عوامل حبط اعمال (نداشتن التزام عملی نسبت به ایمان)
English 3062 Views |ایمان گفتار و کردار است
دو نمونه از عوامل «احباط» از نظر قرآن، یکی کفر مقارن با عمل و دیگری کفر متأخر از ایمان است. در اینجا نوع دیگری از کفر به عنوان حبط کننده عمل معرفی شده است که عبارت است از کفر نسبت به ایمان. نمونه ای که هم اکنون درباره آن بحث خواهیم کرد، کفر عملی است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «الیوم أحل لکم الطیبات و طعام الذین أوتوا الکتاب حل لکم و طعامکم حل لهم؛ امروز آنچه پاکیزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل کتاب براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است.» آیه فوق بعد از بیان حلیت طعام اهل کتاب، درباره ازدواج با زنان پاکدامن از مسلمانان و اهل کتاب سخن مى گوید و مى فرماید: «و المحصنات من المؤمنات و المحصنات من الذین أوتوا الکتاب من قبلکم إذا آتیتموهن أجورهن؛ زنان پاک دامن از مسلمانان و از اهل کتاب براى شما حلال هستند و مى توانید با آنها ازدواج کنید به شرط اینکه مهر آنها را بپردازید.» به شرط اینکه از طریق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى آشکار، و نه به صورت دوست پنهانى انتخاب کردن. «محصنین غیر مسافحین و لا متخذی أخدان؛ در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد.» و از آنجا که تسهیلات فوق درباره معاشرت با اهل کتاب و ازدواج با زنان آنها ممکن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گیرد، و آگاهانه یا غیر آگاهانه به سوى آنها کشیده شوند در پایان آیه به مسلمانان هشدار داده، مى گوید: «و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله؛ کسى که نسبت به آنچه باید به آن ایمان بیاورد کفر بورزد و راه مؤمنان را رها کرده، در راه کافران قرار گیرد، اعمال او بر باد می رود.» (مائده/ 5) یعنى هر کس که پس از ایمان به کفر گراید یا به ایمان تظاهر کند ولى در دل مؤمن نباشد، اعمال صالح او در نزد خدا مقبول نخواهد بود. چنین عملى ناچیز شود و بر روى او زده شود و هیچ سودمندش نیفتد.
کفر در حال ایمان عبارت از اصرار به گناهان و بى بند و بارى در دین است به این که به اصول اسلام معتقد باشد ولى درباره انجام وظایف دینى هیچ گونه رعایت ننماید چون غرض از تجویز نکاح و اختیار همسر از اهل کتاب آن است که بر حسب طبع شوهر در شئون زندگى همسر خود دخالت دارد در اندیشه و عقیده و خلق او نیز خواه ناخواه تاثیر خواهد داشت از این رو براى آزمایش شخص مسلمان می تواند همسر خود را به اصول و عقاید اسلام آشنا نموده و به دین اسلام او را دعوت کند و به انجام وظائف ترغیب نماید بلکه با رفتار نیکو و استقامت در دین که از خود نشان می دهد خویشان او را نیز متمایل به دین اسلام نماید.
ولى چنانچه ازدواج با اهل کتاب سبب شود که فرد مسلمان در اثر همنشینى با همسر خود و کثرت معاشرت با خویشان او فریفته بى بند و بارى آنان شده استقامت خود را در دین از دست دهد و درباره ادای وظایف دینى مسامحه و سهل انگارى کند در اثر این آزمایش با خطرى بزرگ روبرو شده است زیرا شخصى که معتقد به اصول اسلام و ملتزم به وظایف بوده ولى چنانچه معاشرت با بیگانگان به طورى او را سرگرم کند و غفلت او را فرا گیرد که به بیخبرى و بى بند و بارى به سر برد همه اعمال نیک گذشته او بیهوده و بى ثمر گشته اندیشه و آئین فطرى خود را نیز ممکن است از دست بدهد.
نتیجه اینکه چنین شخصی «و هو فی الآخرة من الخاسرین؛ و او در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود.» (مائده/ 5) نباید کسى بپندارد که مى تواند میان عقیده درست و عمل فاسد جمع کند زیرا چنین کسى به زودى به عمل خود روى خواهد کرد و به عقیده توجه نخواهد داشت و ادعایش در این که به فلان عقیده ملتزم است باطل خواهد بود.
کفر به ایمان، ترک عمل به مقتضاى ایمان
کلمه "کفر" در اصل به معناى پوشاندن است، و بنابراین در تحقق معناى کفر این معنا شرط است، که معناى ثابتى که پرده روى آن بیفتد وجود داشته باشد، همانطور که کلمه حجاب در جایى مفهوم پیدا مى کند که چیز ثابت و پیدایى باشد، تا با افتادن حجاب بر روى آن ناپیدا شود، پس معناى کفر هم وقتى تحقق مى یابد که چیز ثابت و هویدایى باشد، که کافر آن را بپوشاند، و این معنا در کفران به نعمت هاى خدا و کفر به آیات او و کفر به خدا و رسولش و کفر به روز جزا وجود دارد.
پس اینکه در آیه مورد بحث کلمه "کفر" را در مورد ایمان استعمال کرده، و فرموده "هر کس به ایمان کفر بورزد"، به مقتضاى مطلبى که درباره کفر گفتیم باید ایمان ثابتى وجود داشته باشد، تا کفر آن را بپوشاند و به طور مسلم منظور از ایمان معناى مصدرى آن باور کردن نیست، بلکه منظور معناى اسم مصدرى است، که همان اثر حاصل و صفت ثابت در قلب مؤمن است، یعنى اعتقادات حقه اى که منشا اعمال صالح مى شود، پس برگشت معناى کفر به ایمان به این است که آدمى به آنچه که مى داند حق است عمل نکند، مثلا مشرکین را دوست بدارد، و با آنان اختلاط، و در اعمال آنان شرکت کند، با اینکه علم به حقانیت اسلام دارد، و نیز مثل اینکه نماز و روزه و زکات و حج و سایر ارکان اسلام را ترک کند، با اینکه یقین به ثبوت آنها و رکن دین بودن آنها دارد. پس منظور از "کفر به ایمان" این معنا است، ولیکن در این میان نکته اى است و آن این است که کفر بدان جهت که به معناى ستر است، و پوشاندن امور ثابته وقتى به حسب تبادر ذهنى صادق است که در آن پوشاندن مداومتى باشد، لذا کفر به ایمان نیز در مورد کسى صادق است که همواره عمل به مقتضاى ایمان خود را ترک کند، و همیشه و به طور دائم بر خلاف علم خود عمل نماید.
اما کسى که در زندگیش یک بار و دو بار حق را مى پوشاند، و بر خلاف علم و ایمانش عمل مى کند، به چنین کسى نمى گویند به ایمانش کفر ورزیده، بلکه مى گویند او مرتکب فسقى شده است. این را بدان جهت گفتیم تا روشن شود که مراد از جمله: "و من یکفر بالإیمان" کسانى هستند که بر پوشاندن حق و علم و ایمان خویش مداومت دارند، هر چند که در جمله مورد بحث مطلب با مثل "یکفر" تعبیر شده، (که حدوث را مى رساند، نه ثبوت و دوام را، نه با وصف (که ثبوت و دوام را مى فهماند)، بنابراین کسى که پیروى نمى کند آنچه را که حق بودنش به نظر وى محقق شده، و عمل نمى کند به آنچه برایش ثابت شده، که از ارکان دین است، او کافر به ایمان است، و هر عمل صالحى که بکند حبط و بى پاداش خواهد بود، هم چنان که در آیه مورد بحث فرمود: "فقد حبط عمله".
بنابراین آیه شریفه مورد بحث درست همان را افاده مى کند که آیه زیر آن را مى فهماند: «و إن یروا سبیل الرشد لا یتخذوه سبیلا، و إن یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا، ذلک بأنهم کذبوا بآیاتنا و کانوا عنها غافلین، و الذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الآخرة حبطت أعمالهم، هل یجزون إلا ما کانوا یعملون؛ و اگر راه رشد ببینند آن را راه خود نمى گیرند، و چون راه ضلالت را ببینند آن را روش خود مى گیرند، و این بدان جهت است که آیات ما را تکذیب کرده، از آن غافل شدند، و کسانى که آیات ما را و دیدار آخرت را تکذیب کنند اعمال خوبشان بى پاداش مى شود، و همین بى پاداش شدن اعمالشان کیفر اعمالى است که مى کردند.» (اعراف/ 147)
به طورى که ملاحظه مى کنید در این آیه این طائفه را توصیف کرده به اینکه سبیل غى (روش گمراهى) را اتخاذ مى کنند، و راه رشد را ترک مى نمایند با اینکه هر دو راه را دیده اند، یعنى علم به هر دو دارند، آن گاه این بیان را مبدل به بیانى دیگر کرده، مى فرماید اینها آیات ما را تکذیب مى کنند، و معلوم است که آیت وقتى آیت است که بیننده علم به آیت بودن یعنى به دلالت آن داشته باشد، مجددا این بیان را نیز تفسیر مى کند به اینکه آخرت را تکذیب مى کنند و این بدان جهت است که اگر کسى به آخرت ایمان داشته باشد و آن را تکذیب نکند، ممکن نیست با علم به حق، حق را رها کند، چون او مى داند که انکار حق باعث حبط عملش مى شود، و لذا در آخر آیه مى فرماید اعمال اینگونه افراد حبط مى شود.
باز نظیر آیه مورد بحث آیه زیر است که مى فرماید: «قل هل ننبئکم بالأخسرین أعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیاة الدنیا، و هم یحسبون أنهم یحسنون صنعا، أولئک الذین کفروا بآیات ربهم و لقائه فحبطت أعمالهم فلا نقیم لهم یوم القیامة وزنا؛ بگو آیا مى خواهید شما را خبر دهم به کسانى که از هر کس دیگر اعمالشان بى نتیجه تر است؟ آنها کسانى هستند که اعمالشان و تلاش هایشان در زندگى دنیا نیز بى نتیجه است و در عین حال خیال مى کنند که کار خوب همان است که آنها مى کنند، اینها کسانى هستند که به آیات پروردگارشان و به لقاء او کفر ورزیدند، در نتیجه اعمالشان در دنیا و آخرت بى نتیجه شده، و ما در آخرت سنجشى بر روى اعمال آنان انجام نمى دهیم، چون اعمالشان ارزشى ندارد.» (کهف/ 105) و انطباق این دو آیه بر مورد کفر به ایمان به آن معنایى که بیانش گذشت واضح است.
و با تامل و دقت در آنچه گفتیم روشن مى شود که چگونه جمله مورد بحث یعنى "من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله..." متصل به ماقبل خودش است، پس در حقیقت این جمله متمم بیان سابق است، و مى خواهد مؤمنین را از خطرى که ممکن است در اثر سهل انگارى در امر خدا و معاشرت آزادانه با کفار متوجه آنان شود بر حذر بدارد، و بفهماند که اگر در جملات قبل، طعام اهل کتاب را و ازدواج با زنان عفیف آنان را بر شما مؤمنین حلال کردیم براى این بود که در معاشرت شما با اهل کتاب تخفیف و تسهیلى فراهم آوریم، تا این وسیله اى بشود که شما با اخلاق اسلامى خود با یهود و نصارا معاشرت کنید، و آنان را شیفته اسلام بسازید، و داعى آنان باشد به سوى علم نافع و عمل صالح.
ازدواج با زنان اهل کتاب
غرض از تشریع حکم مربوط به زنان کتابیه و زنهار دادن از سقوط در پرتگاه هوا و هوس در معاشرت با اهل کتاب دلایلی دارد. غرض از تشریع حکم مورد بحث این بوده، نه اینکه مسلمین این حکم را بهانه و وسیله قرار دهند براى اینکه خود را در پرتگاه هوا و هوسها ساقط نموده، در دوستى و عشق ورزیدن با زنان یهودى و نصرانى بى بند و بار شوند، و عاشق جمال آنان شده، در نتیجه خواه ناخواه خلق و خوى آنان را نیز متابعت نمایند و چیزى نگذرد که خلق و خوى یهودیت و نصرانیت حاکم بر مسلمین گشته و بر خلق و خوى اسلامى مسلط گردد، و آن را تحت الشعاع خود کند، و فساد آنان بر صلاح اسلام چیره گردد، که این خود بلاى بزرگى است، که مسلمانان را به قهقرا بر مى گرداند، در نتیجه حکمى را که خدا در تشریعش بر مسلمانان منت نهاده بود را فتنه و محنت و مهلکه مسلمین کرده، تخفیف الهى را به صورت عذاب در آورد. به همین جهت خداى تعالى بعد از بیان حلیت طعام اهل کتاب و زنان پاکدامن ایشان، مسلمانان را از بى بند و بارى در تنعم به این نعمت، حلال بودن طعام و زنان اهل کتاب بر حذر داشته، تا بى بند و باریشان کارشان را به کفر ایمان و ترک ارکان دین و اعراض از حق نکشاند، زیرا اگر چنین کنند باعث مى شوند که اعمالشان حبط شود، و در آخرت نتیجه اى از تلاش زندگى خود نبینند.
روایاتى درباره معناى "کفر به ایمان"
در تفسیر عیاشى در ذیل جمله: "و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله..."، از ابان بن عبدالرحمن روایت آمده که گفت: من از امام صادق (ع) شنیدم مى فرمود: «کمترین عاملى که یک فرد مسلمان را از اسلام خارج مى سازد این است که بر خلاف حق رأیى بدهد، و پاى آن رأى ایستادگى هم بکند، زیرا خداى تعالى فرمود: "و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله"، و نیز فرمود: منظور از "من یکفر بالإیمان"، کسى است که به آنچه خداى تعالى امر فرموده عمل نکند، و به امر خدا راضى نباشد.»
در همان کتاب از محمد بن مسلم از یکى از دو بزرگوار یعنى امام باقر و امام صادق (ع) روایت شده که فرمود: «کفر به ایمان این است که مسلمان عمل به دستورات اسلام را به تدریج ترک کند تا به کلى ترک شود.» در همان کتاب از عبید بن زراره روایت شده که گفت: «من از امام صادق (ع) از کلام خداى عز و جل که فرموده: "و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله" سؤال کردم، حضرت فرمود: "کفر به ایمان عبارت است از ترک عملى که یک مسلمان به آن اقرار دارد، از این جمله است اینکه بدون بیمارى و بدون داشتن موانع شاغله نماز را ترک کند."» بعید نیست اینکه امام (ع) از میان همه مصادیق "کفر به ایمان" فقط ترک نماز را یادآور شده به این علت بوده باشد که خداى تعالى در کلام مجیدش نماز را ایمان خوانده، و فرموده: «و ما کان الله لیضیع إیمانکم؛ خدا ایمان شما را تباه نمى کند.» (بقره/ 143) یعنى خداى تعالى هرگز ایمان شما (نماز شما) را بى اجر نمى کند.
در تفسیر قمى آمده که امام (ع) فرموده «کفر به ایمان عبارت است از اینکه کسى ایمان بیاورد، و سپس اهل شرک را اطاعت کند.» و در کتاب بصائر از ابى حمزه روایت آورده که گفت: «من از امام باقر (ع) از معناى کلام خداى عز و جل سؤال کردم که فرموده: "و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله، و هو فی الآخرة من الخاسرین" فرمود: "تفسیر این آیه در بطن قرآن است، و معنایش این است که هر کس به ولایت على کفر بورزد چنین و چنان مى شود، چون على (ع) همانا ایمان است."»
این معنا همانطور که خود امام (ع) فرمود بطن قرآن است که در مقابل ظهر آن یا ظاهر آن است، ممکن هم هست که بگوئیم این گفتار امام (ع) از باب جرى است، یعنى تطبیق یک عنوان کلى بر مهم ترین مصداق آن، و یا بر یکى از مصادیق آن، البته این را هم بگوئیم که رسول خدا (ص) در آن روزى که (روز جنگ خندق) على (ع) را به جنگ با عمرو بن عبدود روانه مى کرد آن جناب را ایمان خواند، چون در آن روز فرمود: «برز الایمان کله الى الکفر کله»، و در این معنا روایات دیگرى نیز هست.
Sources
محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 2 صفحه 269
سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد 5 صفحه 331-350
جعفر سبحانی- منشور جاوید- جلد 8 صفحه 522
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites