صبر و ظفر
English 3546 Views | امیرالمؤمنین علی (ع) در مورد صبر می فرماید: «آدم صبور و پرحوصله پیروزی را از دست نخواهد داد هر چند مدت درازی برای رسیدن به آن طول بکشد». ظفر و موفقیت، آن محبوب و معشوق عمومی است که همه افراد بشر در هر رشته و هر مقام که هستند وسیله و راه آن را جستجو می کنند. بدیهی است که هر کسی محبوب و مطلوبی دارد و آرزوی رسیدن به آن محبوب همواره دل او را زنده می دارد و دائما در اندیشه است که چه وسیله ای او را یاری خواهد کرد که موفق شود و به محبوب و مطلوب خود برسد. افراد و اشخاص در تشخیص این وسیله یکسان نیستند. کسانی که هیچ گونه واقع بینی در آنها نیست و با وهم و خیال قضایا را بخواهند حل کنند خیال می کنند یگانه چیزی که باید به کمک و یاری آدمی بیاید و به او ظفر و موفقیت بدهد بخت و تصادف است.
گمان می کنند هر کسی با یک بخت و شانس مخصوص به دنیا آمده است، اگر خوشبخت به دنیا آمده باشد هیچ چیز نمی تواند او را بدبخت کند، او برود راحت بخوابد که بخت و اقبالش بیدار است و اما اگر بدبخت و بدشانس به دنیا آمده باشد هیچ چیز قادر نخواهد بود او را خوشبخت سازد، نه علم و نه ایمان و نه عمل و نه اخلاق و ملکات فاضله، به هر راه راست و صراط مستقیم که قدم بگذارد آن بخت بد و سیاه مانند سایه همراه اوست، نمی گذارد به نتیجه برسد:
بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد *** یا سقف فرود آید و یا قبله کج آید
به گمان این اشخاص هیچ قدرتی در جهان قادر نیست که خوشبخت را بدبخت و بدبخت را خوشبخت نماید زیرا:
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه *** به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
این یک طرز تفکر در میان بسیاری از مردم است که متأسفانه شیوع دارد. بدیهی است که اگر بشر اندکی واقع بین باشد و روابط علی و معلولی حوادث و قضایای عالم را درک کند، اگر اندکی در مسائل جهان علمی فکر کند، اگر کمی عقل و اندیشه خود را به کمک بخواهد، می فهمد که مساله شانس و بخت، یک خیال و یک واهمه شیطانی بیش نیست. نه عقل مساله شانس و بخت را به رسمیت می شناسد و نه دین. خداوند احدی را خوشبخت بالذات و بدبخت بالذات نیافریده، گلیم بخت هیچ کس نه آنچنان سفید بافته شده است که قابل سیاه شدن نباشد و نه آنچنان سیاه بافته شده است که قابل سفید شدن نباشد، گلیم بخت هر کس همان صفحه روح و آئینه قلب خود اوست، این صفحه، هم قابل سفید شدن و صیقل یافتن است و هم قابل سیاه شدن و تکدر یافتن. علم و معرفت، ایمان و تقوا، مداومت بر عمل صالح، این صفحه را سفید و صیقلی و نورانی می کند، جهل و خرافات و تعصبات و فسق و فجور، آن را سیاه و تاریک می سازد.
قرآن مجید در سوره دهر می فرماید: «ما بشر را آفریدیم از نطفه ای که آن نطفه ترکیبی است از استعدادات مختلف». همه گونه استعداد در آدمی هست. همه گونه راهی به روی او در این جهان باز است. او آزاد و مختار آفریده شده است و این خود اوست که باید راه راست را تشخیص بدهد و درست عمل کند و سقوط نکند. برخی دیگر از مردم که در جستجوی وسیله ظفر و موفقیت هستند این قدر می فهمند که به یک عامل موهوم و غیر واقعی تکیه نکنند. تکیه خود را روی عوامل موجود می اندازند ولی در میان عوامل موجود، خود را فراموش می کنند و فقط دیگران را به حساب می آورند، چشم طمع به دیگران دارند، می خواهند پارتی و توصیه همواره کارشان را روبراه کند.
داستان این اشخاص داستان همان فردی است که ماری بر سکویی خفته دید و گفت دریغ از مردی و سنگی، چیزی را که به حساب نمی آورند همان شخصیت خودشان است، فکر نمی کنند که در همان جامعه ای که آنها در آن زندگی می کنند و معتقدند که جامعه فاسدی است، کمال و لیاقت بی اثر است و تنها توصیه و پارتی است که اشخاص را بالا و پایین می برد.
در همان جامعه بالاخره مردم دو دسته اند: یک دسته آنها که با توصیه بالا می برند و یک دسته آنها که با توصیه بالا می روند. پس بالاخره در همان جامعه نیز یک عده ولو عده قلیل وجود دارند که مستقل و متکی به خود می باشند و دیگران متکی به آنها می باشند، پس اگر صحیح است که در آن جامعه تا این حد پارتی و توصیه حکمفرماست چرا انسان سعی نکند از آن اقلیت مستقل و متکی به خود باشد نه از آن اکثریت طفیلی و متکی به غیر.
راه صحیح این است که انسان شخصیت خود و استعدادهای مکتوم خود را فراموش نکند، بداند که درست است که عالم، عالم اسباب است اما در این عالم اسباب از همه اسباب بهتر همان اسبابی است که همراه وجود خود ماست، خداوند هر موجودی را که آفریده او را مجهز ساخته به استعدادات و تجهیزاتی که جزء شخصیت خود اوست. اختصاص به انسان ندارد، همه موجودات در داخل وجود خود مجهزند به تجهیزاتی که همانا وسیله سعادت آنها می باشند.
یکی از اموری که در توفیق یافتن انسان دخالت زیادی دارد و شرط موفقیت در کارها بالاخص در کارهای بزرگ است، حوصله و صبر زیاد است. کم حوصلگی و کم صبری مانع است که انسان در یک کار مفید که متناسب با استعداد اوست مداومت کند، همه کارها را ناقص می گذارد و دائما از این شاخ به آن شاخ می پرد و از این کار به آن کار رو می آورد و در نتیجه هیچ کاری را به طور کامل انجام نمی دهد.
بسیاری افراد دیده شده اند که استعداد یک کار علمی یا فنی و صنعتی یا ادبی و ذوقی را تا حد نبوغ دارند ولی در اثر از این شاخ به آن شاخ پریدن و از این کار به آن کار رو آوردن هیچ کار را به طور کامل انجام نمی دهند و حال آنکه دیگری که نیمی از نبوغ و استعداد او را ندارد، مثلا در دوره مدرسه همیشه از او عقب بوده، در اثر مداومت و صبر و حوصله زیاد ترقی و پیشرفتی می کند که موجب اعجاب همگان واقع می گردد. هر وقت دیده یا شنیده شود که شخصی کار مهمی انجام داد، مثلا کشفی و اختراعی کرده، کار فوق العاده ای انجام داده، اول چیزی که در مغزها معمولا خطور می کند این است که چه نابغه ای بوده! چه استعداد فوق العاده ای داشته! چه مغز عجیبی داشته! همه موفقیتها را به حساب نبوغ و مغز بزرگ و فکر بلند و هوش تیز می گذارند، خیال می کنند نبوغش به قدری زیاد بوده که فقط چند ساعت یا چند روز به خود زحمت داده و چنین توفیقی حاصل کرده است.
هیچکس متوجه یک مطلب دیگر که آن هم به نوبه خود یک رکن اساسی است نمی شود و آن حوصله زیاد است، فکر نمی کند که سی سال این مرد مثلا خاکها را در بیابانها زیر و رو کرده و انواع مشقتها را متحمل شده تا فلان کشف تاریخی را کرده و فلان اثر را به دست آورده و تحقیق کرده است. نمی توان به طور حتم ادعا کرد که مخترعین و مکتشفین هر عصری بااستعدادترین افراد آن عصر بوده اند، زیرا ممکن است افراد مستعدتری بوده اند ولی فاقد یک شرط دیگر بوده اند و آن حوصله و صبر زیاد است. صبر و حوصله است که دوست قدیمی ظفر و موفقیت است، در اثر صبر و حوصله است که نوبت ظفر می رسد.
اگر صبر و استقامت و حوصله باشد بی استعدادترین افراد هم ولو در یک زمان طولانی به هدف خواهند رسید، همان طوری که مولی امام علی (ع) فرمود: آدم با حوصله ظفر را به چنگ خواهد آورد ولو بعد از یک زمان طولانی.
Sources
مرتضی مطهری- حکمتها و اندرزها- صفحه 211-213
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites