پرهیز از خونریزی نامشروع در فرمان امام علی علیه السلام به مالک اشتر

English 3511 Views |

زمامدار اسلامی به طور حتم و مؤکد باید از خونریزی نامشروع پرهیز کند.
«ایاک والد ماء وسفکها بغیر حل فانه لیس شیء اذنی لنقمه و لا اعظم لتبعه و لا احری بزوال نعمه و انقطاع مده من سفک الدماء بغیر حقها، و الله سبحانه مبتدیء بالحکم بین العباد فیما تسافکوا من ماء یوم القیامه، فلا تقوین سلطانک دم حرام، فان مما یضعفه و یوهنه بل یز یله وینقله، و لا عذرلک عندالله و عندی فی قتل العمد، لان فیه قود البدن، وان ابتلیت بخطاء وافرط علیک سوطک او سیفک او یدک بالعقوبه، فان فی الوکزه فما فو قها مقتله، فلا تطمحن بک نخوه سلطانک عن ان تودی الی اولیاء المقتول حقهم؛ مالکا، بر تو باد پرهیز شدید از خونریزی حرام، زیرا خونریزی به ناحق سریع از همه چیز انتقام را ایجاب می کند، و عاقبت بدی که به دنبال دارد شدیدتر از همه چیز گریبان آدمی را می گیرد، و برای زوال نعمت بیش از همه عوامل مؤثر بوده و روزگار عمر قاتل را زودتر به پایان می رساند، و خداوند سبحان میان بندگان در روز قیامت، با حکم درباره خونهائی که ریخته اند، داوری می کند، هرگز سلطه زمامداری خود را با ریختن خون حرام تقویت مکن، زیرا اینگونه تقویت خود از عوامل تضعیف و وهن سلطه زمامداری، بلکه موجب زوال و انتقال آن می گردد. و برای تو در نزد خدا و نزد من هیچ عذری در قتل عمدی نیست، زیرا کیفری که برای قتل عمدی مقرر است، قصاص است، و اگر به قتل خطائی مبتلا شدی و تازیانه یا شمشیر یا دست تو در کیفر تعدی کرد (و قتل خطائی از تو سرزد) زیرا ممکن است «حتی» ضربه یک مشت و بالاتر موجب کشتن کسی شود، در این صورت تکبر و سلطه زمامداری تو را به آن سرکشی وادار نکند که حق اولیای مقتول را به آنان نپردازی.»
خونریزی و قتل نفس عمدی مبارزه با مشیت خداوندی در دستگاه خلقت است. امیرالمؤمنین (ع) در این جملات با شدیدترین بیان خونریزی و قتل و نفس عمدی را محکوم می کند. به نظر می رسد این تشدید و تاکید مربوط به اینست که مخاطب زمامدار است و او در معرض آنست که قضیه خونریزی و از پای درآوردن حیات انسان ها، در نظر او تدریجا اهمیت خود را از دست بدهد، مانند قصاب که به جهت تکرار کشتن حیوانات، چنان به ریختن خون آنها عادت می کند که هرروز که از بامداد از خواب برمی خیزد در فکر آنست که امروز چند رأس گاو و چند رأس گوسفند و شتر ذبح خواهد کرد، و خطور ریختن خون این حیوانات در ذهن او با خطور کاشتن و تربیت انواعی از گلها را که یک شخص گلکار در ذهن خود دارد هیچ تفاوتی ندارد. این یک پدیده قابل مشاهده حسی است که یک انسان دارای حواس و مغز و روال معتدل با دیدن چند قطره خون در سر و صورت یک مجروح واقعا ناراحت می شود و آرزو می کند ای کاش آن شخص مجروح نمی گشت و سر و صورت او خونی نمی شد.
در حالی که در همه جوامع و در همه دورانها «تیمور لنگ» ها و«نرون» ها که متأسفانه خیلی هم فراوانند از به راه انداختن سیل هائی انبوه از خون مردم بیگناه به هیچ وجه احساس ناراحتی نمی کنند!! شاید علت بوده است که یکی از گردانندگان بزرگ جنگ جهانی دوم گفته است که «اگر یک نفر بمیرد تراژدی است، ولی اگر یک میلیون کشته شود آمار است!!»
امیرالمؤمنین (ع) در جملات مورد تفسیر نتایج سوء خونریزی حرام را چنین می فرماید:
1- انتقام خداوندی از کسی که خون به حق ریخته است سریع است، و نباید سرمستان بی خبر از قوانین هستی خوشحال باشند که قاتلانی را می بینند که روی زمین راه می روند و در لذت ها غوطه ورند و حتی سر دردی هم ندارند، زیرا کسی که دستش به خون ناحق آلوده گشت، تا کیفر مناسب قتل نفس عمدی را نبیند، درون او مرده است و همواره با یک اضطراب مستمر درونی زندگی می کند. گاهی آشکار است که اضطراب مستند به همان جنایتی است که مرتکب شده است و گاهی به طور مبهم درون قاتل را فرامی گیرد که خون آن ابهام به شدت آن اضطراب می افزاید. این اضطراب او را رها نمی کند تا آنگاه که خود را شدیدا تخدیر کند. این تخدیر نخست از خودفریبی شروع می شود. مثلا خود را بدینگونه تسلیت می دهد که اگر من او را نمی کشم، شرافت و حیثیت من در خطر بود، و گاهی بدینگونه خویش را به نادانی می زند که من در حال غضب از خود بی خود شده بودم غیر ذلک.
وقتی که خودفریبی ها و تخدیرها به جائی نرسید و نتوانست اضطراب او را از بین ببرد. تدریجا قوانین مذهبی و حقوقی و اخلاقی را که همه آنها خونریزی ناحق را شدیدا محکوم می کنند مورد اهانت و تحقیر قرار می دهد و با رسیدن به این حالت شوم و پلید، مبارزه او با خویشتن آغاز می گردد و در نفی من انسانی و جانشین ساختن یک خود طبیعی ضد انسانی به پایان می رسد. پس انتقام خداوندی پیش از قیامت گریبان قاتل عمدی را می گیرد.
2- هیچ گناهی نتیجه ای مهلک تر از خونریزی ناحق ندارد. این مطلب از آیات شریفه قرآن و روایات به خوبی استفاده می شود از آن جمله:
الف- «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض، فکا نما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا؛ و از این جهت بود که مقرر داشتیم به بنی اسرائیل که هر کسی نفسی را بدون عنوان قصاص و یا فساد در روی زمین بکشد مانند اینست که همه مردم را کشته است، و هر کس نفسی را احیاء کند مانند اینست که همه مردم را احیا کرده است.» (مائده/ 32) آیا هیچ نتیجه ای که بدتر از نتیجه کشتن همه مردم باشد قابل تصور است؟!
ب- «و من یقتل مومنا متعتمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما؛ و هر کسی مؤمنی را از روی عمد بکشد، جزای او جهنم است که در آنجا برای ابد می ماند و خداوند بر او غضب و لعنت نموده و عذابی بزرگ برای او آماده فرموده است.» (نساء/ 93)
این نکته را هم باید در نظر گرفت که خود به پایان رسیدن عمر قاتل در این دنیا کیفر حقیقی او نیست، زیرا زودتر مردن عبارتست از محرومیت از آن زندگی طبیعی که همانگونه که لذائذ و خوشی ها دارد، مرارت ها و ناگواریهائی نیز دارد که گاهی به قدری شدید است که انسان آرزوی مرگ می کند تا از آن ناگواریها نجات پیدا کند. البته کیفیت مردن در آن هنگام که همراه با شکنجه باشد، ممکن است به قدری تلخ و زجر آور باشد که تا حدودی طعم کیفر آدم کشی ناحق را به قاتل بچشاند، ولی اصل کیفر نفس مانند دیگر انواع ظلم و تجاوز و شرک و عقوق والدین را زندگی این دنیا نمی تواند تحمل نماید، لذا می ماند برای سرای آخرت که ثواب و عقابش فوق کمیت ها و کیفیت ها است.
آیا انتقام واقعی «چنگیز» ها و «تیمور لنگ» ها «نرون» ها که متأسفانه گذرگاه تاریخ را به وجود نحس و پلیدیشان پر کرده اند، یک ضرب شمشیر و یا یک و دو گلوله است که به زندگی کثیف آنان خاتمه بدهد که چه بسا باعث راحتی آنان از بیماریهای جسمانی و یا روانی هم می گردد؟ آیا انتقام یک سلطه گر خون آشامی که خون هزاران بلکه صدها هزار و گاهی میلیونها انسان بیگناه را بر زمین می ریزد، یک یا چند ضربه کیفر است که در این دنیا بر سرش فرود آید؟! باید دقیقا توجه کرد چنانکه به جان یک انسان و کشتن او از یک حالت پلید نامحدود روانی ناشی می گردد، یعنی روان قاتل عمدی در حال ارتکاب جنایت مانند اقیانوس بی نهایت است که مبدل به زهر گشته است، همین روان بی نهایت کثیف و پلید است که باید عذاب و کیفر بی نهایت را بچشد.
ج- قتل نفس بیش از گناهان دیگر موجب زوال نعمت می گردد، به نظر می رسد اگر ما به تحلیل دقیق عوامل زوال نعمت ها از دست مردم بپردازیم، پدیده قتل نفس محترمه تاثیری بیشتر از دیگر عوامل در زوال نعمت ها از فرد و جامعه و تمدن ها داشته است. شما در تاریخ با شخصیت هائی فراوان مواجه می شوید که علتی برای زوال و نابودی امتیازات و حتی وجود او جز خونریزی ناحق پیدا نمی کنید، خلاصه می توان با یک جمله ادبی گفت: «هر قطره ای خون ناحق که مایه حیات انسانی است بر زمین می ریزد موجب تزلزل حیات قاتل و علت نابودی مزایائی است که او دارا می باشد.»
د- روزگار عمر کسی که خون ناحق بریزد با قطع ریشه عمر مقتول به پایان می رسد، و اگر هم در ظاهر، زندگی او طولانی شود در حقیقت نمودی از یک زندگی حیوانی مضطرب است که نه برای خود او سودی دارد نه برای دیگران به اضافه اینکه هر چه در این دنیا بیشتر می ماند عذاب و کیفری بیشتر برای خود ذخیره می کند، حتی می توان گفت: اگر قاتل وقیح دست به جنایت نمی آلود بیش از آن مدت که عمر کرده است زندگی می کرد.
هـ- خداوند سبحان درروز قیامت پیش از حکم درباره دیگر اعمال بندگانش، نخست درباره کسانی که خونریزی کرده اند حکم می فرماید، دو وظیفه مهم که برای زمامدار و دیگر گردانندگان جامعه در مسئله خونریزی وجود دارد، بدین قرار است:
1- زمامدار اسلامی و هر مقامی که در مدیریت جامعه دخالت دارد، هرگز نباید پایه حکومت خود را با ریختن خون حرام تقویت کند؛ زیرا زمامدار با دستاویز قرار دادن خونریزی برای تقویت سلطه و حکومت نه تنها به نیرومند بودن توفیق نمی یابد، بلکه پایه های سلطه و حکومت خود را نیز سست و متزلزل می سازد و حتی آن را نابود می نماید، بدانجهت که قاتل عمدی باید به کیفر خود برسد، لذا هیچ عذر و بهانه ای از او در نزد خدا و نزد من که او را به زمامداری تعیین نموده ام پذیرفته نخواهد شد. (این مطلب بیت حکم وضعی قتل نفس عمدی است) یعنی عدم پذیرش عذر عمدی یک نتیجه طبیعی است که چه او بداند و چه نداند آن نتیجه دامن او را خواهد گرفت.
2- در صورتی که زمامدار در اجرای کیفر، مرتکب قتل خطائی شده باشد، چه اجرای کیفر به وسیله تازیانه باشد و چه به وسیله شمشیر و یا دیگر وسائل کیفری حتما باید حق اولیای مقتول را بپردازد و تکیه بر مقام و سلطه زمامداری خود ننماید.
در اهمیت خونریزی اینقدر بس که اگر کمترین ابهامی در طرق اثبات جرم وجود داشته باشد، با نظر به دلیل مورد اعتماد «تدرء الحدود بالشبهات؛ حدود با وجود کمترین شبهه ساقط می شود.» از کیفر صرف نظر می شود.

Sources

محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 262- 266

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites