رابطه انسان و معاد

English 3234 Views |

این باور جهانى و ریشه دار، از چند جهت با انسان ارتباط دارد: یکى از نظر فلسفه تاریخ، که از ارکان «جهان بینى» به شمار مى آید؛ وقتى آدمى به رشد جسمى و بلوغ فکرى مى رسد، قهرمانان خیر و شر را در کشمکش و نزاع مى بیند. در این جدال همگانى و پیکار دایمى و تاریخى، نمودهاى فضیلت، مغلوب عناصر رذیلت گشته و باطل غالبا بر حق چیره مى گردد، و تاریخ به طور مقطعى به سود ستمگران رخ مى نماید. براى وجدان حساس و ضمیر بیدار بشر قابل قبول نیست که خداوندان آزادى و عدالت مقهور و قربانى آفرینندگان شرارت و جنایت گردند و با فرا رسیدن مرگ آنان، همه چیز پایان پذیرد، و روزى قرار نباشد به حساب این دو قطب متضاد، رسیدگى شود و «یوم الفصل» (روز جدایى خائن از خادم) فرا نرسد.
آرمان هاى بى نهایت و اندیشه هاى بى پایان انسانى دومین دلیلى است که ایمان به رستاخیز را با جان آدمى پیوند مى دهد. سقراط مى گوید: این بذرهاى بى حد و حصر براى رویش و پرورش خود، مزرعه اى بى نهایت و زمینه اى نامتناهى لازم دارد. از این رو باغبان آفرینش براى روییدن بذرهاى ابدیت طلبى و مطلق خواهى بشر، سرزمین دیگرى را فراهم ساخته، که از ابعاد زمان و مکان کنونى فراتر است، و مى تواند پرورشگاه آرمان هاى نامحدود بشر باشد.
براى پرورش روح ما مکان تنگ است *** بیا به عرصه میدان لامکان برویم
دو روز عمر، تمتع نمى دهد، برخیز *** که همچو خضر پى عمر جاودان برویم
دل از ملازمت تنگناى تن، بگرفت *** بیا بیا که به خلوتسراى جان برویم
اشباع حس کنجکاوى و حقیقت یابى انسان، در مورد سرنوشت نهایى عالم و آدم و این که پس از ویرانى جهان، آیا سایه سنگین عدم و خاموشى همه جا را فرا مى گیرد، یا جنبش و جوشش دیگرى در جهان پیدا مى شود، حاکى از ارتباط این ایمان با ذات و فطرت بشرى است و بالأخره هر متفکر و روشنفکرى مى داند براى کتاب زندگى بشر سرفصل هاى بى شمارى وجود دارد، که چند بخش آن در حیات دنیا تأمین مى گردد، و فصل هاى مهم و تماشایى آن، پس از مرگ و ظهور قیامت، آغاز و پایان مى پذیرد.
بى دلیل نیست که این ایمان عمومى، در سرلوحه مسائل اعتقادى و معارف بشرى قرار دارد، اگر چه در مقابل اقیانوس خروشان جوامع انسانى، خار و خس هایى بوده و هست که به خاطر مسخ فطرت و بیمارى روحى و یا فرورفتن در حیوانیت و وجود تعصبات گروهى و جریانات انحرافى، تلاش کرده اند این فریاد درونى را خفه کرده و این شعله مقدس را خاموش نمایند؛ غافل از این که خاموش کردن این مشعل، محیط درونى آدمى را تیره و تار مى کند، و زمینه را براى یورش خفاشان و شیاطین درونى و برونى، آماده مى سازد، تا انسانیت را تباه ساخته و از آنها جانورانى سفاک و عناصرى پلید بسازند. اینک نقش خلاق ایمان به معاد و اثرات فردى و اجتماعى آن را مطالعه مى کنیم.

نقش ایمان به معاد در زندگى
ماتریالیست ها و هواداران آنها مى گویند: ایمان به حیات بازپسین، در امور فردى و جمعى اثرات منفى مى گذارد و قدرت تحرک و نشاط را از آدمى سلب کرده و او را به انزواى سیاسى و اجتماعى مى کشاند. در این صورت او با اعتقاد به مکافات و انتقام الهى، با استعمار و استبداد نمى جنگد و به امید ورود به بهشت و نجات از دوزخ به ذکر و عبادت مى پردازد و از کار و مبارزه دست مى کشد و به نیازمندى هاى مادى و معنوى زندگى که منشأ تلاش و فعالیت است، بى توجه مى شود.

تأثیر معاد در اندیشه و اخلاق
اسلام جهان بینى و رسالت خود را بر سه پایه اساسى: مبدأ، معاد و نبوت بنا گذاشته، انکار هر یک از آنها را مانند نفى دو اصل دیگر مى داند. از طرف دیگر پایگاه تعلیم و تربیت اسلامى بر زنده کردن فطرت استوار شده است؛ بنابراین اسلام ایمان به معاد را از ارکان حیاتى انسان مى داند که بدون آن، زندگى براى بشر مفهوم درستى ندارد. مقررات دینى قوانین خشک و بى روح نیست، که صرفا به خاطر تقلید و تشریفات در حاشیه زندگى تنظیم شده باشد، بلکه مجموعه اى از احکام، اخلاقیات و اعتقادات است که هماهنگ با طبیعت و سرشت انسان ترتیب یافته است.
در واقع دستورهاى مذهب بازتابى از واقعیات طبیعت و آفرینش است. بدون شک انگیزه فعالیت، میل به بقا و عشق به حیات است و انسان براى تأمین لوازم و نیازهاى زندگى همچون خوراک، پوشاک و مسکن به تلاش برمى خیزد. آیین بشرى، زندگى محدود و منحصر در حیات چند روزه دنیاست. بى شک قوانین بشرى که بازتاب نیازها و خواسته هاى بسیارى از مردم است، براى همین دنیا وضع گردیده، اما قوانین الهى، زندگى انسان، یک زندگى ابدى و بى نهایت است، و خوشبختى و بدبختى او در گرو سعادت و شقاوت زندگى دنیوى اوست؛ از این رو باید یک خط مشى معقول و منطقى براى بشر ترسیم کرد، نه یک استراتژى عاطفى. باید مصلحت واقعى افراد تأمین گردد، نه هوى و هوس آنها. انسان با شعور فطرى و وجدانى خود، معاد را باور مى کند و بدین وسیله حیات ابدى را مى فهمد، که او باید حیات معقولى داشته باشد و یک لحظه از نیازهاى آن غفلت نورزد. ولى یک فرد مادى (که منطقى جز تأمین خواسته هاى حیوانى، و آرمانى جز دستیابى به هواهاى نفسانى ندارد) اگر خیلى مترقى باشد، آرزو دارد همه تمایلات حیوانى انسان ها تأمین گردد، و معتقد است نیازى به اخلاق و انسانیت نیست.
نقش معاد در فکر، روح، اخلاق، اجتماع و اعتقادات فردى، کاملا روشن است؛ زیرا او در امور فکرى، خود و جهان را با دیدى واقع بینانه مى نگرد و خویشتن را یک موجود چند روزه اى مى داند که به همراه کاروان جهانیان به سوى جهانى پاینده و ابدى در حرکت است. با این باور، اندیشه او از محدوده محسوسات آزاد مى شود، تا به معقولات برسد و به مسائل غیبى و پنهانى دست پیدا کند. اگر مخترعان و مکتشفان بزرگ جهان فکر خود را در زندان محسوسات حبس مى کردند، امروز علوم مادى این قدر پیشرفت نمى کرد؛ نه اتم شکافته مى شد و نه میکروب شناخته مى گردید، و نه قانون «نسبیت» کشف مى شد.
نقش معاد در قلمرو اخلاق و روحیات نیز روشن است، زیرا این واقع بینى و طرز تفکر، احساسات درونى را تعدیل کرده و آن را با خط مشى معقولى که با هدف نهایى سازگار است، محدود مى سازد. کسى که معتقد است همچون پر کاهى است که بر روى امواج سهمگین جهان هستى قرار دارد و به طرف هدف نهایى آفرینش مى رود، غرائز او همچون: ریاست طلبى، خودخواهى، مال دوستى، شهوت و غضب طغیان نمى کند، تا باعث سرکشى و تجاوز به حدود و حقوق دیگران شود، و انسان براى رسیدن به شکم و شهوت، خود را تبدیل به یک موجود بى اراده نمى سازد، بلکه لحظات حساس زندگى خود را در راه ایثار و فداکارى، خدمات اجتماعى و تلاش هاى پرثمر صرف مى کند، تا ضمن تأمین نیازمندى هاى محدود خود، در راه حق و سعادت عمومى گام بردارد و حیات ابدى خود را تأمین نماید، و در این راه اگر جانش را فدا کند، چه بهتر؛ زیرا حیات غم انگیز را داده و زندگى پرفروغ و لذتبخش بازپسین را به دست آورده است.
بنابراین تصور مرگ و جهان پس از آن، نشاط و پویایى را از انسان نمى گیرد، زیرا فعالیت انسان مولود حس احتیاج و عشق به بقاست، و با اعتقاد به قیامت، این نیاز طبیعى از بین نمى رود. ایمان به معاد، دامنه نیاز انسان را به بى نهایت مى رساند و دنیا را «کشتگاه» آخرت مى سازد. همان گونه که در نظام طبیعت گندم از گندم مى روید، و جو از جو، و نباید از مکافات عمل غافل شد، اعمال پلید، مانند: ظلم، استثمار و بى عدالتى که از عقاید کثیف نشأت مى گیرد، نتایج زیانبارى در زندگى جاودانى مى گذارد و در جهان پهناور آخرت مفقود نمى شود. در روز قیامت همه نهان ها آشکار گردیده و انسان پاداش اعمال و کیفر کردارش را مى یابد؛ پس طبعا هر چه اعمال خوب و خدمات اجتماعى انسان خالصانه و آگاهانه و بیش تر باشد، بدون شک پاداش آن نیز افزون تر خواهد بود. ایمان به زندگى جاودانى، بر فعالیت و نشاط پر بار انسان مى افزاید.

ایمان به زندگى ابدى فطرى است
ثابت خواهیم کرد عقیده به جهان بازپسین، یک باور فطرى و طبیعى است و بر روح و فکر انسان تحمیل نشده، و نقش منفى ندارد. به همین جهت از نظر جامعه شناسى، اولین فلسفه اى که در اندیشه انسان مسؤول به وجود آمد، فلسفه دنیا و آخرت بود. عقیده به زندگى آخرت از کهن ترین عقایدى است که در فرهنگ و معارف بشر نقش بسته و هیچ فرهنگ و فلسفه اى در تاریخ یافت نمى شود، مگر آن که ایمان به قیامت در آن تأثیر داشته است. اصولا انکار و عصیان علیه این باور نشانه حاکمیت این عقیده در فرهنگ اقوام و ملت هاست. در حقیقت ایمان به حیات بعد از مرگ، پاسخ مثبت به نیاز طبیعى بشرى است.

Sources

محمدباقر شریعتی سبزواری- معاد در نگاه عقل و دین

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information