ابواسحاق کازرونی
English 6893 Views |ابواسحاق ابراهیم کازرونی معروف به شیخ مرشد، صوفی عارف، شاعر، محدث و موسس سلسله کازرونیه یا (اسحاقیه) پدرش شهریار بن فرخ زادان بود. ابواسحاق ابراهیم در سال 352 هـ ق، در (نورد) کازرون به دنیا آمد. اجدادش همه زرتشتی بودند ولی پدر و مادرش قبل از تولد او، مسلمان شده بودند. خانواده اش بسیار تنگدست و فقیر بود و از او می خواستند که برای تامین معاش، مشغول کار شود. از آنجا که ابواسحاق به فراگیری قرآن، بسیار علاقمند بود، صبح زود قبل از شروع کار، به تعلیم قرآن و علوم می رفت و مقدماتی را یاد گرفت. ابراهیم در طول تحصیل، مصاحبت با بعضی از مشایخ فارس پیدا کرد تا اینکه به طریقت یکی از سه شیخ مشهور آن زمان یعنی (ابن خفیف) که به او شیخ کبیر می گفتند، متمایل شد.
بعد از فوت ابن خفیف استاد، از شاگرد او "حسین اکار" در شیراز خرقه گرفت. او قبل از اینکه به شیراز برود، در کازرون معتبر و مشهور شده بود و ظاهرا سفر به شیراز، به خواهش مریدان و مشتاقانش بود. شهرت و اعتبار او در میان مردم، موجب ترس و نگرانی بزرگان زرتشتی کازرون شد. زیرا در آن زمان که عصر فرمانروایان آل بویه در فارس بود، عموم مردم زرتشتی و حتی حاکم کازرون، شخصی به نام (خورشید) از زرتشتیان بود. دشمنی آنان، خصوصا روحانیون و صاحب منصبانشان با ابواسحاق، بی جهت نبود، چون تلاش او در تبلیغ و ترویج در راه اسلام و حتی جهاد با کفار، زیاد بود. گویند که 24000 نفر به دست او مسلمان شده و به همین سبب به "شیخ غازی"ملقب شده بود. اگر چه این رقم، اغراق آمیز به نظر می آید ولی حاکی از محبوبیت اوست. ابراهیم در سال 388 هـ ق، همراه "ابوبکر عبادانی" به سفر حج رفت و در طول سفر به خدمت دانشمندان بصره، مکه و مدینه از جمله "ابوالحسن علی بن عبدالله جهضم همدانی" استماع حدیث کرد و در برگشت از مکه، همراه شیخ خود، حسین اکار بود.
حالات ابواسحاق ابراهیم و اعتقادات مردم نسبت به او
او در طول زندگیش هرگز ازدواج نکرد و از صحبت با زنان بسیار پرهیز می کرد. هم در زمان حیات و هم بعد از مرگش، مریدان و سرسپردگان زیادی داشت که در بین آنها، وزیران و مسئولان مملکتی بودند مانند امیرابوالفضل ابن بویه دیلمی و ابوالحسین بن سالیه که به شیخ الشیوخ معروف و از بزرگان صوفیه بود و فخرالملک وزیر که برای ملاقات او به کازرون رفت. نقلی هم در دیدار او با (ابوسعید ابوالخیر) و مکاتبه آنها با یکدیگر است. "محمدشاه اینجو" نام فرزندش را به تبرک نام او، ابواسحاق گذاشت. خواجوی کرمانی، مثنوی روضه الانوار را در مرقد او سرود. سلجوقی شاه، از ترس لشگر مغول به قبر او پناه برد و از او یاری خواست. به گفته (ابن بطوطه) کسانی که به دریای چین مسافرت می کردند، برای اینکه از دزدان دریایی و بلاهای دیگر در امان باشند، به نام او نذر می کردند و زمانی که کشتی به سلامت می رسید، نذر خود را به خانقاه او می دادند. معمولا هر کشتی که از هند یا چین می آمد، هزاران دینار از نذورات می آورد.
آثار
آثارش بسیار کم است:
1- روایتی در باب اعتقادات
2- متن وصیت گونه ای خطاب به "ابوالفتح عبدالسلام بن احمد"
3- اشعاری به لهجه کازرونی
طریقه اسحاقیه یا سلسله کازرونیه
او مرام و طریقت خود را در بین مردم بنا نهاد و اعتقاداتش، مشتاقان زیادی پیدا کرد. از یک طرف تا هند و بلاد چین، و از سوی دیگر تا آناتولی و بغداد گسترش پیدا کرد. در آناتولی معروف به "اسحاقیه" و خانقاه کازرونیه آنجا به "ابواسحاق خانه" مشهور شد. ابواسحاق 64 خانقاه بنا کرد و مقصودش از ایجاد آنها، این بود که مرکز و محلی برای دستگیری از مستمندان و برآوردن حاجات آنها باشد و عقیده داشت که باید از توانگران گرفت و به مستمندان داد. او می گوید که این مرام و مسلک شیخ کبیر "ابن خفیف" بود که "بستدی و بدادی"! و من هم از خدای خود همین را خواستم و خدا دعای مرا مستجاب کرد و توانستم راه او را ادامه دهم. این خانقاه ها بعدا گسترش پیدا کرد و اضافه بر آن، بنایی بنام تحت السراج، برای ملاقات با صوفیانی که از نقاط مختلف می امدند، احداث کرد.
وفات کازرونی
مدت 4 ماه به بیماری سختی مبتلا شد و بعد در همان شهر "نورد کازرون" در سال 426 هـ ق در سن 74 سالگی در گذشت. بنا بر وصیت او، فهرستی از نام افرادی که به دست او مسلمان شده و کسانی که در نزد او توبه کرده بودند و کسانی که به دیدارش آمده و از او طلب دعای خیر کرده بودند، با خود او به خاک سپرده شد.
Sources
دایرة المعارف بزرگ اسلامی- جلد 5
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites