اصول اعتقادی مذهب زیدیه (امامت)

English 6646 Views |

در قسمت قبل به مسائل وعد و وعید در نزد زیدیه پرداخته شد که خلاصه آن بدین شرح بوده است که زیدیه در پى اعتقاد به اصل عدل الهى، معتقدند که خداوند بر خلاف وعده و وعید خود عمل نخواهد کرد، زیرا تخلف از وعد و وعید مصداق دروغ و قبیح است و قبیح از خداوند صادر نمى شود، از نظر زیدیه، اگر مرتکب کبیره بدون توبه از دنیا برود، مانند کفار و مشرکان در عذاب جاودان خواهد بود، اما در دنیا نه مؤمن نامیده مى شود و نه کافر، بلکه در جایگاه میانى قرار دارد، از نظر زیدیه، اصل شفاعت پیامبر (ص) در قیامت حق است، اما این شفاعت فقط شامل اهل بهشت مى شود که در جهت افزایش نعمت و سرور آنان است و شامل فاسقان، که بدون توبه مرده اند، نمى شود، زیدیه امر به معروف و نهى از منکر را واجب کفایى مى دانند و براى آن دو مرحله زبانى و عملى و شرایط پنج گانه در نظر دارند. در این قسمت به مسائل و مباحث امامت پرداخته می شود.

مسائل و مباحث امام و امام شناسی

مسأله بیست و هفتم
بعد از پیامبر (ص)، على بن ابیطالب (ع) امام است. چهار مسأله پایانى این منشور اعتقادى به بحث امامت اختصاص یافته است و این در حالى است که، همان گونه که قبلا اشاره شد، در بسیارى از منابع زیدیه تا پیش از آن از امامت به عنوان اصلى مستقل در کنار چهار اصل توحید، عدل، نبوت و وعد و عید نام برده مى شد. در اولین مسأله از مسائل امامت به یکى از مهمترین اعتقادات شیعه یعنى امامت بدون فاصله على (ع) پس از پیامبر (ص) اشاره مى شود. مى دانیم که اختلاف بر سر امامت پس از وفات پیامبر موجب تقسیم مسلمانان و بروز اختلافات بسیارى در تاریخ اسلام شده است و در این میان شیعیان، على (ع) را بر اساس نص و تصریح پیامبر (ص) جانشین بر حق آن حضرت دانسته و دیگر مدعیان جانشینى آن حضرت را بر خطا مى دانند. زیدیه به عنوان فرق هاى شیعى از آغاز تاکنون بر این مسأله اتفاق نظر داشته اند و تألیفات و آثار بسیارى در این خصوص از خود بجاى گذاشته اند. نمونه اى از تألیفات و تصریحات نخستین پیشوایان زیدیه را در منابع زیر ببینید: (زید بن على بن حسین (ع)، تثبیت الإمامة، منتشر شده در مجموع کتب و رسائل الإمام الأعظم، ص187 و ص192-191)، (همو، تثبیت الوصیة، ص44)، (قاسم بن ابراهیم رسى، إمامة على بن إبى طالب، منتشر شده در مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص220-219)، (همو، کتاب الإمامة، در مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص169)، (همان، مسائل القاسم، در مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص657-656).

اختلاف عقیده زیدیه درباره کیفیت نص پیامبر را بر امامت على (ع)

تنها بحث مهم زیدیه در این خصوص که آنها را از صف دیگر شیعیان و به ویژه امامیه جدا مى سازد و احمد بن حسن رصاص در منشور اعتقادى خود به آن اشاره نکرده است، آن که در مسیرى تاریخى، اغلب امامان و عالمان زیدیه نص پیامبر را بر امامت على (ع)، نصى استدلالى و در اصطلاح نص خفى دانسته اند و بدین ترتیب کوشیده اند خود را از تنگناى تفسیق و تکفیر صحابه و از جمله خلفاى متقدم بر على (ع) برهانند. مى دانیم که مهمترین فرقه هاى زیدیه دو فرقه بوده، یکى جارودیه و دومى صالحیه و در نامى دیگر بتریه که گرایش آنها با گرایش جریریه یا سلیمانیه از زیدیه نزدیک بهم گزارش مى شود. در این خصوص نقل است که جارودیه هم چون امامیه که به نص جلى معتقد بودند، ضمن اعتقاد به نص، متقدمان بر على (ع) را تفسیق و تکفیر مى کردند و این نشانه آن است که آنان نص را جلى مى دانستند. ولى براساس اغلب گزارش ها جارودیه نیز نص را استدلالى و خفى به حساب مى آورده اند. به نظر مى رسد چنین گزارش هایى مربوط به جارودیان متأخر باشد که دیگر هم چون اسلاف خود حکم به تکفیر و تفسیق نکرده و به تخطئه اکتفا کرده بودند و بر اساس چرخشى مسالمت جویانه از اصرار بر جلى بودن نص دست کشیده بودند. در خصوص صالحیه یا بتریه نیز به عنوان جریان دوم زیدیه، دو نوع گزارش دیده مى شود و در حالى که اغلب گزارش ها آنان را به دلیل عدم اعتقاد به نص و احقیت على (ع)، بیرون از دایره تشیع قرار مى دهند، برخى منابع، عمدتا از خود زیدیه، برآنند که آنها نیز هم چون جارودیه به نص خفى و حقانیت على (ع)، معتقد بوده اند و تفاوت آنها با جارودیه تنها در آن بود که آنان از تکفیر و تفسیق متقدمان بر على (ع) و بعضا حتى تخطئه آنها، خود دارى مى کرده اند، (احمد بن حسین مانکدیم، شرح الأصول الخمسة، ص761)، (متوکل على الله احمد بن سلیمان، حقائق المعرفة، ص466).

ادله زیدیه بر حقانیت على (ع)

پس از بررسى این اختلاف نظر در خصوص امامت امام على (ع) به ادله زیدیه در این خصوص مى پردازیم. علاوه بر ادعاى اجماع اهل بیت که خود از ادله محکم در مذهب زیدیه است، مهمترین نصوصى که به آن استدلال شده، عبارتند از، آیه ولایت: «إنما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»؛ «ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏ اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى‏ دهند»، (المائدة/55). حدیث غدیر، «فمن کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله»، این حدیث در منابع متعدد زیدیه با الفاظ مختلف نقل شده و مورد استدلال قرار گرفته است. برخى از نخستین منابع عبارتند از، (قاسم بن ابراهیم رسى، تثبیت الإمامة، ص55)، (مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص148)، (همو، کتاب الإمامة (1)، در مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص180). حدیث منزلت: «أنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى»، روایت و استدلال به این حدیث را در این منابع زیدیه ببینید، (زید بن على بن حسین (ع)، المجموع الحدیثى والفقهى، ص269)، (قاسم بن ابراهبم رسى، تثبیت الإمامة، ص55)، (مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص150). احمد بن حسن رصاص در منشور اعتقادى خود براى اثبات امامت على (ع) تنها به حدیث غدیر اشاره کرده و در نحوه استدلال به آن مى گوید، پیامبر(ص)، على (ع) را هم چون خود، ولى همگان قرار داد، و مولا در لغت به معناى صاحب اختیار است. همان گونه که گفته مى شود مولاى خانه، مراد از کسى است که صاحب اختیار در تصرف آن است. و اگر ثابت شد که على (ع) صاحب اختیار مردم است امام خواهد بود. چون امام کسى است که به وسیله حکم خداوند متعال حق تصرف در امور مردم را دارا است. و بدین طریق امامت و احقیت او بر دیگر صحابه که بر او پیشى گرفتند، ثابت مى شود، (مصباح العلوم، ص22-21).

مسأله بیست و هشتم
بعد از على (ع)، فرزندش حسن (ع)، امام است.

مسأله بیست و نهم
بعد از حسن (ع)، برادرش حسین (ع)، امام است. زیدیه هم چون دیگر فرقه هاى شیعى در امامت حسن و حسین (ع) پس از على (ع) اتفاق نظر دارند و در کلمات پیشوایان آنان از شخص زید بن على بن حسین (ع) تاکنون همواره بر امامت آن دو امام، هم چون امامت على (ع) تأکید شده است. مهمترین دلیل زیدیه بر امامت این دو امام نص نبوى است که درمیان زیدیه به عنوان حدیثى مورد قبول و بعضا متواتر مطرح است. دراین حدیث پیامبر (ص) مى فرماید: «الحسن والحسین إمامان قاما أوقعدا، وأبوهما خیر منهما». تصریحات نخستین پیشوایان زیدیه در خصوص امامت امام دوم و سوم شیعه و روایت مورد استدلال را در این منابع مى توان دید، (زید بن على بن حسین (ع)، تثبیت الوصیة، مجموع کتب و رسائل الإمام الأعظم، ص44)، (قاسم بن ابراهیم رسى، کتاب الإمامة، مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص192-186). رصاص در این خصوص مى گوید، این روایت بر امامت آن دو در همه زمان ها دلالت دارد. البته زمان پیامبر و زمان امامت پدرشان على (ع) را باید استثنا کرد. هم چنین اجماعى است که حسین (ع) در زمان حسن (ع) امام نبوده است. بنابراین در بقیه زمان ها داخل معناى این نص خواهند بود و از کسانى که این حق را از آنها گرفتند هم چون معاویه و یزید، که لعنت خداوند بر آنان باد، سزاورتر بوده اند، (مصباح العلوم، ص22).

مسأله سى ام

نظریه خاص زیدیه در مورد امامت پس از امام حسین (ع)

بعد از حسن و حسین (ع)، امامت با دعوت و قیام، به فرزندان آن دو مى رسد. آخرین مسأله در منشور اعتقادى زیدیه به تبیین نظریه خاص زیدیه در مورد امامت پس از امام حسین (ع) اختصاص یافته است. نظریه اى که زیدیه را از دیگر فرقه هاى شیعه جدا مى سازد و اصلى ترین مشخصه آنان به شمار مى رود. زیدیه پس از سه امام نخست، به وجود نص در تعیین امام اعتقادى ندارند و معتقد هستند از آن پس هریک از اولاد امام حسن و امام حسین (ع) که داراى شرایط خاص و صلاحیت هاى لازم باشد و در راه خدا قیام کند و مردم را به طاعت خداوند و امامت خود دعوت نماید، امام خواهد بود. رصاص صلاحیت هاى لازم براى چنین امامى را برمى شمارد، آگاهى و عالم بودن به آنچه مردم در دین و دنیا به آن نیازمند هستند. پرهیز از آنچه خداوند حرام فرموده است. برترى در دین، به گونه اى که برترین اهل زمان خود یا از جمله برترین ها باشد. سخاوتمندى، به گونه اى که حقوق را به آن گونه که خداوند امر فرموده ادا نماید. شجاعت، به گونه اى که داراى قوت قلبى باشد که بتواند با دشمنان خدا مبارزه کند. قدرت تدبیر امور مردم به گونه اى که از سلامت جسمانى برخوردار باشد و از نواقصى هم چون کورى که مانع انجام وظیفه مى شود، به دور باشد. صاحب نظر و مدیر بودن، به گونه اى که بتوان در مشورت و اظهار نظرها به او اعتماد کرد. (همان، ص23). وى سپس به مسأله مهم دیگرى در مبحث امامت اشاره مى کند و آن راه اثبات امامت فرد داراى صلاحیت است. به نظر زیدیه پس از سه امام نخست که راه اثبات امامت نص بود، راه اثبات دیگر امامان، دعوت و قیام است، در میان امت اسلام بر لزوم وجود این صفات در امام اختلافى نیست. بنابراین اگر چنین کسى مردم را به سوى خدا دعوت کرد، مردم باید دعوت او را اجابت کنند و در رکاب او جهاد نمایند. چرا که پیامبر (ص) فرموده است: «من سمع و اعیتنا أهل البیت فلم یجبها کبه الله على منخریه فى نار جهنم»، (همان). رصاص سپس به یکى از مهمترین ویژگى هاى نظریه امامت زیدیه توجه مى کند که شرط نسب است. به نظر زیدیه امام باید از نسل فاطمه (ع) و از فرزندان یکى از دو پسر ایشان، یعنى امام حسن (ع) و یا امام حسین (ع) باشد. تنها دلیل زیدیه براى این شرط اجماع است با این توضیح که در کلام رصاص منعکس است، همه مسلمانان بر جواز امامت در فرزندان حسن (ع) و حسین (ع) اجماع دارند در حالى که در مورد دیگران چنین اجماعى وجود ندارد. چرا که معتزله امامت را در همه قرشیان و خوارج آن را در همه مردم روا مى دیدند و تردیدى نیست که فرزندان حسن (ع) و حسین (ع) از بهترین قرشیان و مردمان اند. پس ما به مورد اتفاق امت اخذ کرده ایم و آنچه مورد اختلاف است رها کردیم چرا که پیامبر (ص) فرموده اند: «لن تجتمع أمتى على ضلالة»، و آنان در جواز امامت فرزندان حسن و حسین (ع) اجماع دارند، (همان، ص24-23). کاملا روشن است که با توجه به نظریه امامیه ادعاى چنین اجماعى نادرست و ناتمام است. چرا که امامیه استمرار امامت را با استناد به نص، تنها در تعداد مخصوصى از فرزندان امام حسین (ع) جایز مى دانند. و اگر استدلال به چنین اجماعى که مفاد آن اخذ به موضع اتفاق و قدر متقین است، صحیح و تمام بود، بیش از همه، دلیل حقانیت امامیه بود. عالمان زیدیه و از جمله رصاص از این نکته غافل نبوده اند و کوشیده اند راه گریزى بیابند. رصاص مى گوید، نظریه امامیه در خصوص وجود نص بر تعداد به خصوصى از فرزندان حسین (ع) باطل است، چرا که اگر چنین نصى وجود داشت باید در نزد همه مکلفان آشکار و مشهور مى بود، و چون چنین نیست باید آن را انکار کرد، (مصباح العلوم، ص23). این در حالى است که روایات متعدد نبوى در خصوص امامت دوازده امام علاوه بر کتب امامیه، در کتب مشهور اهل سنت نیز نقل شده و به اعتراف محقق معاصر زیدیه دکتر مرتضى بن زید محطورى در پاورقى مصباح العلوم، چاپ مرکز بدر العلمى والثقافى، محدثان در تفسیر و تطبیق آن دچار محذور شده و به حیص و بیص افتاده اند. لازم به یادآورى است که زیدیه با امامیه در تعظیم و بزرگ داشت امامان اهل بیت اتفاق نظر دارند و تنها در این که آیا آنان پیرو سادات مبارز علوى زمان خود بوده اند یا این که خود را امامانى واجب الاطاعه مى دانستند، با امامیه اختلاف نظر دارند چرا که امامیه معتقد است که امامان اثناعشر امامانى واجب الاطاعه بوده اند و علویان مبارزى که در زمان آنها قیام مى کردند و زیدیه آنان را پیشواى خود مى دانند باید پیرو فرامین آنان بوده باشند. این در حالى است که بنابر نظر زیدیه امامان اثنا عشریه پس از امام حسین (ع) هیچ یک جز امام على بن موسى الرضا (ع) مدعى مقام امامت و تصدى امور نبوده اند. به نظر مى رسد این اختلاف، حداقل در نگاهى تاریخى، بیش از همه به سوء تفاهم و خلط میان دو مفهوم امامت بازمى گردد. یکى امامت الاهى و معنوى که به عنوان امرى قدسى و تعیینى از جانب خداوند مطرح است و مردم در انتخاب امام نقشى ندارند و نص و عصمت از مشخصات اصلى آن است. و دیگرى امامتى دنیایى که صرفا به معناى رهبرى نظام اسلامى و به دست گرفتن قدرت سیاسى در جهت احیاى فریضه امر به معروف و نهى از منکر است. در این معنا از امامت تعیین آسمانى مطرح نیست و نص و عصمت جایى ندارد. زیدیه هم چون امامیه در سه امام نخست یعنى على (ع) و حسن (ع) و حسین (ع) امامتى از نوع اول قائلند. ولى پس از این سه امام، امامت در زیدیه به معناى رهبرى سیاسى و قرار گرفتن در هرم قدرت است و به همین دلیل امامان امامیه، به جز على بن موسى الرضا (ع)، امام زیدیه به حساب نمى آیند. این در حالى است که امامیه همان مفهوم اول از امامت را در همه دوازده امام معتقدند و نص و عصمت و منصب الهى را منحصر در سه امام نخست نمى دانند.

مناظره شیخ مفید با یک زیدیه در مسجد کوفه درباره امامت
این تفاوت در معناى امامت همان چیزى است که شیخ مفید، متوفاى 413 قمرى، در مناظره خود با یکى از زیدیه در مسجد کوفه به آن اشاره کرده است، شیخ مفید در جواب اعتراض مردى زیدى که به قصد فتنه انگیزى در حضور جمع، خطاب به او مى گوید، چگونه به خود اجازه مى دهى که امامت زید بن على را انکار کنى؟ پاسخ مى دهد، تو نسبت به من گمان باطلى برده اى، چرا که من نسبت به زید اعتقادى دارم که هیچ زیدى با آن مخالف نیست و مذهب من با آنان در این مورد تفاوتى ندارد. آن مرد مى پرسد، عقیده تو در مورد امامت زید چیست؟ شیخ پاسخ مى دهد، من از امامت زید به همان چیزى اعتقاد دارم که زیدیه معتقدند و از او همان چیزى را نفى مى کنم که آنان نفى مى کنند. مى گویم که زید امام علم و زهد و امر به معروف و نهى از منکر بود و امامتى را از او نفى مى کنم که به موجب آن براى امام عصمت و نص و معجزه ثابت مى شود. و در این اعتقاد هیچ یک از زیدیه با من مخالفتى ندارند، (الفصول المختارة، ص277).

مهدویت در زیدیه

احمد بن حسن رصاص در سى مسأله اعتقادى خود به مهدویت اشاره ندارد و این شاید به دلیل کم رنگ تر بودن بحث مهدویت در زیدیه در مقایسه با امامیه، به دلیل امتداد امامت در اعتقاد آنان است. ولى باید یادآور شد که زیدیه هم چون دیگر فرقه هاى اسلامى به مهدى موعود و منجى آخر زمان معتقدند و او را از امامان اهل بیت بلکه از برترین آنها مى دانند و در طول تاریخ نیز در مورد شخصیت ها و امامان متعددى از زیدیه ادعاى مهدویت مطرح شده است که در این نوشتار مجال بسط آن فراهم نیست. تنها به این نکته باید اشاره کرد که در طول تاریخ امامان متعددى از زیدیه بر اساس سنتى رایج که آنان به لقب هاى مختلفى هم چون هادى الى الحق؛ ناصرلدین الله؛ مرتضى لدین الله؛ منصوربالله و... خوانده مى شوند، تعدادى نیز با لقب مهدى لدین الله مشهورند که این به معناى ادعاى مهدویت آنان نیست. مشهورترین این امامان عبارتند از، مهدى لدین الله محمد بن حسن بن قاسم، 360ق، مهدى لدین الله حسین بن قاسم عیانى، 404ق، مهدى لدین الله احمد بن حسین، 656ق، مهدى لدین الله محمد بن مطهر بن یحیى، 728ق، مهدى لدین الله احمد بن یحیى ابن مرتضى، 840 ق، مهدى لدین الله محمد بن قاسم حوثى، 1310ق. براى اطلاع بیشتر به،  مجدالدین مؤیدى، التحف شرح الزلف، رجوع کنید. هادى یحیى بن حسین، متوفاى 298 قمرى، قدیمى ترین متن زیدیه در خصوص مهدى (ع) را به نقل از زید بن على بن حسین (ع) روایت مى کند. در این روایت زید پس از ذکر برخى از علائم ظهور مى گوید، در آن هنگام قائم آل محمد (ص) قیام خواهد کرد در حالى که به کعبه تکیه زده است واز میان دوچشم او نورى مى درخشد که تنها کوردلان دنیا و آخرت آن را نمى بینند. ابوهاشم، فروشنده انار، از زید مى پرسد، اى ابا حسین، آن نور چیست؟ زید پاسخ مى دهد، عدالت او در میان شما و حجت او بر آفرینش، (الأحکام فى الحلال والحرام، ج2، ص470). هم چنین منصوربالله عبدالله بن حمزه، متوفاى 614 قمرى، از کتاب المحیط بالإمامة تألیف على بن حسین بن محمد دیلمى، قرن پنجم قمرى، روایتى مسند از ابوخالد واسطى نقل مى کند که مى گوید، از زید بن على (ع) در مورد مهدى پرسیدیم که آیا او خواهد آمد؟ پاسخ داد، بلى. کسى پرسید، آیا از فرزندان حسن خواهد بود یا از فرزندان حسین؟ زید گفت، او از فرزندان فاطمه (ع) است و به خواست خدا از فرزندان حسن یا حسین خواهد بود، (منصور بالله عبدالله بن حمزه، العقد الثمین فى أحکام الأئمة الطاهرین، ص196-195). عبدالله بن حمزه روایت مسند دیگرى نیز از همان کتاب از زید بن على (ع) نقل مى کند که در آن آمده است، در زمانى که زید به کوفه وارد شده بود، گروهى از مردم کوفه به حضورش رفتند و از او پرسیدند، اى فرزند رسول خدا، آیا تو همان مهدى موعودى که به ما خبر داده اند که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؟ زید گفت، نه. گفتند، نگرانیم که تو براى ما کلید بلا باشى، زید گفت، واى بر شما، چه کلید بلایى؟ گفتند، خانه های مان ویران شود و فرزندان مان به اسارت روند و زیر هر سنگى که رویم کشته شویم. زید گفت، واى بر شما، آیا نشنیده اید که هیچ قرنى بر شما نمى گذرد مگر این که خداوند مردى را از میان ما بر مى انگیزد یا او خود خروج مى کند که حجت آن قرن است چه مردمان او را بشناسند و چه نشناسند، (همان، ص198-196). هم چنین در روایت سومى که عبدالله بن حمزه آن را از کتاب المحیط بالإمامة به صورت مسند از زید بن على (ع) نقل مى کند آمده است، مهدى حق است و او از خاندان ما خواهد بود ولى شما او را درک نخواهید کرد چرا که ظهور او در آخر زمان است. پس نباید از جهاد در رکاب آن دعوت کننده اى از ما که به کتاب خدا و سنت پیامبر فرا مى خواند و در این راه قیام کرده و مورد اعتماد است و امام و حجت بر شما است، سستى نمایید. بلکه باید از او پیروى کنید تا هدایت شوید، (همان، ص199-198). قاسم رسى یکى دیگر از نخستین پیشوایان زیدیه نیز مى گوید، و پیامبر ما را به نام و نسب و کردار مهدى راهنمایى کرد. و از پیامبر (ص) نقل مى کند که فرمود، مهدى هم نام من و پدر او هم نام پدر من است. او در مال سخاوتمند و بر کار گزاران سخت گیر و بر مسکینان مهربان است، (مجموع کتب و رسائل الإمام القاسم بن إبراهیم الرسى، ج2، ص192 و ص 215). پیشواى دیگر زیدیه، هادى یحیى بن حسین در خصوص مهدى (ع) شعرى زیبا دارد:
کریم هاشمى فاطمى جامع القلب *** رؤوف أحمدى لا یهاب الموت فى الحرب
ترى أعداءه منه حذار الحتف فى الکرب *** شجاع یتلف الأرواح فى الهیجاء بالضرب
رحیم بأخ التقوى شدید بأخ الذنب *** حکیم أتى التقوى و فصل الحکم والخطب

بعدل القائم المهدى غوث الشرق و الغرب. و مى افزاید، خداوند، به یمن مهدى پاک، دعوت حق را زنده و سخن راست را آشکار مى کند،. (الأحکام فى الحلال والحرام، ج2، ص470). و همو در جایى دیگر مى گوید، هر کس قائل به امامت و وصایت على (ع) است، معتقد است که خداوند به وسیله پیامبرش، على (ع) و حسن و حسین و نیکانى از فرزندان حسن و حسین را وصى قرار داده که اولین آنها على بن حسین و آخرین آنها مهدى است و میان آن دو، امامانى قرار دارند، (کتاب فیه معرفة الله، در مجموع رسائل الإمام الهادى، ص62). ابوطالب ناطق بالحق یحیى بن حسین هارونى نیز به سند خود از ام سلمه روایت مى کند، از پیامبر پرسیدم، مهدى از نسل چه کسى است؟ فرمود، از فرزندان هاشم. پرسیدم، از کدام یک از فرزندان هاشم؟ فرمود، از فرزندان عبدالمطلب. گفتم از کدام یک از فرزندان عبدالمطلب؟ پاسخ داد، از فرزندان فاطمه، (تیسیر المطالب، ص139). خلاصه آن که زیدیه معتقد به ظهور مهدى موعودند ولى براى آن زمان خاصى تعیین نمى کنند و شخص معینى را به عنوان مهدى نمى شناسند و اعتقادى به متولد شدن او ندارند، بلکه معتقدند مهدى موعود آخرین امام از امامان اهل بیت و از نسل فاطمه خواهد بود که در زمانى نامعین خواهد آمد و زمین را که از ظلم و بیداد پر شده است، از عدل و داد پر خواهد نمود. به عنوان نمونه ببینید روایتى را از امام زیدیه ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن (ع) در تیسیر المطالب، ص194 و سخنى را از امام برجسته زیدیه یمن در قرون میانه، عبدالله بن حمزه در کتاب شرح الرسالة الناصحة، ص579-578).

Sources

مهدى فرمانیان و سید على موسوى نژاد- درسنامه زیدیه- تاریخ و عقاید- نشر ادیان

www. adyan. org

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information