مسیح شناسی عهد جدید (ریشه های آموزه تجسد)
English 3507 Views |شهادت عهد جدید
عهد جدید نخستین و بزرگ ترین «مجمع الدلیل» است، به این معنا که در آن دسته اى از اسناد که گواهى بر تأثیرات نجات بخش زندگى، مرگ و رستاخیز عیسایند، گرد هم مى آیند. این اسناد داراى اهداف گوناگون و خاستگاه هاى مختلفى اند و زمان پیدایش شان تقریبا سه چهارم یک قرن را شامل مى شود، آنها داراى انواع ادبى گوناگونى اند و به چندین سبک مختلف زبانى و الهیاتى نگاشته شده اند. با این حال تقریبا هر صفحه تحت تأثیر این حقیقت است که نزد هر یک از نویسندگان عیسى مسیح به کانون عمده زندگى و ایمان او به خدا تبدیل شده است. این بیان، هرچند یک کلى گویى است، امروزه در مجموع از سوى بیشتر محققان عهد جدید تأیید مى شود. خواه نتایج خاص مطالعات شکلى، انتقادى و ویرایشى، انتقادى مورد پذیرش باشند و خواه نه، پیش فرض مشترک آنها این است که ایمان کلیسا در یک موقعیت تاریخى معین بر حفظ و انتقال سنت هاى مربوط به عیسى تأثیر گذاشته است و ایمان نویسندگان انجیل در یک موقعیت معین دیگر بر گزینش، ترتیب و حفظ مطالب توسط آنان تأثیر گذاشته است. پیش از آنکه این نتایج درباره اناجیل همنوا به دست آمده باشند، انجیل یوحنا طى نسل هایى به مثابه تأملى عمیق درباره زندگى عیسى، و نه یک زندگى نامه از او، تلقى مى شد، و پربارترین رویکرد مطالعات اخیر این انجیل را برساخته از مواعظ مبتنى بر سنت هاى همنوا تلقى کرده است. و اما درباره رساله ها، همه اتفاق نظر دارند که تفسیر پولس مبتنى بر آن است که الاهیات او را مجموعه اى از پیش فرض هایى بدانیم که در پرتو آنها او با مسائل آن زمان جوامع مسیحى درگیر شد. همین طور رساله هاى یوحنا را تنها هنگامى مى توان فهمید که آنها در مقابل پیشینه تقسیم بندى در کلیسا قرار داده شوند، پیشینه اى که موجب تفکر بیشتر درباره ماهیت شهادت مسیحیان به ایمان به عیسى مسیح شد. این فهرست را مى توان همچنان ادامه داد، اما نکته آن تأکید بر این حقیقت است که شهادت جوامع و افراد به آثار ایمان به عیسى مسیح در شرایط خاص خودشان است که به نوشته هاى عهد جدید ویژگى هاى متمایز و برجسته اى بخشیده است، به عبارت دیگر، تأکید بر ویژگى تاریخى اسناد و ویژگى فرهنگى تصورات و مفاهیم به کار رفته در بیان ایمان به عیسى مسیح و اما در قلمرو اختصاصى تر مسیح شناسى عهد جدید، سمت و سوى بحث ها پیرامون «عناوین» مختلف عیسى بوده است، دلالت هاى ضمنى احتمالى مسیحا، پسر انسان، پسر خدا، خداوند، لوگوس و جز آن، هم در شرایط آن زمان و هم در سیاق عهد جدیدشان، به کرات بررسى شده و به نحو مستوفا مورد بحث قرار گرفته اند. ظاهرا چند نتیجه حاصل شده است:
*این عناوین و مفاهیم قبل از آنکه مسیحیان اولیه آنها را اقتباس کنند، به کار گرفته مى شدند، یعنى آنها را مى توان در اسناد غیر مسیحى و با تفسیرهاى غیر مسیحى یافت.
*آنها بر اثر کاربردشان در مورد عیسى محتواى جدیدى پیدا کردند و هنگامى که ترکیب جدیدى از مفاهیم سابقا متمایز به وجود آمد، تفسیرهاى جدید نیز گریزناپذیر شدند.
*این ترکیب احتمالا نتیجه جستوجوى مؤمنان از مقولاتى بود که با آنها پاسخ خود به عیسى را بیان کنند، نه اینکه عیسى این شخصیت هاى خاص را براى خود ادعا کرده باشد.
*هر دسته از نوشته ها در عهد جدید تأکیدها و ترکیب هاى خاص خود یعنى تصویر مسیح شناختى خاص خود را دارد، و از آنجا که یک مسیح شناسى تمام عیار صرفا ترکیبى از عناوین نیست، این طرح هاى مسیح شناسانه مختلف باید مستقلا و مطابق معیارهاى خود، و نه از راه کاوش در عناوین، بررسى شوند.
این عناوین ماقبل مسیحى بودند
روشن است که بررسى همه شواهد این گفته در اینجا یا آغاز کردن مسائلى که هنوز هم مورد بحث اند، ناممکن است. علاوه بر ابهام هاى دیگر، هنوز به هیچ وجه روشن نیست که آیا پسر انسان را اصلا مى توان عنوانى در زبان آرامى اولیه دانست و انتظارات مسیحایى رایج ظاهرا از نوع کاملا متفاوتى بوده اند. با این حال محل وفاق است که عهد عتیق و آثار نزدیک به دوره معاصر آن باید در وهله نخست براى اثبات دلالت هاى ضمنى احتمالى به کار گرفته شوند و این امر نه تنها پیشینه فلسطین و کلمات اصلى آرامى، بلکه پیشینه یهودیت یونانى مآب و کلمات واقعى یونانى در عهد جدید را نیز دربرمى گیرد. اگرچه به طور روزافزون آشکار مى شود که توقع تفکیک دقیق فرهنگى شاید غیر واقع بینانه باشد و همه طرح هاى مربوط به ترجمه مجدد محکوم به آن اند که بى نهایت فرضى باشند، با این حال نمى توان منکر شد که نشانه هایى از فهمى رو به رشد از اصطلاحاتى نظیر خداوند و پسر خدا بنابر محیط هاى زبانى و فرهنگى مختلف وجود دارد. براى بحث بیشتر خوانندگان را به آثار مربوط به این موضوع ارجاع مى دهیم. در اینجا مسئله این است: مسیح شناسى عهد جدید از میان مطالبى شکل گرفته است که بخشى از میراث فرهنگى آن دوران بود.
این عناوین با کاربردشان در مورد عیسى تغییر و تحول یافتند
محتمل به نظر مى رسد که در حول و حوش آن زمان در جامعه یهودى انواع گوناگون امیدهاى سیاسى، اجتماعى، ملى، پیامبرانه، دینى، آخرالزمانى و فراطبیعى وجود داشتند که گاهى تداخل مى کردند، گاهى تمایز مى یافتند، گاهى ناسازگار بودند، و همگى با گونه هاى خاصى از نام گذارى و شیوه هاى خاصى از تفسیر وعده هاى کتاب مقدس پیوند مى یافتند. موضوع قابل توجه آن است که عهد جدید نشان دهنده نوعى شیفتگى نسبت به این تلقى است که همه انتظارات ممکن در مسیح تحقق یافت. عیسى یک مسیحاى سیاسى خیلى ماهر نبود، اما آنها ادعا مى کردند که او پسر داوود است. او آشکارا مهمانى فراطبیعى نبود، با این حال آنها مدعى بودند که او پسر انسان است. اگر او پسر داوود بود، طبق مقررات تورات نمى توانست کاهن باشد، اما رساله به عبرانیان راهى براى رهایى از این مشکل پیدا مى کند تا تأکید کند که او رئیس کهنه عظیم بى نظیر است. او به اقرب احتمال پیامبرى با کرامت بود که منادى آمدن ملکوت خدا بود با این حال این نقش به یحیاى تعمید دهنده منتسب مى شد، زیرا آنها در عیسى نقشى بزرگ تر یافته بودند. اما با توجه به مسئله اصلى، نتیجه نسبت دادن نقش ها و عنوان هاى متفاوت به عیسى با این شیوه چه بود؟ از آنجا که او آرزوهاى متعارف قومى را برآورده نکرد بلکه همچون یک شهید از دنیا رفت، اندیشه مسیحا بودن دوباره نقش پادشاه رنج کش را به دست آورد، از آنجا که او آشکارا مهمانى فراطبیعى نبود، جلال او به صورت رازى بر روى زمین پوشیده ماند، که در بازگشت او قطعا آشکار مى شد، از آنجا که او به عنوان یک پیامبر ظاهر شد، مى توانست موساى جدیدى تلقى شود که پیمانى جدید و توراتى جدید را پدید مى آورد و ترکیب این شیوه هاى تفکر که ما به طرق گوناگون در اناجیل مختلف مى یابیم، چهره اى را پدید مى آورد که با یک یک احتمالاتى که در ایجاد این الگو سهیم بوده اند، کاملا فرق مى کند. ما مى توانیم معانى ضمنى دیگرى را از پسر خدا، خداوند و لوگوس بیفزاییم، به ویژه هنگامى که آنها در محیطى یونانى مآب دلالت هاى ضمنى اضافى را کسب مى کنند، اما بگذارید در توضیح این نکته به همین مقدار بسنده کنیم که ترکیب مسیح شناسانه جدید با مفاهیمى که در پدید آوردن آن سهیم بوده اند، تفاوت یافته و بر آنها فزونى مى یابد. نظریه مشابهى در جایى دیگر براى توجیه ویژگى هاى غیر متعارف آموزه مسیحى تجسد ارائه مى شود، یعنى ترکیبى بى نظیر از انواعى از مضامین رایج درباره عیساى ناصرى.
این عناوین را مسیحیان اولیه به عیسى نسبت دادند
این نکته در پاراگراف قبلى فرض شد، و این فرضى است که پشتیبانى تعداد زیادى از نوشته هاى اخیر درباره این موضوع را با خود دارد، هرچند باید پذیرفت که همه آنها متقاعد نبوده اند.دیدگاه بسیار افراطى مبنى بر اینکه هیچ یک از مطالب موجود در اناجیل همنوا به خود عیسى برنمى گردد یا اینکه اندکى از آنها به او برمى گردد، آشکارا غیر منطقى است، ولى این حقیقت دارد که این مطالب در دوره اى نزدیک به یک نسل هنگام استفاده در موعظه، تعلیم، عبادت و مجادلات کلیسا آشکارا دستخوش تعدیل و تغییر شده اند. محتمل ترین نوع تغییر چیست؟ یقینا عبارت است از تأکید به تدریج فزاینده بر معانى ضمنى مسیح شناسانه آنها. رساله هاى پولس و در واقع گفتارهاى کتاب اعمال رسولان نشان مى دهند که انجیل اولیه مسیحى درباره عیسى مسیح بود. این موضوع این احتمال را بیشتر مى کند که گزارش اناجیل مبنى بر اینکه پیام عیسى متفاوت بود، درست باشد آن درباره ملکوت خدا بود. تردیدى وجود نداشت که در این پیام برخى دعاوى نسبتا پر دامنه نهفته بود: اخراج دیوها توسط او قدرت مطلق خدا در برابر نیروهاى شر را نشان مى دهد (متى 12:28، لوقا 11:20)، شفابخشى هاى او بخشش خدا را نشان مى دهد (مرقس 2:10، متى 9:6 و لوقا 5:24)، تعالیم او کلام خداست (مرقس 1:22، متى 7:29 و لوقا 4:32)، داورى خدا را مى توان در شیوه طرد یا پذیرش مردم نسبت به او مشاهده کرد. با این حال پى جویى دعاوى صریح مسیحایى تا خود عیسى داراى دشوارى هایى است. جداى از انجیل یوحنا که در آن مطالب تفسیرى آشکارا بر دهان عیسى گذاشته مى شود، اناجیل همواره نه عیسى بلکه دیگران را به کار برنده عباراتى از قبیل «یگانه مقدس خدا» یا «پسر داوود» یا «پسر خدا» تصویر مى کنند. ظاهرا از همه این عناوین تنها «پسر انسان» مرتبا توسط خود عیسى به کار مى رود، لکن در این مورد نیز قرائن روشنگر نیستند، و این تا حدى به دلیل وجود تردید مستمر درباره فحواى این عبارت است، و دلیل دیگرش آن است که در پاره اى از متن ها عیسى ظاهرا به شخصیتى غیر از خود اشاره مى کند (مثلا مرقس 8:38). علاوه بر این، انجیل مرقس حاکى از آن است که عیسى تلاش مى کرد که هویت مسیحایى خود را همچون رازى نگه دارد و آن را تنها در جمع خصوصى خود آشکار مى کرد. این مضمون «راز مسیحایى» در انجیل مرقس به صورت مشکلى حل نشده باقى مى ماند، به ویژه از آن رو که گهگاه به نظر مى رسد که کمابیش به طور ساختگى مطرح شده است، با این حال، مرقس حاکى از این نکته هم هست که عیسى کاملا ترجیح مى داد که رازگونه باقى بماند، تا مخاطبان خود را از اشتیاق نادرست به خود دور کرده، به سمت ثمرات آمدن ملکوت خدا براى زندگى کنونى شان توجه دهد. این بدان معنا نیست که خود عیسى درباره نقش خود اندیشه نمى کرد، بلکه بدین معناست که اکنون شاهدى در دسترس نیست تا درباره خودآگاهى باصطلاح مسیحایى عیسى به طور واقع بینانه نظرپردازى نمود. البته درست است که تبلیغ مسیح شناسانه کلیسا باید نوعى پیوند با رسالت عیسى و ریشه در آن رسالت داشته باشد اما محتواى آن لازم نیست یکسان باشد و احتمالا یکسان نبوده است. بررسى و ارزیابى موعظه عیسى یادآور موعظه پیامبرانى است که از «کلمه خداوند» سخن مى گفتند. اما در فضاى یهودیت قرن اول، تعجب آور نیست که آن کلمه مقتدر که پیمان ها و سنت هاى دینى را نادیده مى گرفت و از آمدن بى درنگ ملکوت خدا سخن مى گفت، حتى در آن موقع هم به عنوان تحقق نهایى وعده هاى خدا مورد استقبال واقع شد، و انتظارات رایج بر شخصیت آورنده این پیام متمرکز شدند. دعاوى ضمنى نه تنها آشکار شدند، بلکه با ایمان کلیسا گسترش یافتند.
سرمایه مشترک عناوین مسیح شناختى عهد جدید
سرمایه مشترک عناوین مسیح شناختى که در عهد جدید یافت مى شود، از پس زمینه فرهنگى پیرامونى سرچشمه گرفته است و مسیحیان اولیه براى ابراز پاسخ ایمانى شان به عیساى ناصرى از آن بهره بردند. مسیحیان اولیه در جستجوى مقولاتى بودند که به شایستگى احساس آنان را از نجات در او بیان کنند. نکته مهم آن است که برخى او را یک ربى مى دانستند، برخى دیگر یک پیامبر، برخى دیگر یک آدم متعصب و برخى دیگر نیز یک معجزه گر و شفادهنده، برخى او را خداوند مى نامیدند، برخى مسیحا، برخى پسر خدا و قس على هذا. هم در زمان حیات او و هم در اوضاع و احوال کلیساى اولیه گروه ها و افراد به شیوه خاص خود به او به عنوان کسى که نیازها و امیدهایشان را برآورده کرده است، واکنش نشان دادند. نمى توان بر این واقعیت بیش از حد تأکید کرد که درک و ارزیابى روش هاى فکرى گوناگون از آمدن عیسى بنابر ابداع خدا، مشترک است. نکته اساسى در الاهیات عهد جدید آن است که عمل نجات دهى خدا از طریق عیسى و تحقق وعده هاى او در جریان بود. اما با این حال افراد مختلف به وعده هاى متفاوتى بها مى دادند و انتظارات حول محور شخصیت هاى فرضى متفاوتى مى گشت که از روى این وعده ها ساخته مى شدند. بر اساس همین واقعیت که عیسى با هریک از این شخصیت ها یکسان انگاشته مى شد، ترکیبى جدید و تعدیلى دوجانبه اجتناب ناپذیر مى شد، به گونه اى که شخصیتى متفاوت پدید مى آمد که ویژگى اساسى اش آن بود که او مظهر همه وعده هاى به بارنشسته خدا بود. به نظر من این گونه شخصیت پردازى در مقایسه با اندیشه تجسد، مسیح شناسى عهد جدید را بهتر تصویر مى کند، و در واقع این منشأ اندیشه هاى مسیح شناختى بیشترى شد تا آنجا که کل عهد عتیق تحقق یافته در مسیح تلقى شد، زیرا در نوشته هاى آباء کلیسا کاربرد مسیح شناختى متون عهد عتیق را کاملا تثبیت شده مى یابیم. همین احساس که آنان آنچه را در جستو جویش بودند در عیسى یافته بودند، همه بحث هاى مسیح شناسانه را به راه انداخت به عبارت دیگر، صورت بندى هاى مسیح شناسانه از احساس تجربه شدن نجات موعود خدا (هرگونه تفسیر شود)، در عیسى مسیح و از طریق او، ناشى مى شوند. روى آوردن به مسیح شناسى عهد جدید تنها در چارچوب عناوین و تحول آنها به معناى ناکام شدن در فهم ماهیت واقعى آن است. مسیح شناسى عهد جدید در واقع در شمارى از نوشته هاى مختلف یافت مى شود و از حوزه ها و «عوالم فکرى» گوناگونى نشئت مى گیرد، و هر نوعى از مسیح شناسى نشان دهنده مشکلات و بحران هاى خاص ایمانى و نیز شیوه هاى خاص واکنش نسبت به عیسى به عنوان تحقق امیدهاى بشر براى نجات است. گام بعدى در بحث ما باید ارائه این مسیح شناسى هاى متفاوت باشد، به گونه اى که بتوان وجوه تشابه و تفاوت آنها را با یکدیگر و با تحولات عقیدتى بعدى بیان کرد. مى توان ویژگى هاى خاص مسیح شناسى هر یک از اناجیل را بررسى نمود، مى توان نشان داد که چگونه برداشت یوحنا از نجات بر حسب مکاشفه، نشانه هاى متمایزى به مسیح شناسى او داده است، و قس على هذا.
(ادامه دارد...).
Sources
جان هیک- اسطوره تجسد خدا- مترجم عبدالرحیم سلیمانى اردستانى، محمدحسن محمدى مظفر- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1386
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 62-39
توماس میشل- کلام مسیحى- ترجمه حسین توفیقى- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب
محمدرضا زیبایی نژاد- درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت- معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی- مدیریت آموزش و پژوهش- انتشارات اشراق
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites
For more information
-
اعتقاد به تجسد در آیین کاتولیک
-
اعتقاد به تجسد و تجسم عیسی در ایمان مسیحی
-
مسیحیت بدون تجسد (از نظر جان هیک)
-
تحول عقیده تجسد نزد آباء کلیسا (مناقشه آریوس)
-
تحول عقیده تجسد نزد آباءکلیسا (نحوه شکل گیرى و تفسیر عقیده)
-
کثرت گرایی در مسیح شناسی عیسی علیه السلام
-
مسیح شناسی عهد جدید (ریشه های آموزه تجسد)
-
مرد سرنوشت جهانی از نظر مایکل گولدر (حضرت عیسی)
-
عیسی، مرد سرنوشت جهانی (از نظر مایکل گولدر)
-
مسیحیت بدون تجسد (نظریه جان هیک)