هلاخا و آگادا در تلمود (هلاخا)
English 5755 Views |تلمود
تلمود اثرى متجانس و یکدست که حاصل کار یک نویسنده باشد، نیست. تلمود حاصل و ثمره تقریر اندیشه ها و گفتار فقیهان زیادى است که در یک دوره نسبتا طولانى مى زیسته اند و هدف هیچ کدام از آنها خلق یک اثر مدون نبوده است. به همین دلیل، ما در تلمود با مباحث و موضوعات پراکنده و غیر مرتبطى مواجه مى شویم که در بر گیرنده طیف وسیعى از دیدگاهها و علایق تلمودیان است. در تلمود نمى توان از گرایش روشن یا هدف خاصى سراغ گرفت. به طور کلى، هر بحث تلمود، نسبت به دیگر مباحث، در عین حال که داراى نوعى علقه و ارتباط هست، اما بیگانه و مستقل مى نماید. از مباحث مربوط به تقسیم بندى مطالب تلمود، باید به دسته بندى مطالب به «هلاخا» و «آگادا» اشاره کرد.
هلاخا در تلمود
«هلاخا» به آن دسته از مطالب تلمود که درباره شریعت و احکام شرعى است، اطلاق مى شود. مى توان گفت که هلاخا در واقع همان فتاوا و نظرات فقهى عالمان یهود است که با استناد به نص تورات و بر اساس اجتهاد و استنباط شخصى بیان شده اند. به تعبیر دیگر، هلاخا واژه اى عبرى به معناى «قوانین غیر مکتوب» است که در اصطلاح به آن «تفسیر شریعت» نیز مى گویند. در تعریفى دیگر از هلاخا، آن را عبارت از شرحها و تفسیرهاى منطقى گروهى از عالمان یهودى درباره احکام تورات و نظریاتى که «عزرا» براى نجات ملت یهود اظهار کرده بود دانسته اند که هدف آن زنده نگهداشتن وجدان و هوشیارى یهود است. «هلاخا» اصول زندگى فرد یهودى را در قالب ریخته و نیز قدمهاى او را استوار و هدایت مى کند. هلاخا همان فتوایى است که تورات از آن سخن گفته و «تجاوز به چپ یا راست» از آن را گناه دانسته است. بر خلاف میشنا، تلمود کتابى یکسره هلاخایى نیست؛ اگرچه بدون شک، مهمترین و معتبرترین منبع هلاخایى است که تا کنون نوشته شده است. همه هلاخاها در تحلیل نهایى بر تلمود تکیه دارند و در هر شبهه اى به این کتاب رجوع شده است. به عبارت دیگر، منبع اولیه مجموعه شریعت یهودى، خود اثرى شرعى نیست.
روش استخراج هلاخا از تلمود
در به کارگیرى تلمود به عنوان راهنماى مناسک شرعى، بررسى و استنتاج بخش هاى مربوط به موضوع هاى عملى کفایت نمى کند. از ملحقات و حواشى متعددى که سوراها و گائون ها به آن افزوده اند نیز باید بهره گرفت. روش استخراج هلاخا از تلمود تا حدودى ساخته خود تلمود است و گائون ها با ایجاد قواعد و روش هاى دیگر، تنها آن را گسترش دادند. بزرگترین مؤلفان یهودى علاوه بر آن که در پى ایجاد احکام جدید یا جنبه هاى تازه اى از هلاخا بودند، به تفحص از اصول فرعى و اضافى نیز ادامه مى دادند.
جنبه هاى عملى احکام شرعى در تلمود اورشلیمى
تلمود در بر دارنده تعداد بى شمارى از احکام درباره موضوع هاى مختلف و حتى بیش از آن، در بر دارنده بحث ها و مناقشات است. تلمود اورشلیمى آشکارا بر روى جنبه هاى عملى احکام شرعى تأکید مى ورزد: «شخص باید بر هلاخاى عملى تکیه کند، نه بر میشناها، توسفتاها، اگاداها و میدراش ها.» به بیان دیگر، منابع داخل و خارج از تلمود مبناى هلاخاى الزام آور به شمار نمى آیند؛ چون صرف بیان این که واقعه اى به طور قطع بر مبناى منبعى خاص تعیین شده است، کفایت نمى کند. چیزى بیش از این لازم است و آن، شناخت جایگاه آن حکم در مجموعه فزاینده تشریع است. گزاره اى ممکن است در فلان میشنا بیاید و بعدا مشخص شود که با میشناى دیگر در تعارض است، یا اجماع میشناى سومى را ترجیح دهد.
بنابراین، تنها حکمى مى تواند به عمل در آید که داراى اعتبار لازم باشد؛ و این در جایى است که قول، فعل و یا تقریر عالم نشان دهد که آن حکم بر هلاخا استوار است. تلمود اغلب به این دست احکام لازم اشاره روشنى ندارد و یافتن گزاره هاى غیر مشکوک و غیر مبهم همیشه ممکن نیست. اما اموراهاى اولیه با همین ذهنیت، دست به تحول و دگرگون سازى مقررات خاصى براى حکم هلاخایى مربوط به میشنا زدند. مثلا آنها براى چگونگى ارزش گذارى قالب هاى گوناگون گزاره ها در خود میشنا، قواعدى وضع کردند. تعدادى از حکیمان بزرگ مدافع قاعده «هلاخا کستام میشنا» شدند که به این معنا بود که هر حکم میشنایى را که به طور بى نام و نشان ضبط شده است، باید به عنوان هلاخا پذیرفت. این قاعده همه مشکلات را حل نکرد، اما تحول رویکردهاى اصلى را آسان ساخت. احکام ثانوى زیادى درباره روابط خاص میان ستام (میشناى بى نام و نشان) و مشاجره اضافه شد و حکیمان در چگونگى رفع نزاع میان دو تنا نیز اندیشه کردند.
وضع قوانین ثابت
براى موارد معین، قوانین ثابتى وضع شد: «وقتى که ربى یوسى و ربى یهودا اختلاف نظر داشته باشند، رأى و نظر اولى حاکم است. اگر اختلاف نظر میان ربى مئیر و ربى یهودا باشد، دیدگاه دومى مورد پذیرش است.» و همین طور تا آخر. همین شیوه بعدا براى تصمیم گیرى درباره مناقشات میان خود حکیمان تلمودى نیز اختیار شد. در تعدادى از مسائل و مباحث بنیادى معیارهاى کم و بیش ثابتى از سوى سوراها وضع شد. مثلا چنانچه راو و شموئل اختلاف نظر پیدا کنند، در مسائل مربوط به احکام شرعى، نظر اولى و در مسائل مربوط به حقوق مدنى، نظر دومى مقدم است؛ و در مناقشات میان ابیه و راوا با چند استثنا، حکم دومى پذیرفته است. اما این مقررات هر چند اندک، پایه هاى حکم مهمى را بنا مى نهند. چندین حکم مهم دیگر صادر شدند: مثلا، تا چندین نسل دیدگاه شاگرد نمى تواند بر نظریه استاد حاکم شود و از نسل معینى به این طرف، حاکمیت همیشه با رأى و نظر «عالمان متأخر» یعنى کسانى است که بنابر فرض، براى مناقشه در گزاره هاى گذشتگان خود ادله مناسبى داشته اند.
ترکیب تمامى این قواعد مجموعه مدون گسترده و فراگیرى را پدید آورد که در بخش هاى قابل ملاحظه اى از مناقشات و نزاع هاى تلمود قابل اعمال است و عالم را قادر مى سازد که هلاخا را در جایى که خود تلمود، هلاخایى به دست نداده است از آن استخراج کند. علاوه بر این اصول ساده، قواعد دیگرى نیز هست که بر ملاحظات سبکى و بر این حقیقت که تلمود توجه پر وسواسى را به جزئیات روا داشته، استوار است. در صورتى که مسئله اى در تلمود حل نشده و نام حکیمان نزاع کننده نیز نامعلوم باشد، به گونه اى که مانع از اعمال این قواعد شود، مى توان اصولى را که گائون ها یا حکیمان نسل اول وضع کرده اند، به کار برد.
موارد مشکوک در تلمود
در تلمود، تقو (مشکلى بدون راه حل قانع کننده) را به عنوان مورد مشکوک طبقه بندى کرده اند و بر همین اساس هم با آن برخورد شده است. اگر شک به حکمى از تورات مربوط شود، حکم خاص و جداگانه اى دارد. اگر مورد مشکوک از موارد حاخامى باشد، موضوع آسان تر و ارفاق آمیزتر است. درباره احکام شرعى، حرمت مسئله اى سخت تر است، اما در موضوع هاى مربوط به حقوق مدنى، مسؤلیت اثبات دلیل بر عهده مدعى است. بر اساس روش سنتى تلمود، اکثر مؤلفان بر این اتفاق دارند که اگر تلمود دو راه حل محتمل را براى یک مشکل خاص بیان کند، راه حل دومى، هلاخاى واجب و الزام آور است. بر این اساس، این راهنمایى از لحاظ نظرى صرف (حتى وقتى که جایى براى فرق گذاشتن میان راه حل هاى مختلف نباشد) روشنگر است.
راه حل تعارض منابع تلمودى
قاعده این است که باید تقدم هلاخایى به گزاره اى داده شود که در سوگیایى که حقیقتا با آن موضوع مشخص مرتبط است، وجود دارد. سرآمد و فراتر از تمامى این قواعد جزئى و عمدتا ماشین وار، اصلى است که در خود تلمود آمده است که مهم ترین معیار سنجش اعتبار و ارزش یک حکم به شمار مى آید و آن، مشخص کردن نتیجه کلى تلمودى درباره یک مسئله معین است. این امر همیشه به وضوح، از متن برنمى آید و تنها مطالعه سوگیاهاى مختلف مى تواند مشخص سازد که تلمود برخى فرض ها را فرض هاى بنیادین مى داند، در حالى که بقیه فرض ها، اگرچه به صراحت رد نشده اند، به کار بسته نمى شوند. روش هاى ساده ماشین وار براى تشخیص این قبیل تمایزهاى ظریف کفایت نمى کند و باید آن را با تحقیقات عالى ترى درآمیخت تا نتایج معتبرى به دست مى دهد. گاهى ممکن است چنین به نظر آید منبعى که جهت گیرى خاصى دارد، در حالى که منبعى دیگر به نتیجه اى معارض با آن رهنمون مى شود. اکثریت قریب به اتفاق نزاع هاى میان حکیمان درباره یک حکم هلاخایى توضیح این قبیل مسائل است. گاهى مى شود که بخش معینى را به دو روش تفسیر کرد یا هلاخایى را براى چندین مورد به کاربرد؛ همیشه راه هاى مشخص و روشنى براى تعیین حقیقت وجود ندارد. مکتوبات هلاخایى طى قرن ها، بر تلاش براى یافتن هلاخاى لازم در جایى که نظریه هاى محتمل بسیار زیادى مطرح بود، متمرکز شد.
ریشه مناقشات میان مؤلفان در رویکردهاى مختلف
ریشه بسیارى از مناقشات میان مؤلفان در رویکردهاى مختلف به این پرسش نهفته بود که کدام هلاخاها الزام آورند یا چگونه باید آنها را تفسیر کرد؟ مثلا، یکى از مسائل حاد مسئله قراردادن سلسله مراتبى روشن براى تعیین اولویت هاست که نه تنها براى تلمود، بلکه براى دیگر منابع مربوط به یک موضوع نیز مطرح است. گائون ها موضوع حد و مرز اتکا بر تلمود اورشلیمى در صورت تعارض با تلمود بابلى را مطرح کردند. آنها معمولا بنا را بر این مى گذاشتند که تلمود بابلى، چون جدیدتر و تدوین آن صحیح تر است، داراى مزیتى مضاعف است. اما یکى از رایج ترین پرسش ها در هلاخا این است که در مواردى که تلمود بابلى به دلیل وجود شک درباره موضوعى، حکم صادر نکرده، ولى تلمود اورشلیمى درباره آن رأى داده باشد، چه باید کرد؟ حکیمان زیادى، از جمله ابن میمون، بر پذیرش قضاوت تلمود اورشلیمى در تمامى این گونه موارد عقیده داشتند، اما این دیدگاه اجماعى نبود. هم چنین درباره جایگاه هلاخا و مقدار اهمیت میدراش هاى مربوط به هلاخا و اگادا اتفاق نظر وجود نداشت. طى قرن ها، این مسائل موجب بروز منازعات هلاخایى و عملى گردید.
ابزار اصلى مطالعه هلاخایى
در مجموع، مطالعه و تحلیل تلمود و این دیدگاه که تلمود مجموعه اى فراگیر در قالب یک کتاب شرعى است که از آن مى توان امتناع هایى به دست داد، هم چنان ابزار اصلى مطالعه هلاخایى است. با تحقیق در هلاخایى معین و با به کارگیرى تمام همت خویش براى حل مسائلى که از آنها در شریعت به صراحت بحث نشده است، مجموعه دستاوردها، عالم را به منبع، یعنى تلمود، باز مى گرداند. علاوه بر این، نتایج هلاخایى را مى توان با به کارگیرى قواعد فوق، مقایسه منابع گوناگون و پى گیرى بحث هاى متنوع قدیمى استنتاج کرد. به این دلایل، تلمود بدون این که خود یک کتاب هلاخایى باشد، منبعى دست اول در این باره است.
آگادا در تلمود
«آگادا» در لغت به معناى داستان و حکایت است و در اصطلاح تلمودى، به «هر چیزى در تلمود اطلاق کرده اند که هلاخا نباشد. به طور کلى آگادا مشتمل است بر امثله یا داستانهایى که براى رفع ابهام مى آید، تکه هایى از زندگى نامه، تاریخ، پزشکى، سحر، تشویق افراد به پاکدامنى و پیروى از شریعت. اغلب اوقات بعد از بحث درباره موضوع بغرنج و ملالت آور، براى انبساط خاطر طلاب علوم، داستانى از آگادا [به تعبیر درست تر، داستانى آگادایى] نقل مى شد.»
آگادا در میان مجموعه مطالب تلمود «معرف بخشى از ادبیات علماى یهود است که از بخش قوانین مجزاست... درست همان طور که علماى یهود مى کوشیدند براى تصمیمات و فتواهاى خود، از متن تورات دلایلى به دست آورند، همان گونه سعى مى کردند درسهاى اخلاقى و روحانى خود را با ذکر شواهدى از همان منبع تایید و تقویت نمایند.» اگر هلاخا را «شریعت مجسم» خوانده اند، آگادا را نیز باید «روایاتى آزاد دانست که قانونى که اثر اخلاقى برخود دارد، آن را تنظیم مى کند.» البته باید توجه داشت که اعتبار و ارزش هلاخا و آگادا متفاوت است. «هلاخا یک حکم دینى محسوب مى شود و تا روزى که به وسیله یک مرجع تقلید صلاحیت دار نسخ نشده، عمل به آن واجب است اما آگادا... به عنوان نظر شخصى دانشمندان به شمار آمده و براى جامعه به صورت کلى یا فردى داراى نیرویى الزام آور نبوده است.» حدود یک چهارم از مطالب تلمود بابلى را مى توان در طبقه اگادا جاى داد. در تلمود اورشلیمى این نسبت کمتر، اما قابل ملاحظه است. از آن جا که دستیابى به تعریفى قانع کننده از اگادا بسیار مشکل است، مرسوم است که با تعریفى سلبى از آن آغاز مى کنند. هر آنچه در تلمود آمده باشد و هلاخا یا بحثى درباره هلاخا نباشد، به اگادا مربوط مى شود.
بخشهای مختلف اگادا در تلمود
یکى از دلایل مشکل بودن ارائه تعریف از اگادا آن است که مواد اگادایى همه یکدست نیستند؛ اگادا از چارچوب هاى مختلفى تشکیل مى شود که به چندین مقوله تقسیم شده اند. بخشى از اگادا با میدراش رابطه دارد و به تفسیر آن بخش از آیات کتاب مقدس اختصاص یافته است که نمى توان از درون آنها هلاخاهاى عملى استنتاج کرد. بخش دیگر به آموزه هاى اخلاقى و موعظه اى درباره موضوع هاى گوناگون اختصاص دارد. حکیمان علاوه بر اظهارنظر درباره موضوع هاى داراى اهمیت هلاخایى اندرزهاى رفتارى و اخلاقى را نیز بیان کرده اند. رساله آووت میشنا نمونه اى است که مجموعه اى از این دست آموزه ها را در خود دارد. در عین حال، هر یک از رساله هاى دیگر نیز موادى از این نوع را در بر دارند. اگاداى تلمودى شامل حکایات مربوط به سرگذشت بزرگان نیز هست و در این جا باید میان افسانه هاى مربوط به شخصیت هاى کتاب مقدس (عهد عتیق ) و عملکردهاى آنان (که گاهى با آیاتى مناسب و مقتضى به عنوان دلیل، همراه هستند) و حکایات و داستان هاى طولانى تر درباره حکیمان میشنایى و تلمودى، تفاوت قائل شد. علاوه بر اینها، موادى اگادایى درباره مسائل کلامى و دینى که در حوزه هلاخا نمى گنجند، در تلمود وجود دارد؛ مانند روابط میان انسان و خدا، یا آمدن مسیحا. اگادا بعضى از افسانه هاى عامیانه آن عصر، ضرب المثل ها و گویش هاى محلى را نیز در خود دارد و از آن جا که عالمان، تقریبا به هر موضوعى در زیر این آسمان کبود پرداخته اند، اگادا جنگى آکنده از سفرنامه ها، مسائل زبان شناختى، توصیه هاى تجارى، پند و اندرزهاى پزشکى و تاریخ است.
تفاوت میان هلاخا و اگادا از دیدگاه حکیمان
با آن که تمامى این حوزه هاى گوناگون را نمى توان با یک اصطلاح دقیق پوشش داد، حکیمان میان هلاخا و اگادا فرق گذاشته اند. در هر حال، تعریف هاى آنها تا حد زیادى سلیقه اى است تا قطعى. در حالى که بعضى از حکیمان، تقریبا خود را وقف هلاخا کردند و علاقه زیادى به اگادا نداشتند، بعضى دیگر به خاطر اشتغالشان به انواع گوناگون میدراش اگادا به ربانان د- اگاداتا (حکیمان اگادا) مشهور شدند. علت این دوگانگى به سلیقه و موقعیت فرد برمى گشت. بیشتر عالمان بزرگ در هر دو زمینه تبحر داشتند؛ راو در بابل و ربى یوحانان در فلسطین، ابیه وراوا، راوینا و راو آشه در هر دو زمینه تحقیق کرده اند و تحقیقات آنها درباره اگادا به همان اندازه نتایج هلاخایى، وسیع و گسترده است. اما حکیمانى هم بودند که تأملشان در اگادا عمیق نبود و اساسا خود را فاقد صلاحیت در این زمینه مى دانستند. از حکیمى خواسته شد تا توضیح دهد که چرا حرف «طت» در ده فرمان، روى لوح هاى اولیه نیامده است؟ او پاسخ داد: «چرا این را از من مى پرسید؟ شما باید از من بپرسید که آیا حقیقت دارد که این حرف در آن جا نیامده است؟ آن پرسش را بهتر است با عالمان دیگرى که در این موضوع خبره هستند، در میان گذارید.»
در واقع، عالمان اگادایى تفسیرهاى متعددى ارائه کردند. اما حتى همان عالمانى که به اگادا یا تفسیر مبتنى بر نص علاقه اى نشان نمى دادند (چون احساس مى کردند که براى پرداختن به آن مجهز نیستند) مانند حکیمان دیگرى که احساس مى کردند نسبت به مسائل هلاخایى فاقد صلاحیت هستند، آن را حوزه اى با اهمیت مى دانستند.
Sources
آدین اشتاین سالتز- سیری در تلمود- مترجم باقر طالبی دارابی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
باقر طالبى دارابى- سیر تکون تلمود- فصلنامه هفت آسمان- شماره 2
عبدالله مبلغى آبادانى- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 2- نشر سینا- 1373
جان. بى ناس- تاریخ جامع ادیان- ترجمه على اصغر حکمت- سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى- 1370
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 183- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1385
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites