از آن دو است. در برخى آیات بر اثر انکار رسالت پیامبر گرامى یا نفوذ شرک در عقاید اهل کتاب به آنان «کافر» نیز گفته شده است. (بقره/ 105؛ بینه/ 1) کاربرد اصطلاح اهل کتاب در برابر «امى» ها و دعوت هر دو گروه به توحید، نشان مى دهد که ساکنان شبه جزیره عرب در آستانه بعثت پیامبر اسلام به این دو گروه عمده تقسیم مى شده اند: «و قل للذین اوتوا الکتـب و الامیین ءاسلمتم فان اسلموا فقد اهتدوا و ان تولوا فانما علیک البلـغ؛ و به کسانى که کتاب داده شدند و به بیسوادان [مشرک که کتاب ندارند] بگو: آیا اسلام آوردید؟ پس اگر مسلمان شدند قطعا هدایت یافته اند، و اگر روى برتافتند تنها رساندن پیام بر عهده ى توست، و خداوند به بندگان بیناست.» (آل عمران/ 20)
اقلیت پراکنده اهل کتاب که یهودیان و مسیحیان بوده اند، با برخوردارى از کتاب آسمانى، تعالیم دینى مکتوب و نیز عالمانى آشنا به خواندن و نوشتن از برترى فرهنگى نسبت به «امى» ها برخوردار بوده اند. امیها که دین رایج آنان بت پرستى بوده است، فاقد کتاب دینى و ادبیات نوشتارى در حوزه دینى و اغلب ناآشنا به خواندن و نوشتن بوده، برترى فرهنگى اهل کتاب را پذیرفته بودند. مراجعه آنان به اهل کتاب درباره صحت و سقم ادعاى پیامبر اسلام مؤید این معناست.
مصادیق اهل کتاب
بررسى آیات مربوط و شأن نزول آنها نشان مى دهد که یهود و نصارا، مصداق روشن اهل کتاب از منظر قرآنند و تورات و انجیل کتاب آسمانى آنان است. قرآن با استناد به نزول تورات و انجیل در زمان بعد از ابراهیم (ع)، احتجاج اهل کتاب بر سر یهودى یا نصرانى بودن آن حضرت را نابخردانه خوانده و نفى مى کند: «یـاهل الکتـب لم تحاجون فى ابرهیم وما انزلت التورة والانجیل الا من بعده افلا تعقلون؛ اى اهل کتاب! چرا درباره ى ابراهیم محاجه مى کنید در حالى که تورات و انجیل نازل نشد مگر بعد از او؟ آیا تعقل نمى کنید؟» (آل عمران/ 65) نفى ارزش و بى پایه و اساس خواندن دین و آیین اهل کتاب بدون اعتقاد و عمل به تورات و انجیل نیز به روشنى نشان مى دهد که مصداق مورد اشاره آن، پیروان این دو کتابند: «قل یـاهل الکتـب لستم على شىء حتى تقیموا التورة والانجیل و ما انزل الیکم من ربکم؛ بگو: اى اهل کتاب! تا وقتى که [احکام] تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوى شما نازل شده برپا نکنید هیچ اعتبارى ندارید، و [هشدار که] آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، بى گمان بر کفر و طغیان بسیاریشان مى افزاید. پس بر قوم کافر اندوه مخور.» (مائده/ 68)
اگر اهل کتاب، مصداق دیگرى داشت، باید از کتاب آسمانى سومى نیز در کنار تورات و انجیل یاد مى شد.
مورد خطاب بودن یهود و نصارا یا یکى از آن دو در همه کاربردهاى اهل کتاب نیز مدعاى یاد شده را تأیید مى کند. (براى نمونه: نساء/ 153، 171؛ مائده/ 65 ـ 66) اما اهل کتاب بودن صابئیان و مجوسیان هیچ مستند قرآنى ندارد و فقط یاد کرد آنان در کنار یهود و نصاراست که چنین پندارى را پدید آورده است: «ان الذین ءامنوا والذین هادوا والصـبـین والنصـرى والمجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیـمة؛ همانا کسانى که ایمان آوردند و کسانى که یهودى شدند و صابئى ها و مسیحیان و زرتشتیان و کسانى که شرک ورزیدند، بى تردید خداوند روز قیامت میانشان داورى خواهد کرد همانا خدا بر هر چیزى گواه است.» (حج/ 17)
این آیه فقط در صدد بیان این معناست که خداوند در روز قیامت، میان گروههاى یاد شده داورى کرده، حق را از باطل جدا و حق گرایى و باطل گرایى هر یک را روشن مى سازد؛ اما به هیچ وجه در مقام جداسازى صف صابئیها و مجوسیان از صف مشرکان و الحاق آنان به یهود و نصارا نیست. تاریخ پیدایش، تحول و چگونگى عقاید آنان نیز در هاله اى از ابهام است و اهل کتاب بودنشان مورد اتفاق همگان نیست. گروهى از محققان، صابئیان را مشرک، ستاره پرست و ساکن در نواحى جنوب ایران و عراق و گروهى دیگر به سان یهود و نصارا در شمار اهل کتاب مى دانند. جمعى دیگر آنها را به دو گروه مشرک و اهل کتاب تقسیم کرده اند. تاریخ مجوس یا آیین زردشت نیز با ابهامات فراوانى روبروست و درباره وجود پیامبر آنان به نام زردشت یا زرتشت، هویت، شخصیت، زندگى و نیز کتاب وى به نام اوستا دیدگاههاى متفاوتى در میان است. پاره اى از مستندات تاریخى و نیز برخى احادیث اسلامى اهل کتاب بودن آنان را مى رساند. شمارى از فقهاى شیعه نیز با دو گروه یاد شده، معامله اهل کتاب کرده اند.
برخورد اهل کتاب با اسلام و مسلمانان
در عصر نزول قرآن اهل کتاب در مناطقى از شبه جزیره عرب از جمله در شهر یثرب زندگى مى کردند. آنان ضمن مباهات به داشتن کتاب آسمانى و پیروى از پیامبران بزرگى چون موسى و عیسى (ع) خود را برتر از اعراب بت پرست، مشرک و فاقد کتاب آسمانى مى دانستند، بر همین اساس رعایت نکردن امانت درباره اموال آنان و تصرف در آن را جایز شمرده، آن را به حکم خداوند نسبت مى دادند: «و من اهل الکتـب... و منهم من ان تأمنه بدینار لایؤده الیک الا مادمت علیه قائمـا ذلک بانهم قالوا لیس علینا فى الامیین سبیل؛ و از اهل کتاب کسى است [که در دستکارى چنان است] که اگر او را بر مال فراوانى امین شمارى، آن را به تو باز مى گرداند و از آنها کسى [هم چنان] است که اگر او را بر دینارى امین شمارى آن را به تو باز نخواهد گرداند مگر آن که پیوسته بالاى سرش ایستاده باشى. این بدان سبب است که آنها گفتند: ما در مورد کسانى که کتاب آسمانى و سواد ندارند مسئول نیستیم و بر خدا دروغ مى بندند و خودشان هم مى دانند.» (آل عمران/ 75)، آنان گرچه دچار اختلاف شده (آل عمران/ 19)، گاه دست به تحریف کتاب آسمانى خود مى زدند (بقره/ 79)، با این حال همه با توجه به بشارتهاى ظهور و نیز اوصافى که از پیامبر آخرالزمان در کتابهاى خود دیده بودند او را به سان فرزندان خود مى شناختند (بقره/ 146) و آمدن چنین پیامبرى را انتظار کشیده، آمدن او را به دیگران بشارت مى دادند، با این گمان که از میان آنان برانگیخته خواهد شد.
اما چون پیامبر موعود از میان اعراب امى ظهور کرد، تنها ازاین رو که از میان آنها برگزیده نشده، نه تنها رسالت او را انکار کردند (بقره/ 89 ـ 90) بلکه دست به تحریف زدند و همه نشانه ها و بشارتهاى او را در کتابهاى آسمانى خود تغییر دادند. (مائده/ 13) دسته اى از آنان (یهود) چنان به دشمنى خود ادامه دادند که به سرسخت ترین دشمنان پیامبر (ص) و مسلمانان تبدیل شدند. (مائده/ 82) آنان (یهودیان مدینه) براى نابودى اسلام توطئه ها چیدند و با منافقان و مشرکان همداستان شده، (آل عمران/ 111؛ مائده/ 41)، سرانجام به جنگ تمام عیار با مسلمانان برخاستند که به شکست و کوچاندن آنان از مدینه انجامید.
اهل کتاب در برخورد با اسلام دو هدف عمده داشتند: 1. دفاع از حقانیت آیین خود و منسوخ نشدن آن. 2. نابودى اسلام از رهگذر تشکیک در عقاید مسلمانان و ایجاد تفرقه در میان آنان و برانگیختن دشمنان اسلام بر ضد مسلمانان. آنان این اهداف را به صورتهاى ذیل دنبال مى کردند.
1. انکار رسالت پیامبر (ص): اهل کتاب بر اساس نام و خصوصیات ذکر شده در تورات و انجیل پیامبر اسلام (ص) را همانند فرزندان خود دقیق و روشن مى شناختند: «الذین ءاتینـهم الکتـب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم؛ آنها که کتابشان داده ایم، او (پیامبر) را همان گونه مى شناسند که پسران خود را، ولى گروهى از آنان با این که حق را مى دانند آن را کتمان مى کنند.» (بقره/ 146؛ انعام/ 20) اما هنگامى که آن حضرت برانگیخته شد، گروهى از آنان او را انکار کرده، به رغم آگاهى از حقانیت اسلام و قرآن، آموزه هاى آن را نادیده گرفته، تجاهل کردند: «نبذ فریق من الذین اوتوا الکتـب کتـب الله وراء ظهورهم کانهم لایعلمون؛ و زمانى که فرستاده اى از طرف خدا براى آنها آمد که تصدیق کننده ى چیزى است که با آنها بود، گروهى از همین کسانى که اهل کتاب بودند، کتاب خدا را پشت سر افکندند چنان که گویى [آن را] نمى دانند.» (بقره/ 101)
2. لجاجت در درخواستهاى باطل: اسلام با اهل کتاب از در مدارا وارد شد؛ اما آنان به این مدارا و مسالمت تن درنداده، با لجاجت نه تنها به پیامبر ایمان نیاوردند، بلکه بر پیروى آن حضرت و مسلمانان از آیین آنان اصرار داشتند. (بقره/ 120) گروهى (یهود) از پیامبر، فرود آوردن کتابى مستقل را به صورت معجزه از آسمان درخواست مى کردند: «یسـلک اهل الکتـب ان تنزل علیهم کتـبـا من السماء فقد سالوا موسى اکبر من ذلک؛ اهل کتاب از تو مى خواهند نوشته اى از آسمان بر آنها نازل کنى، البته از موسى، بزرگتر از این را خواستند و گفتند: خدا را آشکارا به ما بنماى!» (نساء/ 153) لجاجت معاندانشان بر کفرورزى چنان بود که به تصریح قرآن اگر هر آیه و معجزه الهى برایشان آورده مى شد تن به ایمان نمى دادند: «ولـئن اتیت الذین اوتوا الکتـب بکل ءایة ما تبعوا قبلتک؛ و اگر هرگونه حجت و دلیلى براى اهل کتاب بیاورى قبله تو را پیروى نخواهند کرد و تو نیز پیرو قبله آنها نیستى و هیچ یک از آنها هم پیرو قبله دیگرى نیستند.» (بقره/ 145)
3. کتمان حق: کافران اهل کتاب در گفتگو یا مناظره با مسلمانان و به رغم آگاهى و اذعان به حقانیت امورى چون بعثت پیامبر اسلام و تغییر قبله آن را پنهان مى ساختند: «و ان فریقـا منهم لیکتمون الحق وهم یعلمون؛ ولى گروهى از آنان با این که حق را مى دانند آن را کتمان مى کنند.» (بقره/ 146)
انحراف
4. تلاش براى منحرف ساختن مسلمانان: گروهى از اهل کتاب چنان در آتش حسادت هدایت یابى مسلمانان و نعمتهاى خداداد آنان مى سوختند که از هیچ کوششى براى تضعیف عقیده و ایمان آنان و بازگشت از اسلام فروگذار نمى کردند: «ودت طـائفة من اهل الکتـب لویضلونکم؛ گروهى از اهل کتاب آرزو دارند که شما را گمراه کنند، ولى جز خودشان را گمراه نمى کنند و نمى فهمند.» (آل عمران/ 69) از این رو خداوند مؤمنان را از پیروى آنها بر حذر داشته تا مبادا آنان را از اسلام جدا ساخته به کفر بازگردانند: «ان تطیعوا فریقـا من الذین اوتوا الکتـب یردوکم بعد ایمـنکم کـفرین؛ اى مؤمنان! اگر فرقه اى از اهل کتاب را فرمان برید، شما را بعد از ایمانتان به کفر باز مى گردانند.» (آل عمران/ 100)
تلاش آنان براى گمراه کردن مسلمانان به درجه اى رسید که در توطئه اى خطرناک تصمیم گرفتند صبحگاهان با اظهار اسلام به صف مسلمانان بپیوندند؛ اما شبانگاهان ارتداد خود را اعلام کنند تا مسلمانان بپندارند که آنان با اسلام مخالفتى ندارند؛ اما چون پس از تحقیق، بطلان آن را فهمیدند از آن دست کشیده اند. این توطئه چنان خطرناک بود که مى توانست تهدیدى جدى براى نو مسلمانان سست ایمان باشد؛ اما قرآن خطر آن را به پیامبر (ص) گوشزد کرد و مانع این توطئه شد: «و قالت طـائفة من اهل الکتـب ءامنوا بالذى انزل على الذین ءامنوا وجه النهار واکفروا ءاخره لعلهم یرجعون؛ و دسته اى از اهل کتاب گفتند: آغاز روز به آنچه بر مؤمنان نازل شده بگروید و پایان آن انکارش کنید، شاید آنها [از اسلام] بازگردند.» (آل عمران/ 72) برخى آیه را در شأن 12 نفر از احبار یهود خیبر نازل دانسته اند. آنان با یکدیگر قرار گذاشتند پس از اجراى تصمیم یاد شده، بگویند که ما پس از بررسى تورات و مشورت با عالمان خویش دریافتیم که محمد (ص) ویژگیهاى پیامبر موعود را ندارد و ادعاى باطلى مى کند.
5. ایجاد تفرقه میان مسلمانان: اهل کتاب به ویژه یهود همواره در پى انتقام از مسلمانان بودند و یکى از راههاى انتقام ایجاد تفرقه میان آنان بوده است و چون اهل کتاب از دیرباز در مدینه و پیرامون آن سکونت داشتند و از اختلافات دیرینه میان اوس و خزرج و ریشه این منازعات باخبر بودند با استفاده از هر فرصت مناسبى این منازعات را به یاد آنان انداخته، آتش فتنه را شعله ور مى ساختند. شمارى از مفسران،آیات 99 و 100 آل عمران را اشاره به این تفرقه افکنى از سوى یهود دانسته اند: «قل یـاهل الکتـب لم تصدون عن سبیل الله من ءامن تبغونها عوجـا؛ بگو: اى اهل کتاب! چرا کسى را که ایمان آورده از راه خدا باز مى دارید و آن را منحرف مى خواهید، در صورتى که شما گواهید؟ و خدا از آنچه مى کنید غافل نیست.»
گاهى نیز کار اختلاف برانگیزى چنان مؤثر مى افتاد که دو طرف دست به سلاح مى بردند. در این گونه موارد آتش فتنه با تماسهاى مکرر پیامبر (ص) با اوس و خزرج و پند و نصیحت آنها خاموش مى شد.
6. همدستى با منافقان: برخى کافران اهل کتاب گاه با منافقان براى جنگ با مسلمانان همدست مى شدند تا جایى که منافقان به آنان وعده همراهى در جنگ مى دادند، از این رو خداوند این دسته از اهل کتاب را برادران منافقان دانسته است: «الم تر الى الذین نافقوا یقولون لاخونهم الذین کفروا من اهل الکتـب لـئن اخرجتم لنخرجن معکم ولا نطیع فیکم احدا ابدا وان قوتلتم لننصرنکم؛ آیا کسانى را که به نفاق برخاستند ندیدى که به برادران کافرشان از اهل کتاب مى گفتند: اگر شما اخراج شدید، حتما با شما بیرون خواهیم آمد و در باره ى شما هرگز از کسى فرمان نخواهیم برد، و اگر با شما جنگیدند حتما شما را یارى خواهیم کرد؟ و خدا گواهى مى دهد که آنها قطعا دروغگویند.» (حشر/ 11)
آیه را در شأن یهود بنى نضیر نازل دانسته اند. هنگامى که پیامبر اسلام آهنگ جنگ با آنان کرد منافقان مدینه پیغام مقاومت و پایدارى دادند و اینکه در صورت درگیرى یا کوچ اجبارى با آنان همراه خواهند شد.
7. فشار اقتصادى: یهود با عدم پرداخت دیون خود به مسلمانان در صدد فشار اقتصادى به آنان برآمدند. این اقدام زمانى صورت گرفت که وضعیت مالى مسلمانان در مدینه بسیار دشوار بود و آنان از پرداخت پول مسلمانان در ازاى خرید کالا به این دلیل که این معامله در دوران جاهلیت و پیش از اسلام انجام گرفته، سر باز زدند. به گفته برخى مفسران آیه 75 آل عمران به این نکته اشاره دارد؛ همچنین هنگامى که پیامبر (ص) ابوبکر را براى دریافت کمک مالى نزد رهبر قبیله بنى قینقاع فرستاد، آنان به طعنه گفتند که خداى شما دست نیاز به سوى ما گشوده و او تهیدست و ما توانگریم. (آل عمران/ 181)
8. آزار پیامبر (ص) و مسلمانان: برخى آیات نشان مى دهد که افرادى از اهل کتاب همانند مشرکان با شیوه هاى گوناگون، از جمله با سخنان خود، مسلمانان را اذیت مى کردند: «و لتسمعن من الذین اوتوا الکتـب من قبلکم ومن الذین اشرکوا اذى کثیرا؛ به طور قطع با مال و جانتان آزمایش خواهید شد، و حتما از کسانى که پیش از شما کتاب داده شدند و نیز از مشرکان [سخنان دل] آزار بسیار خواهید شنید، و اگر صبورى کنید و پرهیزکار باشید، همانا این [مقاومت] از استوارترین کارهاست.» (آل عمران/ 186)
برخى، آیه را در شأن کعب بن اشرف شاعر از یهودیان مدینه نازل دانسته اند که در اشعار خویش به تحریک مشرکان و هجو پیامبر (ص) و مسلمانان پرداخته و نام و زیباییهاى زنان مسلمان را موضوع غزلهاى عاشقانه خود قرار مى داد. برخى نیز آن را اشاره به سخن یکى از یهودیان دانسته اند که با شنیدن آیه «من ذا الذى یقرض الله قرضـا حسنـا؛ کیست که به خدا وام نیکو دهد تا چندین برابرش افزون کند؟ خداست که تنگدستى دهد و توانگرى بخشد، و به سوى او بازگردانده مى شوید.» (بقره/ 245) در تمسخر آن، خدا را تهیدست و خود را توانگر خوانده بود.
Sources
دایرةالمعارف تشیع- جلد 2 صفحه 616
جان بی ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه علی اصغر حکمت- صفحه 449، 484
عبدالکریم شهرستانی- الملل و النحل- جلد 1 صفحه 65ـ72
ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد 3 ص 267، 299، 301، 205، جلد 1 ص402ـ403 و 422 - 423، جلد 2 ص 903 و 353، 811، جلد 9 ص395
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 19 ص 212، جلد 6 ص27 - 38، جلد 3 ص124، 308، 330، 383، جلد 5، ص204
عبدعلی بن جمعه العروسی الحویزی- نور الثقلین- جلد 1 صفحه 593
ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 4 صفحه 282، 204
على نصیرى-مقاله اهل کتاب: صاحبان کتاب آسمانى
دائره المعارف قرآن کریم- جلد 5
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites