افراط در مسائل اجتماعی اسلام
English 4164 Views |یك عده میگویند اصلا این حرف كه «الصلوة عمود الدین؛ نماز پایه و عمود خیمه دین است» با تعلیمات اسلامی جور نمیآید، اسلام دینی است كه بیش از هر چیزی به مسائل اجتماعی اهمیت میدهد، اسلام دین: «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان؛ همانا خداوند به عدل و احسان امر می کند» (نحل/ 90) است، اسلام دین: «لقد ارسنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط؛ به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و میزان نازل نمودیم تا مردم به عدل و انصاف برخیزند» (حدید/ 25) است، اسلام دین امر به معروف و نهی از منكر است: «كنتم خیر امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شده اید که به کار پسندیده فرمان می دهید و از کار زشت باز می دارید» (آل عمران/ 110)، اسلام دین فعالیت و عمل و كار است، اسلام دین بزرگی است.
دینی كه اینهمه به این مسائل اهمیت میدهد، چطور میشود برای عبادت اینهمه اهمیت قائل بشود، نه پس اساسا مسئله عبادت در دنیای اسلام اهمیت زیادی ندارد، برو دنبال تعلیمات اخلاقی اسلام، برو دنبال تعلیمات اجتماعی اسلام، مسئله عبادت مال بیكارهاست، آنهائی كه كار مهمتری ندارند باید نماز بخوانند و عبادت كنند اما آدمی كه كار مهمتری دارد كه دیگر لزومی ندارد عبادت كند! این هم فكر غلطی است و بسیار بسیار خطرناك. اسلام را همانطوریكه هست باید شناخت.
این را كه من عرض میكنم به خاطر اینست كه بصورت یك بیماری در اجتماع خودمان احساس میكنم. با كمال تأسف الان در اجتماع ما آنهائی كه شور اسلامی دارند اكثرشان (البته همه را عرض نمیكنم) دو دسته هستند، یك دسته ربیع بن خثیمی فكر میكنند، مثل خواجه ربیع فكر میكنند، اسلام برای اینها عبارت است از ذكر و دعا و نافله خواندن و زیارت رفتن و زیارت عاشورا خواندن.
اسلام برای اینها یعنی كتاب مفاتیح و كتاب زادالمعاد، همه اسلام برای اینها در كتاب مفاتیح خلاصه شده است و غیر از این چیزی اساسا وجود ندارد. درست مثل ربیع بن خثیم فكر میكنند، اصلا كاری به دنیا ندارند، كاری به زندگی ندارند، كاری به مقررات اجتماعی اسلام ندارند، كاری به اصول و اركان اسلام ندارند، كاری به تربیت اسلام ندارند، به هیچ چیز اساسا كاری ندارند.
عكس العمل كند روی اینها نیست كه یك طبقه دیگری پیدا شده از تندروها كه واقعا به مسائل اجتماعی اسلام اهمیت میدهند و حساسیت هم نشان میدهند.
این جور اشخاص از این نظر خیلی هم باارزش هستند، ولی از همینها را من گاهی دیده ام كه مثلا مستطیع شده است اما به حج نمیرود. این آدمی كه واقعا مسلمان است، واقعا به اسلام علاقمند است و دلش برای اسلام میطپد، وقتی مستطیع میشود به مكه نمیرود، اصلا برایش خیلی مهم نیست. به نماز اهمیت نمیدهد. به اینكه در مسائل باید تقلید كرد اهمیت نمیدهد با اینكه تقلید یك امر معقولی است. معنای تقلید چیست؟
میگویند آقا تو یا باید مسائلی مانند نماز و روزه را مستقیما خودت استنباط بكنی، یعنی اینقدر متخصص باشی كه خودت از روی تخصص استنباط بكنی یا عمل به احتیاط بكنی كه كارت خیلی دشوار است و یا یك متخصص عادل عالم جامع الشرایط را در نظر بگیر و مثل اینكه به یك طبیب متخصص مراجعه میكنی، مطابق نظر او رفتار كن.
نمیشود كه انسان تقلید نكند، یعنی اگر تقلید نكند، خودش را بیشتر به زحمت انداخته است. یا بعضیها به روزه شان اهمیت نمیدهند، اگر رفتند مسافرت و روزه شان قضا شد قضایش را انجام نمیدهند اینها هم خودشان را مسلمان كامل میدانند، آن دسته اول هم خودشان را مسلمان كامل میدانند، در صورتی كه نه اینها مسلمان كاملند و نه آنها.
اسلام دینی است كه «نومن ببعض و نكفر ببعض؛ ما به برخی ایمان داریم و به برخی نداریم» (نساء/ 150) برنمیدارد، نمیشود انسان عبادت اسلام را بگیرد ولی اخلاق و مسائل اجتماعیش را نگیرد، امر بمعروف و نهی از منكرش را نگیرد و نمیشود انسان امر به معروف و نهی از منكر اسلام را بگیرد و عبادتش را رها كند.
قرآن هر جا كه میگوید «اقیموا الصلوة» پشت سرش میگوید «آتوا الزكاة». اگر میگوید «اقام الصلوة» پشت سرش میگوید «آتی الزكاة». اگر میگوید «یقیمون الصلوة» پشت سرش میگوید «یؤتون الزكاة». «یقیمون الصلوة» مربوط به رابطه میان بنده و خداست، «یؤتون الزكاة» مربوط به رابطه میان بنده و دیگر بندگان خداست. یك نفر مسلمان هم باید یك رابطه دائم و ثابت میان او و خدای خودش برقرار باشد و هم باید یك رابطه ثابت و دائم میان او و جامعه خودش برقرار باشد.
بدون عبادت، بدون ذكر خدا، بدون یاد خدا، بدون مناجات با حق، بدون حضور قلب، بدون نماز، بدون روزه نمیشود یك جامعه اسلامی ساخت و حتی خود انسان سالم نمیماند. و همچنین بدون یك اجتماع صالح و بدون یك محیط سالم، بدون امر بمعروف و نهی از منكر، بدون رسیدگی و تعاكف و تراحم میان افراد مسلمان نمیشود عابد خوبی بود.
Sources
مرتضی مطهری- آزادي معنوي- صفحه 126-124
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites