تحولات جدید در دین هندو (نهضت)
English 4828 Views |تغییرات بسیار عظیمی که از اواخر قرن هجدهم تا عصر حاضر در شبه قاره هند صورت گرفته با تحولات عمده ای از سنت دینی هندویی، که هم زمان دست خوش دگرگونی های بزرگی شده، همراه بوده است. اسبابی که باعث این تغییرات شده اند بسیار متنوع و پیچیده می باشند؛ زوال امپراتوری مغول؛ وارد شدن، حکومت کردن و سپس بیرون رفتن انگلیسی ها؛ توسعه ارتباطات و به صحنه آمدن مطبوعات چاپی؛ توسعه زبان های محلی (بومی) جدید و استفاده از آثار منثور (نوشته های غیر منظوم)؛ تعلیم و تربیت غربی و استفاده از زبان انگلیسی؛ و سرانجام چالش هایی که از جانب مسیحیت و میسیونرهای تبلیغی و بشیری آن مطرح شده اند. هم چنین رشد و توسعه آگاهی سیاسی، ناسیونالیسم، فشار وقایع ملی و بین المللی و سرانجام تحول نهایی تقسیم هند و به وجود آمدن یک ملت مستقل هندو نیز از همان درجه از اهمیت برخوردار بوده اند. از زمان استقلال هند، تعداد بیشتری از هندوها به سفر و مهاجرت دست زده و در سرتاسر دنیا پخش شده اند که در نتیجه اشکال جدیدی از سنت هندویی به وجود آورده اند. در حالی که هم زمان تعدادی از حرکت های دینی جدید و یا آموزگارانی که از درون هندوئیسم سربرآورده اند، هزاران پیر و مرید در هندوستان، اروپا، انگلستان، آمریکا و جاهای دیگر به هم زده اند. این عوامل و عوامل بسیار دیگری دست به دست هم داده و جملگی به صورت های گوناگون در به وجود آوردن تغییرات جدید در دین هندویی موثر افتاده اند. تغییر در سنتی دینی که امروزه، در مقایسه با دهه های آخر قرن هجدهم، از خود آگاهی، اعتماد به نفس و حتی صیانت ذاتی به مراتب بیشتری برخوردار است.
دو تغییر عمده در دین هندو
در ملاحظه تغیراتی که در فاصله یک قرن و نیم قبل از سال 1947 به وجود آمده اند می توان دو مسیر تغییر عمده جداگانه در عین حال در هم تنیده شده را تشخیص داد. یکی تغییر و تحولاتی که در اثر احیا و نوسازی در درون خود سنت هندویی به وجود آمده اند و دیگری ظهور یک «نو هندوئیسم»، نوعی عرضه و نمایش جدید از سنت دینی بسیار متنوع و گسترده هندویی که عمدتا به وسیله نخبگان تحصیل کرده ای که به زبان انگلیسی صحبت می کنند به وجود آمده است، اما در چارچوب مفهوم و تصور غربی از «دین» و یا «هندوئیسم». شکل و چهره ای از هندوئیسم که باید وقتی این سنت کهنسال دینی به صحنه جهانی می رفت از خود به نمایش می گذاشت. طبیعی است که همین جریان دوم بیشترین توجهات را در نوشته های غربی به خود جلب کرده است. جریان نخست که بیشتر جنبه محلی داشت و از سر و صدای کمتری برخوردار بود، خود را در قالب مقالات و رساله هایی و زبان های بومی تبیین می کرد و یا این که به صورت تشکیل انجمن های محلی و یا به شکل شیوه های غیر مزاحم و نسبتا محدودتر بی شمار دیگری در معرض دید قرار می داد. لیکن، از این بابت که به احیای مجدد و بلکه بیان نو- حتی خلق مجددی از خود سنت هندویی می پرداخت، از اهمیت و معنای بلند مدت عظیم تری برخوردار بود. این دو جریان همواره در حال تعامل تبادل قرار داشته اند و شاید باید به مثابه تجلی درونی و بیرونی یک استحاله واحد دیده شوند.
اواخر قرن هجدهم میلادی شاهد ظهور طبقه ای تاجر و بازرگان بود که نشان داد حامی و مشوق جدیدی برای نهادها و سنن هندویی بود. این یقینا از عوامل مهم احیای مجدد حیات دینی هندویی بود. «کشف» زبان سانسکریت از ناحیه اروپاییان به ایجاد دستور زبان و فرهنگ واژه های سانسکریت و چاپ کتب سانسکریت و سایر نوشته ها و ترجمه های دینی منجر شد. بدین ترتیب مواد لازم برای تجدید بیان (بازگویی و تجدید) سنت هندویی و گذشته آن فراهم شد. در این بازگویی، از سنت هندویی با عنوان «ساناتانادارما» نام برده شد که در گفتمان این زمانه به معنای «دین سبک قدیمی» می باشد. مضامین (تداعی های) محلی متعددی برای حفظ و حمایت از ساناتانادارما ایجاد شدند و مباحثی چون نظام طبقاتی کاست، پرستش اصنام و یا صیانت از گاو، غالبا با شدت و تندی مورد بحث قرار گرفتند. ایجاد زبان «هندی» از دل اردوی فارسی زدایی شده ای که با کتابت «دیوان نگاری» ضبط شده بود و مطالبه کاربرد و استعمال گسترده آن از ناحیه اهالی هندوستان به صورت موضوعی دینی و نیز سیاسی، ناسیونالیستی در آمد. همه این جریانات به خود آگاهی و هویت ذاتی جدیدی منتج شدند که آن نیز در نتیجه به بیان مجدد و تحولاتی جدید در اشکال متعدد و متنوع سنت هندویی انجامید. تنها در این عصر است که به تحقیق فهمیده می شود که سنت هندویی معاصر و مظاهر فعلی آن تا چه حد حاصل این تعریف مجدد و بازآفرینی ساناتانادارما در قرن نوزدهم می باشد. در مقابل این تحول درونی بلند مدت، دومین جریان تغییر قرار گرفته است: خلق و ایجاد «هندوئیسم».
چهره رام موهان روی و فعالیت های وی
در آغاز این جریان چهره رام موهان روی وجود دارد. وی در یک خانواده برهمن مرفه بنگالی متولد شد و ابتدا در پانتا، از مراکز آموزشی مسلمانان، به تحصیل پرداخت و در آن جا تنفر شدیدی از پرستش اصنام در وی به وجود آمد. در سال 1814 به کمپانی شرقی هند در کلکته ملحق شد و در آن جا مطالعه اوپانیشادها را شروع کرد. از آن جا بود که نتیجه گرفت اوپانیشادها به طور کامل خداپرستی را تشویق می کردند و بنابراین هیچ توجیهی برای پرستش مجسمه ها وجود نداشت. در همان جا بود که وی به فراگیری زبان انگلیسی پرداخت و عمیقا تحت تاثیر فرهنگ و تفکر علمی مغرب زمین قرار گرفت. وی هم چنین تماس های فراوانی با هیئت های تبلیغی، تبشیری مسیحی داشت. نامبرده، در حالی که کلیه تعالیم اخلاقی مسحیت را می پذیرفت، با وجود این نمی توانست الوهیت (جنبه خدایی) مسیح را قبول کند. وی نگاهی عقل گرایانه به دین هندویی به کاربرد و نه تنها پرستش مجسمه ها و اصنام، بلکه کل اصل اعتقادی تجسد و حلول را کنار گذاشت. وی که نسبت به پاره ای از اعمال هندویی دچار نفرت شدید شده بود، در زمره فعالان اجتماعی پرجنب و جوش در آمد. فعالیت های نامبرده علیه رسم «ساتی» که در آن بیوه زنان خود را روی آتش جنازه شوهرانشان می انداختند و می سوزاندند، چنان شدید و فعال بود که در سال 1829 میلادی این کار غیرقانونی اعلام شد. وی که از طرفداران سرسخت تعلیم و تربیت غربی برای همه اقشار جامعه و از جمله زنان و دختران بود، «کالج هندو» را در سال 1819 در کلکته تاسیس کرد. در سال 1838 وی فرقه «برهمو ساماج» را پایه گذارد. انجمنی که هفته ای یک بار گرد هم جمع می شد تا به استماع تلاوت از روی متن اوپانیشادها، مواعظ دینی و خواندن سرودهای خداپرستانه بپردازد. دعا و نیایش و یا هرگونه رویکرد دیگری به الوهیت، بخشی از این شیوه رویکرد تقریبا سرد و زمخت که بیشتر برای روشن فکران تحصیل کرده و نخبه جامعه جاذبه داشت را تشکیل نمی داد. رام موهان روی، احساس می کرد که این آیین ظاهرا غیرهندی، شبیه «خداپرستی» قرن هجدهم اروپا بود، نوعی بازگشت به طهارت اولیه عبادت هندویی بود.
دبندرانات تاگور و نهضت براهمو ساماج
رهبر عملی بعدی نهضت براهمو ساماج، پس از درگذشت موهان روی، دبندرانات تاگور، پدر شاعر شهیر هند بود که در سال 1842 به انجمن پیوسته بود. وی مردی به غایت مذهبی بود که در نتیجه مراسم دعا و نیایش را نیز به برنامه های مذهبی فرقه ساماج افزود. نامبرده نیز مطالعه کتب ودایی را آغاز کرد و بدن نتیجه رسید که ادعای خطاناپذیر بودن متن آن و این که ودا تنها منبع معتبر و اصیل دین هندویی است پذیرفتنی نیست. از آن زمان به بعد بود که عقل و دلیل، در کنار دریافت و وجدان، به عنوان منابع اصلی حجیت و اعتبار فرقه (راه) ساماج انتخاب شدند. شخص دبندرانات نیز به جمع آوری دست چینی از فرازهای برگرفته از کتب مختلف و به ویژه اوپانیشادها پرداخت که واجد منزلت (موقعیت) «ساماج» (طریقت) بودن محسوب می شدند. کتاب «براهمادارما» نیز به کتاب مقدس اصلی فرقه ساماج تبدیل شد.
کشاب چاندراسن و نهضت ساماج
در سال 1857 یکی از مصلحان تندرو به نام «کشاب چاندراسن» به نهضت ساماج ملحق شد و با تحت تاثیر قرار دادن تاگور به سرعت جزو کادر رهبری نهضت در آمد. به تحریک نامبرده، نهضت ساماج شعایر مقدس هندویی، سامسکاراها را کنار گذاشت و آیین های عبادی خاص خود را به وجود آورد. با وجود این، در قضیه نظام طبقاتی کاست بود که تاگور و سن، راه خود را جدا کردند. همین امر موجب تقسیم و دو دستگی در نهضت ساماج شد. سن مایل بود که نظام طبقاتی کاست را ملحق اعلام کند و برای افرادی که «دوبار متولد شده بودند» (سه طبقه بالای نظام هندویی) آداب پوشیدن ریسمان مقدس را حذف کند. این اقدامات از دید اعضای محافظه کارتر فرقه ساماج بیش از حد، افراطی می نمود. آنان در کنار تاگور ماندند، در حالی که سن و پیروان او، این گروه را ترک کردند تا به پایه گذاری نهضت براهمو ساماج هند بپردازند. از آن پس، سن به نحو روز افزونی تحت تاثیر مسیحیت قرار گرفت و لذا کتاب مقدسی برای ساماج جدید تالیف کرد که بعضی از منابع و مآخذ آن جزو کتب معتبر هندویی نبودند، بلکه از ادیان دیگر و به ویژه مسیحیت وام گرفته شده بودند. وی هم چنین تغییرات متعددی در برنامه های دینی آیین ساماج به وجود آورد و اجزایی از آیین بنگالی بهکتی را در آن وارد ساخت. اما بزرگ ترین دست آورد نامبرده در زمینه اصلاحات اجتماعی بود. وی به شدت برای ارتقای منزلت زنان و دختران هندویی به ویژه علیه ازدواج بچه ها تلاش کرد. با رهبری وی فرقه ساماج ازدواج بین افراد طبقات (کاست های) مختلف را برقرار ساخت و حتی ازدواج مجدد زن های بیوه را اجرا کرد. این هر دو اقدام از دید محافظه کاران ارتدکس آن عصر کارهایی انقلابی محسوب می شدند.
فرقه براهمو ساماج نزدیک بود تا بار دیگر منشعب شود و سن نهضت دیگری با عنوان «کلیسای مشیت جدید» را پایه گذاری کند. این نهضت حتی از آن نهضت قبلی هم حالت دست چین کنندگی بیشتری داشت و مطالب زیادی را از مسیحیت وام گرفته بود، لیکن نتوانست پس از مرگ وی در سال 1884 میلادی پابرجا بماند. در این اثنا خود نهضت ساماج ادامه یافت و تا حدودی در بنگال و نیز مراکز تبلیغاتی آن در جاهای دیگر نفوذ پیدا کرد. هر چند اهمیت واقعی آن در این است که جریان خودآزمایی (بررسی از درون) را در دین هندویی آغاز کرد و موجب ارتقای بیداری وجدان اجتماعی هندوها شد. این حرکت اجتماعی سرانجام موفق از آب در آمد. نه تنها ازدواج های (بین طبقاتی) براهمو توسط قانون به رسمیت شناخته شد، بلکه هر گونه ازدواج بین طبقاتی و ازدواج بیوه زنان نیز قانونی اعلام شد. در حالی که ازدواج دخترهای خردسال ممنوع اعلام گردید.
نهضت پرارتانا ساماج در ماهاراشترا
نهضت «پرارتانا ساماج» در «ماهاراشترا» حرکتی بود که چندان بی شبهات به براهمو ساماج که با آن پیوندهایی هم داشت، نبود. اعضای این نهضت نیز به وجود خدا اعتقاد داشتند، با بت پرستی مخالف بودند و اعتبار و سندیت ودا و آموزه حلول را طرد می کردند. لیکن خداپرستی خویش را به مثابه استمرار «بهکتی ماهاراشترایی» قرون وسطای هندویی می دانستند. با رهبری «ماهادوف گوویند راناده» تلاش اصلی آن ها در زمینه روفورم (اصلاح) اجتماعی و رفاه اجتماعی، به ویژه درباره طبقات محروم و افسرده جامعه بود. دست آورد آنان در این زمینه چشم گیر بود.
نهضت آریا ساماج و فعالت های دیاناندا
نهضتی که با دو نهضت براهمو ساماج و پرارتاناساماج کاملا تفاوت داشت حرکت «آریا ساماج» بود که در سال 1875 توسط «دایاناندا ساراسواتی» (1824- 1883) بنیان گذاشته شد. دیاناندا، پس از تجربه ای در دوران کودکی، به بت پرستی و عبادت تمثال ها و اصنام بی رغبت شده بود تا این که عاقبت معلم (گورویی) را پیدا کرد که تحت هدایت وی به مطالعه و تحقیق پرداخت و به وی قول داد تا همه مفاسد و شاخ و برگ هایی را که پس از عصر وداها به دین هندویی بسته شده بود پاکسازی کند. در حالی که روند حرکت های اصلاحی پیشین در جهت غرب گرایی بود، این نهضتی سرتاپا هندویی بود و قصد داشت تا هندوئیسم را به صفا و پاکیزگی عهد ودایی آن بازگرداند. هر چند دیدگاه دایاناندا بر این که چه چیزی پیام اصلی ودا را تشکیل می داد، بسیار جنبه بی لگام و شخصی داشت که بحث مفصل آن بیرون از دایره مباحث فعالی است. آن چه راجع به نهضت آریاساماج اهمیت دارد این است که حرکت هندوئیسم را در موقعیتی تهاجمی قرار داد. دایاناندا، که اسلام و مسیحیت هر دو را برای هندوئیسم خطر می دید؛ چون که پیروانی از هندوها و به ویژه از طبقات پایین اجتماعی به سمت خود جذب می کردند، به شدت به این هر دو دین حمله می کرد. نهضت ساماج جشن خاصی را برای بازگشت مجدد به آغوش هندوئیسم ترتیب داد و اعطای ریسمان مقدس هندویی به طبقه نجس ها (غیر قابل تماس ها) را نیز مجددا آغاز کرد. شیوه ای که از ناحیه هندوهای ارتدکس به رسمیت شناخته نمی شد. نهضت ساماج، به ویژه در منطقه پنجاب و شمال هند، به موفقیت هایی دست یافت. دانشکده هایی تاسیس شدند و استفاده از زبان هندی مورد تشویق و ترغیب قرار گرفت. آریاساماج که به دنبال جا انداختن خود به صورت یک کلیسای جهانی بود، چهره ای جنگجویانه، تعصب آمیز و تهاجمی داشت. این نهضت هنوز هم در نقاط مختلف جهان وجود دارد. اکثر هندوها پیام یا شیوه های اجرایی آن را دوست نداشتند. اما توانست در زمان نیاز، حس اعتماد به نفس هندوها را تقویت کند. تقویت دیگری نیز از جایی که فکر نمی شد به عمل آمد.
(ادامه دارد..)
Sources
جان ر. هینلز- راهنمای ادیان زنده- ترجمه عبدالرحیم گواهی- جلد 1- صفحه 585-569
سیمن ویتمن- آیین هندو- مترجم علی موحدیان عطار- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1382
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites