اصول اعتقادی مذهب زیدیه (وعد و وعید)
English 4891 Views |در قسمت قبل، سوم، به مباحث و مسائل عدل در نزد زیدیه پرداخته شد که خلاصه مطالب آن بدین شرح بود که، زیدیه از پیشگامان اعتقاد به عدل خداوند اند و عدل را به انجام ندادن قبیح معنا مى کنند و خداوند را متصف به حسن و حکمت مى دانند. دلیل عدل و حکمت الهى از نظر ایشان علم خداوند به قبح قبایح است. از مسائل متفرع بر عدل الهى در اندیشه زیدیه، موارد ذیل است، اعمال بد و خوب بندگان به خود ایشان منتسب است، خداوند کسى را جز به خاطر عملش پاداش و کیفر نمى دهد، گناهان به قضا و قدر الهى نیست، تکلیف مالایطاق مردود است، همه ناخوشى ها و نقصان ها کار خداوند و از روى حکمت است، قرآن موجود در دست ما کلام خداوند و مخلوق است. اغلب زیدیه، نبوت را نیز در ذیل عدل الهى مطرح نموده اند. به این دلیل که عبادات شکر نعمت های الهى توسط بندگان است و نبوت بیان نحوه شکرگزارى است. بنابراین، طلب شکر نعمت بدون بیان راه، با عدل الهى ناسازگار است. ایشان قرآن را به دلیل فصاحت آن، معجزه و گواه حقانیت و صدق گفتار پیامبر (ص) مى دانند. در ادامه و در این قسمت به مباحث و مسائل مبحث وعده و وعید پرداخته می شود.
مسائل و مباحث پیرامون وعد و وعید
مسأله بیست و یکم
مؤمنانى که خداوند به آنها وعده ثواب داده اگر با ایمان بمیرند قطعا به بهشت خواهند رفت و در پاداشى بدون گسست در آن جاودانه خواهند بود.
مسأله بیست و دوم
کافرانى که خداوند به آنان وعید مجازات داده اگر با اصرار بر کفر خود بمیرند بدون تردید به دوزخ خواهند رفت و براى همیشه در آن باقى خواهند ماند. در آغاز بخش سوم در دو مسأله دو اصل اعتقادى وعد و وعید مورد توجه قرار گرفته است. وعد به معناى خبر رسیدن منفعت و خیر یا جلوگیرى از ضرر و شر و وعید خبر رسیدن ضرر و از دست رفتن منفعت است. و در اینجا مراد، خبر خداوند از پاداش و عذاب است، (احمد بن یحیى ابن حابس، الایضاح شرح المصباح، ص249). زیدیه به دنبال اعتقاد به اصل عدل الهى و هم چون دیگر عدلیه معتقدند که خداوند برخلاف وعده و وعید خود عمل نخواهد کرد چراکه اگر چنین کند مصداق دروغ است و دروغ امرى قبیح و ناپسند است که از او صادر نمى شود. به دلیل همین پیوستگى میان بحث عدل و دو اصل وعد و وعید برخى از منابع زیدیه از این دو اصل در عنوان مستقل یاد نکرده اند. ولى از طرف دیگر با توجه به اهمیت این دو اصل و هم چنین ارتباط مسائل مهم دیگرى از اعتقادات به آن دو، در اغلب منابع و از جمله منشور اعتقادى تدوین شده به وسیله رصاص، این دو مسأله در بخشى جداگانه و به عنوان سومین بخش مسائل اعتقادى پس از توحید و عدل مطرح شده است. همان گونه که در استدلال زیدیه بر این دو اصل، نوعى پیوستگى آن با مسأله نبوت نیز که به عنوان آخرین مسأله از بخش عدل مطرح شد، دیده مى شود. چرا که وجوب تصدیق وعد و وعید الاهى به وجوب تصدیق نبوت پیامبر و آنچه به وسیله ایشان بیان شده باز مى گردد. به نظر مى رسد در خصوص مسأله اول از این دو مسأله در میان مسلمانان و فرقه هاى اسلامى اتفاق نظر وجود دارد، نقل شیخ مفید از عقیده نوبختیان را در (أوائل المقالات، ص32)، ببینید. و در مورد مسأله دوم اگرچه اختلافاتى بروز کرده و به کرامیه نسبت داده شده که معتقد به نجات کافران از دوزخ بوده اند، ولى هیچ گاه این اختلاف به گستردگى اختلاف آنان در دو مسأله بعدى نیست.
مسأله بیست و سوم
فاسقانى که خداوند آنان را به کیفر تهدید کرده چنانچه با اصرار بر فسق خود بمیرند به دوزخ خواهند رفت و در آن براى همیشه باقى خواهند ماند. مسأله تکلیف مسلمانان فاسق و نحوه برخورد خداوند با آنان در روز قیامت یکى از جنجالى ترین مباحث اعتقادى در طول تاریخ اسلام است. در دو اصل قبلى بیان شد که بر اساس وعده الاهى مؤمنان در آخرت به بهشت خواهند رفت و در آن جاودانه خواهند بود و کافران در دوزخ جاودان مى مانند. و این هر دو اعتقاد بر اساس خبرهایى است که خداوند متعال داده است. ولى از طرفى دیگر خداوند مسلمانانى را نیز که مرتکب گناهان مى شوند به عذاب تهدید کرده است. آیا آنان هم، چون کفارند و در قیامت، در دوزخ جاودان خواهند بود و یا حکم مؤمنان را دارند و در نهایت به بهشت خواهند رفت. در خصوص حکم آنان در دنیا در مسأله بعدى سخن خواهیم گفت. ولى در مورد تکلیف آنان در آخرت، زیدیه هم چون معتزله و اغلب فرقه هاى اسلامى معتقدند اگر مرتکب گناهان بزرگ، کبیره، بدون توبه از دنیا برود هم چون کفار و مشرکان در عذاب الاهى جاودان خواهد ماند. و در این خصوص به ظاهر برخى آیات استدلال مى کنند هم چون این آیه قرآن مجید: «و من یعص الله و رسوله فإن له نار جهنم خالدین فیها أبدا»؛ «هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانى کند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند»، (الجن/23). این در حالى است که شیعه امامیه و مرجئه و اهل حدیث، چنین اعتقادى ندارند و بر اساس ظاهر برخى دیگر از آیات و روایات خروج فاسقان را از عذاب ممکن مى دانند، (شیخ مفید، أوائل المقالات، ص9).
مسأله بیست و چهارم
مرتکبان گناهان کبیره از جمله افراد این امت محسوب مى شوند. همان گونه که در مسأله قبلى اشاره شد حکم مسلمانانى که مرتکب گناهان بزرگ، کبیره، مى شوند یکى از جنجالى ترین مباحث اعتقادى در طول تاریخ اسلام است. گروهى هم چون خوارج آنان را در همین دنیا نیز همانند کافران دانسته اند و گروه دیگرى هم چون مرجئه نه تنها آنان را از دایره اسلام بیرون قرار ندادند، بلکه آنان را همانند مسلمانان مؤمن به شمار آوردند. در این خصوص زیدیه هم چون معتزله، به گمان خود راه میانه را پیموده اند و به جایگاه بین دو جایگاه «المنزلة بین المنزلتین» معتقدند. با این توضیح که آنان معتقدند که مرتکبان گناهان بزرگ تا زمانى که از گناه خود توبه نکنند، نه آن گونه که خوارج مى گویند در جایگاه کافران و مشرکان قرار دارند که احکام خاص آنان بر ایشان جارى باشد، ازدواج با آنان و خوردن ذبیحه آنان حرام باشد و در قبرستان کافران دفن شوند و امثال این ها، و نه در جایگاه مؤمنان قرار مى گیرند که احترام و نکو داشت آنان واجب باشد. بلکه جایگاهى میان این دو خواهند داشت و با عنوان فاسق شناخته مى شوند. و بنابر اعتقاد امامیه مرتکب کبیره مسلمان فاسق به شمار مى آید. در حالى که پیشواى زیدیه در قرن سوم هادى یحیى بن حسین تصریح مى کند که فاسق از دایره اسلام خارج است، متوکل على الله احمد بن سلیمان امام زیدیه در قرن ششم نیز آنان را کافر به نعمت مى شمرد. (هادى الى الحق یحیى بن حسین، المنزلة بین المنزلتین، ص58)، (مجموع رسائل الإمام الهادى، ص177-176)، (متوکل على الله احمد بن سلیمان، حقائق المعرفة، ص229)، (ناصرالدین الله ابراهیم بن محمد مؤیدى، الإصباح على المصباح، ص132)، (شیخ مفید، أوائل المقالات، ص10).
مسأله بیست و پنجم
شفاعت پیامبر (ص) در روز قیامت امرى قطعى و مسلم است. به دنبال حکم زیدیه در خصوص جاودانه بودن عذاب الاهى براى مرتکبان کبیره این سوال مطرح مى شود که آیا آنان شفاعت پیامبر را منکرند؟ در این مسأله بیان مى شود که بنابر نظر زیدیه اصل شفاعت امرى مسلم و مورد قبول است ولى شفاعت پیامبر شامل حال فاسقان، یعنى کسانى که بدون توبه از گناهان از دنیا بروند، نمى شود بلکه این شفاعت فقط در خصوص اهل بهشت و در جهت افزایش نعمت ها و سرور آنهاست. آنان در این خصوص به ظاهر برخى آیات نیز استناد کرده اند که مى فرماید: «ما للظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع»؛ «براى ستمگران نه یارى است و نه شفاعت گرى که مورد اطاعت باشد»، (غافر/18)، چرا که فاسق از مصادیق مسلم ظالم است و به صراحت قرآن وجود شفیع در مورد او نفى شده است. برخى دیگر از آیات مورد استناد زیدیه عبارتند از: «و ما للظالمین من أنصار»؛ «و براى ستمکاران هیچ یاورى نیست»، (البقرة/270)، «لا یشفعون إلا لمن ارتضى و هم من خشیته مشفقون»؛ «جز براى کسى که خدا رضایت دهد شفاعت نمى کنند و خود از بیم او هراسانند»، (الأنبیاء/28). این در حالى است که به اعتقاد امامیه شفاعت پیامبر و دیگر پیشوایان معصوم شامل حال مرتکبان کبیره مى شود و خداوند به جهت شفاعت آنان بسیارى از خطاکاران را از آتش نجات خواهد داد. مرجئه و اهل حدیث نیز در خصوص شفاعت پیامبر (ص) با امامیه هم رأى اند. (شیخ مفید، أوائل المقالات، ص10-9) دلیل این اعتقاد آن است که خداوند در قرآن کریم بیان فرموده که جز شرک بقیه گناهان قابل بخشش است. «إن الله لا یغفر أن یشرک به ویغفر ما دون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد ضل ضلالا بعیدا»؛ «خداوند این را که به او شرک آورده شود نمى آمرزد و فروتر از آن را بر هر که بخواهد مى بخشاید و هر کس به خدا شرک ورزد قطعا دچار گمراهى دور و درازى شده است»، (النساء/116). و از طرف دیگر در آیات متعددى از قرآن که با تفاسیر معتبر همراه است، بیان شده است که خداوند امتیاز شفاعت کردن را به برگزیدگان از امت اسلام عنایت فرموده است که همان پیشوایان معصوم هستند.
مسأله بیست و ششم
امر به معروف و نهى از منکر بر مکلف واجب است. یکى از اصول اعتقادى بسیار مهم در مذهب زیدیه اصل امربه معروف و نهى از منکر است که همانند بحث امامت به دلیل ارتباط آن با وعد و وعید الاهى در تقسیم بندى متأخران زیدیه در ضمن مسایل وعد و عید مورد بحث قرار گرفته است. هر چند متقدمان از زیدیه و برخى از متأخران آنها این مسأله را همانند معتزله به عنوانى اصلى مستقل نیز مورد بحث قرار داده اند. به هر تقدیر زیدیه هم چون معتزله امر به معروف و نهى از منکر را واجبى کفایى مى دانند. و در آن دو مرحله زبانى و عملى و شرایطى پنج گانه را در نظر دارند (الایضاح شرح المصباح، ص288). این شرایط عبارتند از:
1. آگاهى و یقین از معروف و منکر بودن عمل.
2. یقین یا گمان به تأثیر امر و نهى.
3. منجر نشدن به ترک معروف و یا فعل منکر مشابه یا بدتر دیگر.
4. منجر نشدن به ضرر جانى. با این توضیح که بسیارى از امامان زیدیه هم چون مؤیدبالله هارونى و منصوربالله صاحب الأساس معتقدند که على رغم وجود خطر جانى این وظیفه ساقط نمى شود.
5. بداند که با ترک امر یا نهى معروف ترک و منکر محقق مى شود. (الایضاح شرح المصباح، ص 294-290). آنان دلیل چنین اعتقادى را فرموده خداوند مى دانند که فرموده است: «ولتکن منکم أمة یدعون إلى الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر وأولئک هم المفلحون»؛ «و بايد از ميان شما گروهى مردم را به نيكى دعوت كنند و به كار شايسته وادارند و از زشتى بازدارند و آنان همان رستگارانند»، (آل عمران/104). با این توضیح که این آیه ما را امر مى کند که در میان ما گروهى باشند که به معروف امر و از منکر نهى نمایند.
در قسمت بعد، پنجم، به مسائل و مباحث امامت در نزد زیدیه پرداخته خواهد شد.
Sources
مهدى فرمانیان و سیدعلى موسوى نژاد- درس نامه زیدیه- تاریخ و عقاید- نشر ادیان
www. adyan. org
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites