تقوا در قرآن کریم
English 11831 Views | کلمه تقوی از کلمات شایع و رایج دینی است، در قرآن کریم به صورت اسمی و یا به صورت فعلی زیاد آمده است. تقریبا به همان اندازه که از ایمان و عمل نام برده شده و یا نماز و زکات آمده، و بیش از آن مقدار که مثلا نام روزه ذکر شده، از تقوا اسم برده شده است. در میان عامه مردم هم این کلمه زیاد استعمال می شود. این کلمه از ماده وقی است که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. معنای اتقاء احتفاظ است. به هر حال کلمه تقوا در اصطلاح قرآن و اسلام اصطلاح خاصی است.
در عرف عوام و دهاتیها تقوا و طهارت را برابر می دانند (رعایت پاکی و نجسی) ولی در اصطلاح قرآن، تقوا یک حالت روحی و ملکه اخلاقی است که هرگاه این ملکه در انسان پیدا شد، قدرتی پیدا می کند که می تواند از گناه پرهیز کند اگر چه گناه بر او عرضه شود. تقوا اولیاء حق را نگهداری می کند و مصونیت می دهد. ملکه و فضیلت تقوا در روح انسان اثر می گذارد و او را از ارتکاب لغزشها و گناهها باز می دارد. خداوند در سوره انفال آیه 29 می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم و الله ذو الفضل العظیم؛ ای مومنان! اگر از خداوند پروا کنید، برای شما نیروی تشخیص حق از باطل قرار می دهد و بدی هایتان را می پوشاند و شما را می آمرزد و خداوند صاحب بخشش بزرگ است». همان طور که گفتیم تقوا از ماده وقی به معنی خودنگهداری است، این که انسان در یک حالی باشد که بتواند خود را نگهداری کند. تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد است، برای خدا.
تقوا به قدر قدرت
خداوند در قرآن می فرماید: «فاتقو الله ما استطعتم؛ پس تقوای الهی داشته باشید تا آن حدی که قدرت دارید» (تغابن/ 16). تقوای واقعی همان است که انسان را نجات می دهد، انسان را آزاد و رها می کند. انسان در زیر امتحانها (چه امتحان به نعمتها و چه امتحان به نقمتها) باید تقوا داشته باشد که این تقواست که او را نجات می دهد و آزاد و رها می کند و گفتیم که انسان باید با همه اینها درگیری پیدا کند منتها باید خود را آزاد کند. لهذا بعد می فرماید: «فاتقوا الله». حال که ثروتها و فرزندان، نعمتها و فتنه ها و امتحانهایی است که باید شما با آنها درگیری پیدا کنید پس تقوا پیشه کنید. «ما استطعتم» یعنی به هر اندازه که قدرت دارید تقوا پیشه کنید.
رابطه تقوا و ایمان
خداوند در قرآن می فرماید: «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا پروا دارید» (حدید/ 28). اول امر به تقواست. در تعبیر قرآن تقوا در مقابل احسان است: «ان الله مع الذین اتقوا و الذین هم محسنون؛ بی تردید خدا با کسانی است که پارسایی کرده اند و کسانی که نیکوکارند» (نحل/ 128). تقوا جنبه منفی قضیه است، یعنی پاکی و طهارت. اینکه اول امر به تقوا می شود، چون اول تخلیه است، اول طهارت و پاکی است. ای اهل ایمان پاک بشوید. یعنی این که طاعت و عمل مثبت بر ایمان و بر نورانیت می فزاید، شرط اولش پاکی و تقواست. اگر انسان تقوا را کنار بگذارد یعنی در عین اینکه اهل طاعت است و عمل مثبت خوب انجام می دهد ولی در مورد عملهای منفی هم اهل خودداری نیست، مثلش مثل بیماری است که دستورهای مثبت طبیب را خوب به کار می بندد ولی پرهیزهایی را که او دستور می دهد به کار نمی بندد. اگر گفته فلان غذا و فلان دوا را بخور اما انگور و خربزه نخور، آن دواها و غذاها را می خورد ولی خربزه را هم به جای خودش حسابی می خورد. این، نتیجه نمی بخشد یا اگر نتیجه ببخشد، این نتجیه ها یکدیگر را خنثی می کنند، یعنی این روی آن اثر منفی می گذارد و آن روی این، بالاخره آن نتیجه نهایی گرفته نمی شود. این است که «قد افلح من زکیها؛ رستگار شد کسی که نفس را پاک و پاکیزه نگه داشت» (شمس/ 9). به همین جهت قبل از آنکه امر به ایمان طاعتی بکند، بعد از ایمان قلبی، اول دستور تقوا و طهارت و پاکی را می دهد، بعد امر می فرماید به ایمان طاعتی، یعنی طاعت رسول را به کار ببرید.
مراتب و درجات تقوا
این مطلب که تقوا درجات و مراتب دارد از قرآن مجید به خوبی استفاده می شود. می فرماید: «لیس علی الذین آمنوا و عملو الصالحات جناح فی ما طعموا اذا ما اتقوا و آمنوا و عملوا الصالحات ثم اتقوا و آمنوا ثم اتقوا و احسنوا و الله یحب المحسنین؛ بر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، درباره ی آنچه (بیش از حکم تحریم) خورده اند گناهی نیست، به شرط آن که پرهیزکار و مومن گردند و کارهای شایسته کنند، سپس (از محرمات) پرهیز نمایند و (به تحریم آن) مومن باشند، سپس (با جدیت) پرهیزکاری و نیکوکاری پیشه کنند که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد» (مائده / 93).
این آیه کریمه متضمن دو نکته عالی از معارف قرآنی است. یکی درجات و مراتب ایمان و تقوا و دیگر، فلسفه حیات و حقوق انسان. می خواهد بفرماید: نعمتها برای انسان است و انسان برای ایمان و تقوا و عمل. انسان آنگاه مجاز است از نعمتهای الهی بهره مند گردد و آنگاه این نعمتها به مورد مصرف خواهد شد که خود انسان در مسیر تکاملی خودش که خلقت او را در آن مسیر قرار داده حرکت کند، یعنی مسیر ایمان و تقوا و عمل شایسته. علمای اسلامی با الهام از این آیه و سایر تصریحات و اشارات متون اسلامی، مراتب تقوا را به تقوای عام، تقوای خاص، تقوای خاص الخاص اصطلاح کرده اند. تقوای مجاهدین تقوای پاکباختگی است، شهیدان تمام مایملک خود را در طبق اخلاص گذاشته و به حق تسلیم کرده اند، آنان این جامه از جامه های تقوا را بر تن کرده اند.
پس سخن از تقوا و ایمانی است و از تقوا و ایمان بعد از تقوا و ایمانی و باز از تقوای بعد از تقوا و ایمانی و از احسانی. اینها همه مراتب و درجات را می فهماند.
اثرات تقوا
قرآن می گوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد. یکی اینکه گشایش در کار به وجود می آید در اثر تاثیر معنوی آن. واقعا اگر کسی پاک و باتقوا زندگی کند، یک سلسله گره ها برایش پیش نمی آید، و اگر پیش بیاید حل می شود. خاصیت دوم تقوا این است که بر روشن بینی می افزاید. اگر انسان متقی باشد، روشن بین تر است زیرا تقوا صفای روح می آورد، تقوا آن تیرگیهایی را که باعث می شود انسان از روشن بینی هایی که مخصوص خود اوست استفاده نکند از بین می برد. شما اگر نسبت به موضوعی تعصب بورزید نمی توانید آن را آن طوری که هست بگیرید. تقوا گرد و غبار تعصب را پاک می کند، کینه توزی را فرو می نشاند، در نتیجه عقل، آزاد فکر می کند.
در قرآن سه اثر برای تقوا بیان شده، یکی اثر روحی است که در دنیا پیدا می شود، و دو تا در آخرت ظهور پیدا می کند. در دنیا همانطور که در آیه هم ذکر شده به انسان روشن بینی می دهد، چون انسان را روشن می کند. ولی نکته بسیار جالب اثر تقوا در آخرت این است که گناهان گذشته را پاک می کند، کفاره عمل گذشته است، یعنی گناهان گذشته را محو می کند «و یکفر عنکم سیئاتکم». مقصود این است که اثر گناهان گذشته را جبران می کند. چون تقوای واقعی همراه با توبه است. کسی که یک آلودگیهایی در گذشته داشته، هنگامی باتقوا خواهد بود که از آن آلودگیها توبه کند. پس اثر آن گناهان گذشته پاک می شود، مجازات اخروی هم از انسان سلب می شود. یعنی خدا دیگر بنده باتقوایش را به خاطر گناهان گذشته اش مجازات نمی کند. «و الله ذو الفضل العظیم؛ خدا صاحب فضل و بزرگ است». قرآن کریم در این آیات می خواهد ما را توجه بدهد که اگر ایمان ما ایمان واقعی باشد و اگر عمل ما عمل اسلامی باشد و اگر جامعه ما جامعه مسلمان باشد، مشمول انواعی از عنایتهای الهی خواهیم بود و موفقیتها خواهیم داشت.
بنابراین یکی از تأثیرات تقوا تأثیر در روشن بینی و بصیرت دل انسان است که در آیه کریمه قرآن می فرماید: «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا» اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما قوه تشخیص قرار می دهد این اثر یعنی روشن بینی و بصیرت، از آثار مهم تقوا است و می توان گفت همین مطلب است که باب سیر و سلوک را در عرفان باز کرده است. بعضی آیات دیگر قرآن هم هست که اشعاری بر این مطلب دارد. عارف مسلکان به جمله ای که در طویل ترین آیه قرآن آمده است نیز تمسک جسته اند. آن جمله اینست: «و اتقوا الله و یعلمکم الله؛ تقوای الهی داشته باشید و خداوند به شما می آموزد و تعلیم می کند» (بقره/ 282). می گویند ذکر این دو جمله پشت سر یکدیگر اشعاری دارد که تقوا تأثیر دارد در اینکه انسان مورد موهبت افاضه تعلیم الهی قرار گیرد.
یکی دیگر از آثار تقوا اینست که دارنده خود را از مضایق و گرفتاریها نجات می بخشد. در قرآن کریم سوره طلاق می فرماید: «و من یتق الله یجعل له مخرجا* و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لکل شی ء قدرا؛ و هر کس تقوای الهی پیشه کند خداوند برای او راه بیرون شدن از شدائد قرار می دهد و او را از جایی که گمانش نمی رود روزی می دهد. و هر کس بر خدا توکل کند خداوند او را بس است. همانا خدا کار خود را به انجام رساند. تحقیقا خداوند برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است» (طلاق/ 2-3). ایضا در همان سوره، بعد از دو آیه می فرماید: «و من یتق الله یجعل له من امره یسرا؛ هر کس که تقوای الهی داشته باشد خداوند یک نوع آسانی در کار او قرار می دهد» (طلاق/ 4).
خداوند می فرماید: «یهدی به الله من اتبع رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات الی النور باذنه یهدیهم الی صراط مستقیم؛ خداوند به سبب آن، کسانی را که خشنودی او را می جویند به راههای سلامتی هدایت می کند، و به اذن خویش ایشان را از تاریکیها به سوی نور بیرون می برد، و به راه راست هدایت می نماید» (مائده/ 16).
با توجه به اینکه منشأ بیشتر گرفتاریهای هر کسی خود او است و هر کسی خودش بالاترین دشمنان خودش است «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ دشمن ترین دشمن تو نفسی است که در درون توست». هر کسی خودش سرنوشت خود را تعیین می کند، غالب رفتارهای هر کسی با خودش خصمانه است. اغلب گرفتاریهائی که برای ما پیش می آید از خارج نیامده، خودمان برای خودمان درست کرده ایم. با توجه به اینها خوب واضح می شود که سلاح تقوا چه اندازه مؤثر است در اینکه انسان را از فتنه ها دور نگه می دارد، به فرض اینکه در فتنه واقع شد تقوا او را نجات می دهد.
قرآن کریم در سوره اعراف آیه 201 می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون؛ مردمان باتقوا اگر هم احیانا خیالی از شیطان بر آنها بگذرد و جان آنها را لمس کند و روح آنها را تاریک نماید تذکر پیدا کرده و به یاد خدا می افتند و بصیرت خود را باز می یابند». به همین دلیل که تقوا اثر اول یعنی روشن بینی و ازدیاد بصیرت را به دنبال خود دارد، اثر دوم یعنی نجات از مهالک و مضایق را دارد. گذشته از همه اینها تقوا و خودنگهداری سبب می شود که انسان نیروهای ذخیره وجود خود را در راههای لغو و لهو و حرام هدر ندهد، همیشه نیروی ذخیره داشته باشد. بدیهی است که آدم نیرومند و بااراده و باشخصیت بهتر تصمیم می گیرد و بهتر می تواند خود را نجات بدهد. همان طوری که نور و روشنائی داشتن، راهی و وسیله ای است برای نجات و رهائی، قوت و نیرو داشتن نیز به نوبه خود راه و وسیله ای است که خداوند متعال قرار داده است.
سوره یوسف
در اواخر سوره مبارکه یوسف آیه ای است که به منزله نتیجه گیری از آن داستان عجیب و پرهیجان است. آنجا که داستان نزدیک است به آخر برسد یعنی بعد از آنکه یوسف، عزیز مصر می گردد و برادران یوسف در اثر قحطی برای تهیه غله از کنعان به مصر می آیند و آنها یوسف را نمی شناسند ولی یوسف آنها را می شناسد و یوسف به بهانه ای بنیامین را که از طرف مادر هم با یوسف برادر بود پیش خود نگه می دارد، در این وقت برای بار دوم برادران می آیند و با گردن کج و التماس از یوسف گندم می خواهند و حالت عجز و التماس خاصی به خود می گیرند، و چقدر خوب قرآن کریم منظره تذلل و زاری و کوچکی آنها را در این آیه مجسم کرده است! گفتند: «یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاه فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین؛ ای عزیز و ای مهتر! ما و خانواده مان بدبخت شده ایم و وجه ناقابلی برای خرید گندم با خود آورده ایم. کیل تمام به ما بده و بر ما مسکینان تصدق کن. خداوند به تصدق کنندگان پاداش می دهد» (یوسف/ 88).
یوسف تا این وقت خودش را معرفی نکرده بود. در این وقت خواست خودش را به آنها بشناساند: «قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذ انتم جاهلون؛ گفت: یادتان هست که از روی جهالت و نادانی با یوسف و برادرش چه کردید؟» (یوسف/ 89)، همینکه این جمله را گفت که آیا یادتان هست با یوسف و برادرش چه کردید آنها یکه خوردند «قالواء انک لانت یوسف قال انا یوسف و هذا اخی قد من الله علینا انه من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین؛ گفتند آیا تو یوسف هستی؟ گفت بلی من یوسفم و این هم برادر من است. خداوند عنایت و لطف خاص خود را شامل حال ما گردانید هر کس که تقوا و صبر داشته باشد، خود نگهداری و مقاومت داشته باشد، خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند» »(یوسف/ 90). اینکه می بینید، نتیجه تقوا است، نتیجه پاکی و خودنگهداری است.
غلام شدم و زیر دست این و آن افتادم اما تقوا را حفظ کردم، کارم به جائی رسید که متشخص ترین زنان مصر و یکی از زیباترین زنان مصر از من جوان بی اسم و رسم تقاضای کام گرفتن کرد ولی من خودم را در پناه تقوا نگه داشتم و گفتم «رب السجن أحب الی مما یدعوننی الیه؛ من زندان را بر این لذتهای مقرون به آلودگی ترجیح می دهم» (یوسف/ 33). تقوای آنروز، مرا امروز عزیز مصر کرد. تقوا و صبر و پاکی و نزاهت در این جهان گم نمی شود، آدمی را از حضیض ذلت به اوج عزت می رساند «انه من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین». مثل این است که قرآن کریم نتیجه داستان یوسف را در این یک جمله خلاصه کرده است که عاقبت از آن تقوا است. تقوا آدمی را از مهالک و شدائد بسیاری نجات می دهد و به اوج عزت می رساند «و من یتق الله یجعل له مخرجا». برای مردمان متقی که در همه حال خود را حفظ می کنند بن بست و شکست وجود ندارد.
Sources
مرتضی مطهری- قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ- صفحه 76-75
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 6- صفحه 143-142 و 138
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 7- صفحه 186-185
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- صفحه 24-16
مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 15-16 و 37-41
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites