وضعیت جامعه ایران پس از سالهای شهریور 1320

English 3985 Views |

شهریور 1320 هجری شمسی با این پیشامدها پیش آمد:
-اشغال ایران بوسیله ارتش متفقین؛
-ناتوانی رضاخان در حفظ کشور و استعفا و خروج او از ایران؛
-ادامه یافتن جنگ جهانی دوم و تداوم اشغال کشور؛
-ناامنی، آشفتگی اجتماعی و سیاسی؛
-کمبود ارزاق و گرانی و در فشار قرار گرفتن مردم بویژه طبقات فرو دست؛
-نابسامانی فضای تعلیم و تربیت ( آموزش و پرورش)؛
-فقدان سازماندههای صحیح و هدایتهای جهت دار، درتحرک ها و تشکل های مذهبی؛
-حضور فعال عناصر نا متعهد در شغل آموزگاری و دبیری؛
-ترویج مرام الحادی، به پشتیبانی ارتش سرخ، و خطر جدی سقوط ارزش ها و منش ها؛
-سرگشتگی و بی پناهی نسلهای جوان؛
-آزادی هایی در چه مسیر، و فسادهایی لازمه این احوال؛
-و اوجگیری تحرک ها و تشکل ها و تبلیغهای اجتماعی در ابعاد گوناگون؛

1-مذهبی ها:
-تلاش در قلمرو هایی محدود؛ و بدور از تحول های زمان و مسائل تازه انسان؛
-محافل دینی؛ کمتر شامل محتوای تحلیلی، و بیشتر تهی از شناخت های اصیل اسلامی؛
-حسینیه ها بیشتر سرگرم عزاداری، و کمتر متوجه «پیام عاشورا» در جهت احیای حماسه و قیام، و اجرای قسط و عدل؛
-منبرها، اغلب، در مسیرهایی جدا از عینیهای جامعه و روز، و به گفته مصلح مصری، سید عبدالله ندیم (م:1314ق): «بی ارتباط کامل با زندگی واقعی «لا تمس الحیاه الواقعه بحال من الأحوال»

2-حوزه های علمیه:
-کمتر، متصدی انجام دادن تکلیف های اجتماعی اصلی، در مورد پرداختن به «علوم انسانی»، و شناختن شبه فلسفه های الحادی و انحرافی و پاسخ گفتن به آنها؛
-فاقد نشریاتی به زیان روز، دارای جاذبه وجوان پسند؛
-کمبود درسهایی برنامه ریزی شده در جهت تبیین ابعاد گوناگون اسلام، به منظور ساختن فرد (تربیت) و پرداختن جامعه (سیاست)؛
- بی ارتباط با روشنفکران گوناگون و مسائل و جتگیریهای آنان؛
- و برخی، غافل از مشکلات و اشکالات نسلهای جوان در معرض اضلال.

3-احزاب:
-کوشش در راه جناح بندی ها و فعالیتهای مرامی؛
- تضعیف باورها و اصالتها و حذف عنصر ایمان (و این حذف، به صورت هدفی اصلی یا پیامدی جنبی)؛
-نشر شبه فلسفه های ضد الهی و ضد دینی، و در عین حال پوچ و جوان گول زن، مانند شبه فلسفه های دیگر، در هر وقت؛
-ایجاد تشکیلات مرتب و راه اندازی «میتینگ ها» و تبلیغات وسیع برای جلب توده ها، با وعده هایی درباره کمک به طبقات ستمدیده کارگر و کشاورز، و انتقام گیری از ستمگران اقتصادی.

4-مطبوعات دینی:
-نشریات دینی گوناگون، اندک، و از همان اندک، بیشتر قدیمی، فاقد شکل جذاب و نثر روان و پر جاذبه و قوی، و اغلب تهی از محتوای غنی و مناسب روز؛
-نو آوری درشکل و محتوای نشریات مذهبی، و در عرصه اندیشه های نو دینی، هر چه کمتر و کمتر

5-مطبوعات غیر دینی (روزنامه، مجله، کتاب، شبنامه...):
-بسیاری، در راه نوآوری و جاذبه بخشی به شکل و محتوای خود، به منظور جلب کردن هر چه بیشتر جوانان مستعد و آگاهان مختلف؛
-برخی ناشر افکار الحادی؛
-شماری (با تأیید بیگانگان) در کار تخطئه اعتقادات مذهبی (با ایرادهایی واهی)، و فروریزی اسطوانه های ادبی (با سخنانی سخیف)؛
-و اندکی، در تلاش محدود، برای پاسداری از اصالت های ملی، یا ادبی، یا دینی، لیکن کم بهره از نوآوری های لازم و محتواهای جذاب.

6-مطبوعات ترجمه ای:
-ناقل فرهنگ غیر بومی، و (دانسته یا ندانسته، خواسته یا نخواسته) در جهت تحت الشعاع قرار دهی فرهنگ اسلامی و ملی؛
-داستانهای جنایی، و «رمان» های پلیسی، و جنسی و غیر اخلاقی؛
-گسترش دادن افکار گوناگون، در جهت متزلزل ساختن وحدت اجتماعی؛
-ترجمه کتابهای اسلامی غیر شیعی، در تعارض با باورهای شیعی، به منظور تهی سازی فضای ذهنی جوانان از اصالت های اعتقادی و صلابتهای علوی.

7-سیاسیتون:
-برخی عامل و جاده صافکن استعمار (هرچه بیشتر)؛
-شماری در پی تحکیم قدرت و تکثیر ثروت؛
-گروهی درصدد دور داشتن مذهب از محتوای مقاومت و تزریق محتوای تسلیم به آن، به منظور سوء استفاده از دین و شعائر دینی؛ و نتیجه، بدبینی قشرهای آگاه و مبارزان اجتماعی نسبت به دین؛
-جمعی مبلغ غربزدگی و مروج انواع فساد و تباهی.

8-اشراف و توانگران:
-برخی بی توجه به مشکلات جامعه و مردم و بی احساس در این باره؛
-جمعی، بد نام کننده مذهب با وارد کردن اتهام طرفداری از سرمایه داری و «تکاثر»، به دین؛
-گروهی غربزده و خود باخته و منش از دست داده، در پی تشبه به غرب و غربی، و ترویج گر ابتذال ها و مدپرستی های سقوط آور و مصرف گرایی های ضد ارزشی؛
-و شماری به فکر چاره و کمک به محروم...

9-تشکلهای سری استعماری:
-هرکدام به گونه ای، در کار انجام دادن مأموریت ها و اهداف مربوز خویش.

10-فرق ضاله:
-درصدد استفاده از فرصت، در ربودن عوام و جوانان کم اطلاع، و (با پشتیبانی بیگانگان) در صدد نفوذ در مراکز قدرت؛
-خدمت به اهداف و مطالع استعمار؛
-کوشش در جهت ویران سازی بنیاد دین و ملیت؛
-تبلیغ بی تعهدی نسبت به مسائل «سیاسی، اجتماعی»، و محکوم کردن هرگونه مبارزه و درگیری.

11-ایادی تبشیری:
-در راه مبارزه با اسلام و اعتقادات اسلامی، به منظور گسترش هر چه بیشتر نفوذ مخرب استعمار مسیحی؛
-ایجاد مراکز «درمانی –تبلیغی» (بیمارستان و ...)
-نشر رایگان کتاب و نشریات تبشیری، با چاپ خوب و وضع مرغوب.

12-عوامل نفوذی:
-مثل همیشه، درکار نفوذ و تخریب، به زیان حضور اسلام و منافع ایران؛
-القاگر روش ها و برنامه هایی خاص، به سود بیگانه، با نهایت هوشیاری و تردستی (مثل همیشه و هماره)

13-روشنفکران:
-(اغلب و بتقریب)، همانگونه که جلال آل احمد و دکتر علی شریعتی آنان را معرفی کرده اند.

14-جوانان:
-طعمه های بی پناه هر مهاجم اعتقادی، هر مسلک وارداتی، و هر جاذبه تبلیغاتی.

15- مردم، متن جامعه:
-پیکره ای پراکنده و ساییده در زیر آوار انواع فشارها وکمبودها؛
-دچار حضور بسیار بسیار نامطلوب ارتش های بیگانه؛
-در معرض هجوم اخلاق و رفتار مشکل آفرین اجنبی؛
-گرفتار عوامل ترویج افکار ضد دینی و ضد ملی؛
-نگران ارزش های در حال زوال؛ و پایگاههای ملی و دینی رو به انحلال؛
- و آزادی نسبی، به جای سازندگی، بستر ویرانگری؛
- و رهایی، در آستانه گونه ای از گرفتاری؛
-و پناهگاههای مطمئن غیر فعال، و پناهگاههای فعال غیر مطمئن؛
-و در یک کلمه: گرگ ها از هر سو رها...و شبانان همه جا و بیشتری درخواب، یا ناتوان از چاره آن همه تباهی و سیاهی.

آنچه ذکر شد، بنابر دیده ها، شنیده ها و خوانده ها تصویری بود از «وجه غالب» نخستین سالهای پس از شهریور 20، و نه «وجه جامع»، زیرا که همواره و هر جا و هر حال، استثناهایی بوده است و هست. و همان اسثتناها بود که مبارزاتی را به میدان آورد، و مبارزاتی دیگر را تربیت کرد... و مردان از جان گذشته و بزرگی، از درون جامعه از جاها و جهت های مختلف به پا خاستند، و جریانهایی متفاوت شکل گرفت؛ و سرانجام بخشهای از آن همه زیان و ضلالت، خود باختگی و حقارت، هجوم زدگی و اهانت، ارزش ستیزی و بی بند و باری، تشتت گرایی و تعهد گریزی جبران گشت؛ و ملت از نور و بتدریج در حرکتهایی سازنده (یکی پس از دیگری)، حضور یافت، و به رها سازی خویش از آن همه تحقیر و سقوط و تقلید و انحطاط اندیشید، و از وابستگی و استعمار زدگی و بیگانه سالاری به ستوه آمد، و به آفریدن حماسه ای بزرگ روی آورد، و جانها را برکف گرفت و ایثارهایی بسر گران را تجسم بخشید، و تاریخ را به تکرار «حماسه های بزرگ» واداشت، و با تلالو سیال و خونفام «فجر» و «شفق» که به گفته ابو العلای معری، بازتاب هماره بیدارگر خون دو شهید بزرگ انسانیت و تاریخ، علی (ع) و حسین (ع) است، بیعت کرد.

Sources

محمدرضا حکیمی- سپیده باوران- صفحه: 176-166

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites