هلاخا و آگادا در تلمود (آگادا)
English 4736 Views |توجه به مطالعه آگادا از سوی ربى اباهو
البته عالمانى هم بودند که به مطالعه آگادا پرداختند. یکى از آنها اباهو اهل قیصریه بود؛ کسى که در دفاع از یکى از همکارانش مى گوید: «من گفتم که او به خاطر شناختش از هلاخا مردى بزرگ است، اما منظورم این نبود که او در آگادا نیز تبحر دارد.» وقتى از اباهو سؤال شد که چرا تا این اندازه در تفسیر مبتنى بر نص تبحر دارد، توضیح داد که «چون او مجبور بود در بحث با مسیحیان و افراد بى اعتقاد شرکت کند، احساس کرد که باید در این موضوع بسیار دقیق تر از همقطارانش تفحص کند.» نقل شده است که ربى اباهو به همراه یکى از دوستانش به قیصریه آمد؛ خود او درباره آگادا سخنرانى کرد و دوستش درباره هلاخا موعظه اى پرمغز ایراد نمود. بسیارى از حاضران به ربى اباهو روى آوردند و تنها تعدادى اندک، به موعظه هلاخایى گوش سپردند.
ربى اباهو براى دل خوشى دوستش، این ضرب المثل را بیان کرد: «اگر دو بازرگان وارد شهرى شوند که یکى شمش طلا و دیگرى کالاى خرازى با خود آورده باشد، اغلب مشتریان گرد دومى حلقه خواهند زد.» به بیان دیگر، هلاخا به شمش هاى سنگین و گران بهاى طلا مى ماند که هرکسى قادر به خرید و ارج نهادن بر آن نیست، حال آن که آگادا به راحتى قابل درک بوده، به همین خاطر، بسیار عامه پسندتر از هلاخا است. در زمان هاى اخیر گفته مى شود که در نتیجه فشارهاى اقتصادى و نگرانى هاى سیاسى، مردم ترجیح مى دادند که به جاى توجه دقیق به هلاخاى پیچیده، به آگاداى آرامش بخش گوش بسپارند. این به آن معنا نیست که آگادا بى قدر و ارزش تلقى مى شده است.
آموزه هاى رازوارانه در آگادا
هلاخا و آگادا هر دو تورات [در اینجا به معناى شریعت]، و منعکس کننده جنبه هاى متفاوت از حقیقت بودند. در یکى از منابع، حکیمان هلاخا را با گوشت و آگادا را با شراب مقایسه کردند و در عین حال، بر تفاوت میان خوراکى اصلى و نوشیدنى، که باعث برانگیختن روحیه و نشاط مى شود، تأکید داشتند. در واقع آگادا را اغلب، راهى براى تعالى معنوى و روحانى دانسته و گفته اند: «اگر مى خواهى آن یکتایى را که سخن گفت و جهان را به وجود آورد بشناسى، به تحقیق و مطالعه در آگادا بپرداز.» آگادا الهامى پایدار از رازورى را ترسیم مى کند، اما بر خلاف مطالعه قانون آفرینش و تدبیر الهى که به عالمان برجسته محدود شد، آگادا را مى توان به عمومى کردن آموزه هاى رازوارانه تعریف کرد. همچنین اغلب، موضوع ها و عقایدى در میان آگادا دیده می شود که رشد آنها حقیقتا به رازورى وابسته است؛ اما از آنجا که آگادا به طور تمثیلى و یا در قالبى ساده و بسیط شرح داده مى شد، اسرار عرفانى را فاش نمى ساخت و مى توانست پاسخگوى نیازهاى معنوى نیز باشد.
ترکیب عناصر هلاخایى و آگادایى در مواعظ حکیمان
مواعظى که حکیمان در کنیسه ها ایراد مى کردند، معمولا ترکیبى از عناصر هلاخایى و آگادایى بود. بعضى از حکیمان از تنا ربى مئیر پیروى مى کردند که مواعظ رسمى و منظم وى از یک سوم هلاخا، یک سوم آگادا و یک سوم داستان و حکایت تشکیل مى شد. آنها گاهى براى جلب توجه جمعیت، موعظه ها را با آموزه هاى آگادایى شروع و با طرح مطالب هلاخایى پى مى گرفتند و گاهى اوقات ابتدا از یک مسئله هلاخایى خاص و عملى بحث، و سپس آگادا، حکایات و موعظه هاى گوناگون را در لا به لاى آن وارد مى کردند. حتى در موقعیت هاى رسمى تر مرسوم بود که به هنگام بحث از موضوع هاى هلاخایى براى طلاب مدارس علمیه، استاد با موضوع هاى سبک تر (حتى با لطیفه) آغاز مى کرد و تنها هنگامى که فضاى مناسب فراهم مى آید، از مسائل هلاخایى بسیار مشکل، به طور جدى سخن به میان مى آورد.
اظهارات طنزآمیز در موضوع هاى کلى
ربى ها در موضع گیرى هایشان درباره آگادا همان قدر جدى بودند که در مورد هر چیز مربوط به تورات. این جدیت در موضع به این معنا نبود که آنان از مزاح و خوش رویى ناتوانند، بلکه حتى وقتى که آنها داستان هاى طنزآمیز مى گفتند یا حکایت ها و مثل هاى مشهور را نقل مى کردند، هرگز این حس به وجود نمى آمد که از حریم تورات خارج شده اند. حتى «گفتگوهاى روزمره عالمان» ارزش مطالعه داشت و در بسیارى از موارد، خود حکیمان نشان مى دادند که نتایج را هر چند که داراى اهمیت هلاخایى زیاد باشند، باید از گفتگوهاى به ظاهر عقیم عالمان بزرگ استنتاج کرد. با آن که بر ممنوعیت تمسخر تأکید شده است (مگر در شوخى ها و تمسخرهایى که درباره بت پرستى باشد، که نه تنها مجاز، بلکه مطلوب است) این ممنوعیت حکیمان را از بیان اظهارات طنزآمیز در موضوع هاى کلى باز نمى داشت. گاهى اوقات، این بذله گویى جنبه نقد و خرده گیرى بر دیگران پیدا مى کرد، ولى در هر حال تأکید مى شد که شوخى نباید حاکى از سوءنیت یا ناسزاگویى باشد و در مکالمات روزمره باید از هرزگویى و بى اخلاقى پرهیز کرد.
حتى اظهاراتى که ارتباطى با هلاخا ندارند، باید معنادار باشند. بنابراین، شوخ طبعى نشانه نگرش مثبت به زندگى و کل هستى است و حکایت از آن دارد که هیچ چیزى در جهان وجود ندارد که مطلقا منفى باشد و سزاوار توجه کردن نباشد. حتى به موضوع هاى ناچیز و بى اهمیت باید توجه داشت و تأکید ربى ها بر یک موضوع بدین معناست که آن را شایسته بحث و تفحص یافته اند، ولى از آن برنمى آید که شوخى و مزاح در آن موضوع راه ندارد. وقتى که گفتارى عامیانه نقل مى شود، حکیمان نگاهى اجمالى به آن مى اندازند تا ببینند با چیزى که در کتاب مقدس عبرانى یا جاى دیگر گفته شده مطابقت دارد یا خیر. پس این امر نشان مى دهد که مردم عادى در طریقى که سیر مى کنند، خردمندند و از عالمان تحصیل کرده چیزى کم ندارند. وقتى از حکیمى سؤال مى شود که "چرا هر موجودى از موش قوى تر و حاکم بر اوست،" او این سؤال را خفیف نمى شمارد؛ اگرچه پاسخ وى ممکن است با شوخى همراه باشد. حکیمان این نهى کتاب مقدس را که توجه کردن به اظهارات احمقانه را نهى مى کند («به حماقت نادان پاسخ نگویید»)، تنها درباره مسائل عرفى و رفتارى معتبر دانسته اند، که سکوت بهترین کار در برابر آن است. اما در جایى که مسائل مربوط به تورات در میان باشد، پاسخ گویى به انسان احمق نیز مطلوب دانسته شده است. هر پرسشى را پاسخى باید؛ اگرچه پاسخ به یک پرسش احمقانه ممکن است در همان سطح باشد.
موضع بیطرفانه در برابر همه اشیاء و پدیده ها
این موضع بیطرفانه در برابر همه اشیاء و پدیده ها که مورد پذیرش شنوندگان نیز واقع مى شد، حکیمان را قادر ساخت تا به بحث از هر آنچه خود انتخاب کرده بودند، بپردازند؛ حتى اگر آن موضوع نسبتى با بحث اصلى آن جلسه نمى داشت. ربى یوحانان، با این فرض که هر موضوعى را که براى عموم قابل استفاده است، باید در حضور جمع مطرح ساخت، خطابه اى عمومى درباره چگونگى درمان بیمارى اسکوربوت (خوردگى لثه ها) ایراد کرد؛ گویا اظهارات تمثیلى گاهى به صورت معما و حکایت، که مطمئنا کم اطلاع ترین افراد حاضر در جلسه نیز متوجه آن مى شدند، بیان مى شد. استادان تا زمانى که به این باور نمى رسیدند که اظهارات آنها آسیبى به کسى وارد نمى کند، در این که در لفافه سخن بگویند تردید نمى کردند.
به همین خاطر، شمار قابل توجهى از موضوع هاى آگادایى وجود دارد که از آنها تنها مى توان مفهومى مجازى بیرون کشید. اخلاق همیشه به تفصیل بیان نمى شود؛ یا به این خاطر که حکیمان تمایلى به ورود در فضاهاى عرفانى نداشتند و یا به این دلیل که آنها نمى خواستند دانشى را ترویج کنند که ممکن بود براى شنونده بى سواد، زیان بار باشد. با اطمینان مى توان گفت که زیبایى سبک تلمودى، حکیمان را به سمت تألیف داستان هاى زیادى سوق داد که در آنها قادر متعال و فرشتگانش با صورت هاى درخشان و انسانى به تصویر کشیده مى شدند. این که تمامى افراد حاضر در جلسه همه آنچه که را مى شنیدند درک نکنند، بسیار محتمل بود؛ اما حتى آنها نیز مى توانستند از درس ها یا موعظه ها بهره ببرند و مضامین عمیق تر را براى عالمان بزرگ باقى بگذارند.
مشهورترین داستان هاى تلمود
در میان مشهورترین داستان هاى تلمود، سفرنامه هاى ربا بر برحنا قرار دارد که در آن، ربا از موضوع هاى شگفت انگیز سفرهاى خود در دریا و خشکى سخن گفته است. بیشترین ماجراها به حق، تمثیل هایى درباره ایمان، امور سیاسى و حوزه هاى دیگر به شمار مى آیند. یک نمونه از آن ماجراهاى شگفت انگیز به این شرح است: «ناگهان قورباغه اى را دیدم که به اندازه برج شهر بود. سوسمارى آمد و آن قورباغه را بلعید. سپس کلاغى پیدا شد و سوسمار را خورد و آن گاه بر بلنداى درختى نشست. و شگفتا از مقاومت آن درخت!» حکیمى دیگر درباره این داستان مى نویسد: «اگر خودم در آن جا نبودم هرگز آن را باور نمى کردم.» این داستان به درستى، به تمثیلى درباره پادشاهان مختلف تفسیر شده است که یکى پس از دیگرى در طول تاریخ آمدند و حکومت پیش از خود را نابود کردند. و آن درخت نماد قوم یهود است و سر فرود نیاوردن و نشکستن آن درخت در تمام این مدت، واقعیتى بسیار شگفت آور تلقى شده است. اظهارنظر حکیم دوم را مى توان به نوعى دیگر نیز تحلیل کرد؛ یعنى آن را اظهارنظر طعنه آمیز و دردناک مردى دانست که در تاریخ قوم خود تأمل مى کند.
ناسازگاری نگاه آگادا به اساطیر گذشته و تاریخ
آگادا نمونه هاى بسیارى را در خود دارد، که بیانگر ناسازگار بودن نگاه آن به اساطیر گذشته، با تاریخ واقعى است. شخصیت هاى کتاب مقدس، اغلب به صورت حکیمان یهودى عصر میشنایى و تلمودى به تصویر کشیده شده اند. مقصود از این توصیف ها نه ارائه تصویرهاى تاریخى، بلکه کوشش براى تبیین شخصیت ها و پدیده ها، با استفاده از ابزارى است که براى عموم مردم قابل فهم باشد. حکیمان تلمودى بر این باور بودند که به لحاظ تربیتى، بهتر است به جاى تلاش براى منتقل ساختن مخاطب به دوره اى از تاریخ گذشته، چهره هاى تاریخى را در قالب شخصیت هاى موجود هر عصرى براى مخاطب بازسازى کرد. چون این کار مخاطب را قادر مى سازد که خود را هم سنخ آنان بداند، مشکلاتشان را درک کند و از آنان الگو بگیرد. مانند بسیارى از موارد دیگر، در این جا نیز فهم عمیق تر را بر تعهد به صداقت تاریخى ترجیح داده اند.
میدراشه آگادا
تفاسیرى که بر آگادا نوشته شده، اگرچه گاهى در تفسیر نصوص، حتى انتزاعى تر از میدراشه هلاخا به نظر مى آیند، در چارچوب هاى ثابتى قرار دارند. علاوه بر قواعد مدون براى تفسیر، گرایش هاى روشنى به کشف مضامین اخلاقى و معنوى متون نیز وجود دارد. در مواردى، ساز و کار میدراش حتى براى وفادار ماندن به پشاط (تفسیر بر اساس معناى ساده) تلاشى انجام نمى دهد، ولى در عین حال، واقعا مانند اسمختا ابزارى براى تقویت حافظه به حساب مى آید. کسانى که به میدراش ها گوش مى سپردند، به خوبى با کتاب مقدس آشنا مى شدند و بنابراین، مى توانستند نصوصى را که مطالعه مى کنند با آموزه هاى اخلاقى، عقاید انتزاعى گوناگون و مانند آن پیوند دهند. بدیهى است که میدراشه آگادا در پى آن نیست که حکم هلاخایى صادر کند یا نتایج لازم و بدون ابهامى به دست دهد.
حتى در حوزه هلاخا، هدف اصلى نه نتیجه، که نفس تحقیق است، آشکار مى شود که حوزه معروف اخلاق و موضوع هاى معنوى همواره نتایج کاربردى به دست نمى دهد. این به هیچ وجه حاکى از آن نیست که آگادا تنها حاوى موعظه هایى بدون معیار است؛ درست همان گونه که راه هایى براى استخراج نتایج کاربردى هلاخایى وجود دارد، درباره آگادا و میدراشه آگادا نیز این امر صادق است.
اندرزهاى مختلف اخلاقى در آگادا
اندرزهاى مختلف اخلاقى، نه بدین خاطر که موعظه اى اثر بخش بیافریند، بلکه براى راهنمایى و هدایت مردم به این که چگونه زندگى خود را بسازند، در آگادا جاى گرفته است. مثلا آموزه هاى اخلاقى ذکر شده در رساله آووت ممکن است از لحاظ لحن و آهنگ گوناگون باشند، اما بدون شک درباره اصول رفتار از اتفاق نظر بالایى برخوردارند؛ اگر چه در بعضى موضوع ها اختلاف نظر وجود داشت، اما در این جا نیز مانند حوزه مربوط به مباحث هلاخایى، همیشه تلاش بر این بود تا تفاوت هاى موجود در سبک را به ویژه وقتى که چندان مهم و بزرگ نبودند، با هم آشتى دهند. مثلا عالمان درباره خصلت تکبر با هم اختلاف نظر داشتند؛ بعضى بر آن بودند که حکیم باید «به مقدار بسیار ناچیزى» تکبر داشته باشد و این به او کمک مى کند تا جایگاه خود را به عنوان رهبر جامعه تثبیت کند.
اما عالمان دیگرى به طور جدى اظهار مى داشتند که نباید «ذره اى» از کبر و غرور در حکیم وجود داشته باشد؛ چرا که همگان بر مذموم بودن این خصلت اتفاق نظر دارند. این اختلاف دیدگاه ها درباره اخلاقیات عملى را باید تفسیر کرد و به طور عمیق درباره آن به بحث نشست (و در واقع، این کار را عالمان پسا تلمودى انجام داده اند)، اما این میزان از اتفاق نظر بر روى موضوع هاى اساسى را مى توان مشاهده کرد. البته درباره مسائل مختلف، از تفسیر خود نص کتاب مقدس گرفته، تا موضوع هاى سنگین مربوط به الهیات (نظیر این که آیا نجات مسیحایى امرى طبیعى است یا فراطبیعى)، میدراش هاى متعارضى وجود دارد. اما موضع گیرى در برابر این موضوع همیشه جدى بوده است. تلاش هایى که در جهت متقاعد ساختن صورت گرفته اند، اغلب متعادل و میانه رو هستند و بعضى از مسائل غیر قابل حل را پذیرفته اند.
در بررسى تاریخى پس از دوره اموراها، حکیمان به شرح آگادا ادامه داده اند و بیشتر مفسران نیز دلمشغولى قابل توجهى به این حوزه ها نشان داده اند. در نسل هاى بعدى، همیشه عالمانى بودند که به مسائل اخلاقى و هلاخایى به یک اندازه توجه داشتند، در حالى که عالمان دیگر به متمرکز شدن بر جنبه هاى مشخص ترى از هلاخا یا آگادا گرایش نشان مى دادند. اما عالمان بزرگ همیشه به مطالعه در هر دو زمینه مى پرداختند و تلقى آنها این بود که این هر دو، اجزاء یک کل (یعنى تورات) هستند که راهنمایى نظرى و عملى را پیش روى ما مى نهند.
Sources
آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
باقر طالبى دارابى- سیر تکون تلمود- فصلنامه هفت آسمان- شماره 2
عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 2- نشر سینا- 1373
جان. بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 183- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1385
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites