بهشت قیامت؛ طلوع عالم نفس از نظر آیات و روایات
English 4137 Views | بهشت قیامت؛ طلوع عالم نفس، و در مقام بقاء بعد از فناء است. بهشت در روز قیامت، بهشت صوری است، و دارای حور و غلمان و اشجار و اثمار است؛ و اینکه گفتیم بهشت قیامت، طلوع عالم نفس است از عوالم ثلاثه: طبع و مثال و نفس، و انسان به مقام فناء فی الله میرسد و در فناء چیزی نیست جز ذات حضرت حق سبحانه و تعالی، تمام مطالب صحیح و به جای خود محفوظ و مبرهن است، ولیکن موقف بهشت، موقف بقاء بعد از فناء است، و در آنجا تجلیات نفسانیه، منافات با استیلاء و غلبه و سیطره بر عالم صورت و عالم طبع ندارد. و توضیحا یادآور می شود که در سیر حرکت بسوی خدا و تحقق معنای «إنا إلیه راجعون؛ ما از آن خدائیم و به سوى او بازمى گردیم!» (بقره/156) بدون هیچ شبهه نفس انسان از عالم طبع و از عالم صورت و مثال عبور میکند و سپس مندک و فانی در ذات حضرت احدیت میگردد، «لمن الملک الیوم لله الواحد القهار؛ (و گفته مى شود:) حکومت امروز براى کیست؟ براى خداوند یکتاى قهار است و بس» !» (غافر/16).
اینجا عالم فناء است که همه موجودات فانی میگردند و در آنجا نه اسمی است و نه رسمی، و نه صورتی و شکلی، و نه عذابی و نه ثوابی. در آنجا نه انسانی است و نه حیوانی و نه جنی، نه پیامبری و نه فرشته ای، حتی خود ملک الموت به امر خدا قبض روح می شود. و سپس موجودات بقاء پیدا می کنند به بقاء حضرت حق جل وعلا. و در این عالم بقاء، دوباره نفوس بر میگردد و آثار و خواص و تمایزات پیدا می شود، ثواب و عقاب پیش می آید. سؤال و حساب و کتاب و عرض و جزاء و صراط و میزان و تطایر کتب و منبر وسیله و لواء حمد و بالاخره دوزخ و بهشت است. اینجا موجودات به بقاء حق باقی و پاینده اند، اینجا طلوع عالم نفس است در آثار و خصوصیات خود.
«فریق فی الجنة و فریق فی السعیر؛ گروهی در بهشت و گروهی در آتش سعیر هستند» (شوری/7). افرادی هستند که بهشت آنها ( چون ما جنات داریم و یک بهشت نیست) بهشتی است که شاید تا ابد به سفره مادی بهشت توجه هم نکنند. آنها حسابشان حساب دیگری است. «یا ایتها النفس المطمئنه؛ تو اى روح آرام یافته!« (فجر/27) «ارجعی الی ربک راضیه مرضیه؛ به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است، (فجر/28) «فادخلی فی عبادی؛ پس در سلک بندگانم درآى، (فجر/29) «و ادخلی جنتی؛ و در بهشتم وارد شو! (فجر/30).
ای آن نفس انسان (یا ای نفس آن انسان) که به مقام اطمینان نائل شده است. اطمینان یعنی مقام آرامش. انسان به هر مطلوبی که برسد قرار نمی گیرد و جاذبه تبدیل به دافعه می شود. قرآن در آیه ای تصریح کرده است: «الذین امنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آنها کسانى هستند که ایمان آورده اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى یابد! (رعد/28). "بذکرالله" را که مقدم داشته (می گویند: تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر) یعنی ای بشر بدان جز به یک چیز آرامش برقرار نمی شود، اگر تمام این دنیا را به بشر بدهند، هیچ چیز باقی نماند، ملک زمین، ملک همه آسمان، ملک لایتناهی، باور نکن که بشر به آرامش برسد، فقط با خداست که انسان به آرامش می رسد.
در آن آیه می فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه» ای نفسی که به مقام آرامش رسیده ای، یعنی ای نفس به خدا رسیده «ارجعی الی ربک» بازگرد به سوی پروردگارت (یعنی برای تو دیگر کوچکترین عایق و مانعی در کار نیست، آزاد مطلقی از همه ما سوی) در حالی که رابطه تو با پروردگار رابطه رضای طرفینی است.
(تعبیر عجیبی است. خدا برای این بنده چقدر حساب باز کرده است!) ما و تو دیگر از همدیگر راضی هستیم، تو از ما راضی و ما از تو راضی. "راضیه" یعنی تو از ما راضی "مرضیه" ما از تو راضی. دیگر حالا بنده و خدا به جایی رسیده اند که... رضا به معنی پسندیدن است: من تو را پسندیدم، تو مرا پسندیدی، کار تمام است. «فادخلی فی عبادی» پس داخل شو در زمره بندگان من. بعد از آنکه به مقام نفس مطمئنه رسیده ای و به مقام «راضیه مرضیه» رسیده ای، حالا داخل شو در عباد من. مگر قبلش داخل در عباد او نبوده است؟ چرا، قبلش هم داخل در عباد بوده است، ولی اینجا "عبادی" یک گروه خاص را می گوید. بندگان من یعنی آنهایی که از بندگی غیر از من به کلی آزادند. گروه خاص را می گوید، و الا قبلش هم داخل در بندگان بود. بندگان من، آنهایی که فقط بنده من اند، نه بنده دنیا و حتی نه بنده آخرت، نه بنده هوای نفس، نه بنده نعمت، نه بنده بهشت و جهنم، فقط و فقط بنده من اند. «و ادخلی جنتی» و به بهشت من داخل شو (این "بهشت من" یک بهشت دیگری است که پای هر کس به آنجا نمی رسد).
Sources
سید محمد حسینی تهرانی- معاد شناسی ج دهم- قسمت دهم- ص 225-223
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 8- ص 61 تا 63،
Keywords
0 Comments Share Send Print Ask about this article Add to favorites