دروغ از کارهاى زشت و ناپسند و عادت به آن از رذایل اخلاق و گناهان کبیره است و تا ضرورت و مصلحت مهمى در میان نباشد، گفتن دروغ جایز نیست. اما اگر به دست آوردن مصلحت مهمى متوقف بر دروغ باشد، و با راستگوئى نمى توان به آن رسید، حرمتش بر طرف مى شود و گناهش از میان مى رود، و اگر تحصیل این مصلحت واجب باشد، مانند نجات مسلمانى از قتل و اسارت، یا حفظ آبرو یا مال محترم او، دروغ در این صورت واجب مى شود.
به عبارت دیگر ،تمام موارد را مى توان در یک قاعده کلى خلاصه کرد و آن این که هدف هاى مهمترى به خطر بیفتد و براى دفع آن خطرات، توسل به دروغ ضرورت داشته باشد، و به تعبیر دیگر تمام این موارد مشمول قاعده اهم و مهم است مثلا انسان در چنگال جمعى متعصب و بى منطق و بى رحم گرفتار مى شوند و از مذهب او سؤال مى کنند اگر حقیقت بگوید فورا خون او را مى ریزند عقل و شرع در اینجا اجازه مى دهند که انسان با پاسخ دروغین جان خود را از شر آنها نجات دهد. یا در مواردى که اختلاف شدیدى در میان دو نفر بروز کرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى (مثلا فلان کس به تو علاقه زیاد دارد و بارها در پشت سر ذکر خیر شما را مى گفت) صلح و صفا و آشتى در میان آن دو برقرار سازد و امثال این اهداف مهم، نه این که انسان به خاطر منافع شخصى و کارهاى جزئى متوسل به دروغ شود و این استثنائات ضرورى را دستاویزى براى توسل به دروغ سازد، و به بهانه استفاده از استثنائات دروغ براى هر موضوع جزئى دروغ بگوید. در واقع تجویز دروغ در این موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اکل میته) در موارد ضرورت است که باید به مقدار ضرورت و تنها در مواردى که راهى جز آن نیست اکتفا شود. اکنون به بررسی این موارد می پردازیم:
1- ضرورت
از رسول خدا (ص) نقل شده است: «ما من شی ء إلا و قد أحله الله لمن اضطر إلیه؛ هیچ کارى نیست جز آنکه خداوند آن را براى کسى که ناچار شده باشد حلال کرده است.» و همین مضمون نیز از امام صادق (ع) نقل شده است: «إذا حلف الرجل تقیة لم یضره إذا هو أکره و اضطر إلیه و قال: لیس شی ء مما حرم الله إلا و قد أحله لمن اضطر إلیه؛ اگر انسان از روى تقیه سوگند دروغ یاد کند ضررى ندارد در صورتى که ناچار شده باشد.» آنگاه فرمود: «هر حرامى در مقام اضطرار حلال مى شود.» درباره دفع ضرر احادیث زیادی وارد شده که انسان به خاطر جلوگیرى از ضرر (مالى، جانى و عرضى) مى تواند سوگند دروغ یاد کند. البته، مقصود از ضرر مالى آن گونه ضررى است که تحمل آن دشوار و حداقل مهم باشد و اما ضررهاى ناچیز و کم اهمیت موجب جواز دروغ نمى شود و یا حداقل ترک دروغ در این مورد مستحب است. امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «از نشانه های ایمان راست گفتن در موردی است که راستی ضرر داشته باشد و ترک کردن دروغ است در جایی که منفعت داشته باشد.» در مورد جواز دروغ در مقام ضرورت اختلافى بین فقها و علمای اخلاق وجود ندارد. تنها مطلب مورد اختلاف و گفتگو آن است که آیا دروغ در این گونه موارد بى قید و شرط جایز است یا در صورتى جایز است که توریه امکان نداشته باشد؟ طبق نظر اکثر علما همچنین طبق احتیاط، جواز دروغ مشروط بر عدم امکان توریه است. پس اگر توریه امکان داشته باشد دروغ گفتن جایز نیست زیرا، با این فرض، ضرورتى براى گفتن دروغ وجود ندارد و در حقیقت مجوزى براى این عمل موجود نیست.
2- اصلاح میان مردم
یکى دیگر از موارد استثناء، اصلاح میان مردم است، یعنى در صورتى که انسان براى ایجاد الفت و محبت و رفع کینه و کدورت دروغ بگوید و بدین وسیله میان آنها صلح و صفا و صمیمیت برقرار کند دروغ حرام نیست. مثلا اگر دو نفر یا دو گروه با یکدیگر قهر باشند پیش یکى از آنها رفته و از قول دیگرى بگوید که فلانى تعریف و تمجید شما را مى کرد و از اینکه با شما قهر کرده اظهار ناراحتى مى نمود و به نظر من او مایل است که با شما آشتى کند و همچنین نزد آن دیگرى رفته و از قول دوست اولى مشابه همین مطالب را بگوید، این گونه دروغ ها گذشته از اینکه حرام نیست، پسندیده نیز هست و رسول خدا (ص) و ائمه معصومین (ع) آن را تحسین و بر آن تأکید کرده اند. اینک توجه شما را به چند حدیث جلب مى کنیم. در وصیت پیامبر اکرم (ص) به امیر المؤمنین (ع) آمده است: «یا على إن الله أحب الکذب فی الإصلاح و أبغض الصدق فی الفساد...؛ اى على خداوند دروغ صلح آمیز را دوست دارد و از راست فتنه انگیز بیزار است...»
از یکى از سخنان حضرت امام صادق (ع) استفاده مى شود که دروغ در اصلاح اصلا دروغ نیست، نه آن که دروغ مى باشد و جایز، شاید منظور حضرتش از این سخن، افاده تأکید باشد. آن حضرت مى فرماید: سخن بر سه گونه است: راست دروغ اصلاح میان مردم. از وجود مقدسش توضیحى در باره اصلاح میان مردم خواسته شد. در جواب چنین فرمود: در باره کسى سخنى مى شنوى که اگر به او برسد، سخت ناراحت مى شود. به او مى گویى که از فلان درباره تو تعریفى شنیدم که چنین گفت و چنان گفت. سخنى مى گویى که درست بر خلاف آن چه شنیده اى باشد. از این کلام زرین، نکته اى استفاده مى شود و آن، این است که اصلاح، اختصاص به صورت اختلاف ندارد، بلکه مقصود از اصلاح، معنایى وسیع تر است و صورتى را مى گیرد که میان دو تن هیچ گونه اختلافى نباشد، ولى یکى از آن دو، چیزى درباره دیگرى بگوید که اگر به گوش او برسد، ایجاد شکر آبى کند در این جا نیز اسلام اجازه مى دهد که سخنى بر خلاف واقع گفته شود تا از پیدایش اختلاف جلوگیرى کند.
آرى، دروغ هم در دفع اختلاف زیباست و هم در رفع آن. باز هم رسول خدا (ص) فرموده: «لا کذب على مصلح؛ کسى که مى خواهد اصلاح دهد، دروغ ندارد.» (وافى، ج 5، ص 932) اصلاح میان مردم به اندازه اى مهم است که امام صادق (ع) براى این کار از مال خود سرمایه گذارى کرده و مقدارى پول به یکى از اصحاب خویش مى دهد تا هرگاه میان دو نفر از شیعیان خصومت و اختلافى رخ داد، به وسیله آن پول میان آنها آشتى برقرار سازد و از آنچه ذکر شد که در مورد اصلاح دروغ جایز است اهمیت این عبادت بزرگ تا اندازه ای آشکار می شود زیرا دروغی که حرمت و شدت و عقوبت آن ذکر گردید در این مورد جایز بلکه مستحب و در برخی موارد واجب می شود و سر مطلب آن است که سعادت دنیویه و اخرویه و بر خورداری از حیات مادیه و روحانیه موقوف به اجتماع و اتحاد قلوب است، هرگاه عده ای از بشر با یکدیگر یک دل و یک جان شدند و هر یک نفع دیگری را نفع خود و ضرر دیگری را ضرر خود دانست و هر چه برای خود خواست برای دیگری هم خواست شکی نیست که هم حیات دنیویه ایشان به بهترین وجهی تأمین می شود و هم به سعادت جاودان اخروی و کمالات معنوی خواهند رسید زیرا اتحاد و اتصال قلوب برای خدا سبب تقویت آنها در برابر حملات و وسوسه های شیطانی است و گاه می شود که راه شیاطین بر قلوبشان به کلی بسته می گردد.
3- خدعه و نیرنگ در جنگ
شک نیست که جنگ یک ضرورت دینى و اجتماعى است که به علل مختلف (عقیدتى، سیاسى و اقتصادى) بر ملت ها و جوامع بشرى الزام یا تحمیل مى گردد و معمولا براى خروج از این تحمیل و رهایى از این مخمصه و سرعت بخشیدن به شکست دشمن از وسایلى استفاده مى شود که در مواقع عادى جایز نیست. در این میان، یکى از عوامل مهم، غافلگیرى دشمن است که در این راستا عنصر خدعه و نیرنگ مى تواند وسیله خوبى باشد، زیرا اگر بتوانیم با خدعه و فریب دشمن را غافلگیر کنیم و با یک حمله ضربتى و برق آسا به او یورش بریم مى توانیم با کمترین تلفات دشمن را شکست دهیم. با توجه به این مقدمه مى توان حدس زد که دین مقدس اسلام که با دروغ و خدعه و فریب شدیدا مخالف است چرا آن را در جنگ تجویز مى کند. در وصایاى رسول خدا (ص) به امیر المؤمنین (ع) آمده است: «یا على ثلاث یحسن فیهن الکذب: المکیدة فی الحرب وعدتک زوجتک و الإصلاح بین الناس؛ یا على سه چیز است که دروغ در آن نیکو است: خدعه و نیرنگ در جنگ، وعده به همسر و اصلاح میان مردم.» و از امام صادق (ع) روایت شده است: «کل کذب مسئول عنه یوما إلا کذبا فی ثلاثة: رجل کائد فی حربه فهو موضوع عنه و....؛ هر دروغى یک روز مورد بازخواست واقع مى شود مگر در سه چیز: کسى که در جنگ با دشمن خدعه مى کند و...»
4- وعده به خانواده و همسر
در دین مقدس اسلام نفقه (هزینه زندگى) زن و فرزند به عهده مرد است. البته نفقه واجب به تناسب امکانات و در حد اقتصاد و میانه روى است و بیش از آن لزومى ندارد، ولى چون بسیارى از اوقات در اثر زیاده طلبى و چشم و هم چشمى تقاضاى خانواده فراتر از امکانات مرد و بیش از حد کفاف است در چنین وضعى مرد بر سر دو راهى قرار مى گیرد: یا باید با برخورد منفى و رد صریح در برابر خواسته هاى آنان موضع گیرى کند و یا با برخورد امیدوار کننده و وعده هاى مصلحتى و غیر جدى تا حدودى آنها را راضى و قانع سازد. حال، با توجه به اینکه پاسخ منفى و تند جز جریحه دار شدن عواطف و تزلزل ارکان خانواده سر انجامى ندارد ناگزیر اجازه داده شده است که از روش دوم استفاده شود. گرچه این کار اولا و بالذات پسندیده نیست و تکرار آن اعتماد متقابل را در اعضاى خانواده از میان مى برد و احیانا آنها را به تقلید وا مى دارد و به دو رویى و دروغگویى ترغیب مى کند، ولى چون راهى جز آن در برابر انسان وجود ندارد، جایز شمرده شده است.
ولى باید دانست با توجه به اینکه سه موضوع جنگ و اصلاح و وعده به همسر در احادیث با هم آورده شده، می فهمیم که وعده دروغ بدون قید و شرط تجویز نشده است. زیرا دروغ در دو مورد دیگر (جنگ و اصلاح) به منظور حفظ مصلحت مهمى است که ترک آن مفسده بزرگى را در پى دارد، چون در جنگ مسئله پیروزى و شکست مطرح است که به آسانى نمى توان از آن گذشت و همچنین مسئله اصلاح میان مؤمنان از مسائل با اهمیت اجتماعى و اخلاقى است که در مکتب اسلام به آن اهتمام فراوان ابراز شده است تا جایى که بیش از سه روز ادامه قهر را میان برادران ایمانى جایز ندانسته و آنها را موظف کرده است که حد اکثر توان خویش را در اصلاح و ائتلاف به کار برند. بنابراین، با بودن امکانات مالى، در هر موضوع جزئى نمى توان به خانواده دروغ گفت و اگر سر پرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه هاى پوچ و بى اساس به خانواده اش دروغ بگوید علاوه بر آنکه از نظر تربیتى آثار بدى در پى دارد حس اعتماد و اطمینان را در اعضاى خانواده از بین مى برد و جایگاه رفیع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آن را در معرض سقوط قرار مى دهد و در نتیجه اساس خانواده را نابود مى کند.