مقدسات در طیفى گسترده، از خداوند شروع مى شود و به اشیا، زمان ها، مکان ها و اعمال ختم مى گردد. سؤال این است که ملاک و معیار تعیین امور مقدس از نامقدس چیست؟ شاید بتوان در پاسخ به این سؤال از دو ملاک بهره جست:
1- آنچه دورکیم در تعریف مقدس بیان داشته است: «مقدس چیزى است که توسط یک سلسله احکام تحریم کننده حفظ و مجزا شده باشد و چیزى غیرمقدس است که این احکام در مورد آن اعمال نمى شود و آن را از امر مقدس جدا نگه مى دارد». چنانچه فرد یا شىء یا زمان و مکان با تابوها و ممنوعیت هایى همراه باشد، آن امر مقدس است. هر قدر این تابوها شدیدتر و گسترده تر باشد، آن امر از تقدس بیش ترى نیز برخوردار خواهد بود. خانه خدا به یقین مقدس ترین مکان نزد مسلمانان است، این مکان در موسم حج بر تابوهاى گسترده از مکان هاى دیگر امتیاز داده شده است. جنگ، کشتن حیوانات، نگاه در آینه، استعمال عطر، زناشویى و برخى اعمال دیگر در آن حرام است. پیامبر اکرم (ص) براى مسلمانان شخص مقدسى است. قداست ایشان به حدى است که اهانت به او مجازات مرگ را به دنبال دارد. مسجد نیز از مکان هاى مقدس است و نجس کردن آن یک تابو است. ایام ماه رمضان، ایام مقدسى است که با تابوهاى متعددى احاطه شده است. و به همین صورت، سایر امور مقدس هر کدام به نحوى مشتمل بر تابو مى باشد.
2- آنچه در اذهان مردم (نه با دقت فلسفى)، با امر مقدس اصیل پیوند داشته باشد و به دلیل همین پیوند، بهره اى از پاکى و طهارت را متجلى سازد، مقدس محسوب مى شود. در منابع دینى، امر مقدس به طهارت و پاکى تعریف شده است: «التقدیس: التطهیر الالهى المذکور فی قوله تعالى «و یطهرکم تطهیرا» دون التطهیر الذى هو ازالة النجاسة المحسوسة». مقدس اصیل از هرگونه عیب و نقص مبرا است و داراى طهارت و نزاهت مطلق است، مقدسات تبعى به نسبت پیوندشان با مقدس اصیل و در نتیجه، به نسبت پاکى شان، مقدس شمرده مى شوند، مقدس در این معنا، در مقابل نامقدس، پلید و ناپاک قرار دار؛ چنان که گاهى امر قدسى در مقابل امر عرفى قرار مى گیرد. امر قدسى امرى است که رو به آسمان دارد و امر عرفى امرى است عقلانى و از متن زندگى مادى برخاسته است و دل در گرو عرف دارد. جدا نگه داشتن ناپاکى هاى ظاهرى همچون نجاسات (خون، بول، مدفوع، سگ و خوک) از حیطه امور مقدس، احتمالا به دلیل طهارت معنوى و ظاهرى امور مقدس است. بر این اساس، اگر بخواهیم از حیطه امور مقدس احتمالا به دلیل طهارت معنوى و ظاهرى امور مقدس است. بر این اساس، اگر بخواهیم از مقدس تعریفى ماهوى ارائه دهیم (نه تعریف به ویژگى ها، آن چنان که دورکیم انجام داده است) باید بگوییم مقدس آن چیزى است که از منظر مردم، در باطن و ظاهر خود، از هرگونه ناپاکى، عیب و نقص به دور مى باشد.
کلمه Holy (قدس، مقدس) نیز به همین معناست. میرچا الیاده این کلمه را به معناى کامل بودن، کمال، درستى و خوشى دانسته که نقطه مقابل آن، Unholy (شکسته، بسته، ناقص و ناخوش) است. احتمالا کلمه Sacrednes (بر کنار بودن از آنچه عادى و معمولى است) در مقابل Profame (حرم، مکان مقدس) و Sacred (مقدس، قدسى) نیز به معناى چیزى مى باشد که مخصوصا براى کاربرد مقدسانه یا دینى کنار گذارده شده است. Sacred در این معنا، با معیار اول تناسب بیش ترى دارد.
فرایند قدسى شدن و عرفى شدن در جامعه یا قلمرو مقدس و نامقدس
جوامع گوناگون از لحاظ گرایش به چیزهاى مقدس یا قداست زدایى از آن ها در طیف مقدس گرایى و عرفى گرایى قرار دارند. جوامع غربى پس از عصر نوزایى با تمام تلاش، سعى کردند مظاهر تقدس را که به واسطه تسلط کلیسا به وجود آمده بود، حتى مسائل نجومى را نیز که در این زمره قرار گرفته بود -هیئت بطلیموسى- از صحنه زندگى خارج بسازند. اکنون در غرب، خدا، پیامبر، کلیسا و متولیان مسائل دینى حریمى ندارند و براى آن ها چیزى به نام «تابو» جز در مواردى محدود، ملاحظه نمى شود، بلکه تمامى این امور از تندبادهاى انتقاد، که گاهى جنبه توهین آمیز به خود مى گیرد، در امان نمى ماند.
میرچا الیاده در کتاب فرهنگ و دین، وضعیت دیندارى در غرب را این گونه توصیف مى کند: «عمل دینى، امروزه دیگر در مورد امور دینى چندان مؤثر و مربوط تلقى نمى گردد... دیندارى دیگر تکلیفى بر عهده اعضاى جامعه نیست و به صورت امرى دل خواهانه در آمده است، اعمالى همچون رفتن به کلیسا، تعمید یا مراسم دینى، ازدواج یا کفن و دفن مى توانند انگیزه هاى گوناگون و دریافت هاى فرهنگ متفاوت و معانى کاملا مختلفى داشته باشند. ولى به رغم این ملاحظات، حضور یافتن در کلیسا، دعاى هنگام غذا، نیایش هاى جمعى، زیارت ها و نذر و قربانى، روزه دارى، آیین هاى توبه، جشن هاى دینى، برگزارى مراسم ازدواج در کلیسا، همه و همه از نظر دفعات وقوع و هم از نظر عمق باور تقدسشان کاستى گرفته اند». به عکس، در جوامع شرقى، مظاهر تقدس بیش تر به چشم مى خورد. با این وجود، هر کدام از متولیان مقدس گرایى و عرفى گرایى در جامعه خود، به حدود خویش پایبند نیستند و سعى مى کنند صحنه اجتماع را به نفع خود تصاحب کنند. فرایند قدسى شدن سعى دارد قداست را به درون سیاست، هنر، فرهنگ و نهادها تزریق نماید. در مقابل، فرایند عرفى شدن تلاش مى کند از سیاست، قانون و ارزش ها قداست زدایى کند و جامعه را از اجتماعى دینى به سوى جامعه اى غیردینى (سکولار) هدایت کند. قدسى گرایى سعى مى کند در قلمرو مربوط به نظام حقوقى، تکلیف و در قلمرو اخلاق، ارزش هاى دینى و در قلمرو آموزش، سنت و به طور کلى، مظاهر دینى را حاکم کند، در حالى که عرفى گرایى در تلاش است در همین قلمروها، حق و مشارکت و مدنیت را اقرار داده، تخصص و اجتماعى کردن را حاکم سازد. به عنوان مثال، برنامه هاى دینى در متون آموزشى و تفریحى دانش آموزان به شدت گنجانده مى شود. فرایند قدسى شدن حتى گاه تا سر حد دینى کردن فن آورى و علوم اجتماعى به پیش مى رود. «تقدس مسرى است... تقدس محدوده اى نمى شناسد؛ به این معنا که در هر محدوده اى که جریان قدسى کردن آغاز شود، مى خواهد تا انتهاى مسیر را بپیماید... کسانى که در پى دینى کردن امور، اعم از جامعه، انسان، هنر، معرفت، شهر، آموزش و حکومت هستند، در واقع، مى خواهند امورى را که در چند قرن اخیر عرفى شده اند، مجددا قدسى سازند».
روحانیت مقدس، نظام یا حکومت مقدس، ارزش هاى مقدس، نهاد مقدس و دفاع مقدس علایمى از پیش روى تقدس در جامعه است. در مقابل، نقدهاى تند و درافتادن با شخصیت هایى که نوعى قداست و حرمت براى آن ها در نگرش مردم ملاحظه مى شود، ارزیابى اندیشه و عمل ائمه و اولیاء الله در واقع، تلاشى براى پیش بردن محدوده عرفى شدن جامعه است که در این رهگذر از ابزارهایى همچون مردم سالارى، جامعه مدنى (در بعضى معانى)، خردورزى (در بعضى معانى) و مانند آن نیز استفاده مى شود. هر چند مدعیان ضرورت عرفى شدن جامعه از قدرت موجود تقدس زدایى مى کنند، اما به عرفى گرایى و شعایر و اندیشه هاى مربوط به آن، گاهى چندان قداست مى بخشند که از مظاهر تقدس دینى نیز فراتر مى رود. تقابل بین قدسى گرایى و عرفى گرایى را در مقولاتى همچون سنت و تجدد، انسان مدارى و خدامحورى، چپ و راست، مردم سالارى و شایسته سالارى، استبداد و آزادى، مدیریت فقهى و مدیریت علمى، حکومت اسلامى و حکومت لائیک، غرب گرایى و اسلام گرایى، جامعه مدنى و جامعه ولایى مى توان به خوبى باز شناخت.
آنچه در مورد تقابل عرفى گرایى و قدسى گرایى گفته شد، پدیده اى دور از انتظار نیست؛ زیرا اساسا یکى از کارکردهاى دین تقدس بخشیدن به امور و در مقابل، یکى از کارکردهاى دنیاگرایى، قداست زدایى از آن هاست. ادى (1964) در بیان کارکردهاى بهنجار و نابهنجار دین دو مورد از کارکردهاى دین را تقدس بخشى معرفى مى کند. همچنان که شاینیر (1966) پنجمین معنا از معانى شش گانه براى دنیاگرایى را سلب تقدس از جهان مى داند.