محبت و مهربانی یکی از دلایل افزایش عمر

English 1599 Views |

حضرت داود علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی بود. از امام باقر علیه السلام نقل شده: جوانی بدقیافه مدتی، هر روز نزد داود علیه السلام می آمد و در مجلس او می نشست. سکوت می کرد و مدت طولانی ای سخن نمی گفت. روزی عزرائیل علیه السلام به مجلس داود علیه السلام آمد. داود علیه السلام دید عزرائیل با نظر تند به آن جوان می نگرد. به عزرائیل فرمود: چرا به این جوان با نظر دقیق و تند می نگری؟! عزرائیل گفت: از طرف خدا مأمور قبص روح این جوان هستم و بعد از هفت روز، این جوان را در همین مکان قبض روح می کنم. وقتی داود علیه السلام این موضوع را شنید، دلش به حال آن جوان سوخت، به او فرمود: ای جوان! آیا زن داری؟ گفت: نه. داود علیه السلام برای یکی از بزرگان بنی اسرائیل نامه ای نوشت و سفارش کرد که دخترت را به عقد این جوان در آور. سپس نامه را به آن جوان داد و مخارج ازدواج را نیز به او پرداخت نمود و فرمود: برو بعد از هفت روز به اینجا بیا. جوان رفت و ازدواج کرد و پس از هفت روز به منزل داود علیه السلام آمد، پرسید: آیا در این چند روز به تو خوش گذشت؟ جوان عرض کرد: آری، هرگز اینگونه از نعمت الهی بهره مند نشده بودم. آن روز که بنا بود عزرائیل به منزل داود علیه السلام برای قبص روح آن جوان بیاید نیامد، داود علیه السلام به جوان گفت: برو بعد از هفت روز به اینجا بیا، او رفت و بعد از هفت روز آمد. ولی باز عزرائیل نیامد. هشت بار این آمد و شد تکرار شد. در هشتمین بار عزرائیل به خانه داود علیه السلام آمد، در حالیکه آن جوان در محضر داود علیه السلام بود. داود علیه السلام از عزرائیل پرسید: چرا به وعده خود عمل نکردی و چندین هفت روز گذشت و به این جا نیامدی؟! عزرائیل گفت: ای داود! خداوند به خاطر رحم و دل سوزی تو نسبت به این جوان، به وی ترحم کرد، و سی سال دیگر بر عمر او افزود.

Sources

محمد محمدی اشتهاردی- داستان دوستان – از صفحه 4777تا 478

Keywords


0 Comments Send Print Ask about this article Add to favorites