متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (شم طوو و البلاغ)
English 3348 Views |زندگی و اندیشه های دینی شم طوو بن یوسف فالاکوئرا
شم طووبن یوسف فالاکوئرا، متولد سال 1225، نویسنده و مترجم آثار فلسفی بود. او در اسپانیا متولد شد و ظاهرا در استان های مرزی اسپانیا و فرانسه ساکن بوده است. شم طوو بن یوسف که با فلسفه یونانی و اسلامی آشنا بود آثار مختلفی را پدید آورد. در زمان جوانی به کار شعر پرداخت اما بعدها اظهار داشت که می خواهد خود را وقف کارهای مفیدتر و مهمتر کند. او نظرات فلسفی جدیدی ارائه نداده است. نوشته های وی اغلب در بر دارنده نقل قول هایی از منابع عربی است که وی آنها را به عبری ترجمه کرده است. متون نوافلاطونی که او ترجمه کرده و از آن نقل می کند، کتاب پنج جوهر منسوب به امپدوکلس را شامل می شود؛ علاوه بر این، پنج اثر در اخلاق، رساله ای در مورد روان شناسی، و رساله دیگری را که بیان کننده مراتب تکامل عقلانی است تألیف کرد. کتاب رسالات فی البحث به دنبال تمایز نهادن میان قلمرو علم و دین است و کتاب دلالة الدلالة شرحی بر عبارات مختلفی از کتاب دلالة الحائرین ابن میمون است. مهمترین تحقیق فلسفی فالاکوئرا، یعنی کتاب آراء الفلاسفه دیدگاه فکری خود او را نشان می دهد.
معرفت شناسی و خداشناسی فالاکوئرا
از نظر او این نکته که سعادت واقعی مبتنی بر شناخت آفریدگار است، مورد قبول همه است؛ لذا لازم است برای رسیدن به او از راه تفکر و اندیشه تلاش نماییم. علاوه بر این، انسان های فرزانه همگی اظهار می دارند که کسب چنین شناختی از طریق ادراک افعال الهی و تبیین های عقلانی است که از آنها می شود. به نظر او متعلق ادراک ما فقط امور مجرد از ماده است. از این رو، دو مسیر متمایز در اختیار انسان ها قرار داده شده است: نبوی و علمی. کسی که تحت جذبه عقل قرار می گیرد و از غیب خبر می دهد، بدون آموزش و تحقیق به حقیقت دست می یابد؛ اما دیگران تنها می توانند وارد تحقیق علمی شوند؛ تحقیق علمی عبارت است از تلاش برای کسب معرفت نسبت به تمام موجودات.
به بیان ساده تر به غیر از آنچه در برابر دیدگان ما وجود دارد دلیلی بر وجود خدا در میان نیست. اما برای اینکه بتوانیم از راه آن واقعیت مادی دلیلی برای وجود خدا به دست آوریم باید بر اساس ماهیت و شکل واقعیت مادی آن را به صورت عقلانی برای خود تصویر نماییم. از نظر او، این عمل تنها از طریق مطالعه آثار تألیف شده فلاسفه غیر یهودی به نتیجه می رسد؛ چه آنکه رساله های فلسفی که یهودیان در زمان های قبل نوشته بودند از بین رفته بود. در تلاش برای کسب معرفت حقیقی، هر آنچه اثبات شده و مطابق با دین است باید از هر منبعی پذیرفته شود. فالاکوئرا به نقل از ارسطو بر جامعیت و فراگیر بودن فلسفه و علم تأکید می کند. حقیقت، حقیقت است؛ فرقی نمی کند که چه کسی آن را اظهار می کند. در این فرآیند تربیت و عادات فکری که در دوران جوانی فرد به دست می آید نقش مهمی را ایفا می کند. گاهی اوقات ممکن است آنچه واقعا درست است چون برای ما ناآشنا است نادرست به نظر برسد. اما همان گونه که فرفوریوس می گوید، فرد نباید چنین اطلاعاتی را بپذیرد یا رد کند، بلکه مفاهیم ناآشنا و بیگانه باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد؛ لذا تمام نظریاتی که بیان شده یا در آینده شکل می گیرد باید به دقت مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد. آن نظریاتی که بیشترین مطابقت را با واقعیت دارند باید به عنوان محتمل ترین نظریات پذیرفته شود.
تکامل اخلاقی و عقلانی از نظر فالاکوئرا
فالاکوئرا در ادامه این بحث بیان می دارد که فیلسوف کسی است که دو گونه تکامل انسانی را دارا باشد: تکامل اخلاقی و عقلانی. طبق تعریف، دوستدار حکمت فرد پرهیزگاری است که به دنبال اطلاع از حقایق است. چنین فردی در سنت یهودی حاسید (انسان متقی) نامیده می شود. بر این اساس فرد جاهل می تواند پرهیزگار باشد، اما هرگز نمی تواند متقی باشد، زیرا از ادراک تهی است.
اندیشه های فلسفی فالاکوئرا در نظریات الفلاسفه
یکی از اهداف اصلی کتاب نظریات الفلاسفه به تصویر کشیدن اندیشه های فلسفی مختلفی است که فرد را در انتخاب میان حقیقت و خطا کمک می کند. به نظر فالاکوئرا فرد نباید هر آنچه را فلاسفه پیش از این بیان داشته اند بپذیرد. او همانند ابن میمون اظهار می دارد که در طبیعیات نظریات از راه دلیل مورد تأیید قرار می گیرند، اما در متاطبیعیات بخش عمده مسائل به ناچار حل نشده باقی می ماند. هدف دوم این رساله ارائه ترجمه ای عبری از آرای فلسفی است. فالاکوئرا در اینجا به پیروی از فارابی، ابن رشد و ابن میمون به بسط اندیشه های فلسفی می پردازد. فالاکوئرا در مورد علوم طبیعی خلاصه ای از تفاسیر متوسط ابن رشد ارائه می دهد، و گهگاه به کمک نقل قول های گرفته شده از تفاسیر کوتاه و تفاسیر مفصل به توضیح آنها می پردازد. در طی این کار او خود را محدود به نقل آرای این نویسندگان می کند.
رابطه میان نبوت و علم از نظر فالاکوئرا
فالاکوئرا در دیگر آثارش بسیاری از موضوعات موجود در این اثر فلسفی، از جمله رابطه میان نبوت و علم را مورد بحث قرار می دهد. او با تکیه بر آرای نوافلاطونی و نوشته های ابن سینا، در کتاب دلالة الدلالة خود اظهار می دارد که پیامبر تمام امور را به واسطه لطف الهی در می یابد؛ به همین دلیل شناخت او کامل است و تفاوتی با شناخت فیلسوف ندارد. به نظر فالاکوئرا، پیامبر از طریق کشف و شهود می تواند به چنین اشراقی دست یابد، نه از طریق دلیل و برهان. به علاوه، پیامبر از آن جهت که عنایت الهی با اوست با فیلسوف متفاوت است.
مشیت و معجزه از نظر فالاکوئرا
فالاکوئرا در مورد مفهوم مشیت این سؤال را مطرح می کند که آیا خداوند قوانین طبیعت را مطابق خواست پیامبر تغییر می دهد. فالاکوئرا در پاسخ میان دو نوع معجزه تمایز می نهد:
1. معجزه ای که نظام طبیعت را تغییر می دهد؛ اینها به واسطه فعل پیامبر انجام می گیرد و ارتباطی با مشیت جزئی و خاص ندارد؛
2. معجزه ای که خدا برای حفظ درست کاران از مصیبت و بیچارگی انجام می دهد؛
به نظر فالاکوئرا، مشیت نوع دوم که با قوانین طبیعت مطابقت دارد (همچون نجات فرد از غرق شدن) با مسئله اتصال عقل حکیم با عقل فعال مرتبط است. همان گونه که فالاکوئرا بیان می دارد، این یک مفهوم فلسفی نیست، زیرا انسان حکیم همیشه به خاطر داناییش مورد حمایت نیست؛ بلکه این امر یک احتمال آماری است. موضوع اساسی دیگر در مورد مفهوم مشیت جزئی این سؤال است که اگر حقیقت فلسفی با اعتقاد دینی مغایر باشد، چه چیزی را باید پذیرفت. به نظر فالاکوئرا، این امر را نباید یک مشکل سخت و حاد دانست؛ مفهوم مشیت جزئی قابل اثبات نیست، ولی با یافته های علمی نیز متعارض نیست.
فالاکوئرا و نظریه خلقت ابن میمون
به طور کلی فالاکوئرا می خواست آرای فلسفی را در کنار هم قرار دهد و با هم مقایسه کند، حتی اگر در ظاهر با هم مطابقت نداشتند. او در صدد ارائه راه حلی برای تعارضات ظاهری آنها نبود. فالاکوئرا سنت فلسفی را از درون منسجم و پیوسته می دانست. اما با توجه به نظریه خلقت قضیه از قرار دیگری است. او در نامه ای که در حمایت از اثر ابن میمون نگاشته است، در مورد اینکه چرا ابن میمون کتاب دلالة الحائرین را نوشته، دو توجیه ارائه می دهد. توجیه اول اینکه ابن میمون می خواست اثبات کند که این موضوع قابل استدلال فلسفی نیست، توجیه دوم اینکه ابن میمون می خواست نشان دهد که برای اجتناب از نسبت دادن صفات انسان انگارانه به خدا باید کتاب مقدس را به صورت مجازی قرائت کرد.
به نظر فالاکوئرا، ابن میمون اصرار می ورزد که عالم مخلوق است و تبیین او از وجود معجزات مبتنی بر این پیش فرض است. به علاوه، نظریه خلقت همچون مبنایی است جهت اعتقاد به وحی الهی. در نتیجه فالاکوئرا آوردن برهان بر وجود خدا با توسل به مفهوم محرک نخستین را رد می کند، زیرا چنین برهانی مستلزم پذیرفتن حرکت ازلی و قدیم بودن عالم است. در عوض فالاکوئرا در کتاب دلالة الدلالة دو برهان دیگر بر وجود خدا ارائه می دهد: برهان مبتنی بر حرکت ازلی، و برهان مبتنی بر امکان تمام موجودات. همان گونه که خود ابن میمون بیان می کند، برهان اول با یهودیت در تضاد است، ولی برهان دوم تنها برهان واقعا فلسفی برای اثبات وجود خدا است.
زندگی و اندیشه های دینی اسحاق البلاغ
اسحاق البلاغ، مترجم و فیلسوف، در نیمه دوم قرن سیزدهم در پروانس یا کاتالونیا می زیست. او در رساله فلسفی اش با عنوان اصلاح العقاید تفسیری بر مقاصد الفلاسفه فیلسوف مسلمان، غزالی، ارائه می دهد. همان گونه که عنوان اثر البلاغ نشان می دهد، کتاب اصلاح العقاید یک بررسی انتقادی در مورد متن غزالی است؛ علاوه بر این، او از آرای ابن میمون، ابن سینا و فارابی نیز انتقاد می کند.
رابطه دین و فلسفه از نظر البلاغ
به نظر البلاغ، دین و فلسفه اهداف متفاوتی دارند و هر دو لازمند:
چهار عقیده مبنای مشترک تمام ادیان الهی است و ادیان بر آنها بنا شده اند. فلسفه نیز آنها را تصدیق کرده و در صدد اثبات آنهاست، با این تفاوت که دین الهی آنها را بر اساس روشی متناسب با ادراک همگانی، یعنی توسط حکایات تعلیم می دهد، در حالی که فلسفه توسط روش برهانی که تنها متناسب نخبگان است آنها را تعلیم می دهد. آن چهار عقیده عبارتند از: وجود ثواب و عقاب، بقای نفس پس از مرگ بدن، وجود حاکمی ثواب دهنده و عقاب گر که همان خداست؛ سرانجام وجود مشیت الهی که ناظر بر انسان هاست تا هر کس را بر حسب اعمالش پاداش دهد... در واقع هدف تورات سعادت افراد عادی، دوری آنها از بدی و تعلیم آنهاست تا جایی که روح آنها توانایی آن را دارد... از طرف دیگر هدف فلسفه تعلیم یا سعادت عوام نیست، بلکه تنها به دنبال سعادت انسان های کامل است.
البلاغ و مخفی نگاه داشتن حقایق از عوام یهود
البلاغ همچون فیلسوف مسلمان، ابن رشد، در رساله قاطع به دنبال مخفی نگاه داشتن حقایق از عوام یهود است، زیرا درک آن مطالب برای آنان بسیار مشکل است. به نظر البلاغ، تورات در بر دارنده نظریاتی است که بالقوه می توانست برای کسانی که ادراک ناقصی دارند مضر باشد، ولی با این حال این حقایق برای مبتدیان اهمیت اساسی دارد: بدیهی است که اگر شرح حقیقت برای عوام فایده ای در برداشت، یا اگر این حقیقت برای فهم هدف در نظر گرفته شده برای آنان (یعنی قابلیت های اصلی آنان) بی فایده و بی مورد نبود، تورات آن را مخفی نمی داشت و منفعتی را از کسانی که شایسته آن هستند دریغ نمی کرد. علاوه بر این، هیچ نظریه فلسفی درستی وجود ندارد که تورات برای جلب توجه خردمندان، و بدون آنکه جاهلان متوجه آن شوند، با اشاراتی به طبیعت از آن یاد نکرده باشد.
تفاوت آموزه های فلسفی و آموزه های نبوی در تورات
البلاغ در اینجا میان دو گونه راز موجود در تورات فرق می گذارد: آموزه های فلسفی و آموزه های نبوی. او بیان می دارد که اولی از طریق برهان و دلیل به دست می آید و توسط کتاب مقدس تأیید می گردد. در چنین مواردی ابتدا برهان عقلی مورد نیاز است: و لازم نیست که جوینده حقیقت، آن را بر اساس آنچه از خود عبارات کتاب مقدس می فهمد و بدون اینکه ابتدا متوسل به دلیل عقلی شود اثبات نماید. بر عکس این حقیقت، در آغاز توسط دلیل عقلی اثبات می شود و سپس فرد در کتاب مقدس به دنبال مؤید می گردد. طبق بیان البلاغ، وی این روش را در جایی به کار می گیرد که بخواهد یک نظریه موجود در کتاب مقدس و منابع حاخامی را تأیید کند. او پس از اثبات یک نظریه از طریق دلیل عقلی متن مربوط به کتاب مقدس را مورد بررسی قرار می دهد. اگر کتاب مقدس مؤیدی بر نظریه ارائه دهد، آنگاه او متن کتاب مقدس را مطابق با آن نظریه تفسیر خواهد کرد.
به عبارت دیگر، اگر متن کتاب مقدس، با آنچه اثبات شده مطابقت نداشته باشد، او تصدیق می کند که معنا و منظور متن را در نیافته است. او می نویسد: «می گویم که آن را درک نمی کنم و غرض آن را در نمی یابم؛ این یک راز فلسفی نیست، بلکه یکی از رموز نبوتی است که تنها به کسانی الهام می گردد که خدا روحی از معرفت برتر به آنها ارزانی داشته است.» او در ادامه می گوید حقیقت فلسفی تنها توسط فلاسفه درک می شود، در حالی که حقیقت نبوتی مختص انبیاست. اما یک تفاوت اساسی میان این دو نوع ادراک وجود دارد؛ حکیمان می توانند از طریق بررسی عقلی و به کارگیری متن کتاب مقدس به عنوان نقطه آغاز، نظریات فلسفی را درک کنند. در نتیجه آنها با استفاده از این روش استحقاق تفسیر کتاب مقدس را دارند، اما پیامبران تنها افرادی هستند که می توانند حقایق نبوی را درک کنند و انتقال این حقایق به دیگران تنها از طریق وساطت آنها امکان پذیر است؛ لذا در ادراک این مفاهیم نبوی، حکیم به هیچ وجه نسبت به افراد عادی برتری ندارد. تعالیم نبوی حقایق پوشیده ای هستند که تنها از طریق بصیرت نبوی قابل ادراک است.
راه حل تعارض عقاید فلسفی با کتاب مقدس
اما چه می شود اگر یک اعتقاد فلسفی با کتاب مقدس در تضاد باشد؟ در چنین موقعی دو حقیقت وجود دارد: حقایق علمی و حقایق دینی. روش درستی که به هنگام بروز این تعارض باید به کار بست به شرح زیر است: فرد باید حقیقت را تنها با برهان فرا گیرد. سپس او باید به تورات مراجعه کند و اگر بتواند سخنان آن را مطابق با اصل برهانی تفسیر کند، و تفسیر را هم بر اساس برهان و هم بر اساس دین در میان اعتقادات خود بپذیرد. اگر متنی از کتاب مقدس در تأیید آن اصل برهانی یافت نشود، تنها بر اساس تفکر و تعمق می توان آن را پذیرفت. سرانجام اگر متنی از کتاب مقدس در تعارض با آن اصل برهانی باشد، ما به همین ترتیب معنای ظاهری متن را همچون تصدیق معجزه می پذیریم، و می دانیم که اعتقاد مربوط به متن کتاب مقدس که مورد بحث است تنها بدان سبب برای ما عجیب و ناآشنا به نظر می رسد که آن اعتقاد یکی از عقاید الهی است که درک آن مختص انبیا و مبتنی بر یک نیروی فوق طبیعی است. بر این اساس است که شما نظریه عقلانی مرا در بسیاری از موضوعات در تعارض با دین من می یابید؛ زیرا به اتکای برهان می دانم که چنین چیزی از طریق طبیعی درست است و در همان حال بر اساس سخنان انبیا می دانم که خلاف این امر از طریق معجزه درست است.
خلقت عالم از نظر البلاغ
این رویکرد در تعارض میان مفهوم فلسفی قدم عالم و اعتقاد دینی به خلقت مشهود است. اگر چه البلاغ معنای ظاهری متن کتاب مقدس را (مبنی بر اینکه خدا عالم را خلق کرد) می پذیرد، ولی او نیز آیه اول سفر پیدایش را به گونه ای تفسیر می کند که نشانه این است که خدا به عنوان علت آغازین و محرک نخستین، عالم را محافظت می کند. او برای تأیید این دیدگاه به این نظر قبالایی متمسک می شود که قائل است صورت مثالی عالم مشهود در حکمت الهی موجود است. از طریق حکمت الهی است که خدا در ازل و برای همیشه عالم را خلق می کند. اگرچه ابن میمون در کتاب دلالة الحائرین در صدد آشکار کردن این حقیقت پنهانی نیست، ولی البلاغ به سبب دلایل زیر در انجام این عمل تردید نمی کند:
1. ابن میمون می خواهد معنای ظاهری تورات را حفظ کرده و نادرستی اعتقاد فلاسفه را با استمداد از تفکر ثابت کند و این امری است که مطلقا عملی نیست. من نیز معنای ظاهری تورات را با ایمان خالص و بدون برهان، و نیز حقانیت فلاسفه را از طریق فطرت و تأمل بشری در می یابم.
2. اثر حاضر فاقد ویژگی دینی کتاب ابن میمون است. این کتاب برای عامه مردم نیست و اگر فردی نادان به طور اتفاقی شروع به خواندن آن کند، چون از ابتدا چیزی نمی فهمد از خواندن آن خسته خواهد شد و از آن دست خواهد کشید و حتی به این نقطه نیز نمی رسد. بنابراین اگر او امور مقدم بر این را درک کرده باشد، از زمره عوام بیرون آمده، خود را به مرتبه کسانی رسانده که می توان با آنها درباره این سؤالات سخن گفت. از این پس او در می یابد که من تنها به تعالیم فلاسفه گردن می نهم، زیرا که تحقیق نظری اجازه انکار آن را به من نمی دهد و به همین دلیل است که من بر اساس معرفت بشری، و نه بر اساس ایمان، تسلیم آن می شوم.
3. در زمان استاد، نظریه قدیم بودن عالم به طور کلی برای اذهان عامه مردم بیگانه بود، تا جایی که مؤمنان خالص تصور می کردند که اگر کسی این عقیده را بپذیرد، گویا او تمام تورات را انکار کرده است. در زمان ما این سؤال در میان آنها بسیار شناخته شده و در محافل آنها انتشار یافته است، تا حدی که اکثر آنان برای پذیرش اعتقاد به قدم عالم، آن گونه که اپیکور مدعی آن بود، یعنی یک عالم قدیم و بدون علت، بی میل نیستند. به زعم آنان، فلاسفه درصدد اثبات چنین قدمی هستند، در حالی که در واقع فلاسفه چنین نظری را به شدت رد می کنند؛ لذا جاهلان عصر ما تورات و فلسفه هر دو را انکار می کنند. لذا البلاغ معتقد است که تعالیم فلسفی و عقاید دینی هر دو می توانند درست باشند، اگرچه در ظاهر متعارضند؛ اولی را به روش طبیعی و دومی را به وسیله معجزات می توان درست دانست.
Sources
انجمن کلیمیان ایران- تعلیمات دینی و فرهنگ قوم یهود
دن کوهن شرباک- فلسفه یهودی در قرون وسطا- مترجم علیرضا نقدعلی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1383
فردریک کاپلستون- دیباچه ای بر فلسفه قرون وسطی- ترجمه مسعود علیا- ققنوس 1383
ویکیپدیا- دانشنامه آزاد
نینیان اسمارت، وینگ زای چان، شلوموپینز- کتاب سه سنت فلسفی، گزارشی از فلسفه های هندی، چینی و یهودی- ترجمه ابوالفضل محمودی
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites
For more information
-
متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (ابن عقنین و سموئیل ابن طیبون)
-
متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (داوود قیمحی و ابراهیم بن موسی)
-
متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (آناتولی و ابن طیبون)
-
متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (لوی بن ابراهیم و یهودا سلیمان)
-
متفکران الهیاتی یهود در قرن سیزدهم (یهودا بننسیم و دیگران)