مذمت افکار حکمی و فلسفی در ایران قبل از اسلام

English 6576 Views |

مذمت تفکر فلسفی در ایران
از قدیمی ترین ادوار تاریخی، در ایران، فلسفه به معنی دیدی درباره جهان هستی و آغاز و انجام موجودات وجود داشته است، هر چند در دوره قبل از اسلام نظرات فلسفی از تفکرات دینی مجزا نبود. از نظرگاه تعلیمات زردشتی، جهان محسوس تحت سلطه جهان نورانی و ملکوتی قرار گرفته و از برای هر نوعی در این عالم، صنم و طلسم و رب النوعی در عالم فرشتگی شناخته شده است. از اساس تفکر زردشتی، نبرد بین دو نیروی نیکی و بدی و پیروزی نهایی قوای اهورامزدا بر سپاه اهریمنی است، بعد از تاریخ چهار دوره جهان و اداره امور عالم طبیعت به وسیله جواهر ملکوتی. آنچه از لحاظ حکمت و تاریخ فلسفه در ادوار بعدی حائز اهمیت است همان تحلیل واقعیت این عالم به دو اصل نور و ظلمت و اداره امور این جهان پایین به وسیله فرشتگان عالم بالاست. این دو اصل است که حکمای اشراقی دوره اسلامی، آن را اساس نظریات حکمای فهلوی یا خسروانی شمرده، نور و ظلمت را به وجود و ماهیت تعبیر کردند و عالم فرشتگان را همان سلسله طولیه و عرضیه انوار مجرده دانستند.
گرچه از لحاظ تاریخی اثبات هویت دقیق حکمای باستانی ایران، که نام بعضی مانند کیومرث و فریدون و کیخسرو و جاماسب، در افسانه های ملی باقی مانده است، مقدور نمی باشد، لکن شکی نیست که در ایران مکتبی بسیار قدیمی در حکمت وجود داشته و حتی در بعضی موارد در افکار ملل خارجی مانند انجمن سری اورفئوس در یونان که منشأ تفکر فلسفی و عرفانی فیثاغوریان است اثری از خود به جا گذاشته است. عقیده فارابی مبتنی بر این که فلسفه در بدو امر از ایران و بابل به یونان رفت و یا نظر سهروردی که فلسفه را در اصل مکتبی واحد می دانست که بعدا به دو شعبه تقسیم یافته، کی در یونان مستقر شد و دیگری در ایران نشو و نما کرد، چندان از حقیقت دور نیست. البته اگر مقصود از فلسفه یک دستگاه صرفا استدلالی و کاملا مجزا از دین و عرفان باشد، باید یونانیان را مبدع آن دانست، لکن فلسفه یا حکمت به معنی کلی که عبارت از معرفت به حقایق اشیاست و نظری معین درباره مبدأ و معاد و اصل و سرنوشت موجودات در بر دارد، در ایران باستان وجود داشته و در زمینه معرفت به عالم ملکوت و اعتقاد به این که این عالم محسوس را موجوداتی مجرد و نورانی از جهان بالا اداره می کنند، نظریات بسیار مهمی ایراد شده است که نفوذ آن همواره در مذاهب و نحل دینی و فلسفی بعدی هویداست.

افکار فلسفی در آیین مانوی
همچنین در نهضت های بعدی دینی در ایران که مهم ترین آن ها مهرپرستی و مانویت می باشد، یک جهان بینی کلی نهفته است که از لحاظ فلسفی حائز اهمیت فراوان است. در مهرپرستی امتزاجی از افکار زردشتی و ستاره پرستی بابلی و فلسفه و آیین یونانی به وجود آمد، که زمینه را برای نفوذ افکار شرقی در مغرب زمین، و به عکس، نفوذ برخی عقاید یونانی در مشرق زمین آماده ساخت. نیز مردم شناسی و جهان شناسی دینی به وجود آورد که در افکار بسیاری از مکتب های دینی و فلسفی بعدی در شرق و غرب اثری بسزا داشت، خصوصا که مهرپرستی با سرعت فراوانی در سرزمین امپراطوری روم گسترش یافت و به وسیله سربازان رومی به دورترین بلاد مغرب زمین سفر کرد. مانویت نیز یک جهان شناسی عرفانی در برداشت و عالم را به صورت زندانی می دید که ذرات نور که از عالم بالا سرچشمه گرفته است در آن محبوس شده و انسان فقط به وسیله تهذیب و تکامل روح، از این عالم نجات می یابد. نظریه منفی مانویان درباره این جهان که آن را اهریمنی می دانستند باب نوینی در مکتب های دینی و فلسفی بعدی گشود و چه بسا نهضت هایی که از غرب چین تا جنوب فرانسه گسترش یافت و معمولا مخالف با ادیان رسمی مانند مسیحیت و کیش بودایی بود و افکار آنان از تعالیم مانوی سرچشمه گرفته بود. مانویت در عین حال که بعضی افکار عرفانی در جهان بینی خود گنجانده بود، در صحنه تاریخ بیشتر به صورت معاند و مخالف فلسفه های دینی جلوه گر شد و با وجودی که متفکرانی از قبیل قدیس اوگوستین را در مغرب زمین و برخی از متفکران اسماعیلیه را در جهان اسلامی تحت نفوذ قرار داد، با مخالفت آنان نیز رو به رو شد و در قرون وسطی فلسفه مانوی به صورت فلسفه ای اهریمنی جلوه یافت. به رغم این که اندیشه های مانوی در افکار بعضی مکتب های عرفانی دوران بعدی آشکار است.

تعاطی افکار فلسفی در آیین زروانی
در دامن مذهب زردشتی نیز در دوران ساسانی، نهضت نوینی به وجود آمد که بعدا به نام نهضت زروانی شهرت یافت. از یک سو افکار یونانی مانند طبایع اربعه انباذقلس و برخی از اصول مکتب هرمسی در این عصر در ایران اشاعه یافت و از سوی دیگر عقاید هندو و بودایی نیز در اثر تماس نزدیک با هندوستان، وارد جهان فکری ایران شد، چنان که از ترجمه متون سنسکریت به پهلوی بر می آید. پیدایش فرق مسیحی مانند نسطوریان و یک طغیان که از کلیسای مرکزی جدا شده و بعضی به امپراطوری ایران پناه آورد بودند، باعث استقرار مدارسی رسمی در خاک ایران شد که در آن فلسفه و علوم یونانی به زبان سریانی تدریس و ترویج می شد. در مدرسه جندی شاپور نیز که شاپور اول، به منطور رقابت با امپراطور روم و مدرسه انطاکیه، تأسیس کرده بود به تدریج دانشمندان نسطور تمرکز یافتند. در این مرکز که جنبه بین المللی داشت فلسفه و علوم تمدن های خطه دریای مدیترانه با معارف ایرانی و هندی با همه آمیخت و به این صورت جهت پیدایش مکتب های دوره اسلامی مخصوصا در طب و علوم طبیعی زمینه به وجود آمد. در واقع نهضت علمی عهد انوشیروان که مشهورترین وقایع آن فرستادن برزویه به هندوستان به قصد آموختن علوم هندی و پناه آوردن فلاسفه مکتب آتن به دربار ایران است دنباله جریاناتی بود که از آغاز دوره ساسانی به وجود آمده و منجر به گسترش تدریجی معارف یونانی و هندی در ایران و آمیختن آن با افکار ایرانیان شد.
در حوزه فکری آیین زروانی نیز چند کتاب فلسفی و علمی که حائز اهمیت است در این دوره تألیف یافت مانند شکند گمانیک ویچار و دینکرت و داتستان دینیک و زاتسپرم و بامکی های مینوچهر که درباره شعب گوناگون فلسفه بحث های متعددی در بر دارد. نیز در این عصر بود که کتاب بندهشن که معتبرترین کتاب پهلوی در جهان شناسی است و یکی از مآخذ مهم افکار این دوره به شمار می آید نگاشته شد. این کتب همگی حاکی از تحولاتی است که در افکار دروره قدیم تر زردشتی به وجود آمده بود. در این عصر ثنویت باستانی به یک نوع توحید تبدیل یافت و زروان یا دهر مبدأ هستی شناخته شد. لکن جهانشناسی این دوره کم و بیش ادامه تفکرات پیشینیان است، زمین مانند دوره قبلی به هفت کشور تقسیم شده که دریای عظیمی بر آن محیط است و نیز بر موجودات هر کشور مدبری ملکوتی، که همان حقیقت رب النوعی است، حکومت می کند و روح انسان، جاویدان و از عالم مینوچهری یا ملکوتی سرچشمه گرفته و بالاخره با فروهر با انائیت آسمانی خود متحد می شود. با این حال اثر برخی افکار فلسفی یونانی و هندی در این متون پهلوی نمایان است و حاکی از نفوذ معارف هندی و یونانی است که در این دوره در ایران گسترش یافته بود.

Sources

سيد حسين نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر- صفحه 17-20

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information