تواضع درمان عملی کبر

English 1740 Views |

هر صفتی که در نفس انسانی است، اگر در عمل از آن پیروی نکند بلکه ضد مقتضای آن عمل نماید، متدرجا آن صفت برطرف می شود و چون ضد صفت کبر، تواضع است، پس یگانه راه چاره قطعی مرض کبر، فروتنی در گفتار و کردار است. بنابراین لازم است اهمیت تواضع و حقیقت و اقسام آن به طور اجمال یادآوری شود.

فضیلت تواضع:
آیات و روایات در موضوع تواضع بسیار بوده و برای اهمیت آن کافی است که پروردگار عالم، حبیب خود را که اشرف مخلوقات و علت ایجاد کائنات است، امر به تواضع می فرماید که: «بال فروتنی خود را برای مومنین که تو را پیروی می کنند پهن کن» (سوره حجر/ آیه 88) و بندگان مقرب خود را به این صفت کمالی ستوده و می فرماید: «بندگان رحمان آنهایند که روی زمین از روی تواضع راه می روند» ( سوره فرقان / آیه 63). حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «در آسمان، دو ملک است که موکل بر مردمانند. هرکس تواضع کند او را عزیز و بلند مرتبه می نمایند و هرکس تکبر کند او را ذلیل  و خوار می کنند». حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: «از مرض کبر، خدای تعالی بندگان مومن خود را نگه می دارد به وسیله نمازها و زکات ها و کوشش در روزه روزهائی که واجب گردیده، تا نفس های ایشان رام گردد و دل هایشان ساکن گردد و بیرون بردن کبر و تبختر از ایشان برای آنچه در این ها است از مالیدن رخسارهای کریمه به خاک مذلت از روی فروتنی و چسباندن اعضای شریف به زمین برای کوچکی و از فرا رسیدن  شکم ها به پشت ها از داشتن روزه به جهت رام شدن نفس  سرکش».

معنی تواضع و اقسام آن:
تواضع حالتی در نفس است که از آن به فروتنی و شکسته نفسی و پست شمردن و ذلیل داشتن خود تعبیر می شود چنانچه به حسب تکوین و واقع امر چنین است یعنی انسان از خودش هیچ ندارد. تواضع به حسب مورد سه قسم است: تواضع در برابر خداوند و در برابر پیغمبر و امام علیه السلام و در برابر مردم.

تواضع با پروردگار-
هرگاه انسان یقین کند و بفهمد که اصل وجود و تمام متعلقات آن همگی از خداست و بدون استحقاق و طلب او را مورد نعمت های بی اندازه و شماره قرار داده و هر چه هست و هر چه دارد همه از او است، حالتی در نفس پیدا می شود که از آن تعبیر به شکستگی و ذلت در برابر بزرگی حق می شود. و این حالت لوازم چندی دارد از آن جمله  اطاعت و انقیاد در برابر او و سعی در فرمانبرداری او است از روی اخلاص و همیشه در مقام تحصیل رضای او است و خود را همیشه در انجام وظائف بندگی مقصر می بیند. چون او را آن طوری که سزاوار است نپرستیده است و خود را صاحب هیچ حقی نمی بیند. از آن جمله تجدید شکر نزد نعمت های تازه ای است که به او می رسد و مستحب است در آن حال بلکه هرگاه یاد نعمت گذشته ها را که می کند سجده شکر کند. 

تواضع برای نعمتهای خدا:
نعمت را بزرگ می بیند و گرامی می دارد و چون از طرف محبوب و منعم حقیقی او است خصوصا انواع خوردنی ها و آشامیدنی ها- و مرویست که اگر طعامی خوردید و به شما صدمه ای زد، نگوئید فلان طعام بد است و مرا مریض کرد، بلکه بگوئید مزاج من مساعد و مناسب با فلان طعام نبود و بی مورد صرف کردم. در هنگام طعام خوردن، باید بنده وار بنشیند و بنده وار چیز بخورد. نشستن رسول خدا صلی الله علیه وآله بر سر سفره مانند نشستن او در تشهد نماز( متورکا) بود. از تواضع با خداوند بزرگ داشتن شعائر و حرمات الهی است. و همچنین گرامی داشتن قرآن مجید و اسماء شریفه خداوند است بدون طهارت آنها را مس نباید کرد و مخصوصا در دست و پا نباید بیفتد. پاها را به سوی آن ها دراز نکند و به طور کلی بررگ داشتن هر چه نسبت به خدا دارد، مانند مساجد. چنانچه خودش می فرماید: «مساجد مال خدا است» بنابراین در مسجد نباید آب دهان بیاندازد و با بوی بد وارد شود یا صدای بلند بدهد یا حرف دنیا بزند که تمام خلاف تواضع است.

تواضع با پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام:
از بالاترین آثار تواضع با خداوند، تواضع با پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام علیه السلام است زیرا ایشان آیات اعظم خدایند و نمایندگان و خلفای اویند و تواضع به آنها تواضع به خدا است. و آنچه بتواند از کوچکی نباید مضایقه کند. از تواضع  با ایشان، مس نکردن اسمای آن ها بدون طهارت است و مقدم نشدن بر قبورشان در نماز است. وقتی که نامشان برده می شود،  باید با تجلیل و احترام اسمای مبارکشان را به زبان جاری ساخت و برایشان درود و سلام فرستاد. بعضی از بزرگان اگر وضو نداشتند نام شریف معصومین را به زبان جاری نمی کردند. مرویست که حضرت صادق علیه السلام هنگام بردن نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله چنان خم می شد که صورت مبارکش نزدیک زانوهایش می رسید. و از تواضع با پیغمبر و امام است، تواضع در برابر علمای عاملین و سلسه جلیله سادات.

تواضع با مردم:
مردم همه در عنوان اولی، در عرض و مساوی یکدیگرند و همگی مخلوق و مقهور و تحت تربیت رب العالمین اند. و چنانچه هرکس در هر مقامی که باشد، حق تکبر کردن و بزرگی فروختن به دیگری عقلا و شرعا ندارد. همچنین استحقاق تواضع و خضوع از دیگری نیز ندارد مانند غلامان سلطان که هیچ یک حق تکبر کردن بر دیگری ندارد و استحقاق تواضع از دیگری نیز برای او نیست، چون همه مانند یکدیگرند. و چنانچه اگر غلامی به دیگری تکبر کند، مورد مذمت و ملامت عقلا است. همچنین اگر توقع تواضع و فروتنی از دیگری داشته باشد، عقلا او را مذمت و ملامت می کنند. چون همه  مانند یکدیگرند. لیکن به عنوان دوم، بعضی از افراد بشر عنوان ویژه ای می گیرند که عقل و شرع آن را تعظیم و امر به اکرام و احترام  آن کرده است. در این صورت استحقاق فروتنی را پیدا می کنند و دیگران باید برایشان تواضع و خضوع نمایند، مانند عنوان پدر و مادری که عقلا و شرعا سزاوار است فرزندان شان برایشان فروتنی کنند. و در حقیقت تواضع برای والدین، تواضع برای خدا است، چون واسطه ربوبیت پروردگار و مورد امر خدا او است. و مانند عنوان ایمان و تقوا که باید برای هر صاحب ایمان و تقوائی فروتنی کرد، زیرا مومن وابسته به خدا است و مورد نظر و اکرام او است. حضرت باقر علیه السلام می فرماید: «حرمت  مومن نزد خداوند از حرمت کعبه بیشتر است» در حقیقت، خضوع برای مومن به جهت  ایمانش، خضوع برای خدا است. در مقابل، عنوان هائی است که برای صاحبان آن نباید هیچ گونه خضوع و فرو تنی کرد بلکه باید برابر آنها ترفع جست مانند کفر- در برابر کافر نباید هیچ گونه تواضع کرد زیرا مورد بغض خدا است و خود را از درجه انسانیت انداخته و از هر پستی پست کرده است. بلکه فردای قیامت آرزو می کند که کاش خاک بودم. و نیز در برابر کسی که ستم را پیشه خود قرار داده و یا متجاهر به فسق شده، یعنی بی باک و بی پروا، آشکارا حرمات خدا را هتک می کند، نباید فروتنی کرد، بلکه باید برای خدا بر آنها غضبناک بود و با روی ترش با ایشان مواجه شد.

تواضع برای متکبر نیز غلط است:
در برابر آن احمقی که تکبر می کند و دیگران را کوچک و خوار می دارد، نباید متواضع بود. زیرا اولا خضوع در برابر متکبر، یک نوع مذلت است که عقلا و شرعا ناپسند است. ثانیا تواضع برای متکبر، سبب جرأتش برای ادامه این حرکت ناشایست می گردد چنانچه اگر از او نخرند و برایش  فروتنی نکنند، ممکن است متنبه شده تکبر را ترک نماید. پس از باب نهی از منکر باید به او تواضع نکرد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «هرگاه به اهل تواضع از امت من رسیدید، با ایشان فروتنی کنید، هرگاه به تکبر کنندگان رسیدید، با ایشان تکبر نمائید زیرا تکبرتان بر آنها سبب خواریشان می گردد.»

تواضع نکردن با کبر فرق می کند:
آنچه گذشت که در برابر کافر و فاسق و متکبر نباید تواضع کرد، بلکه باید بر آنها فزونی جست و خشمناک بود چون مورد خشم خدایند، معینش این نیست که خود را بالذات از آنها بالاتر بداند و آنها را از خود پست تر شمارد و توقع کوچکی کردن از ایشان داشته باشد و خود را نسبت به آن ها صاحب شأن و مقامی ببیند، بلکه باید خود و ایشان را بنده عاجزی بداند و هرکس اهل نجات شد، به توفیق خدا است و هرکس هلاک شد به خذلان او است. و ممکن است همان کافر یا فاسق موفق به توبه و عاقبت به خیر گردد، بلی فعلا چون به ما چنین دستور داده شده، با ایشان سرسنگینی می کنیم نه اینکه خدای نکرده کبر می فروشیم و بالجمله، شخصیت اصلا نباید ملاحظه شود و تنها برای فرمانبرداری و عمل کردن به وظائف ایمان، آنچه را که خدا دشمن می دارد او هم دشمن بدارد و برایش خضوع نکند.

تکبر با بندگی سازگار نیست:
چون تکبر عبارت از طغیان و سرکشی نفس و غفلت از بزرگی خدا و فراموشی حقارت و ذلت خود است، خودش را صاحب شأن مقامی می بیند و دیگران را نسبت به خود پست  و حقیر می داند، این حالت خودپرستی، ضد خداپرستی است و لذا در جمیع حالات، مذموم و هیچگاه مورد امر و مدح خدا قرار نمی گیرد. پس مراد به کبر در برابر کافر و فاسق و ثروتمند متکبر، همانا عزیز داشتن جهت خدائی و آشکار کردن بزرگی آن است که  در برابر کافر اصلا خضوع نکند و عزت ایمان به خدا را که بزرگترین نعمت او است در نظرش ظاهر کند و در برابر اهل معصیت نیز عزت تقوا را که ملاک گرامی بودن نزد خدا است، آشکار سازد و در برابر ثروتمند، کوچکی مکنتش را که سبب ناز و کبرش شده، عزت و بزرگی خزائن الهی را ظاهر  کند و هیچ گونه فروتنی برای دارائیش ننماید و در برابر متکبر عملا او را تحمیق و تجهیل  کرده به او بفهماند که کبریائی مختص به حضرت آفریدگار است و غیر او هرکس تکبر کند احمق است.

تواضع برای ثروت ثروتمند هلاک کننده است:
تواضع برابر  اغنیـــا و ثروتمندان اگر به ملاحظه ثروت و طمع به مال دنیا از آن ها باشد بسیار مورد نهی قرآن مجید و روایات است. در قرآن می فرماید: «و چشمان خود را مینداز به آنچه داده ایم به اصناف ایشان از زینت زندگانی دنیا تا آزمایش کنیم ایشان را در آن»  ( سوره طه / ایه 131) و در حقیقت تواضع به  ثروتمندان به جهت ثروتشان، خضوع به مال دنیا است که آن را موثر دانسته و از خدا غافل شده است و این شرک به خدا است.

تواضع نسبت به اشخاص فرق می کند:
 تواضع را حدی است که اگر از آن گذشت، گاه موجب ذلت و هتک حرمت شخص می شود،  و مومن نباید کاری که موجب هتک او می شود مرتکب  گردد. بنابراین باید در موارد تواضع و کیفیت آن کاملا رعایت میانه روی را نمود. مثلا تواضع برای والدین یا رحم باید بیشتر از بیگانه باشد و تواضع برای علمای عاملین و سادات، باید بیش از دیگران باشد و تواضع برای بزرگ قوم، باید از تواضع  برای آن قوم بیش باشد زیرا اگر تواضعی که مناسب والدین و علما و سادات باشد مثلا بوسیدن دست آنها، گاه می شود برای دیگران موجب هتک و خواری شخص است. بنابراین در تواضع با اشخاص باید رعایت مقامات و حالات ایشان را کرد.

نشانه های تواضع:
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «از تواضع این است که شخص در نشستن با پایین مجلس راضی باشد و ابتدا به سلام کند، با هرکس برابر شود و جدال را ترک کند هر چند حق با او باشد و دوست نداشته باشد به تقوا  ستوده شود» یعنی هرکس به این چهار چیز مداوت کند از فضیلت تواضع بهره مند می شود یا اینکه از نشانه های تواضع این چهار چیز است.
و امیرالمومنین علیه السلام در ضمن وصیتش میفرماید: «بر تو باد به فروتنی، زیرا از بزرگترین عبادت ها است».
در سفینة البحار مرویست که موسی بن عمران پس از هر نماز، طرف راست و چپ صورتش را برای تواضع نسبت به خداوند به خاک می مالید و به همین جهت خداوند او را کلیم خود قرار داد.
حضرت رضا علیه السلام می فرماید: «تواضع این است که به مردم بدهی آنچه دوست داری به تو بدهند».
حسن بن جهم از آن حضرت پرسید: اندازه تواضع چیست؟ در پاسخ فرمود: تواضع درجاتی دارد از آن جمله اینکه، مرد اندازه خود را بشناسد و آن را در جای شایسته آن فرود آورد و  دلی سالم داشته باشد و نخواهد به کسی چیزی دهد، جز آنچه می خواهد که به خود داده شود. و اگر از کسی بدی دید، به خوبی آن را  جلو گیرد. ( در برابر بدی نیکی کند) و خشم خود را فرو خورد، از مردم گذشت کند و خداوند نیکی کنندگان را دوست می دارد.

پیشوایان ما از همه بیشتر فروتنی می کردند:
در سیفنه البحار مرویست که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به مردی سودانی که سیاه و زشت بود، عبور فرمود به او سلام کرد و نزدش رفت و مقدار زیادی با او سخن  گفت. پس فرمود: هرکاری داری بگو تا انجام دهم. گفتند ای پسر پیغمبر آیا به چنین شخصی نازل می شوی و از حوانجش می پرسی، در حالی که او به شما محتاج تر است. امام علیه السلام فرمود: بنده ای است از بندگان خدا و برادر دینی ما است و ما و او را بهترین پدرها که آدم ابوالبشر است و بهتر ین دین ها که اسلام است، جمع می کند و شاید روزگار ما را به او محتاج کند، پس ما را که بر او تکبر می کردیم از جمله فروتنی ها مشاهده کند.

ریشه کبر را به هر چه بشود باید برید:
محمد بن مسلم مردی ثروتمند از اشراف کوفه و از اصحاب حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام است. روزی حضرت باقر علیه السلام به او فرمود: ای محمد، باید تواضع کنی. چون محمد از مدینه به کوفه برگشت ظرف خرما و ترازو برداشت و در مسجد جامع کوفه نشست و صدا می زد هر که خرما می خواهد بیاید و از من بخرد. ( این کار را برای از بین بردن کبر نفس می کرد). بستگانش آمدند و گفتند: ما را به این کار خود رسوا کردی.  گفت: مولایم مرا امر به چیزی فرمود که مخالفتش را نخواهم کرد و از این محل اجتماع حرکت نمی کنم  تا تمام خرمائی که در این ظرف است بفروشم. بستگانش گفتند: حال که می خواهی حتما خرید و فروش کنی پس در محلی که گندم آرد می کنند برو. آن جناب قبول کرد و شتر و سنگ آسیائی خرید و مشغول آرد کردن گندم شد. ( تا به این کار کبر نفس خود را از بین ببرد و خود را با یک فرد عادی برابر ببیند).

Sources

شهید عبدالحسین دستغیب- گناهان کبیره(باب اول)- از صفحه 146 تا 157

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites

For more information