رزمـنـدگـان اسـلام از فـرمـانـدهـان خـود بـه ویـژه از رسـول خـدا (ص ) اطـاعـت و فـرمـانـبـردارى کامل داشتند. آنان دستورهاى فرماندهى را بدون چون و چرا به کار مى بستند و سرپیچى از آن را گـنـاه مى شمردند و به خود اجازه نمى دادند بدون اجازه فرماندهى، دست به کارى بزنند، هر چند آن کار را درست بپندارند.
سـلمـان فـارسـى، طـراح کـنـدن خـنـدق بـر گـرد مـدیـنـه در جـنـگ احـزاب بـود. وقـتـى مـشـغـول کـار بـود بـه سـنـگـلاخـى بـرخـورد کـه شـکـسـتـن آن مـمـکـن نـبـود. بـراى حـل ایـن مـشـکـل بـه جـاى آنـکـه خـود سـرانـه بـه اقـدامـى دسـت بـزنـد بـه سـرعـت نـزد رسـول خـدا (ص) رفـت تـا نـظـر آن حـضـرت را جـویا شود وى با خود مى گفت: «من نمى توانم مـسـیرى را که رسول خدا (ص) تعیین کرده است تغییر دهم.» جالب اینجاست که پیامبر (ص) مسیر را عوض نکرد و خود آن سنگ بزرگ را خرد کرد و اگر سلمان مسیر را تغییر مى داد مرتکب اشتباه بزرگى شده بود.
رسول خدا (ص) به آموزش و تمرینهاى رزمى لازم رزمندگان اسلام اهمیت مى داد و آنها را به این کـار تـشـویـق مـى کرد. تیراندازى و اسب سوارى و شناگرى در نزد آن حضرت اهمیت ویژه اى داشـت. جـالب ایـنـکـه شـنـاگـرى چندان مورد نیاز سپاهیان اسلام نبود، چون بیشتر در خشکى مى جـنـگـیدند، اما پیامبر (ص) به این نکته توجه داشت که رزمندگان اسلام باید از جنبه آموزشى کـامل باشند. درباره تیراندازى از حضرتش روایت شده است که فرمود: «کسى که تیراندازى را بـیـامـوزد سـپـس از روى بـى رغـبـتـى آن را تـرک کـنـد، هـمـانـا نـعـمـتـى را کـفـران کـرده اسـت.»
سـپـاه اسـلام مـتـشـکـل از قبیله هاى گوناگون مدینه و اطراف، سازمان و تشکیلات منظمى داشت. فـرمـانـدهـى کل نیروها با رسول خدا (ص) بود و هر قبیله فرمانده جداگانه اى داشت که همگى زیر فرمان آن حضرت انجام وظیفه مى کردند. با وجود ساختار قبیله اى یگانهاى سپاه، مجموعه آن یک واحد منسجم را تشکیل مى داد. به این ترتیب پیروزى و شکست به نام همه تمام مى شد، نه یک قبیله خاص. با وجود اینکه سازماندهى قبیله اى داشتند، در صورت نیاز افرادى از یگانهاى مختلف ماءموریت ویژه اى به طور مشترک به عهده مى گرفتند.
ایـن سـازمـان مـنـسـجم در سایه اصل اطاعت از رهبرى بود که رزمندگان اسلام بر اساس دستور قرآن کریم بدان معتقد و پایبند بودند. «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید اطاعت کنید فرمان خدا و رسولش و اولیاى امرتان را.» (نساء/ 59)
در حـقـیـقـت آن رشـتـه اى کـه مسلمانان را منسجم مى کرد و به هم پیوند مى داد، اطاعت از خداوند و رهبرى بود و عاملى غیر از این دو در جامعه آن روز نمى توانست وحدت ایجادکند.
جـنـگـویـان اسـلام در روزگـار آغـاز اسـلام، مـردانـى مـخلص بودند و از انجام وظایف جنگى جز رضـایـت خـداونـد را نـمـى جستند. سرباز نباید براى رسیدن به اهداف دنیوى بجنگد و بیشتر جـنـگـجـویـان اسـلامـى ایـن ویـژگـى را دارا بـودنـد. البـتـه ایـن روحـیـه حـاصـل تـلاش و مـراقـبـتـهـایـى بـود کـه پـیـامـبـر (ص) بـه عمل مى آورد و پیوسته یادآور مى شد که مبادا رزمندگان در جنگ جز رضاى خداوند را طلب کنند. روحـیـه اخـلاص و ایـثـار رزمندگان اسلام از آنجا ناشى مى شد که پیامبر (ص) به آنها آموخته بـود کـه در کـنـار جـنـگ بـا دشـمـن با نفس سرکش خویش نیز پیکار کنند. از پیروزیهاى ظاهرى خـشـنـود نـشـونـد و مـبـارزه با نفس را دشوار بدانند.
رزمندگان اسلام با الهام از این آموزشهاى تـعـالى بـخـش بـه جـهاد مى پرداختند و جان خویش را در طبق اخلاص نهاده، به پیشگاه خداوند تقدیم مى کردند.
یـکـى از نـمـونـه هـاى رزمـنـدگـان مـخـلص اسـلام فـردى بـه نـام عـمروبن جموح است. وى به دلیـل لنـگ بـودن پـایـش از رفـتـن بـه جـنـگ مـعاف بود و فرزندانش او را از رفتن به جنگ احد بـازداشـتـنـد، امـا او نـزد رسـول خدا (ص) آمد و عرض کرد: «پسرانم مرا از رفتن به جنگ بازمى دارند. به خدا سوگند من امیدوارم که با همین پاى لنگ در بهشت قدم بزنم.»