دلایل نبردها و تنازعات تاریخی
English 2825 Views | بینش دیالکتیکی در باب تاریخ اصل نبرد و تنازع را در اجتماع و نقش آن را در تحول و تکامل تاریخ می پذیرد، ولی نه منحصرا به صورت نبرد طبقاتی میان گروه وابسته به ابزار تولیدی و نظام اجتماعی کهن و گروه وابسته به ابزار تولیدی جدیدتر؛ بلکه مدعی است که نبرد میان انسان به عقیده و ایمان رسیده است. نبرد میان جویای آرمان و وارسته از اسارت طبیعت و محیط و غرایز حیوانی با انسان های منحط سر در آخور حیوان صفت همواره وجود داشته است و نقش اصلی را در پیشبرد تاریخ داشته است. روشنفکری به معنی خود آگاهی اجتماعی ریشه فطری دارد نه ریشه طبقاتی و در پرتو ایمان در انسان رشد می کند و پرورش می یابد و استوار می گردد. تفسیر همه نبردهای تاریخ به نبرد میان نو و کهنه به مفهوم طبقاتی در بینش دیالکتیکی، به معنی چشم پوشی و نادیده گرفتن زیباترین و درخشانترین جلوه های حیات انسانی در امتداد زمان است.
در طول تاریخ در کنار نبردهایی که بشر به خاطر حوائج مادی خوراک و پوشاک و مسکن و مسائل جنسی و تفوق طلبی انجام داده که البته فراوان است، یک سلسله نبردهای دیگر هم داشته که باید آنها را در نبرد حق و باطل یا خیر و شر خواند؛ یعنی نبردهائی که در یک سو پایگاه عقیدتی و انگیزه انسانی و ماهیت آرمانی و جهت گیری به سوی خیر و صلاح عموم و هماهنگی یا نظام تکاملی خلقت و پاسخگویی به فطرت در کار بوده و در سوی دیگر انگیزه های حیوانی و شهوانی و جهت گیری فردی و شخصی و موقت و به تعبیر دیگر، نبرد میان انسان مترقی متعالی که در او ارزشهای انسانی رشد یافته با انسان پست منحرف حیوان صفت که ارزشهای انسانیش مرده و چراغ فطرتش خاموش گشته است. قرآن کریم در این باره از نبرد میان "جند الله" و "حزب الله" با "جند الشیطان" و "حزب الشیطان" سخن می گوید. طرفداران این نظریه تلاش ها و کوششهای نظریه ابزاری را که تمام نهضت های مذهبی و اخلاقی و انسانی تاریخ را توجیه طبقاتی می نمایند به شدت محکوم و آن را نوعی قلب و تحریف معنوی تاریخ و اهانت به مقام انسانیت تلقی می نمایند. واقعیات تاریخی گواهی می دهد که حتی بسیاری از نهضت ها که فقط برای تأمین نیازمندی های مادی جامعه بر پا شده است از طرف افرادی رهبری و هدایت و لااقل حمایت شده است که به نوعی وارستگی آراسته بوده اند.
این نظریه بر خلاف نظریه ابزاری که مدعی است همیشه نهضت های پیشبرنده از ناحیه محرومان و مستضعفان، در جهت تأمین نیازهای مادی به موازات تکامل ابزار تولید و از راه دگرگون کردن نظامات و مقررات موجود و جانشین کردن نظاماتی دیگر به جای آنها بوده و مدعی است که وجدان هر انسان ساخته و منعکس کننده موقعیت طبقاتی او است و مدعی است که وجدان طبقه حاکم جبرا در جهت حفظ نظامات موجود است و وجدان طبقه محکوم جبرا در جهت دگرگونی "نظامات" و "سنت ها" و "ایدئولوژی" موجود است از واقعیات تاریخی شاهد می آورد که نه تنها نهضت های پیش برنده در انحصار محرومان و مستضعفان هر دوره بوده، بلکه احیانا افرادی از بطن طبقات مرفه و برخوردار برخاسته و خنجر خویش را در قلب نظام حاکم فرو برده اند؛ آنچنانکه در قیام ابراهیم (ع) و موسی (ع) و رسول اکرم (ص) و امام حسین (ع) مشهود است. همچنین نه همیشه هدف ها منحصرا مادی بوده است؛ آن چنانکه در نهضت مسلمانان اولیه اسلام، گواه راستین آن را در می یابیم که امام علی (ع) با این جمله ماهیت نهضت آنها را مشخص می کند:
«و حملوا بصائرهم علی اسیافهم»؛ «همانا بینش های واقع بینانه خویش را بر شمشیرهای خود حمل می کردند». (نهج البلاغه، خطبه 150). به همین ترتیب، و نه همیشه این نهضت ها به موازات تکامل ابزار تولید بوده است، مانند قیام های آزادی خواهانه شرق و غرب در دو قرن گذشته که برای برقراری دموکراسی صورت گرفته است که نمونه اش نهضت مشروطیت ایران است. آیا در ایران ابزار تولید تکامل یافت و بحران ایجاد کرد و منتهی به نهضت مشروطیت شد؟! همیشه نیز نابسامانیهای جامعه مولود نارسائی ایدئولوژی و مقررات موجود نبوده تا نیاز به نابود کردن و جانشین ساختن مقررات دیگر پیدا شود، بلکه گاهی مولود عدم اجرای مقررات مورد قبول بوده است، و هدف نهضت اجرا و حاکمیت عملی همان مقررات و نظامات بوده است. قیامهای شعوبیه و قیامهای علویین در دوره خلفا نمونه اینگونه نهضت ها است. در ضمن باید به این نکته نیز توجه داشت که وجدان انسان این اندازه فاقد اصالت نیست که همواره شاهین تراز وی وجدان و قضاوتش و عقربه تمایلات درونیش در جهت منافع و حوائج مادیش متمایل باشد.
نبردها از دیدگاه بینش انسانی تاریخ
نبردهای تاریخ دارای شکل ها و ماهیت های مختلف، و معلول علل متفاوتی بوده است، ولی نبردهای پیش برنده که تاریخ و انسانیت را به جلو برده و تکامل بخشیده است نبرد میان انسان متعالی مسلکی وارسته از خودخواهی و منفعت پرستی و وابسته به عقیده و ایمان و ایدئولوژی با انسان بی مسلک خودخواه منحط حیوان صفت و فاقد حیات عقلانی و آرمانی بوده است.
نبردهای پیشبرنده و تکامل بخش ماهیت طبقاتی نداشته و به صورت صفت آرائی میان نو و کهنه به مفهومی که در نظریه ابزاری بیان شد نبوده است. در طول تاریخ گذشته و آینده نبردهای انسان تدریجا بیشتر جنبه ایدئولوژیک پیدا کرده و می کند و انسان تدریجا از لحاظ ارزشهای انسانی به مراحل کمال خود یعنی به مرحله انسان ایده آل و جامعه ایده آل نزدیک تر می شود تا آن جا که در نهایت امر، حکومت و عدالت، یعنی حکومت کامل ارزشهای انسانی که در تعبیرات اسلامی از آن به "حکومت مهدی" تعبیر شده است مستقر خواهد شد و از حکومت نیروهای باطل و حیوان مابانه و خودخواهانه و خودگرایانه اثری نخواهد بود.
Sources
مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی- ص 41 - 38
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites