نامهای دوزخ (آتش جهنم)

English 4303 Views |

یکی از اسامی دوزخ که در قرآن مجید به طور گسترده به کار رفته است «نار» است. این واژه 145 بار در قرآن مجید آمده که در غالب موارد به معنی آتش دوزخ است، هرچند در مواردی نیز به معنی آتش دنیا آمده است، از جمله خطاب به معارضان قرآن کرده، می گوید: «اگر شما سوره ای هماند قرآن نمی آورید (و هرگز نخواهید توانست) از آتشی بپرهیزید که هیزم آن مردم (گنهکار) و سنگها است که برای کافران آمده شده است.» واژه «نار» به معنی هرگونه «آتش» است، راغب در مفردات می گوید: «نار به معنی شعله ای است که در برابر حس انسان ظاهر می شود، و به حرارت تنها نیز نار گفته می شود.» بعضی معتقدند نار و نور از یک ریشه گرفته شده و هر دو با هم همراهند. به هر حال کثرت استعمال این واژه در خصوص آتش دوزخ در آیات قرآن به حدی است که به صورت نامی از نامهای دوزخ در آمده.
قرآن مجید در آیه 10 آل عمران، اشاره به گروهی از مجرمان کرده می گوید: «و اولئک هم وقود النار؛ آنها هیزم آتشند.» یعنی هیزم دوزخند. تعبیر به «اصحاب النار» در آیات متعدد نیز در مورد دوزخیان به کار رفته است و لذا اصحاب النار در مقابل اصحاب الجنه قرار داده شده. ضمنا از اوصافی که در این آیه برای آتش دوزخ شمرده شده این است هیزم و آتشگیره آن خود انسانها به اضافه سنگها (بتها) هستند، بنابراین آتش دوزخ از این نظر هیچ شباهتی به آتش دنیا ندارد. کلمه (وقود) به معنای آتش گیرانه است، (که در قدیم به صورت سنگ و چخماق بود، و در امروز به صورت فندک در آمده) و در سوره ی بقره آیه 24 تصریح کرده به اینکه آتش گیرانه دوزخ، انسانهایند، که خود باید در آن بسوزند، پس انسانها هم آتش گیرانه اند، و هم هیزم آن. «فاتقوا النار التی وقودها الناس و الحجارة أعدت للکافرین؛ از آتشی که هیمه آن مردمان و سنگ هاست برحذر باشید که برای کفار مهیا شده است.» و این معنا در آیه ی «ثم فی النار یسجرون؛ آنگاه در آتش برافروخته می ‏شوند.» (مؤمن/ 72) نیز آمده. و همچنین آیه ی «نار الله الموقدة* التی تطلع علی الأفئدة؛ آتش افروخته که از دلها سر می زند.» (همزه/ 6- 7) به عکس آتشهای این جهان که از بیرون به درون می رسد! پس معلوم می شود که انسان در آتشی معذب می شود، که خودش افروخته است.
همان طور که گفتیم "وقود" به معنی "آتشگیره" است یعنی ماده قابل اشتعال مانند هیزم نه به معنی "آتش زنه" همچون کبریت یا جرقه ای که با سنگهای مخصوص ایجاد می کنند. «یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم نارا وقودها الناس و الحجارة؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده ی خویش را از آتشی که هیزم آن، مردم و سنگ ها هستند حفظ کنید.» (تحریم/ 6) و مراد از کلمه ی "نار" آتش جهنم است، و اگر انسانهای معذب در آتش دوزخ را آتش گیرانه دوزخ خوانده، بدین جهت است که شعله گرفتن مردم در آتش دوزخ به دست خود آنان است. قابل توجه اینکه تعبیر به "قوا" (نگاهدارید) اشاره به این است که اگر آنها را به حال خود رها کنید خواه ناخواه به سوی آتش دوزخ پیش می روند شما هستید که باید آنها را از سقوط در آتش دوزخ حفظ کنید. "وقود" (بر وزن کبود) چنان که قبلا نیز اشاره کرده ایم به معنی "آتشگیره" یعنی ماده قابل اشتعال مانند "هیزم" است (نه به معنی "آتش زنه" مثل کبریت، چرا که اعراب آن را "زناد" می گوید).به این ترتیب آتش دوزخ مانند آتشهای این جهان نیست، شعله های آن از درون وجود خود انسانها زبانه می کشد! و از درون سنگها! نه فقط سنگهای گوگردی که بعضی از مفسران به آن اشاره کرده اند، بلکه همه انواع سنگها چون لفظ آیه مطلق است، و امروز می دانیم که هر قطعه از سنگها مرکب از میلیاردها میلیارد دانه اتم است که اگر نیروی ذخیره درون آنها آزاد شود چنان آتشی برپا می کند که انسان را خیره می کند.
آنچه با ظاهر آیات فوق، سازگارتر به نظر می رسد این است که آتش دوزخ از درون خود انسانها، و سنگها، شعله ور می شود، و با توجه به این حقیقت که امروز ثابت شده همه اجسام جهان در درون خود، آتشی عظیم نهفته دارند، (یا به تعبیر دیگر انرژیهایی که قابل تبدیل به آتشند) درک این معنی مشکل نیست، و لزومی ندارد که آن آتش سوزان را شبیه آتشهای معمولی این جهان بدانیم.
جمله ی "التی وقودها الناس و الحجارة" توصیف و بیان ماهیت دوزخ است، وقود صفت مشبهه، به معنی آتش برافروخته یا تعدیه آن. و منظور از «الناس» این است که بشر رکن آتش سوزان دوزخ می باشد، به سبب سرائر ملکات رذیله که در نفس رسوخ داشته، و در حقیقت به آتش خود می سوزد.

اوصاف آتش جهنم
وقود در لغت هیزمی است که مهیا شده باشد برای آتش افروختن در مجمع البیان طبرسی گوید «"التی وقودها" یعنی هیزم آن آتش مردم و سنگ است و حجاره جمع حجر و به معنی سنگ است.» و بعضی گفته اند حجاره سنگ کبریت است زیرا که آتش آن خیلی شدید است. و ابن مسعود و ابن عباس گفته اند «مقصود از حجاره سنگهایی است که به صورت بت در آورده اند مثل قوله تعالی: "إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ به درستی که شما و آنچه را غیر از خدا عبادت می کنید مایه بر افروختن دوزخید." (انبیاء/ 98)» و دیگری گفته مقارن نمودن سنگ دلیل بر عظمت و بزرگی آتش جهنم است که آتش آن از سنگ تعبیه شده و دیگری گفته معنی آیه این است که جسدهای اهل جهنم باقی می ماند در آتش مثل سنگ و تأیید می نماید آن را قوله تعالی: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هر وقت پوست بدن آنها گداخته شد بدل می نمائیم به پوست دیگر تا بچشند عذاب را.» (نساء/ 59)
صدرالمتألهین در اینجا کلامی دارد که خلاصه آن را بیان می نماییم چنین گفته امتیاز آتش جهنم از سایر آتشها به چند چیز است:
1- آن آتش اخروی است نه دنیوی و به این حواس درک نمی شود مگر وقتی که از این نشأ تحول نماید به نشئه قیامت آن وقت می توان آن آتش را «به عین الیقین» مشاهده نمود چنانچه الآن علما مشاهده می کنند آن آتش را «به علم الیقین» و شاهد بر این مطلب قول حق تعالی است «کلا لو تعلمون علم الیقین* لترون الجحیم* ثم لترونها عین الیقین؛ آن چنین است، اگر آنها به علم الیقین بدانند هر آینه می بینند جهنم را پس از آن هر آینه می بینند به عین الیقین.» (تکاثر/ 5- 7)
2- آن آتشی است که در کمون اشیاء واقع است و از باطن به ظاهر سرایت می نماید و باقی آتشها اول به ظاهر مستولی می گردد و از ظاهر به باطن نفوذ می نماید.
3- آن آتشی است که از سیئات و متابعت شهوات تولید می گردد نه از چوب و ذغال و غیر آن و توبه به منزله ی آبی است که روی آتش ریخته شود و آن را خاموش گرداند و شاید اشاره به همین دارد قول حق عز و جل «کلما خبت زدناهم سعیرا؛ هر وقت آتش سست می گردد خداوند بر شدت آن می افزاید.» (بنی اسرائیل/ 99) یعنی آتشی که غالب است بر باطن آنها و سرایت می نماید به ظاهر آنها.
شاید مقصود این باشد که هر وقت آتش از ظاهر آنها فرو نشست و از حیث بدن قدری راحت شدند خداوند مستولی می گرداند بر آنها فکر در حال و عاقبت خودشان و پشیمانی از کرده های خود که چگونه خود را از سعادت محروم نمودیم اگر عمل نیک نموده بودیم چقدر خوشبخت و نیک عاقبت بودیم و به فیض کامل و به درجات عالیه می رسیدیم و عذاب معنوی که در اثر نافرمانی مترتب می گردد بسیار شدیدتر از عذاب جسمانی است.
4- آن آتشی است که در قلب نفوذ می نماید چنانچه خداوند فرموده «نار الله الموقدة* التی تطلع علی الأفئدة؛ آتش خدا که بر افروخته می شود آن آتشی است که نفوذ می نماید و قلب و دل آدمی را خبردار می کند.» (همزه/ 6- 7)
لکن آتش دنیا به قلب سرایت نمی کند همین جسم را می سوزاند. و آتش اخروی دو نوع است: نار جحیم، و نارالله، نارالله حرارت و سوزندگی آن بسیار شدیدتر از نار جحیم است که سرایت می کند در قلوب منافقین و کافرین و محجوبین از حق تعالی. زیرا که استعداد داشتند خود را به درجات عالیه رسانند و خود را محروم نمودند و محرومی آنها آتشی است که نفوذ در قلب آنها می نماید و آتش جحیم آن آتشی است که از متابعت هواهای نفسانی شراره می نماید و پوست بدن را می سوزاند و اشاره به همین دارد آنجا که می فرماید: «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هر وقت گداخته می شود پوستهای بدن کفار تبدیل گردانیم به پوست دیگر تا آنکه عذاب را بچشند.» (نساء/ 59)
5- آتش دنیا تقریبا یک نوع است چندان اختلافی بین اقسام آن نیست لکن آتش جهنم هفت طبقه دارد به عدد مشاعر پنجگانه انسان به اضافه وهم و خیال و ابواب بهشت هشت است آن نیز به عدد مشاعر نه گانه به اضافه به قلب که متأسفانه درب عقل به سوی بیشتری مردم بسته شده. و نیز عارف ربانی چنین گوید که اهل اشاره و اصحاب بشارت در توجیه آیه ی «وقودها الناس و الحجارة» چنین گفته اند: «مقصود از ناس افرادی می باشند که فراموش نموده اند عهد و میثاقی که خداوند در روز "الست" با آنها بسته بود: "و لقد عهدنا إلی آدم من قبل فنسی و لم نجد له عزما؛ و هر آینه ما با آدم در پیش عهد بسته بودیم پس فراموش کرد عهد ما را و عزم و ثباتی در آن نیافتیم." (طه/ 114) و مقصود از حجاره طلا و نقره و باقی معدنیات و نباتات و حیوانات و آنچه را که انسان بوی دلبستگی دارد و آن چیزی است که مراد وی به او حاصل و مطابق شهوات وی است.
احتمال دارد که مراد به ناس انانیت و منیت انسان باشد یعنی خودیت او مادامی که خود را فانی در حق نبیند و خود را یک شیء مستقل پندارد و مقصود از «حجاره» جسد او باشد که از اجزاء سخت تشکیل گردیده مثل استخوان و ناخن و غیره و در اینجا دو نحو عذاب دارد عذاب روحانی که مترتب بر روح اوست که در اثر جهل و قساوت نفس پدید می گردد چنانچه در جای دیگر است «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجارة؛ پس سخت گردید قلبهای آنها بعد از آن پس قلب آنها مثل سنگ گردید.» (بقره/ 22) و دیگر عذاب جسمانی که در اثر مخالفت مترتب بر جسد می گردد.

سخنان مفسرین راجع به حجاره
حجاره جمع حجر و به معنی سنگ است. و در اینکه مقصود از آن سنگی که آتش گیرانه جهنم است چیست، بعضی گفته اند آن سنگهایی است که به صورت بت درآورده اند به دلیل قوله تعالی «إنکم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم؛ در حقيقت ‏شما و آنچه غير از خدا مى ‏پرستيد هيزم دوزخيد شما در آن وارد خواهيد شد.» (نساء/ 98) دیگری گفته جسدهای اهل جهنم مثل سنگ در جهنم باقی می ماند بنابراین معنی الناس و الحجارة یکی می شود. ولی بعضی از مفسران معتقدند که منظور از این تعبیر توجه دادن به شدت حرارت دوزخ است، یعنی آن چنان حرارت و سوزندگی دارد که سنگها و انسانها را همانند هیزم شعله ور می سازد. دیگری گفته مقصود گنجهای طلا و نقره است که از سنگ تولید شده. دیگری اشاره به سنگهای گوگردی کرده و گفته سنگ کبریت است زیرا که آتش و حرارت آن بیش از سنگهای دیگر می باشد. و شاید مقصود دو نوع از آتش باشد یکی آن آتشی که از قبل کفر و فساد اعتقادات و اخلاق ذمیمه و ناشی از عدم اعتقاد به مبداء و معاد گردیده آن وقت شعله ور می گردد و مایه برافروخته شدن آن حقیقت نفس انسانی است که از قبل ملکات نکوهیده و منبعث از قوای شهویه و غضبیه گردیده و در قلب آدمی نفوذ می نماید و شاید قوله تعالی "نار الله الموقدة التی تطلع علی الأفئدة" اشاره به این نوع آتش باشد و البته نوع آتشی که در قلب سرایت می نماید غیر از آتشی است که به بدن سرایت می نماید.
دیگر آن آتشی است که از قبل سیئات و اعمال جسمانی تولید می گردد نه از چوب و ذغال و غیره که مایه افروخته شدن آن آتش جسد انسانی است که جماد و به منزله سنگ است. و شاید اشاره به این نوع آتش دارد قوله تعالی «کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب؛ هر وقت که پوست بدن آنها گداخته شد تبدیل می نمائیم آن را به پوست دیگر تا آنکه عذاب را بچشند.» (نساء/ 59) از این آیه استفاده می شود که جسد انسان در جهنم مثل سنگ می گردد که از آتش گداخته نمی گردد و علی الدوام پوست آن عوض می گردد.
خلاصه چون کفار و اشقیاء به روح و بدن عصیان و مخالفت می نمایند و روح و بدن دو چیز است و مجازات هر چیزی بایستی در خور وی باشد پس به این لحاظ عذاب جهنمیان و آنچه باعث عذاب آنان گردیده دو نوع عذاب است. یکی عذاب روحانی که ناشی از بعد جوار رب العالمین است و آن عذابی است که منشأ آن قلب آدمی است که خود را از این مقام محروم گردانیده و بازگشت آن نیز به قلب است.دیگر عذاب جسمانی که از راه بدن سرزده و بازگشت آن نیز به بدن است و چون بدن جسم است و عذاب هر چیزی بایستی درخور وی باشد این است که عذاب آن نیز جسمانی است.

Sources

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏1 صفحه 126 و 395

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏2 صفحه 313

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد ‏5 صفحه 215

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏1 صفحه 139

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 560

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏1 صفحه 127

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏24 صفحه 288

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏1 صفحه 178

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏12 صفحه 390

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 1 صفحه 76

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد ‏3 صفحه 300

سیدمحمود طالقانی- پرتوى از قرآن- جلد 1 صفحه 93

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏1 صفحه 673

ناصر مكارم شیرازی- پیام قرآن- جلد 6 صفحه 401

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information