بایزید بسطامی
English 7628 Views |زندگینامه
«ابویزید طیفور بن عیسی بن سروشان بسطامی» مشهور به «بایزید بسطامی» از عارفان بزرگ ایرانی در سده های دوم و سوم قمری (هشت و نه میلادی) بود. او در نیمه دوم سده دو قمری در خانواده ای نومسلمان در محله موبدان بسطام، از شهرهای منطقه قومس، به دنیا آمد.
خانواده بایزید
اجداد او از موبدان زرتشتی و از بزرگان بسطام بودند. نیای پدری او، شخصی به نام موبد بسطامی بوده که والی و حاکم قومس و از بزرگان دوران خود محسوب می شد. سروشان، جد او، که نامش در منابع به صورت های گوناگون آمده است هم از زرتشتیان بسطام بود که به اسلام گروید. پدر بایزید، عیسی، ظاهرا در هنگام کودکی او درگذشت. از میان منابع، اشاره کوچکی به عیسی شده است که از اعتقاد عمیق او به اسلام حکایت می کند و او را از بزرگان بسطام دانسته اند. عیسی بن سروشان، مردی با ورع و متقی بود که پیش از چهار سالگی بایزید درگذشت؛ اما مادر بایزید که زنی دیندار و پرهیزگار بود و بایزید در حفظ حرمت او اهتمام تمام داشت، تا هنگام بزرگسالی او و بازگشتش از سفر حج زنده بوده، و حکایت هایی از چگونگی رابطه بایزید با مادرش نقل شده است.
بایزید بسطامی، دو برادر به نام های آدم و علی و همچنین دو خواهر داشت. برادران او که یکی بزرگتر و دیگری کوچکتر از بایزید بودند، هر دو اشخاصی دیندار بودند و فرزندان و نوادگانشان از مهمترین ناقلان سخنان بایزید به شمار می روند.
خانواده بایزید پس از مدتی از محله موبدان به محله وافدان که ظاهرا مسلمان نشین بود و در آن زمان، محله بویذان نامیده می شد، منتقل شدند، اما خانه ای که بایزید در آن متولد شده بود، در سالهای پس از درگذشت او در تملک نزدیکانش باقی ماند. آنان به احترام شخصیت معنوی بایزید، نه تنها در آن خانه ساکن نشدند، بلکه آن را مانند مصلایی حفظ کردند و تنها در اوقات نماز به آنجا که «بیت الابرار» نامیده می شد، می رفتند.
جستجوی صوفیانه
بایزید در کودکی به مکتب فرستاده شد و قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت. چنین به نظر می رسد که او تحصیلات رسمی نداشته، اما اینکه برخی او را امی شمرده اند، شاید اشاره به آن دارد که او اثر مکتوبی از خود برجای نگذاشته است؛ وگرنه از حکایتهایی که از او نقل شده، می توان دانست که او خواندن و نوشتن می دانسته است. همچنین گفته اند که او قرآن را به تمامی از برداشته است، اما پاسخهایی که با استفاده از آیات قرآنی به برخی پرسشها داده است و نیز برداشتها و تفسیرهای عرفانی او از برخی آیات، حاکی از انس او با قرآن است.
بایزید از همان اوان کودکی باطنی روشن داشت و از ابتدای جوانی مجاهدات و ریاضت های دشوار را آغاز کرده بود. گفته شده که استاد او در تصوف، ابوعلی سندی بوده است؛ ظاهرا او نومسلمانی از اهالی سند بود که بایزید به او فرایض دینی را می آموخت و او علم توحید و حقایق صرف را به بایزید تعلیم می داد. بعضی منابع هم به استادی کرد (که به درستی معلوم نیست مردی از نژاد کرد بوده، یا شبانی و گله دار، یا مردی سیار و اهل ترک و تجرید) اشاره دارند و نوشته اند: «بایزید وصیت کرده بود که او را پس از مرگ در کنار مزار این شخص و پایین تر از قبر او دفن کنند.»
به نظر می رسد که روح تشنه و سرگشته و حقیقت جوی بایزید را این دو هم سیراب نکردند، زیرا نوشته اند که او در جستجوی مطلوب خود در جوانی 313 استاد دیگر را هم خدمت کرد، و روایت شده که او مدتی شاگرد امام جعفر صادق (ع) بود و در خانه آن حضرت سقایی می کرد، اما با در نظر گرفتن این نکته که امام جعفر صادق (ع) در سال 148ه.ق به شهادت رسید، و بایزید در 188ه.ق یا به احتمالی در 161ه.ق به دنیا آمده است، صحت این روایت به شدت مورد تردید است. عطار به جستجوی 30 ساله او در بادیه شام اشاره دارد، اما از منابع دیگر می توان فهمید که او تنها به سفر حج رفته بود و جز مواردی که به سبب مخالفت و تکفیر فقهای بسطام مجبور به ترک موقت آن شهر می شد، بیشتر عمر خود را در بسطام گذراند و اقامت در بسطام را بر سفر ترجیح می داد.
بایزید در بسطام بیشتر اوقات خود را در خانقاه به عبادت و مراقبت و تعلیم مریدان و شاگردان می گذراند و در هنگام نماز به مسجد می رفت و در عین حال، افرادی که از راه های دور به دیدنش می آمدند را هم می پذیرفت و گاه خود به استقبال کسانی که به دیدارش آمده بودند، می رفت.
همسر و فرزندان بایزید
با اینکه در هیچ یک از منابع کهن به همسر و فرزند داشتن بایزید اشاره ای نشده و او داشتن زن و فرزند را مانع سلوک زاهدانه و صوفیانه می دانسته، برخی از قول همسر ابویزید، مطالبی را نقل کرده اند و از زنی به نام حره دهستانی به عنوان همسر بایزید و پسری به نام آدم به عنوان پسر او یاد می کنند. بایزید حرفه و پیشه ای نداشته و به همین دلیل مورد سؤال قرار می گرفت، اما بعید نیست که از طریق آنچه به عنوان ارث به او رسیده بوده، زندگیش را می گذرانده است.
مریدان خاص بایزید
از میان مریدان خاص بایزید بسطامی می توان به عیسی بن آدم، ملقب به ابوموسی خادم (ابوموسی اکبر)، برادرزاده او اشاره کرد که خادم شخص بایزید بود و رسیدگی به امور خانقاه را برعهده داشت. او از مریدان بسیار نزدیک بایزید بود و بسیاری از سخنان بایزید از طریق او نقل شده، و چنانکه خودش گفته، هنوز 400 سخن از پیر خود به یاد داشت و چون کسی را لایق شنیدن آنها ندید، همه را با خود به گور برد. ابوموسی در زمان وفات بایزید 22 سال داشت و در طول مصاحبت با او، در شناخت و معرفت به مرتبه ای بالا رسیده بود.
از ابوموسی چهار فرزند به جای ماند که یکی از آنان به نام موسی، مشهور به عمی (یا عمی) بسطامی احوال بایزید را از قول پدرش نقل کرده است. مدفن ابوموسی در کنار مزار بایزید قرار داشت و وصیت کرده بود که گور او را پایین تر از گور بایزید قرار دهند.
از دیگر مریدان مشهور بایزید، ابوموسی دیبلی، خواهرزاده او و از شاگردان و مصاحبان عبدالرحیم بن یحیی اسود دیبلی بود که مردی دانشمند بود. او که به ابوموسی ثانی مشهور شد، برای دیدار بایزید به بسطام آمده بود که پس از ملاقات شیفته او شد و در سلک مریدانش درآمد. با این حال، اقامت او در بسطام دائمی نبود و پس از مدتی به ارمنستان رفت. بسیاری از گفته های بایزید از قول همین ابوموسی دیبلی نقل شده است. سعید منجورانی، سعید راعی، خطاب طرزی و ابومنصور جینوی هم از مریدان دیگر او بودند که همه به دست او به طریق زهد و عبادت روی آوردند و از ناقلان سخنان و حکایت های او بودند.
به این ترتیب، روایات و اقوال مربوط به بایزید به واسطه افراد خانواده اش، از طریق مریدان و همچنین افرادی که به دیدار او می آمدند، نقل و منتشر شد.
پایان عمر
بایزید بسطامی در 73 سالگی در زادگاه خود، بسطام، درگذشت. تاریخ وفات او در منابع به دو صورت 261 ه.ق و 234 ه.ق ثبت شده است.
از بایزید اثر مکتوبی باقی نمانده است، اما علاوه بر حکایتها و اقوال او که در کتابهای مختلف آمده، در برخی منابع رباعی هایی به او نسبت داده شده است که البته صحت انتساب آنها قابل اثبات نیست. مزار بایزید در بسطام از همان ابتدا مورد توجه صوفیان و اهل عرفان قرار گرفت که برای تبرک و کسب فیض به زیارت آن می آمدند و گاهی در آنجا مجاور می شدند. فاطمه امعلی، همسر احمدبن خضرویه بلخی، پس از مرگ بایزید به زیارت مزار او رفت، ابوالحسن خرقانی هم همواره به زیارت آرامگاه بایزید می رفت و علی بن عثمان هجویری بارها به آنجا رفته، و گاهی ماه ها در کنار مزار او مجاور بود. ابوسعید ابوالخیر هنگام زیارت مزار بایزید گفته بود: «هر که چیزی گم کرده است، این جای آن است که با وی دهند.» محمدبن منور، ابن خرقانی، ناصرخسرو قبادیانی، یاقوت حموی و ابن بطوطه و بسیار افراد دیگر آرامگاه بایزید را زیارت کرده اند.
مرقد بایزید احتمالا هیچ گاه سقف و ساختمانی نداشته است. در سال 514 ه.ق (1120م) مسجدی که امروزه به مسجد بایزید مشهور است، همراه با منار آن که منار بسطام نامیده می شود، در جنوب مزار بایزید ساخته شد. این مسجد در سال 699 ه.ق (1300م) در زمان حکومت غازان خان و برادرش اولجایتو بازسازی شد و پس از آن، در 702 ه.ق در کنار مزار بایزید، خانقاهی که متشکل از سه اتاق کوچک است و در یکی از آنها محرابی با گچبری های زیبا وجود دارد، ساخته شد. مدتی بعد، ساختمان بقعه امامزاده محمد، بنا به قولی فرزند امام جعفر صادق (ع)، سپس گنبد غازان خان، دالان ورودی صحن و ایوان غربی هم آغاز شد و به این ترتیب، غالب بناهای این مجموعه مربوط به قرن 8 ه.ق (14م) است و بعضی به دستور غازان خان و بعضی دیگر به دستور اولجایتو ساخته شده اند.
شخصیت معنوی
میراث معنوی بایزید بیش از همه در میان اعضای خاندانش و به خصوص فرزندان و نوادگان برادرش، آدم، باقی ماند که تا سالها پس از درگذشت او، سخنان و حکایتهایش را برای جویندگان و مشتاقان نقل می کردند و به پرسشهای کسانی که جویای احوال او بودند، پاسخ می دادند. تأثیر شخصیت بایزید در میان اطرافیانش چنان بود که پس از او بسیاری از فرزندان این خانواده به احترام او، طیفور یا ابویزید و یا حتی به نام پدر و برادران او عیسی، علی و آدم نامیده می شدند. ظاهرا همین امر باعث شد که مورخان و تذکره نویسان گاهی دچار اشتباه شده، بعضی نامها را با یکدیگر خلط و در سلسله نقل قولها خطا کنند.
بزرگی شخصیت معنوی بایزید تا اندازه ای بود که اغلب صوفیان و عارفان معاصر او و بسیاری از کسانی را که تا قرنها پس از او آمدند، تحت تأثیر داد. حتی افرادی مانند خواجه عبدالله انصاری که نسبت به او تردید می کردند، به بزرگی مقام او اذعان داشتند.
Sources
دائرةالمعارف بزرگ اسلامی
سيدمصطفى حسينى دشتى- معارف و معاریف
نصرتالله مشکوتی- فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران
مولوی- مثنوی معنوی
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites