نقد و بررسی غربیان از سیر و ختم فلسفه اسلامی
English 2742 Views |تمامی مورخین فلسفه غرب در اروپا تصدیق می نمایند که فلسفه اسلامی با ابن رشد خاتمه یافت، گرچه برای ابن خلدون هم از لحاظ این که مؤسس علم جامعه شناسی است، ارزش قائل اند؛ آنها نه تنها سیر حکمت را در ایران، بین خواجه نصیر و دوره صفویه نادیده می گیرند، بلکه به تألیفات میرداماد و ملاصدرا و امثال آنان نیز توجهی ندارند. چرا افکار فلسفی اسلامی، حیات جدید خود را فقط در ایران یافته و در هیچ جای دیگر در عالم اسلام، فلسفه رونقی ندارد؟ و چرا فلسفه به عنوان یک قسمت لاینفک زندگی معنوی در ایران نمود می یابد؟ باید نشان داد که چگونه مطالب اساسی تشیع، به فلسفه اشخاصی مانند میرداماد و ملاصدرا قدرت بخشید؟ و در عین حال این فلسفه چه ثمره ای برای تشیع در برداشت؟ البته مسأله جمع اسامی کتب نیست، بلکه نشان دادن ترکیب فکر است.
پاسخ علامه طباطبایی:
نباید تردید داشت در این که بی خبر ماندن سازمان فرهنگی اروپا از نتایج تحولات فلسفه اسلامی و حیات جدید و نشو و نمای حیرت آور تقریبا هفت قرنی آن، به دست امثال خواجه نصیر، شیخ اشراق، میرداماد و صدرالمتألهین، یک اشتباه اسف آور و خسارت علمی است. البته عامل ظاهری آن، این بوده که از نخستین روزی که اروپایی ها به منظور سر و صورت دادن سازمان فرهنگی خود، به نقل و ترجمه کتب اسلامی پرداختند، به واسطه نزدیکی و اتصالی که با اندلس داشتند، به مکاتب علمی اندلس روی آورده و کتب فلسفی یونانی را که به عربی ترجمه شده بود و همچنین کتب فلاسفه اسلامی را که در آنجا دایر بود، و از جمله کتب "ابن رشد" را که در آن منطقه، شهرت فلسفی به سزایی کسب کرده بود، ترجمه نمودند، حتی فلسفه شیخ اشراق با وجود تقدم عهد، چون در آن سامان شهرت نداشت، در پس پرده غفلت پنهان ماند.
پس از آن عهد نیز تماس هایی که اروپایی ها با مسلمین گرفته اند، عموما با عالم تسنن بوده و نمی توان انکار کرد که پس از عهد ابن رشد، دیگر فلسفه در عالم تسنن رشد قابل توجهی نداشت و کم و بیش بحث های فلسفی که به میان می آمد، به منظور رد و ابطال بوده است، نه به عنوان بحث علمی و فکری. پس از آن، دیگر اسم فلسفه اسلامی پیش اروپایی ها در فهرست اموات و لیست درگذشتگان ثبت شده، هرگز احتمال حیات جدیدی برایش داده نمی شد، حتی در این اواخر نیز که گاهی پای مستشرقین به ایران رسیده و به پاره ای از تحقیقات می پرداختند، هرگز نام فلسفه به خاطرشان خطور نمی کرد، حتی بعضی از مستشرقین نامی، کتابی مانند اسفار صدرالمتألهین را سفرنامه ملاصدرا! تصور کرده، و سبب شهرتش را فصاحت لفظ و قدرت نویسندگی مؤلفش دانسته ند که باید گفت: ببین تفاوت ره از کجا است تا به کجا. به هر حال، گواه زنده ما بر تحول و پیشرفت شگرف و نبوغ فلسفه اسلامی بعد از ابن رشد، موجودی ذخایر علمی است که بعدا به وجود آمده و اینک در دست است و تا اندازه ای در گفتار سابق خود به توضیح آن پرداخته و نشان دادیم و در صورت نیاز به توضیح بیشتر از آنچه گفته شد، می توان به بحثی مشروح تر پرداخت.
اولا: یک سلسله مسائلی را که در مکاتب فلسفی پیش از اسلام عنوانی دارد، اخذ کرده و اندازه گرفت، و پس از آن سیری که در اسلام تا زمان ابن رشد کرده و پس از آن تحول و تکاملی که از قرن هفتم هجری تاکنون نصیبش گردیده، دقیقا بررسی نموده و مدعای خود را روشن کنیم.
ثانیا: مسایل زیادی از فلسفه امروزی اسلام را که هرگز نام و نشانی در مکاتب فلسفی قبل از اسلام، همچنین بعد از اسلام، تا زمان ابن رشد، به استثنای آنچه در کلام ائمه اهل بیت یافت می شود نداشته، و تنها فلسفه اسلامی بعد از ابن رشد است که افتخار حل آنها را پیدا کرده است، معرفی کرده و مدعای خود را آفتابی سازیم. همچنین در گفتار سابق تا اندازه ای توضیح دادیم که رابطه میان فلسفه اسلامی و مذهب تشیع چه بوده است؟ و چرا افکار فلسفی، حیات جدید خود را فقط در ایران یافته است. ما روشن کردیم که کمیت قابل توجهی از بیانات ائمه اهل بیت در جوامع حدیث شیعه موجود است که با طرز تفکر و روش عقلی آزاد، به هر گوشه و کنار جهان هستی سر زده و از مبدأ آفرینش جهان و آغاز و انجام و کلیات عالم وجود با دقیق ترین وجهی بحث می کند. روش واقع بینی اسلامی طبعا یک عده از افکار واقع بین و کنجکاو را وادار خواهد کرد که در صدد حل این مطالب برآمده و راه منظمی برای کشف رموز و اسرار هستی باز کنند. تنها شیعه است که این ذخایر گرانبها را دارد و شیعه ایران است که تا اندازه ای از فشار و تهدید اکثریت اهل تسنن و تا حدی از چهار میخ بن بست های افکار کلامی مخالف فلسفه، دور است. این است که محیط این کشور تا اندازه ای با رشد فلسفه اسلامی بهتر از سایر کشورهای اسلامی وفق می دهد، و اگر هم گاهی مخالفت هایی از سایر طبقات دینی متنفذ به وجود آمده، یا اساسا تند نبوده، یا اگر تند هم بوده، مدت معتنابهی نپاییده است که آخرین رمق حیات را از دست روش فلسفی برباید.
Sources
سید محمدحسین طباطبایی- شیعه- صفحه 68-65
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites