فخرالمحققین حلی
English 7688 Views |فخرالمحققین، پسر علامه حلى، در 682 متولد و در سال 771 درگذشته است. علامه حلى در مـقـدمه تذكرة الفقها، و در مقدمه كتاب قواعد از فرزندش به تجلیل یاد كرده است و در آخر قـواعد آرزو كرده است كه پسر بعد از پدر كارهاى ناتمام او را تمام كند. فخرالمحققین كتابى دارد به نام ایضاح الفوائد فی شرح مشكلات القواعد آرا او در كتب فقهیه مورد توجه است. فـخـرالـمـحـقـقین، فخرالدین و فخر الاسلام، هر سه لقب فرزند دانشمند و برومند علامه حلى مـى باشد نام شریفش محمد است. او نیز مانند پدر نابغه اى از نوابغ ارزنده شیعه است و در تمام كتب فقهى و علمى مورد توجه خاص دانشمندان بزرگ و مجتهدین طراز اول ما قرار گرفته است. فـقیه عظیم الشان، شهید اول، كه سرآمد شاگردان اوست، در اجازه اى كه در زمان حیات وى به شاگردش، شمس الدین بن نجده داده است، از او این گونه یادمى كند: شـیخ امام سلطان العلما و منتهى الفضلا و النبلا، خاتم المجتهدین، فخرالملة و الدین، ابوطالب محمد فرزند شیخ امام سعید جمال الدین بن مطهر كه خداوند عمر گرانبهاى او را دراز گرداند و از پیشامدهاى سوء زمانه نگه دارد. فخرالمحققین در شب بیستم جمادى الاول سال 682 هجرى در شهر حله موطن خویش دیده به دنـیـا گشود. علوم مقدماتى و متداول عصر و سپس علوم عالیه خط فخرالمحققین بر روى كتاب نهج المسترشدین. معقول، یعنى فلسفه و كلام و منطق و فقه و اصول و حدیث و غیره را نزد پدرعلا مه اش فرا گرفت و پـیـش از آنـكـه بـه حـد بـلوغ برسد، در انواع آنها ورزیده شد، یعنى تقریبا از تحصیل آنها بى نیاز گردید.
استعداد و نبوغ وى:
قاضى نورالله شوشترى در كتاب مجالس المؤمنین مى نویسد: فخرالمحققین محمد در علوم عـقـلـى و نـقـلـى مـحـققى متخصص بود و در علوم فهم و فطرت محققی بى نظیر سپس او از یكى از دانـشمندان شافعى نقل مى كند كه وقتى با پدرش به نزد سلطان محمد خدابنده به سلطانیه قـزویـن آمـد، دانـشـمـنـدى جـوان، عـالى مقام، مستعد، نیك خوى و پسندیده خصال بود آنگاه مى گوید: وى در خدمت پدر بزرگوارش تربیت یافته و در سن ده سالگى نور اجتهاد از ناصیه حال او تافته، چنانكه خود نیز در شرح خطبه كتاب قواعد به آن اشاره فرموده و گفته است چون از تحصیل عـلوم معقول در محضر پدرم علامه فراغت یافتم و بسیارى از كتب علمى علماى شیعه را نزد وى خواندم، از او مسالت نمودم كتابى در فقه تصنیف كند كه جامع اسرار آن علم باشد. سپس به نقل از قاضى نورالله براى اثبات اینكه فخرالمحققین هنگام تصنیف كتاب قواعد پدر، مـجـتـهـد بـوده و كـمتر از ده سال داشته است، مى نویسد: از ملاحظه تاریخ ولادت او، و تاریخ تـصـنیف كتاب ظاهر مى شود كه سن او در آن موقع كمتر از ده سال بوده و تعجب شهید ثانى در ایـن بـاب چنانكه در حاشیه قواعد اظهار فرموده، وجهى ندارد بلكه تعجب او عجب است، زیرا كه خـود (یـعـنـى شهید ثانى) در شرح درایه اصول حدیث، حال جمعى كثیرى را كه خداى تعالى در كمتر از آن عمر توفیق كمال داده، ذكر نموده است از جمله آن كه روایت كرده از شیخ تقى الدین حـسن بن داود كه مى گفته سید غیاث الدین، عبدالكریم بن طاوس كه دوست و مصاحب اوبوده، بـه كـتـاب خـواندن مشغول شد و در چهار سالگى از معلم مستغنى گردید و از ابراهیم بن سعید جـوهـرى روایت نموده است كه گفت كودكى چهار ساله دیدم كه نزد مامون عباسى آوردند و او قرآن را خوانده بود و نظر در راى و اجتهاد كرده بود این قدر بود كه هر گاه گرسنه مى شد، مانند طـفـلان مى گریست و مؤید این داستان، زندگى شیخ ابوعلى سینا است، بر وجهى كه در تواریخ مسطور است. مـؤلـف روضـات الجنات، بر قاضى نورالله خرده گرفته است و گفته: تاریخ تالیف قواعد بر من روشن نیست تا حكم كنم كه فخرالمحققین در آن موقع چند ساله بوده، ولى تعجب شهید ثانى در واقـع و ایـنكه قاضى گفته است به قول حسن بن داود، غیاث الدین بن طاوس در چهار سالگى از مـعلم بى نیاز شد، مقصود این نیست كه وى در آن سن كلا از تحصیل بى نیاز گردید، بلكه منظور از معلم، معلم خط بوده است.
تحقیق و بررسى در این مورد:
دانشمند گرامى، جناب آقاى دوانى گوید: بـا كـمـال تـاسـف بـاید گفت دانشمندان عالى مقام نامبرده، یعنى قاضى نورالله و مؤلف كتاب روضـات و فـاضـل هندى، هر سه موفق به حل موضوع نشده اند و حتى گفته ابهام آمیز و نظریات شگفت انگیز آنان نیز بدون تحقیق و بررسى مورد استفاده و استناد دیگران واقع شده و در كتابهاى خود بازگو نموده اند. مـثـلا مـؤلـف روضـات، فقط استدلال قاضى نورالله را مورد ایراد قرار داده و از تعجب شهید ثانى جـانـبـدارى نـمـوده، بدون اینكه قضیه را حل كند و اثبات نماید كه هنگام تالیف كتاب قواعد كه فخرالمحققین مى گوید من از تحصیل تمام علوم متداول فراغت یافتم، چند سال داشته است؟ فاضل هندى نیز استدلال مى كند كه چون علامه تالیفات خود را در كتاب خلاصه كه به سال 692 تـالـیـف نـمـوده آورده اسـت و قـواعـد مورد بحث نیز یكى از آنها بوده است پس مى توان گفت فـخـرالـمـحـققین به گفته قاضى نورالله در آن موقع ده سال یا كمتر داشته است در صورتى كه امـكـان دارد علا مه كتاب قواعد را سال ها بعد از تالیف خلاصه نوشته باشد (چنانكه همین طور نیز هست) و به طوریكه معمول مؤلفین است، بعد فهرست تالیفات خود را در خلاصه آورده باشد. در نـامه دانشوران، ضمن شرح حال غیاث عبدالكریم بن طاوس، پس از نقل عبارت حسن بن داود دربـاره نبوغ و هوش سرشارى مانند قاضى نورالله، چند نفر را كه در خردسالى به مقام عالى علمى نائل گشته اند نام مى برد از جمله علامه حلى را نام برده و مى گوید: دیـگـر فرزند آن بزرگوار كه فخرالمحققین لقب دارد، چنانكه قاضى نورالله شوشترى آورده، از آن پـیش كه سن شریفش از ده سال متجاوز گردد، به درجه استنباط احكام و استخراج فروع فایز گـشـت و بـا اینكه گفته ابن داود را درباره ابن طاوس بدین گونه نقل مى كند در چهار سالگى مـعلمى به تربیت وى گماشتند، در مدت چهل روز از تعلم خط بى نیاز گشت چون سن شریفش به یازده رسید، در اندك زمانى كلام الله مجید را حافظ گردید. مـع الوصـف مـؤلفین نامه دانشوران متوجه اشتباهى كه در اینجا براى قاضى نورالله و فاضل هندى روى داده، نشده و گفتار هر دو را بدون توضیح نقل كرده اند. محدث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمى نیز در كتاب فوائد الرضویه گفته قاضى نورالله را عـیـنـا نقل كرده و با اینكه وصیت علا مه به فخرالمحققین را نیز درصفحه مقابل آورده است، مـعـهـذا حل موضوع براى ایشان نیز پوشیده مانده است، زیرا علامه در آن وصیت نامه كه در آخر كـتـاب قـواعـد در بسیارى از كتب تراجم و غیره نیز ذكر شده است، از جمله مى نویسد: اى فرزند من! در این كتاب فتاواى احكام و قواعد شرایع اسلام را براى تو خلاصه نموده و بیان كردم و بـا الفاظى مختصر و عباراتى شیوا و سبكى دلپذیر و محكم روشن ساختم سن من در این موقع به پنجاه رسید و اینك وارد دهه بعد آن شده ام. اگر دانشمندان توجهى به این جمله سن من در این موقع به پنجاه رسید مى نمودند، موضوع حـل مى گشت و دیگر این همه شرح و بسط مورد پیدا نمى كرد، زیرا از این عبارت كاملا پیدا است كـه عـلامـه هنگام تالیف قواعد پنجاه سال داشت و چون ولادت وى در سال 648 روى داده، بـایـد گـفـت عـلامه در سال 698 به تصنیف كتاب قواعد پرداخته است و با در نظر گرفتن ولادت فـخرالمحققین در سال 682 بدون تردید فخرالمحققین در آن موقع 16 ساله بوده است از این میان نتایج زیر به دست مى آید:.
1 ـ فـخـرالـمـحـقـقـین هنگام تألیف قواعد كه به خواهش وى صورت گرفته و خود در شرح آن مى گوید در 16 سالگى مجتهد مسلم بوده و علوم معقول را تكمیل نموده است.
2 ـ استنباط قاضى نورالله و فاضل هندى و دیگران كه از آنها پیروى نموده وگفته اند در آن موقع سن فخرالمحققین ده سال یا كمتر بوده، مورد ندارد و دلیلى بر آن نیست.
3 ـ تالیف قواعد در سال 692 صحیح نیست و استدلال قاضى و فاضل هندى مناسب نمى باشد.
4 ـ تـاریـخ تالیف قواعد از گفته خود علامه به خوبى آشكار است كه در پنجاه سالگى علامه، یـعنى به طور مسلم در سال 698 انجام گرفته است، زیرا علامه وصیت نامه مزبور را بعد از تالیف كتاب بزرگ قواعد نوشته است و با اشتغالاتى كه داشته و كتب بسیارى كه در عرض یكدیگر تالیف و تـصنیف مى نموده، امكان دارد كه یكى دو سال قبل از آن، یا بیشتر، دست به تالیف چنین كتابى زده بـاشد و به گفته خود، از تحصیل علوم معقول و منقول بى نیاز بوده است، یا هنوز به حد بلوغ نرسیده، و یا دست كم تازه بالغ گشته باشد.
فخرالمحققین در نظر علامه حلی:
فـخـرالـمحققین در ایام جوانى با پدرش به ایران سفر نموده، آن گاه با پدر به حله واقع در كشور عـراق برگشت، و به طوری كه خود در حاشیه كتاب الالفین مى نویسد، ناگزیر به جلاى وطن گردید و به نواحى آذربایجان آمد و گویا مجددا به حله برگشته باشد. فخرالمحققین به همان میزانى كه از لحاظ مراتب فضل و كمال ممتاز و در حدخود بى نظیر بوده اسـت، از حـیـث ادب و اخـلاق و مـلـكات فاضله نیز امتیازى مخصوص داشته است. در میان انبوه دانشمندان كه ما با زندگانى آنان آشنا هستیم، چنین پدر و فرزندى را ندیده ایم كه هر دو از نوابغ نـامى و نسبت به هم تا این اندازه خصوصیت و احترام مرعى دارند. علامه در برخى از آثار خود، هر جـا از فـرزنـدش فـخـرالمحققین نام مى برد، مى گوید: خداوند مرا فداى او گرداند و از بدی ها دور بدارد. در آغـاز كتاب الالفین كه مشتمل بر هزار دلیل در اثبات امامت امیر المؤمنین على (ع ) است، مى نویسد: من به خواهش فرزند عزیزم محمد كه خداوند امور دنیا و آخرت او را اصلاح گرداند، چنانكه او نیز نسبت به پدر و مادرش از هر گونه احترام و خدمتگزارى مضایقت ندارند، و امیدوارم كـه خـداونـد، سـعـادت دو جهان را به او روزى كند چنانكه او هم در به كار بستن نیروى عقلى و حـسـى خـود از من اطاعت نموده و با گفتار و كردار خویش موجبات خوشنودى مرا فراهم كرده اسـت و ریـاسـت ظاهرى و معنوى را یك جا به او موهبت كند، چه كه وى به اندازه یك چشم به هم زدن نافرمانى بر من ننموده این كتاب را كه موسوم به الفین است، املا نمودم. در این كتاب هزار دلیل یقینى و برهان عقلى و نقلى براى اثبات امامت بلافصل حضرت شاه ولایت، على بن ابیطالب (ع) و هزار دلیل در رد شبهات مخالفین وارد ساختم و نیز ادله بسیارى در اثبات امـامـت سـایـر امامان عالى مقام به مقدارى كه طالبان را قانع سازد آوردم و ثواب آن را به فرزندم محمد اهدا نمودم. خداوند او را از هر خطرى نگهدارد، و هر گونه بدى و زشتى را از وى برطرف سازد و به آرزوهایى كه دارد نائل گرداند و شر دشمنانش را از او دور كند. هـمـچـنین در آغاز كتاب قواعد و ارشاد و غیره به همین مضامین فرزندش را ستوده است. در آغاز قواعد مى نویسد: ایـن كـتـاب را بـه خواهش دوست ترین مردم نسبت به خود و عزیزترین آنها، یعنى فرزند عزیزم محمد تصنیف كردم خداوند عمر او را دراز گرداند تا با دست خود مرا به خاك سپارد و برایم طلب آمرزش كند، چنانكه من نیز خالص ترین دعاى خود را براى ترقیات او مى نمایم و نیز به وى سفارش اكـید نموده كه هر یك از كتب مرا كه ناقص بماند، او تمام كند و نماز و روزه و حج و بقیه عبادات پدر را اعاده كند.
استاد، شاگردان:
فـخـرالـمـحققین تمام رشته هاى علوم و فنون را در خدمت پدر علامه اش تكمیل نمود و جز وى اسـتـادى نـدیـده است شهید اول، سید بدرالدین مدنى، شیخ احمد بن متوج بحرانى، سید حیدر آمـلـى، سـیـد تاج الدین ابن معیه و ظهیرالدین فرزند دانشمندش نیز از شاگردان بزرگ وى به شمار مى آیند.
تالیفات:
تالیفات او همه در شمار بهترین كتب علمى شیعه به شمار مى آیند و اغلب شرح و حاشیه و تعلیقه كـتـب پـدر عـالـی قـدرش مى باشد، مانند شرح المسترشدین، شرح مبادى الاصول، شرح تهذیب الاصول، ایضاح الفوائد فی حل مشكلات القواعد، رساله فخریه در نیت، حاشیه ارشاد، الكافیة الوافیة در علم كلام، و مسائل صدریه.
وفات:
فخرالمحققین شب جمعه پانزدهم یا بیست و پنجم جمادى الثانى سال 771، در سن 89 سالگى به جهان باقى شتافت. محدث قمى در فوائد الرضویه مى نویسد: از سـخـن مـجـلـسـى اول در شـرح من لایحضره الفقیه ظاهر مى شود كه آن بزرگوار در حله وفات كرده و جنازه اش را به نجف اشرف حمل كرده اند و بعید نیست كه قبرش نزدیك والدش بـاشـد. كلام مجلسى در آخر كتاب طهارت شرح فقیه این است: و علامه و پسرش را در نجف اشرف بعد از نقل مدفون ساختند.
Sources
اندیشه قم
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites