بخشودگی گناهان (تقوا و رحمت الهی)

English 2738 Views |

اگر رهبانیتى که امروز وجود دارد بدعتى است مجعول و به دور از راه درست، پس وسیله اى که ما را هر چه بیشتر به پروردگارمان که مشتاق نزدیکى بدو و خشنودى او و نیل به درجات والا در بهشت او هستیم، نزدیک کند کدام است؟ در پایان سوره ی حدید، سوره گسستن از دنیا و جهاد، پروردگارمان ما را با وسیله اى آشنا مى کند که هر کس بخواهد به خشنودى خدا راه یابد، بدان متوسل مى شود. پرودگار ما خطاب خود را متوجه تمام مؤمنان به خدا مى کند، و آنان را به درستى ایمان و پرهیزگارى به سبب رغبت به رحمت و فضل خود فرا مى خواند، مى فرماید: «یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، تقواى الهى پیشه کنید و ایمان به رسول او بیاورید.» (حدید/ 28)
در اینکه مخاطب در این آیه کیست؟ در میان مفسران دو قول است: اول اینکه مخاطب، مؤمنانند، منتهى به آنها گفته مى شود که ایمان ظاهرى کافى نیست، بلکه باید ایمانى عمیق توام با تقوى در عمل داشته باشند، تا پاداشهاى متعددى را که در ذیل آیه مى آید به دست آوردند. دیگر اینکه مخاطب، مؤمنان اهل کتابند، یعنى اى کسانى که به انبیاء و کتب پیشین ایمان آورده اید به پیامبر اسلام ایمان بیاورید و تقواى الهى پیشه کنید تا مشمول انواع پاداشهاى او شوید. آنچه مى تواند شاهدى بر تفسیر دوم باشد همان پاداش مضاعفى است که در ذیل آیه آمده، پاداشى براى ایمان به انبیاى پیشین، و پاداشى براى ایمان به پیامبر اسلام (ص). ولى این تفسیر علاوه بر اینکه با آیه بعد (چنان که توضیح خواهیم داد) سازگار نیست، با شان نزول آیه، و همچنین با اطلاق "یا أیها الذین آمنوا" نیز هماهنگ نمى باشد. بنابراین باید قبول کرد که مخاطب همه مؤمنانى هستند که در ظاهر دعوت پیامبر (ص) را پذیرفته بودند ولى هنوز ایمان راسخ، ایمانى که اعماق جان آنها را روشن کند و در اعمال آنها ظاهر شود، پیدا نکرده بودند.

آنها که دو سهم از رحمت الهى دارند
سپس در دنباله آیه به سه موهبت بزرگ که در سایه ایمان عمیق و تقوا حاصل مى شود اشاره کرده، مى فرماید: «یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم و الله غفور رحیم؛ اگر چنین کنید خداوند دو سهم و نصیب از رحمتش به شما مى دهد، و به شما نور و روشنایى مى بخشد، نورى که در پرتو آن راه زندگى را پیدا کنید، و شما را مى بخشد، و خداوند غفور و رحیم است.» (حدید/ 28) "کفل" (بر وزن طفل) به معنى بهره اى است که نیاز انسان را بر طرف کند، و ضامن را از این رو "کفیل" گویند که مشکل طرف مقابل را کفایت کرده و بهره و نصیب او را به او مى دهد. به هر حال منظور از این دو بهره همان است که در آیه 201 سوره بقره آمده: «ربنا آتنا فی الدنیا حسنة و فی الآخرة حسنة؛ خداوندا در دنیا به ما نیکى مرحمت فرما، و در آخرت نیز نیکى عنایت کن.»
این احتمال نیز داده شده است که این دو بهره یکى براى ایمان به پیامبر اسلام (ص) است، و دیگرى براى ایمان به انبیاى پیشین، چرا که هر مسلمانى موظف است به همه انبیاى گذشته و کتب آسمانى آنها مؤمن باشد و همه را محترم بشمارد. بعضى نیز گفته اند که منظور اجرهاى پى در پى و مضاعف و مداوم است، جمع میان این معانى نیز ممکن است.
در مورد دومین پاداش آنها "و یجعل لکم نورا تمشون به" بعضى از مفسران گفته اند منظور همان نور ایمان است که در قیامت در پیش روى مؤمنان و از سمت راست آنها حرکت مى کند، و ظلمات محشر را با آن مى شکافند و به سوى بهشت و سعادت ابدى پیش مى روند، چنان که در آیه 12 همین سوره آمده است «یوم ترى المؤمنین و المؤمنات یسعى نورهم بین أیدیهم و بأیمانهم؛ آن روز كه مردان و زنان مؤمن را مى ‏بينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است.» در حالى که بعضى دیگر آن را اشاره به نور قرآن مى دانند که در دنیا به سراغ مؤمنان مى آید، چنان که در آیه 15 سوره مائده مى خوانیم: «قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین؛ از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد.»
ولى ظاهر این است که آیه مفهوم مطلق و گسترده اى دارد، نه اختصاصى به دنیا دارد، و نه آخرت، و به تعبیر دیگر ایمان و تقوى سبب مى شود که حجابها از قلب مؤمن بر چیده شود، و چهره حقایق را بى پرده ببیند، و در پرتو آن روشن بینى خاصى نصیب او مى شود که افراد بى ایمان از آن محرومند. و اینکه در روایات اهل بیت (ع) آمده است که منظور از "نور" در آیه فوق امام معصومى است که مردم به او اقتدا کنند در حقیقت بیان یکى از مصداقهاى روشن است. و بالاخره سومین پاداش مؤمنان پرهیزگار همان غفران و آمرزش گناهان است، چرا که بدون آن هیچ موهبتى براى انسان گوارا نیست، نخست باید ایمن از عذاب الهى گردد و سپس با نور ایمان و تقوا راه خویش را پیدا کند، و سرانجام به رحمت مضاعف الهى نائل گردد.
اما چه موجبى این نور را فقط منحصر به آخرت مى کند؟ آیا انسان در دنیا نیز نیاز به نورى پایدار ندارد؟ خداى تعالى گوید: «أ و من کان میتا فأحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها؛ آیا آن کس که مرده بود و ما زنده اش ساختیم و نورى فرا راهش داشتیم تا بدان در میان مردم راه خود را بیابد، همانند کسى است که به تاریکى گرفتار است و راه بیرون شدن را نمى داند؟» (انعام/ 122) چنین به نظر مى رسد نورى که در این آیه و در آن یک آمده همان بصیرت و روشندلى در زندگى است که در قیامت به صورت نورى درخشان متمثل و جلوه گر مى شود. چرا ما را به زندگى دنیا آورده اند، و هدفهاى بزرگ ما در جهان چیست و سنتهاى حکمرواى خدا کدام است، و اختلاف مردم از چیست و موضع گیرى مناسب و ترازوهاى حق کدامند و چگونه به وسیله آنها امور خود را مى شناسیم؟ و دهها اشاره و روشن نمایى قرآنى که پروردگار ما به کسانى که ایمان آورده و پرهیزگارى کرده اند ارائه مى دهد.
رهبرى مکتبى تجسم و تبلور همین روشن نماییها در مواضعى است که مطرح مى کند یا اوامرى که صادر مى کند، از این رو رهبرى نیز براى پرهیزگارانى که بدان متوسل شوند نور است. با وجود آن که مصدر و منبع این نور همان وحى است، باز هم ما به رهبرى ربانى نیازمندیم، زیرا آن رهبرى به حقایق وحى نزدیکتر است، و آینه اى است صافى و زدوده که حقایق را بدرستى و امانت و هشیارى منعکس مى کند، و چه قدر ما در حالى که در جهانى بسر مى بریم که بدعتها و مذهبهاى گمراه و وسایل تبلیغات و فرهنگ گمراه کننده در آن افزون شده، بدین نور نیازمندیم. امام باقر (ع) گفت: «نورى که بدان راه مى روند یعنى امامى که از او پیروى کنند.» و همچنین از امام صادق (ع) همین روایت رسیده است. مهم این نیست که آدمى بجنبد یا راه برود، مهم این است که حرکت او در راه راست به سوى هدفهایى باشد که براى آنها آفریده شده و او بدین راه نمى تواند رفت مگر به وسیله و با مدد نور، و خداوند است که آن نور را در دل او قرار مى دهد «یهدی الله لنوره من یشاء؛ خدا هر کس را که بخواهد بدان نور راه مى نماید.» (نور/ 35) و قرار دادن نور (فرا روى آدمى) یا مستقیم از طریق وحى است یا غیر مستقیم از طریق مقیاسها و ترازوهایى که به وسیله آنها رهبر مردم مشخص و معلوم مى شود. هنگامى که انسان به ایمان خود پرهیزگارى و پیروى از رهبر شایسته را مى افزاید، این امر دل او را پاکیزه و رفتار او از کجرویها و گناهان پاک مى سازد، پس تقوا و پرهیزگارى نیت او را ناب و پالوده مى کند و او را به فرمانبردارى و طاعت مى راند و از معصیت و نافرمانى باز مى دارد، و رهبرى جاده را براى او روشن مى کند تا راه خود را به سوى روشندلى و هدایت بشناسد و بگشاید و بپیماید.
راه سالمى که شایسته است آدمى براى بیرون آمدن از سختى و دشواریهاى سخت در پیش گیرد، تقوا است، و این که بعضى چنان گمان کرده اند که شخص مى تواند در کارهاى خود با مخالفت حدود و احکام خدا به یسر و آسانى برسد خطا است. رعایت تقوى و پرهیز از گناهان و اداء وظایف دینى درباره طلاق و عده بانوان سبب مى شود که گناهان صغیره مورد مغفرت و آمرزش قرار گیرد ولى باید رعایت احکام طلاق و عده و نفقه را بنمایند و تخلف از هر یک از آنها محرم و از جمله گناهان کبیره معرفى شده است. مى فرماید که: «و من یتق الله یجعل له من أمره یسرا؛ و آن که از خدا بترسد، خدا کارش را بر او آسان مى سازد.» (طلاق/ 4) هم در این جهان و هم در جهان دیگر مشکلات او را، چه در رابطه مساله جدایى و طلاق و احکام آن، و چه در رابطه با مسائل دیگر به لطفش حل مى کند.
در آیه بعد براى تاکید بیشتر روى احکامى که در زمینه طلاق و عده در آیات قبل از این آیه آمده مى افزاید: «ذلک أمر الله أنزله إلیکم؛ این فرمان خدا است که آن را بر شما نازل کرده است.» «و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له أجرا؛  و هر کس تقواى الهى پیشه کند، و از مخالفت فرمان او بپرهیزد، خداوند گناهان او را مى بخشد، و پاداش او را بزرگ مى سازد.» (طلاق/  5)
بعضى از مفسران گفته اند که منظور از "سیئات" در اینجا "گناهان صغیره" است، و منظور از تقوا پرهیز از "گناهان کبیره" است به این ترتیب پرهیز از کبائر سبب بخشودگى صغائر مى شود، شبیه آنچه در آیه 31 سوره نساء آمده است. و لازمه این سخن آن است که مخالفت احکام گذشته در زمینه طلاق و عده جزء گناهان کبیره محسوب مى شود. البته درست است که "سیئات" گاهى به معنى گناهان صغیره آمده است، ولى در بسیارى از آیات قرآن مجید "سیئات" به عموم گناهان اعم از صغیره و کبیره اطلاق شده است، مثلا در آیه 65 سوره مائده مى خوانیم: «و لو أن أهل الکتاب آمنوا و اتقوا لکفرنا عنهم سیئاتهم؛ اگر اهل کتاب ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند ما تمام گناهان گذشته آنها را مى بخشیم.» (این معنى در آیات دیگرى نیز آمده است). مسلم است که ایمان و قبول اسلام سبب بخشودگى همه گناهان پیشین مى شود.
در اینکه فرمود: "و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له أجرا" دلالتى هست بر اینکه پیروى اوامر خدا خود مرحله اى است از تقوى، مانند اجتناب از محرمات که آن هم مرحله اى دیگر از تقوى است، و شاید این دلالت براى آن باشد که امتثال اوامر هم ملازم با اجتناب از حرام است، و آن حرام عبارت است از ترک امتثال.
و معناى "تکفیر سیئات" پوشاندن آن به وسیله مغفرت است، و مراد از "سیئات" گناهان صغیره است، در نتیجه تقوى تنها براى گناهان کبیره باقى مى ماند، و مجموع جمله" و من یتق الله یکفر عنه سیئاته و یعظم له أجرا" در معناى آیه شریفه زیر مى باشد که فرموده: «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلا کریما؛ اگر از گناهان بزرگ آنچه از آن نهى شده اید اجتناب بورزید، ما گناهان (کوچک) تان را تکفیر مى کنیم، و در مدخلى آبرومند داخلتان مى کنیم.» (نساء/ 31) و از این دو آیه شریفه بر مى آید که مراد معصوم (ع) هم که در تعریف تقوى فرمود: "عبارت است از ورع از محارم خدا" همان گناهان کبیره است. و نیز بر مى آید که مخالفت با احکامى که خداى تعالى درباره طلاق و عده نازل فرموده از گناهان کبیره است چون تقوایى که در آیه شریفه ذکر شده مشتمل بر مسائل مذکور نیز مى شود، و ممکن نیست که مسائل خود آیه را شامل نگردد، پس مخالفت مذکور جزو سیئات قابل تکفیر نیست، وگرنه نظم و معناى آیه مختل مى شود.
اینک پرسش این است که: تقوا چگونه سیئات انسان را مى زداید و محو مى کند؟ و پاسخ آن این است که به دو سبب:
1- بدان سبب که خطاهاى انسان که به تنگناها و دشواریهایى همچون طلاق و ویران شدن علاقه اش با همسر خود مى انجامد، نتیجه مستقیم روش نادرستى است که در زندگى از آن پیروى مى کند، همچون روش هوا و هوس یا روشهاى بشرى مایه گمراهى و در نتیجه پیروى نکردن او از راه راست و محکم خدا. و تقوا به مفهوم گسترده آن تنها ایمان داشتن به خدا و ترسیدن از او نیست، بلکه علاوه بر آن بازگشت آدمى به راه مستقیم پروردگار خویش است که مى تواند متکفل اصلاح کردن خطاهاى او شود و در واقع آثار منفى آنها را از میان ببرد.
2- و از آن جهت که تقوا حسنه اى بزرگ است، براى بخشیده شدن خطاهاى فرعى در نزد خدا شفیع او مى شود. و علاوه بر این که تقوا گناهان را از میان مى برد، بهره بزرگ دیگر تقوا براى آدمى در آن است که جزا و پاداش را افزایش مى دهد.
چه در این شک نیست که عمل صالح، همچون صدقه، با تقوا همراه بودن بیش از آن ثواب و پاداش دارد که بدون آن، و از آن جهت چنین است که هر چه ایمان آدمى افزایش پیدا کند، اتقان و درستى عمل و خلوص شخص در آن، و در نتیجه نزدیکتر شدن او به پروردگارش فزونى پیدا مى کند، و این خود سبب زیاد شدن پاداش وى در نزد خدا خواهد بود.

Sources

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏23 ص 394، جلد ‏24 ص 245

محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد ‏15 ص 140، جلد ‏16 ص 73

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏19 صفحه 531

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 16 صفحه 431

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information