دوستان بهشتی

English 3265 Views |

یکی از نعمت های بزرگ و ارزش های گرانقدر انسانی داشتن دوستان موافق در فکر، اندیشه، عمل و معاشرت است. قرآن می فرماید بهشتیان غل و کینه از سینه هاشان گرفته و روی تخت ها در برابر هم قرار دارند. خداوند در آیاتی از قرآن هم نشینان آنان را بدین گونه معرفی کرده و ستوده است: «ومن یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین أنعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقا* ذلک الفضل من الله و کفی بالله علیما؛ و کسانی که از خدا و پیامبر (ص) اطاعت کنند با کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته؛ یعنی با پیامبران و راستان و شهیدان، و شایستگانند و آنان چه نیکو همدمانند. این تفضل از جانب خداست و خدا بس داناست.» (نساء/ 69 ـ 70)
کسانى که مشمول این نعمتند، همواره در جاده مستقیم گام برمی دارند و کوچکترین انحراف و گمراهى ندارند. سپس در توضیح این جمله و بیان کسانى که خداوند نعمت خویش را بر آنها اتمام کرده است اشاره به چهار طایفه مى کند که در واقع ارکان چهارگانه این موضوع هستند:
1- "انبیاء" و فرستادگان مخصوص پروردگار که نخستین گام را براى هدایت و رهبرى مردم و دعوت به صراط مستقیم برمی دارند (من النبیین).
2- "راستگویان"، کسانى که هم در سخن راست مى گویند و هم با عمل و کردار صدق گفتار خود را اثبات مى کنند و نشان مى دهند که مدعى ایمان نیستند بلکه به راستى به فرمانهاى الهى ایمان دارند (و الصدیقین). از این تعبیر روشن مى شود که بعد از مقام نبوت، مقامى بالاتر از مقام صدق و راستى نیست، نه تنها راستى در گفتار بلکه راستى در عمل و کردار که شامل امانت و اخلاص نیز مى گردد، زیرا "امانت" همان صداقت در عمل است همانطور که "راستگویى" امانت در گفتار است، و در مقابل آن، هیچ صفت زشتى بعد از کفر بدتر از دروغ و نفاق و خیانت در سخن و عمل نیست (باید توجه داشت که صدیق صیغه مبالغه است و به معنى کسى است که سر تا پا راستى و درستى است). در بعضى از روایات "صدیق" به على (ع) و امامان اهل بیت (ع) تفسیر شده است و همانطور که بارها گفته ایم این گونه تفسیرها بیان مصداق روشن و عالى آیات است و معنى انحصار را نمى رساند.
3- "شهداء" و کشته شدگان در راه هدف و عقیده پاک الهى، و یا افراد برجسته اى که روز قیامت شاهد و گواه اعمال انسانها هستند (و الشهداء).
4- "صالحان" و افراد شایسته و برجسته اى که با انجام کارهاى مثبت و سازنده و مفید و پیروى از اوامر انبیاء به مقامات برجسته اى نائل شده اند (و الصالحین). و به همین جهت در روایات ما "صالحین" تفسیر به یاران برگزیده ائمه شده است، و این نیز همانند آنچه درباره "صدیقین" گذشت از قبیل بیان فرد شاخص است.
نکته اى که در اینجا یادآورى آن لازم است این است که ذکر این مراحل چهارگانه ممکن است اشاره به این معنى باشد که براى ساختن یک جامعه انسانى سالم و شایسته نخست باید رهبران به حق و انبیاء وارد میدان شوند، و به دنبال آنها مبلغان صدیق که قول و عمل آنها با یکدیگر هماهنگ است و اهداف آنها را در همه جا پخش کنند، و به دنبال این دوران سازندگى فکرى، جمعى در برابر عناصر آلوده و آنهایى که موانع راه حقند وارد شوند و قربانى دهند و شهید گردند و محصول این کوششها و تلاشها به وجود آمدن "صالحان" و "اجتماعى پاک و شایسته" است، و روشن است که صالحان نیز براى روشن نگاه داشتن مشعل حق نسبت به نسل هاى آینده همین وظائف سه گانه را انجام خواهند داد، رهبرى مى کنند، تبلیغ مى نمایند، و قربانى مى دهند.
ضمنا از آیات فوق این حقیقت به روشنى استفاده مى شود که موضوع معاشران خوب و همنشین هاى با ارزش به قدرى اهمیت دارد که حتى در عالم آخرت براى تکمیل نعمتهاى بهشتى این نعمت بزرگ به "مطیعان" ارزانى مى گردد، و آنها علاوه بر همه افتخارات، همنشینانى همچون پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند داشت. شاید نیاز به تذکر نداشته باشد که معاشرت مطیعان با این طوائف چهارگانه مفهومش این نیست که آنها در مقام و مرتبه از هر جهت برابر و مساویند بلکه در عین معاشرت با یکدیگر هر کدام سهم خاصى (طبق مقام خود) از مواهب و الطاف خداوند دارند، همانطور که فى المثل درختان و گلها و گیاهان یک باغ در عین اینکه گرد هم هستند و از نور آفتاب و باران بهره مى برند، بهره هاى آنها همانند ارزش هاى آنها یکسان نیست.
کلمه ی "رفیقا" تمیز است، و آیه را چنین معنا مى دهد: و این چهار طایفه از حیث رفاقت طوایف خوبى هستند، بعضى گفته اند به همین جهت بوده که آن را به صیغه جمع نیاورد، و بعضى دیگر گفته اند، مفرد آوردنش براى این بوده که بفهماند تک تک آنان در حال رفاقت خوبند. رفیق از ماده رفق و به معناى لینت و لطف است، در مقابل شدت و خشونت. پس رفیق کسى است که سازگار و نرم باشد. و باید توجه شود که در همه برنامه هاى پیشرفتى احتیاج به داشتن رفیق است، تا به یارى همدیگر روى برنامه معین عمل و حرکت کرده، و مطلوب و هدف مشترکى را که در نظر دارند، به دست آورده، و ضمنا با انس و همقدم بودن با یکدیگر، همیشه سرگرم شده، و احساس خستگى و دلتنگى نکنند. و بهترین افرادی که هر انسانى مى تواند براى خود انتخاب رفیق کند: در درجه اول از همین چهار طبقه باشد. زیرا همه شرائط و آداب مربوط به رفاقت در وجود آنها جمع بوده، و مهمتر از همه سلامتى نفس و طهارت قلب و نیت، و صد در صد اطمینان و خیرخواهى است که کوچکترین غرض مادى یا نظر شخصى یا جهالت در وجود او نباشد. پس شخص عاقلى که در جستجوى راه سعادت و حق است: مى باید روش زندگى آنها را در نظر گرفته، و از برنامه آنان پیروى کند. و حتى براى افراد مؤمن پاکدل و با تقوى ممکن است که با آنان ارتباط روحى برقرار کرده، و از ارواح آنان استمداد کند.
روایت: در وافى باب التمحیص و الامتحان، از کافى، از امام پنجم (ع) که فرمود: احادیث شما هر آینه نفرت و دورى مى کند از آنها قلوب مردم، پس کسیکه پذیرفت و اقرار کرد به آنها: اضافه کنید براى آنان. و چون کسى انکار و مخالفت کند: پس او را ترک کنید، و ناچار تحولى در پیش پدید آید که در آن تحول، هر فرد خصوصى و داخلى سقوط مى کند، و حتى سقوط مى کند در آن تحول (فتنه) افرادی که موى را مى شکافتند، تا آنجا که باقى نمى ماند مگر ما و شیعیان ما.
توضیح: آزمایش یک امر طبیعى و ضرورى است، و پیش از آزمایش هرگز نتوان به سالم بودن و بى عیبى و خلوص چیزى اطمینان داشت، مخصوصا در افراد انسان که مى توانند تظاهر به صدق و صفا کرده، و به زبان گرم دروغین همه رقم ادعاهاى خلاف حق را داشته باشند. و کاملترین میزان در این جهت: پیروى و اطاعت خدا و رسول و حضرات ائمه (ع) هستند که صد در صد در صراط حق و صدقند. و هر کسى به هر مقداری که از راه و برنامه آنان انحراف داشته، و گرایش به آنها پیدا نکند قهرا از مقام الوهیت و حق و حقیقت فاصله گرفته و از انوار و فیوضات روحانى محروم خواهد شد. و ضمنا باید متوجه شد که آزمایش در همه جا توأم با سختى و فشار و تحمل به ناملائمات و پیدایش تحولات و دگرگونیها خواهد بود. تا در اثر مواجه بودن با سختیها بواطن و اسرار درونى آشکار گردد.
ذیل آیات مزبور احادیث فراوانی به عنوان تفسیر و تأویل ذکر شده که دارای نکات برجسته ای است:
1ـ معرفی هم نشینان و دوستان بهشتی. اصبغ بن نباته گوید: در روز فتح بصره امیرالمؤمنین (ع) را دیدم در حالی که بر استر رسول خدا (ص) سوار بود و فرمود: آیا به شما خبر ندهم از بهترین خلق در روزی که خدا آنان را جمع می کند (روز قیامت)؟ ابوایوب انصاری گفت: یا امیرالمؤمنین خبر دهید؛ زیرا شما شاهد و ما غایبیم. فرمود: بهترین خلق در روزی که خدا آنان را گرد می آورد هفت نفر از اولاد عبدالمطلب هستند، که فضل آنان را جز کافر منکر نیست. عمار یاسر برپا خاست و گفت: آنان را نام ببرید تا بشناسیم. فرمود: بهترین آفریدگان در روز قیامت پیامبرانند و افضل آنان محمد (ص) است، و افضل هر امت بعد از پیامبرشان وصی اوست تا پیامبر بعد و افضل اوصیا، وصی حضرت محمد علی (ع) است و افضل خلق پس از اوصیا، شهیدانند و افضل شهیدان حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب (طیار) است که دو بال در بهشت به او داده می شود و چنین شرافت و کرامتی به دیگری داده نمی شود. سه نفر دیگر از آنان، حسن، حسین و مهدی (ع) هستند و حق تعالی حضرت مهدی را از ما اهل بیت قرار داد. سپس این آیه را تلاوت فرمود: "و من یطع الله...".
2 ـ محمد بن سلیمان گوید: امام صادق (ع) به ابوبصیر فرمود: خداوند شما را در کتابش ذکر فرموده است و این آیه را تلاوت فرمود: "أولئک مع الذین...". رسول خدا (ص) مراد از نبیین است و ما (ائمه) از صدیقان و شهیدان هستیم و شما از صالحان هستید. بنابراین، خودتان را با "صلاح" بالا برید آن گونه که خداوند شما را صالحان نامیده است.
3 ـ ویژگی های کسانی که در بهشت با پیامبران، راستان، شهیدان و صالحان دوست و هم نشینند این گونه است:
سید شهیدان، حضرت حسین بن علی (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) به علی بن ابی طالب (ع) وصیت فرمود: یا علی هر کس از امت من چهل حدیث برای خدا و قیامت حفظ کند خداوند او را با پیامبران، راستان، شهیدان و صالحان محشور کند و آنان خوب دوستانی هستند. علی بن ابی طالب (ع) عرض می کند: یا نبی الله این احادیث کدام است؟ فرمود: ایمان به خدای یگانه، تنها پرستش او نه غیر او... تا چهل حدیث. سپس افزود: هر کس اینها را حفظ کند و پای آنها بایستد حق تعالی او را در بهشت به رحمت خویش وارد سازد و از برترین و محبوب ترین مردم نزد حق تعالی پس از پیامبران و اوصیای ایشان خواهد بود و خداوند او را در روز قیامت با پیامبران، راستان، شهیدان، صالحان محشور کند.
مسئله اى است مسلم که مثوبات و درجات در بهشت مختلف است هر چه ایمان قوى تر و اخلاق نیکوتر و عبادات بیشتر و بهتر باشد درجات بالاتر و مثوبات زیادتر میشود و این موضوع موجب شبهات و اشکالاتى شده: یکى آنکه مسلما درجات و مقامات انبیاء خاصه نبینا محمد (ص) و اوصیاء بالاخص ائمه اطهار و صدیقین و شهداء بالاخص صدیق اکبر امیرالمؤمنین (ع) و سیدالشهداء ابى عبدالله و صالحین مثل عبد صالح ابى الفضل العباس از همه بالاتر و کجا دست سایر مؤمنین با ضعف ایمان و قلت عبادات و عدم تزکیه اخلاق به دامن آنها می رسد و با آنها محشور می شوند.
اشکال دیگر آنکه این اختلاف درجات باعث حسرت و اندوه اهل بهشت می شود و در بهشت غم و اندوه نیست «و نزعنا ما فی صدورهم من غل؛ و هر گونه كينه ‏اى را از سينه ‏هايشان مى ‏زداييم.» (اعراف/ 43) اشکال سوم بسا می شود پدر در درجات عالیه و پسر در نازله و بالعکس، و همچنین زن و شوهر، مادر و فرزند، خواهر و برادر و ارحام و رفقاء و آشنایان و حال آنکه اینها می خواهند با یکدیگر محشور باشند و جدایى باعث حزن اینها می شود و حل این اشکالات به این است که آخرت در بهشت دار تزاحم نیست در عین حفظ مراتب تمام اهل بهشت با هم محشور و رفت و آمد و مصاحبت و مکالمت دارند.
مثال: اگر کسى دعوت ضیافتى بکند و سلطان و تمام هیئت وزراء و علماء اعلام و آیات الله العظام و حجج اسلام و اعیان مملکت را دعوت نماید و مجلس مجللى ترتیب دهد و هر گونه تشریفاتى فراهم نماید تماما سر یک سفره و میز با هم نهار یا شام می خورند هیچکدام زیادتر از دیگرى بهره بردارى نمی کنند با اینکه شئون و مراتب هر یک به جاى خود محفوظ است، پس امرى که لازم است اجابت دعوت و دخول در مجلس ضیافت است لذا می فرماید من یطع الله و الرسول که اجابت دعوت کند به اطاعت اوامر الهى و دستورات رسول در این ضیافتخانه الهى وارد می شود و پوشیده نباشد که ظاهر آیه شریفه اطاعت جمیع اوامر و دستورات است پس اگر در یکى از اوامر یا نواهى مخالفت نمود صدق من یطع الله و الرسول بر او مشکل است بلکه داخل در من یعص الله و الرسول می شود.
فأولئک این کسانى که اطاعت خدا و رسول کردند (مع النبیین) البته هر امتى با نبى خود و این امت مرحومه با نبى خاتم (ص)، لذا در اخبار بسیار این جمله تفسیر شده به وجود حضرت رسالت و مسلما از باب بیان مصداق اتم است چنانچه (و الصدیقین) تفسیر به امیرالمؤمنین (ع)، شده چون صدیق اکبر و فاروق اعظم است چنانچه در زیارتش می خوانى در مقابل کسانى که کذاب مفترى را صدیق نام نهادند و طاغوت را فاروق (بر عکس نهند نام زنگى کافور) و الشهداء تفسیر شده به حضرت حمزه سید الشهداء و البته در زمان نزول آیه فرد اتم شهداء این بزرگوار بوده لکن قضیه ابى عبدالله (ع) در کربلا این عنوان خصیصه حسین (ع) شد ثم اصحاب آن بزرگوار بالاخص مثل قمر بنى هاشم که از براى او نزد خدا درجه اى است که (یغبطها جمیع الشهداء) (ثم الامثل فالامثل) (و الصالحین) در بعض اخبار تفسیر شده به شیعیان صالح بالجمله این چهار عنوان از باب مثل است و فرد اجلاى اهل بهشت و الا اهل بهشت کلا با هم محشورند نیکان اخیار ابرار از آن درجه اعلا وجود مقدس نبى اکرم (ص) تا ادنى درجه اهل بهشت اللهم ارزقنا بمحمد و آله (ص) (و حسن اولئک رفیقا) کدام رفیقى است بهتر از محمد و آل محمد (ص)، اللهم احشرنا معهم.

Sources

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 4 صفحه 652

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 3 صفحه 460

میرزاحسن مصطفوی- تفسیر روشن- جلد 6 صفحه 62

سيد عبدالحسين طيب- أطیب البیان- جلد 4 صفحه 129

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 335

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information