گروهی از یهود حضور پیامبر (ص) رسیدند و به او گفتند: «چگونه به تو ایمان آوریم، در حالی که قبله ی ما را ترک گفتی، و عزیر را فرزند خدا نمی دانی؟» در این مورد وحی الهی فرود آمد که «و قالت الیهود عزیر ابن الله؛ و يهود گفتند عزير پسر خداست.» (توبه/ 30) «و قالت النصارى المسیح ابن الله؛ و مسیحیان نیز گفتند: مسیح پسر خدا است.»
«ذلک قولهم بأفواههم؛ این سخنى است که آنها با زبان مى گویند و حقیقتى در آن نهفته نیست.» «یضاهؤن قول الذین کفروا من قبل؛ این گفتگوى آنها شبیه گفتار مشرکان پیشین است.» «قاتلهم الله أنى یؤفکون؛ خداوند آنها را بکشد و به لعن خود گرفتار و از رحمتش دور سازد، چگونه دروغ مى گویند و حقائق را تحریف مى کنند.» (توبه/ 30)
"عزیر" کیست؟
کلمه "عزیر" نام همان شخصى است که یهود او را به زبان عبرى خود "عزرا" مى خوانند، و در نقل از عبرى به عربى این تغییر را پذیرفته است، هم چنان که نام "یسوع" وقتى از عبرى به عربى وارد شده به صورت کلمه "عیسى" درآمده، و به طورى که مى گویند کلمه "یوحنا" عبرى در عربى "یحیى" شده است. و این عزرا همان کسى است که دین یهود را تجدید نمود، و تورات را بعد از آنکه در واقعه بخت النصر پادشاه بابل و تسخیر بلاد یهود و ویران نمودن معبد و سوزاندن کتابهاى ایشان به کلى از بین رفت دوباره آن را به صورت کتابى به رشته تحریر درآورد. بخت النصر مردان یهود را از دم تیغ گذرانید و زنان و کودکان و مشتى از ضعفاى ایشان را با خود به بابل برد و نزدیک یک قرن در بابل بماندند، تا آنکه بابل به دست کوروش کبیر پادشاه ایران فتح شد و عزرا نزد وى رفته و براى یهودیان تبعیدى شفاعت نمود. و چون عزرا در نظر کوروش صاحب احترام بود، تقاضا و شفاعتش پذیرفته شد و کوروش اجازه داد که یهود به بلاد خود باز گردند و توراتشان از نو نوشته شود. و با اینکه نسخه هاى تورات به کلى از بین رفته بود عزرا در حدود سنه 457 قبل از میلاد مسیح مجموعه اى نگارش داد و به نام تورات در میان یهود منتشر نمود.
به هر حال او طبق آنچه در خاطرش از گفته هاى پیشینیان یهود باقى مانده بود "تورات" را از نو نوشت. به همین دلیل یهود او را یکى از نجات دهندگان و زنده کنندگان آئین خویش مى دانند و به همین جهت براى او فوق العاده احترام قائلند. این موضوع سبب شد که گروهى از یهود لقب "ابن الله" (فرزند خدا) را براى او انتخاب کنند صرف نظر از اینکه همین مجموعه هم در زمان "انتیوکس" پادشاه سوریه و فاتح بلاد یهود، یعنى در حدود سنه 161 قبل از میلاد باز به کلى از بین رفت، حتى مامورین وى تمامى خانه ها و پستوها را گشته، و نسخه هاى مجموعه عزرا را یافته و سوزاندند و به طورى که در تاریخ ضبط شده در منزل هر کس مى دیدند صاحب آن را اعدام و یا جریمه مى کردند، الا اینکه یهود به همان جهت که عزرا وسیله برگشت ایشان به فلسطین شد، او را تعظیم نموده و به همین منظور او را پسر خدا نامیدند. حال آیا این نامگذارى مانند نام گذارى مسیحیان هست که عیسى را پسر خدا نامیده اند و پرتوى از جوهر ربوبیت در او قائلند، و یا او را مشتق از خدا و یا خود خدا مى دانند، و یا اینکه از باب احترام او را پسر خدا نامیده اند، هم چنان که خود را دوستان و پسران خدا خوانده (و به نقل قرآن) گفته اند: «نحن أبناء الله و أحباؤه؛ ما پسران خدا و دوستان [ویژه] او هستیم.» (مائده/ 18) براى ما معلوم نشده، و نمى توانیم هیچ یک از این دو احتمال را به ایشان نسبت بدهیم.
چیزى که هست ظاهر سیاق آیه بعد از آیه مورد بحث که مى فرماید: «اتخذوا أحبارهم و رهبانهم أربابا من دون الله و المسیح ابن مریم؛ [هم اینان] علما و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا اربابان خود گرفتند.» (توبه/ 31) این است که مرادشان معناى دوم است. بعضى از مفسرین گفته اند عقیده به اینکه عزیر پسر خدا است کلام پاره اى از یهودیان معاصر رسول خدا (ص) بوده، و تمامى یهودیان چنین اعتقادى ندارند. و اگر قرآن آن را مانند گفتن اینکه: «إن الله فقیر و نحن أغنیاء؛ خدا فقیر است و ما توانگریم.» (آل عمران/ 181) و همچنین گفتن اینکه: «یدالله مغلولة؛ دست خدا بسته است.» (مائده/ 64) به همه یهودیان نسبت داده، براى این بوده که بقیه یهودیان هم به این نسبت ها راضى بوده اند، مثلا هر چند گفتار آخرى، کلام بعضى از یهودیان مدینه و معاصر رسول خدا (ص) بوده، ولیکن سایر یهودیان با آن مخالفت نداشته اند، پس در حقیقت همه متفق الرأى بوده اند.
باورها یهودیت حضرت ارمیا (ع) فرزند خدا باورها در قرآن حوادث تاریخی