توریه بر وزن توصیه که گاهى از آن تعبیر به معاریض نیز مى شود، این است که سخنى بگویند که ظاهرى دارد اما منظور گوینده چیز دیگر است، هر چند شنونده نظرش متوجه همان ظاهر مى شود، به عنوان مثال کسى از دیگرى سؤال مى کند کى از سفر آمدى؟ او مى گوید: پیش از غروب در حالى که پیش از ظهر آمده است، شنونده از ظاهر این کلام کمى قبل از غروب را مى فهمد، در حالى که گوینده قبل از ظهر را اراده کرده، چرا که آنهم قبل از غروب است!. یا کسى از دیگرى سؤال مى کند غذا خورده اى؟ مى گوید آرى، شنونده از این سخن چنین مى فهمد که امروز غذا خورده در صورتى که منظورش این است دیروز غذا خورده. این نکته در کتب فقهى مطرح است که آیا توریه دروغ محسوب مى شود یا نه؟ جمعى از فقهاى بزرگ از جمله شیخ انصارى (رضوان الله علیه) معتقد است که توریه جزء دروغ نیست، نه از نظر عرف کذب بر آن صادق است، و نه از روایات اسلامى الحاق آن به کذب استفاده مى شود، بلکه در پاره اى از روایات عنوان کذب رسما از آن نفى شده است.
در حدیثى از امام صادق (ع) مى خوانیم: «الرجل یستاذن علیه فیقول للجاریة قولى لیس هو هیهنا فقال (ع) لا باس لیس بکذب؛ کسى دم در مى آید و اجازه ورود به خانه مى طلبد، صاحب خانه (که مانعى از پذیرش او دارد) به کنیز مى گوید: بگو: او اینجا نیست (و منظور از آن مثلا همان پشت در خانه است) امام (ع) فرمود: این دروغ نیست.» هر گاه لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى قابلیت دو معنا دارد ولى ذهنیات مخاطب آنرا بر معنى خاصى تطبیق مى کند، در حالى که گوینده اراده معنى دیگرى را دارد، این چنین توریه اى دروغ نیست؛ مثل این که لفظ مشترک را به کار برند، ذهن شنونده متوجه یک معنى شود در حالى که گوینده نظرش معنى دیگرى باشد.
به عنوان مثال در حالات سعید ابن جبیر آمده است که حجاج از او پرسید: نظر تو در باره من چگونه است؟ گفت: به عقیده من تو عادل هستى! اطرافیان شاد شدند. حجاج گفت: او با این سخن حکم کفر مرا صادر کرد زیرا یک معناى عادل عدول کننده از حق به باطل است! اما اگر لفظ از نظر مفهوم لغوى و عرفى تنها یک معنى دارد و گوینده آنرا رها مى کند و به سوى معناى مجاز مى رود بى آنکه قرینه مجاز را ذکر کند. این چنین توریه اى بدون شک حرام است، و ممکن است با این تفصیل میان نظرات مختلف فقها جمع کرد. ولى باید توجه داشت حتى در مواردى که توریه مصداق کذب و دروغ نیست، گاهى مفاسد آنرا در بر دارد و سبب اغراء به جهل و افکندن مردم در خطا مى شود و از این نظر گاه ممکن است به مرحله حرام برسد. اما هر گاه نه چنین مفسده اى دارد، و نه مصداق کذب و دروغ است، دلیلى بر حرمت آن نداریم، و روایت امام صادق (ع) از این قبیل است.
بنابر این تنها دروغ نبودن براى توریه کردن کافى نیست، بلکه باید مفاسد دیگر نیز در آن نباشد. دروغ مصلحت آمیز یعنی دروغی که فلسفه خودش را از دست داده و فلسفه راستی را پیدا کرده است، یعنی دروغی که با آن انسان حقیقتی را نجات می دهد. ولی دروغ منفعت خیز یعنی انسان دروغ می گوید که خودش سودی برده باشد. مسئله مصلحت با مسئله منفعت نباید اشتباه بشود. و البته در مواردى که ضرورتى ایجاب کند که انسان دروغى بگوید مسلما تا زمانی که توریه ممکن است باید توریه کرد، تا سخن مصداق دروغ نباشد.
فقه اسلامی می گوید: آن جا که مصلحت است و از یک راستی مفسده ها برای جامعه بپا می شود و آنجا که مجبور هستی به خاطر یک مصلحت و نه به خاطر منفعت دروغ بگویی، برای اینکه ذهنت کج نشود و عادت نکند به انحراف، یک چیزی به ذهنت خطور بده و به زبانت چیز دیگری بیاور. مثلا وقتی می گوید ندیدی؟ بگو نه، ولی مقصودت از نه در ذهنت خطور بده یک چیز دیگری را. مستقیم ذهنت را با دروغ مواجه نکن که ذهنت عادت نکند به دروغ گفتن. اسم این «توریه» است. امیرالمؤمنین (ع) از پیغمبر (ص) نقل می کند که فرمود: «لایستقیم ایمان عبد حتی یستقیم قلبه و لایستقیم قلبه حتی یستقیم لسانه؛ ایمان بنده استوار نمی شود مگر اینکه قلبش استوار گردد و قلبش استوار نمی گردد مگر اینکه زبانش استوار گردد.» (سفینةالبحار، ج2، ص510. نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 174، ص 567).
آیا براى پیامبران توریه جایز است یا نه؟
باید گفت در صورتى که موجب تزلزل اعتماد عمومى مردم شود جایز نیست، چرا که سرمایه انبیاء در طریق تبلیغ همان سرمایه اعتماد عمومى مردم است، و اما در مواردى مانند آنچه در داستان حضرت ابراهیم (ع) آمده که اظهار بیمارى کند و یا همچون منجمان نگاه در ستارگان آسمان بیفکند، و هدف مهمى در این کار باشد، بى آنکه پایه هاى اعتماد حق جویان را متزلزل سازد، به هیچ وجه اشکالى ندارد.