جریان نقد تاریخی کتاب مقدس در عصر روشنگری (نقد محتوایی)
English 3323 Views |نقد محتوایى کتاب مقدس
نقد تاریخى کتاب مقدس در بسترى پدیدار شد که شناخت و طرز تفکر علمى و انتقادى سلطه داشت. کتاب مقدس نیز با همین شیوه و ابزار مورد کنکاش قرار گرفت. ابعاد مختلفى که تا کنون از این نقادى بیان شد، درباره صورت کتاب مقدس بود، نه محتواى آن; اما محتوا و مضمون کتاب مقدس نیز از این جریان در امان نماند و مورد تحلیل و نقد قرار گرفت. شاید بتوان گفت در میان محورهایى که در جریان نقد تاریخى محتوایى به آنها توجه شده، سه محور از اهمیت بیشترى برخوردارند. این سه محور عبارتند از: سرگذشت هاى منسوب به مشایخ و انبیا، اکتشافات علمى و کتاب مقدس و معجزات منقول در کتاب مقدس.
1. بررسى اخلاقى داستان هاى مشایخ و انبیا
شکى نیست که انبیا و مشایخى که در کتاب مقدس از آنها به نیکى یاد شده است، براى پیروان این کتاب الگو و سرمشقند و تقلید از آنان بسیار شایسته و نیکو است. این در حالى است که در کتاب مقدس اعمالى به این افراد نسبت داده شده که هرگز با اخلاق سازگارى ندارد. براى مثال، کتاب مقدس قتل عام هاى فجیعى را به یوشع ابن نون نسبت مى دهد; به داود نسبت مى دهد که با همسر یکى از سربازانش زنا کرد و مقدمات قتل آن سرباز را فراهم آورد; به ابراهیم نسبت بى غیرتى مى دهد; و.... پیروان سنتى کتاب مقدس موارد فوق را توجیه مى کردند; براى مثال، درباره قتل عام هاى یوشع مى گفتند که آن اقوام در اثر گناهکارى، استحقاق این مجازات را داشتند و.... اما نقادان کتاب مقدس، که به این کتاب مانند کتاب هاى دیگر مى نگریستند و در نتیجه مجبور به توجیه نبودند، به انتقاد از موارد فوق پرداخته، آنها را زیر سؤال بردند.
2. کتاب مقدس و علم
در عصرى که نقادى کتاب مقدس به وجود آمد، یعنى عصر روشنگرى و قرن هجدهم، علوم تجربى در زمینه هاى مختلف بسیار پیشرفت کرده بود. کشفیات این علوم، در ظاهر، با مواردى از کتاب مقدس سازگارى نداشت. قبل از این دوره، گزاره هاى علمى کتاب مقدس به صورتى تعبدى پذیرفته مى شد، اما این طبیعى بود که در عصر روشنگرى، که شناخت علمى تنها شناخت معتبر محسوب مى شد، دستاوردهاى علوم تجربى بر گزاره هاى علمى کتاب مقدس مقدم شود. این دستاوردها در زمینه هاى مختلف تاریخى، باستان شناسى، زبان شناسى، کیهان شناسى و... بود، و گزاره ها و ماجراهاى کتاب مقدس با این دستاوردها سنجیده مى شد و مواردى از قبیل داستان خلقت جهان و انسان و توفان نوح، که با علم سازگار به نظر نمى رسید، اندیشه یک قوم ابتدایى و یا اسطوره انگاشته مى شد.
3. نقد تاریخى و معجزات منقول در کتاب مقدس
در کتاب مقدس حوادث خارق العاده اى نقل شده است که با اصول حاکم بر نقادى کتاب مقدس سازگار نیست. اگر بخواهیم شناخت علمى تجربى را تنها راه شناخت بدانیم و نیز قائل شویم که همه حوادث طبیعى با دیگر پدیده هاى موجود در طبیعت قابل تبیین است، پس باید معجزات منقول در کتاب مقدس را کنار گذاشت یا از ظاهر لفظیشان دست برداشت.
نتیجه گیرى
نقد تاریخى کتاب مقدس با توجه به اصولى پدید آمد که اندیشه و اعتقاد رایج بین اکثر فرهیختگان آن عصر بود: امورى ممکن الوقوعند که مشابه آنها رخ داده است; حوادث این جهان همه در یکدیگر تاثیر و تاثر دارند; این جهان یک مجموعه خودکفا است که حوادث آن را با حوادث دیگر مى توان تبیین کرد; تنها شناخت معتبر، شناخت علمى و تجربى است. لازمه پذیرش این اصول این بود که به کتاب مقدس به مثابه یک کتاب بشرى، مانند کتاب هاى دیگر، نظر شود. ابزارى که نقادان کتاب مقدس به کار مى بردند، دستاوردهاى جدید علمى بود. به عبارت دیگر، پیشرفت هاى علمى راه را بر روى نقادان گشوده بود تا به دستاوردهاى جدید درباره کتاب مقدس برسند. این پرسش در اینجا مطرح مى شود که آیا متدینان، چون نمى توانند اصول حاکم بر عصر روشنگرى را به عنوان یک عقیده یا جهان بینى بپذیرند، باید نتایج و دستاوردهاى نقد تاریخى را به طور کامل کنار گذشته، آنها را الحاد به حساب آورند؟ آیا فردى که به اصول عصر روشنگرى اعتقاد ندارد، نمى تواند مسیر نقادان تاریخى را در همه خطوط یا برخى از آنها دنبال کند؟
در جواب باید گفت که هر چند متدنیان نمى توانند این اصول را به عنوان اعتقاد و جهان بینى بپذیرند، اما باید آنها را به مثابه پیش فرض علوم تجربى مورد توجه قرار دهند و در غیر این صورت، علوم تجربى به نتیجه نمى رسند. اشتباه پیروان نهضت روشنگرى این بود که این اصول را مطلق انگاشتند و جهان بینى تلقى کردند و این باعث شد به این نتیجه برسند که تنها شناخت معتبر، شناخت علمى و تجربى است. اما شکى در این نیست که عالم تجربى باید این اصول را پیش فرض کار خود قرار دهد. سؤال دیگر این است که آیا محورهایى از کتاب مقدس که نقادان بدانها پرداخته اند، در حیطه علوم تجربى مى گنجند؟ اگر این گونه باشد، باید به دستاوردهاى آنان توجه کرد; زیرا نتیجه اى که از تلاش آنان به دست آمده، ارتباطى با این ندارد که آن اصول را پیش فرض دانسته باشند یا جهان بینى.
اما اگر این محورهاى مورد مطالعه از حیطه علوم تجربى خارج باشند، نباید از این اصول حتى به عنوان پیش فرض استفاده کرد و در نتیجه، دستاوردهاى نقادان را نمى توان پذیرفت. پیروان همه ادیان کتاب مقدس خود را کتابى عادى و بشرى به حساب نمى آورند; اما آیا این بدین معنا است که نمى توان آن را از هیچ جهت مورد مطالعه نقادانه قرار داد؟ آیا عالم تجربى با توجه به مطالعات تاریخى، زبان شناختى، باستان شناختى و... نمى تواند ادعا کند که فلان کتاب ممکن نیست در فلان تاریخ نوشته شده باشد؟ فرض کنیم متدینان به یک دین معتقدند که کتاب مقدسشان در سه هزار سال پیش نوشته شده است. عالم تجربى با مطالعات خویش درمى یابد که ادبیات، زبان و اصطلاحاتى که در این کتاب به کار رفته، از دو هزار سال پیش به بعد معمول شده است. بنابراین، با مقدماتى علمى به این نتیجه مى رسد که این کتاب حداکثر دو هزار سال پیش نوشته شده است.
به نظر مى رسد که در این صورت عالم تجربى از حیطه علوم تجربى فراتر نرفته است و هرگز پیروان این کتاب نمى توانند مدعى شوند که با این که این ادبیات، زبان و اصطلاحات مربوط به دو هزار سال پیش است، اما به صورتى معجزه آسا سه هزارسال پیش در این کتاب به کار رفته است; چون هر کتابى حتما با زبان مخاطب خود سخن مى گوید. آنچه درباره نقد صورى کتاب مقدس گفته شد، همه از این قبیلند و در حیطه علوم تجربى قرار دارند. بنابراین، نمى توان دستاوردهاى نقادى کتاب مقدس را در این زمینه تخطئه کرد. در باب تعارض گزاره هاى کتاب مقدس با علم در زمینه طبیعیات و کیهان شناسى و مانند آن، نمى توان گفت که عالم تجربى از حیطه خود فراتر رفته، بلکه این حیطه خاص علوم تجربى است. حال روشن است که اگر در یکى از مسائل علوم تجربى، حکمى با قطع و یقین ثابت شد که با ظاهر کتاب مقدس سازگارى نداشت، نمى توان عالم تجربى را واداشت که ظاهر کتاب را تعبدا بپذیرد.
بنابراین، راه براى دست برداشتن از آن ظاهر، و اسطوره انگارى یا حداکثر مسکوت گذاشتن آن باز مى شود. در مورد مسائل غیر اخلاقى منسوب به برخى از مشایخ و انبیا، معلوم است که همه، چه عالمان تجربى و چه دیگران، حق دارند که سؤال کنند و اگر پاسخ قانع کننده اى نیافتند آنها را کنار بگذارند. تنها مسئله اى که مى ماند، ناسازگارى معجزات با اصول رایج در عصر روشنگرى است. در جریان نقد تاریخى کتاب مقدس، در بین مواردى که ذکر شد، این تنها موردى است که نقادان، اصول علوم تجربى را به کار گرفته ولى از حیطه آن فراتر رفته اند. به تعبیر دیگر، در این صورت این اصول دیگر صرفا پیش فرض نیستند، بلکه به دایره اعتقادات و جهان بینى پیوسته اند; هرچند در این جا نیز برخى گفته اند که نقادان معجزات را به طورکلى رد نکرده اند، بلکه آن را به آن کثرت و فراوانى که در کتاب مقدس آمده است، نپذیرفته اند.
بنابراین، نمى توان با این استدلال که جهان بینى حاکم بر جریان نقد تاریخى براى متدینان قابل قبول نیست، همه دستاوردهاى آن را رد کرد، چنان که برخى چنین کرده اند. نکته دیگر این است که نقادان با کتاب مقدس، مانند کتاب هاى دیگر، نقادانه برخورد مى کردند. سنت گرایان در اعتراض مى گفتند تورات و انجیل کتاب هاى مقدس و آسمانیند و مؤلفشان خود خداست. کلام پروردگارند خطاب به انسان. تنها طرز خواندن درست، و یگانه راه گشودن رموز آنها، قرائت آنها با حضور ذهن ایمان سنتى است. برخورد انتقادى با آنها قطعا زیبنده نیست، چرا که به اصل مطلب تردید راه مى دهد، و از اول، کتاب مقدس را نه کلام خدا بلکه کتابى صرفا بشرى مى شمارد. اما نقادان پاسخ مى دادند که دین و کتاب مقدس بسیار است. نباید جزم اندیش بود و یکى را بر حق دانست و دیگران را نادیده انگاشت. همه کتاب هاى مقدس را باید با دید سنجشگر خواند، و به داورى ارزش هاى دینى و اخلاقى که مى آموزند و اطلاعات تاریخى که مى دهند پرداخت. از این گذشته، انجیل مسیحیان به وضوح سندى بشرى و تاریخى و وابسته به زمان ها و مکان هاى مشخصى در گذشته است. اگر آن را منبع اطلاعات خود سازیم، باید همان پرسش هایى را از آن بکنیم که از دیگر مدارک تاریخى مى کنیم.
Sources
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- مسیحیت- انتشارات آیت عشق- صفحه 235-248
دان کیوپیت- دریای ایمان- ترجمه حسن کامشاد- صفحه 107-110
محمد مجتهد شبستری- هرمنوتیک کتاب و سنت- صفحه 161-163
تونی لین- تاریخ تفکر مسیحی- ترجمه روبرت آسریان- صفحه 376- 378
ایزایا برلین- عصر روشنگرى- ترجمه پرویز داریوش- 1345
عبدالرحیم سلیمانى- مقاله نقادى کتاب مقدس- سایت یهود نت
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites