برخوردهای ایزدان، قهرمان و غولان بدین گونه به رغم یکتاپرستی، بر پرستش یهوه اثر می گذارند و تا عذاب دوزخ، نبرد مسیح و شیطان ادامه دارد شیطان خود به عنوان دشمن ایوب رنج کش، در عهد عتیق بارها به شکل های متفاوت، به صورت سفیر یهوه یا دشمن چنین سفیرانی (در داستان بلعام) و به عنوان یکی از فرزندان خداوند توصیف شده است. غولان ابتدایی به صورت آشوب ازلی جلوه یافته اند که یهوه برای استقرار نظم، علیه آنان می شورد؛ لویاتان و رحب از کنعان اند، تهوم در داستان آفرینش بر آمده از مبارزات مردوک و تیامت غول دریایی در اساطیر بابل اند، نهنگ بزرگ یونس قصه ای نیمه کیهان شناختی است؛ و اژدهایان در مصر و آشور پرورش می یابند. آزارگران عیسی مسیح (ع) این نبرد را به سطح انسانی فرو می کاهند، چونان که پطروس تنومند گوش مالخوس را در بیت رئیل می برد. وقتی مسیح بر صلیب رفت، پرده هیکل دو پاره شد، و «زمین متزلزل و سنگ ها شکافته گردید. و قبرها گشاده گشت» (متی 27،5) بدین گونه آشوب ازلی تهدید کننده آفرینش و کفاره گناهان به واسطه مسیح است. در روز رستاخیز، بار دیگر این امر اتفاق خواهد افتاد. اما چنان که در آیین زرتشت آمده، که یهودیت و مسیحیت بعدها به پاس تحولات ثنوی گراییشان مدیون آن اند، مبارزه همیشه با پیروزی خداوندگار پایان می یابد. چنین مبارزات اساطیری منعکس کننده مخالفتهای واقعی است. از جمله، رئیل در کنعان بر ضد بعل قیام می کند؛ ایلیا شکست دهنده ملکارت و بعل در جنگی بزرگ در کوه کارمل است با دو گوساله وحشی که برای قربانی می ستیزند و تجلی خداوندگار در آتش و ابر چنان که بار دیگر در صحرای سینا اتفاق افتاد (کتاب اول پادشاهان 18، 21- 46). پولینوس نولایی می گوید: برای قهرمان بامداد عید پاک از تخیلی کهن بهره می گیرد «درورد بر تو ای آپولن راستکار! درمانگر پر آوازه! پیروز شونده بر اژدهای دوزخ!». اسطوره «غارت دوزخ» برآمده از نیاز ژرف آشتی قهرمانان عهد عتیق و عهد جدید بوده است تا معادلی برای تعمید آباء کلیسا و پیامبران بیابند و سه روز بین رستاخیز و بر صلیب رفتن عیسی مسیح را توجیه کنند. انعکاس آن را در مزامیر (24، 7- 10) می توان یافت؛ در انجیل نیکودموس آمده و باز فریادی بلند برخاست؛ شما ای شهزادگان، دروازه هایتان را برکشید و خود برکشیده شوید، شما ای درهای جاودانه! پادشاه شکوه خواهد آمد. و دوباره با همان صدای واضح، دوزخ و شیطان خواهند پرسید: کیست این پادشاه باشکوه؟ و به آنان گفته خواهد شد با همان صدای شگفت آور خداوندگار میزبانان، اوست شهریار شکوه. خوشا، ناگهان لرزه بر دوزخ افتاد و دروازه های مرگ و قفل ها در هم شکستند، میله های آهنی در هم شکست و بر زمین افتاد، و همه چیز گشوده گشت. و شیطان در میانه ماند و گیج و متحیر ایستاد و فرو افتاد و پاهایش با زنجیری به بند کشیده شد. اوج جنگ یهوه با غولان در کتاب مکاشفات (باب 12- 16) آمده است؛ جنگی که در آرماگدون رخ داد با اژدهای سرخ، که بعدها آشکارا به مار کهن و شیطان، حیوانات ملازم و روسپی بابل و شخصیتی دیگر مثل نوعی دشمن مدونا (مریم مقدس) بدل شد: «زنی که جامه اش خورشید بود و بر ماه پا می نهاد و بر سرش تاج دوازده ستاره بود»، که «فرزندی ذکور آورد که می خواست با عصایی آهنین بر همه جهانیان فرمان راند.» یهوه، طوفان خدای سرزمین های مرتفع، خدا و پادشاه جنگاور، پیروزی بخشنده، دشمن ایزدان کشاورزی یا بعل های کشتزاران، خدایی اخلاق گرا که ریشه اش ناشناخته است، ایزد بی چهره صحرای سینا که زمانی به شکل مار و ورزا بود اما دشمن تصاویر خطرناک، ایزد کیش که هیچ رقیبی را در فرهنگ های مجاور تاب نمی آورد، به فرجام مسیح تدهین شده را به ظهور رساند، ایزد جنگاور آرماگدون که بزرگترین نشانه اش شفقت و مهربانی بود و شاگردانش در همه جا انجیل را موعظه می کردند، اما خشم حق مدارانه اش به دینی بدل شد که بر جهان غرب پیروز گشت.
در این دین، آوند شفقت ناگزیر به باکره ای خجسته، مادر و میانجی بدل شد که شبیه بسیاری از مادران باکره قهرمانان است. سهم ویژه او در مسیحیت آن بود که مادر گیتی باشد، مادری که در همه ادیان می زید و سرشت او گاه رحمت بخش و گاه بدخواه شریران بود. مادران ظلمت و شخصیت هایی چون یزبیل، دلیله، و روسپی بابل جلوه یافته اند. دین عبرانیان معمولا فاقد ایزد بانوان بوده، چنان که ازدواج مقدس شهریار آسمانی را رد می کرده است، آیینی که روسپی گری و قباحت را در معابد روا می دانست. پاتای اخیرا مدارکی بحث انگیز اما مهم و تأثیر گذار در باب برابر نهادهای یهودی با الله و الاة، بعل و بعلة، عاشره کنعانی، عستارت، و عنات در کروبیان، شکینا، زوج های قبالا، مطرونی، لبلیت، و حتی «سبت باکره، عروس، ملکه و ایزد بانو» گرد آورده است، بسیاری از آنها ممکن است شخصیت های استعاری باشند، اما هرگز نمی توان با امنیت خاطر خطی میان استعاره زند و اسطوره کشید. راز دیگر آن است که مجموعه زیبای اشعار عاشقانه معروف به «غزل های سلیمان» چگونه به مجموعه رسمی کتاب مقدس ملحق شد. به هر حال، یهودیان خیلی زود آن را منظومه ای در باب عشق خداوند به بنی اسرائیل تعبیر کردند و مسیحیان نیز آن را الهام غیبی و شعری رهبانی دانستند و تفسیر آن را عشق مسیح به امت خود پنداشتند. از پیوندهای آسمانی، فرزندانی ایزدی زاده شدند که عبارت اند از: آپولن، هرمس، زئوس، دیونیزوس، یا هراکلس. فرزند ایزدی در کتاب مقدس به صورت موسی (ع)، شمعون، داود (ع) ظاهر می شود و نیز به صورت نوزادی که در آخور نهاده شد و شبانان پست و مغان بلند پایه او را پرستیدند. بانوی باکره زایش اسرار آمیز را با ماجراهای معجزه آمیز و مرگ اسرار آمیز سنجیده اند. تداوم استعاره را در اینجا نیز می بینیم، چنان که در تمثیل فراز می آید؛ بیرون شو تا به دیدارش در آیی. آنگاه همه باکره ها برخاستند و چراغ هایشان را زینت دادند.» در کتاب مکاشفات (9،21)، آمده که یکی از هفت فرشتگان با هفت شیشه دارو گوید: «نزدیک شو، تا عروس را به تو نشان دهم، همسر بره را.» الاهه ماه در باور باستانی سامیان در مراسم عید فصح انعکاس یافته است و نیز در عید کریسمس و عید پاک، که در آن، مسیح را «خورشید فاتح» لقب می دهند. ماریا استلا ماریس ممکن است پیشکسوتان کافر کیش داشته باشد.
بسیاری از ادیان نخستین اعتقاد به مانا قوه روح ایزدی، را نشان داده اند که ایزدان و هرمانان، شمنان و پیامبران صاحب آن بوده اند. شمشون آن را در موی خود پدید آورد و دلیله مویش را برید، چنان که لوکی در اساطیر اسکاندیناوی، آسیب پذیری بالدر را کشف کرد. سلیمان (ع) بر دیوان فرمان می راند، دیوانی که در کتب اولیه عهد عتیق کمیاب اند، اما در اناجیل جعلی (طوبیت) و در رسالات جعلی (خنوخ و یوبیل) پدیدار می شوند. قدرت یوشع خورشید را از حرکت باز می ایستاند تا او بتواند در نبرد اریحا بهتر بجنگد؛ مغان نیز هدایایی برای مسیح می آورند. موسی و هارون با جادوگران مصری بر سر جادوی مغان می جنگند؛ آنان از میان دیوارهای آبین از دریای سرخ می گذرند و از دل صخره های بیابان، آب تازه بر می کشند. آنگاه عیسی آب را به شراب بدل می کند، لقمه های نان و ماهی را تکثیر می کند، و دیوان پلید را از آدمی برون رانده، به گراز بدل می کند، بر آب راه می رود، تغییر شکل می دهد، پرده هیکل را می درد. پس از مرگ، بر مریدان ظاهر می گردد.
معجزات اغلب نتیجه ای اخلاقی و صریح دارند و جهان گسترند (درست عکس اسرار مانایی)، سدوم نابود می شود تا شهروندان ناسپاسش عقوبت ببینند (مانند پاداش فیلمون و پائوسیس و پادافراه همسایگان آنان در آثار او هستند)؛ دانیال و سه همراهش از کنار شیر نجات می یابند، چه از خوردن غذای تطهیر نشده امتناع کرد؛ معجزات موسی (ع) در کوه در ده فرمان و تورات به کمال وصف شده است؛ و بزرگترین موعظه مسیح (ع) خطابه کوهستان است که صبغه ای اخلاقی دارد. هر چند ادیان دیگر اهل کتاب (مثل اسلام و آیین هندو) هستند، اما هیچ دو دین بزرگ دیگر نداریم که کتابی مشترک کتاب مقدس داشته باشند. با کشف سفر تثنیه، بخشی از تورات، یوشع در 621 ق.م. معبد بت پرستان، عاشره و روسپیان مقدس را از بین برد. کارکرد کاهنان آن بود که تصمیم را بر عهده تورات واگذارند، و موسی را قهرمان شریعت بخش کنند، چنان که داود و سلیمان صاحب فتاوی درخشان قضایی قلمداد شدند. این نقش به مسیح (ع) می رسد: «زیرا پدر در باب انسان قضاوت نمی کند، بلکه تمامی قضاوتش در باب پسر است» (یوحنا 22،5؛ تیموتاوس دوم، 1،4). هر چند کتاب مقدس از فیلون یهودی و آگوستین به بعد نیازمند تفسیر است، کلام خداوند باقی می ماند، عهد عتیق از طریق رده بندی پیش فرضی به عهد جدید الحاق می شود. نوح (ع) همانند مسیح (ع)، آدمیان را به واسطه چوب و آب نجات می بخشد؛ قربانی کردن اسحاق به دست ابراهیم (ع)، پیش فرض تصلیب است؛ پیامبران، از پسر انسان یا مسیح (ع) و ایام داوری سخن می گویند که خواهد آمد. پولس رسول سرشت محدود کننده شریعت عینی را رد می کند و وجدان و روح مسیح را جایگزین آن می سازد، با وجود این، «شریعت مقدس است و فرمان نیز مقدس، دادگرانه و نیک است» (رومیان 12:7). ثنویان چون مرقیون به شکل بدعت گذارانه ای شریعت را رد کردند و تنها به انجیل متکی بودند.
کاهن نگاهبان بارگاه هیکل و صندوق عهد بود، بارگاه خارق العاده و متحرکی که با محراب های ایزدان محلی که مطرود یهود بودند، کاملا در تضاد قرار داشت. در آغاز سفر پیدایش، اسطوره کهانت به شکل جلسه ای با شرکت ابراهیم و ملکیصدق، پادشاه سالیم، شکل می گیرد، که «نان و شراب آورد و او کاهن خداوند متعال بود» (پیدایش 18،14). مسیح خود در معرض شعایر کاهنان در باب ختنه و تعمید بود و ملکیصدق الگوی کشیشان سده های میانه شد. اغلب ادیان بین کاهن فرمان یافته و پیامبر و حیانی که با آسمان ارتباط مستقیم بیشتری داشته، تفاوت قائل اند. پیامبران عبرانی مشهورترین نمونه دشمنان اند که در همه ادیان وجود دارند. در تاریخ دینی، پیامبران حلقه اتصال بین تورات و انجیل اند و بصیرت های خلسه مانند آنان که تا حدی بیانگر تاریخ و تا حدی پیشگویی است، راه مکاشفات دانیال، خنوخ، و یوحنای ایزدی را هموار می کند (ارمیا، باب 24). در دروازه هیکل دو سبد انجیر مشاهده کرد: یکی یا انجیرهای نیکو و دیگری با انجیرهای پوسیده؛ سبد اول یهودیان نیکو بودند که به تبعید تن در دادند، دیگری نماد مرتدان پیرو صدقیا بودند که ماندند. حزقیال چرخ ها را درون چرخ های کروبیان می دید (باب 1 و 10)، گل سرخ چند برگه در بهشت دانته با چرخ های گل سرخی منقوش روی شیشه های رنگی که فرامین روی آن نوشته شده و در مرکز آرام بخش آن خداوندگار به چشم می خورد، قابل مقایسه است و میراث حزقیال است. اشعیا در وصف بیداری خویش قدرت روح دشمن را فاش می سازد: «آنگاه یکی از فرشتگان مقرب نزد من آمد، با ذغال افروخته در دست، با زبانش گرفت و از محراب دور شد و آن را بر دهانم نهاد و گفت خوشا، این آتش بر لبانت مماس گشت؛ و نابرابریت از میان رفت، و گناهت پالوده گشت» (6،6ـ7). ایلیا و الیشه قهرمانان نمایشی نویسندگان تورات، دشمنان بعل اند؛ کرملیهای مسیحی آنان را نخستین راهبان و پیشکسوتان خود می پنداشتند.
نمی توان خطوط پیچیده ای را ترسیم کرد که مسیحای یهودی، پسر انسان، بازمانده درمانبخش و پریستار رنجکش را با صدارت و مصیبت مسیح (ع) پیوند می دهد، یا انطباق های گوناگون با تاریخ واقعی عقاید هزاره را نمی توان شرح داد. مسیح (ع) درمانگر نیز رنج آورد، چنان که پولس گفت (رومیان 4،6)، «آیا غافلی که همه آنان که به دست عیسی مسیح (ع) تعمید یافته اند، با مرگ او تعمید یافته اند؟» تعمید نیز مانند موضوع ختنه در نزد ابراهیم و یهودیان، نوعی آیین تشرف، باززایی است و پولس آن را «نوشدگی حیات» نامیده است. مسیح (ع) با جایگزین کردن آیین، مثل بز عزازیل در عهد عتیق، گناه آدمیان را بر دوش می کشد. رستاخیز او وعده رستاخیزی برای همه ماست البته اگر ما نیز از این الگوی مقدس پیروی کنیم. با وجود این، پیام خاص او بسی ساده تر است: «ملکوت خدا نزدیک است توبه کنید و به انجیل ایمان آورید و شما از ملکوت خدا چندان دور نیستید» (مرقس 15،1، 34،12). او در پاسخ به پرسش های فریسیان گوید: «ملکوت خدا نه با مشاهده فراز می آید بنگر ملکوت خدا در توست». با این حال، با گذشت زمان و مرگ مسیح (ع) و رستاخیز او همچون رستاخیز آدونیس و ارفه و ققنوس و پسیکه، و با موضوعاتی چون قدم زدن با خداوند، چنان که خنوخ و نوح و ایلیا کردند، اندیشه ای تازه رخ نمود. کیش های اسرار آمیز آسیا و یونان بس نیرومندانه با یهودیت جنگیدند و به طور دائمی خود را در آن احیا کردند و به فرزند یهودیه، یعنی مسیحیت نوین، جانی تازه بخشیدند. انجیل چهارم (90ـ110 م.) آفرینش را نه با روح پرنده وار خداوند بر آبها، بلکه با کلمه یا لوگوس آغاز می کند. مکاشفه یهودی مسیحی بر روح اسرار فائق می شود. کتاب مکاشفات (80ـ96 م) نیز تقریبا با انجیل چهارم همزمان است و به قلم یوحنایی که احتمالا نه حواری بود و نه نویسنده انجیل چهارم، نوشته شده است. مکاشفه واپسین حلقه در زنجیره تاریخ است. مکاشفه گر رؤیاهای بسیاری می بیند که در میان آنها مکاشفه، بره ای است که چهار حیوان «سرشار از چشم در فراز و در پس» او را در برگرفته اند، مکاشفه ای که چون شعر بزرگ مکاشفه گر است. این حیوانات، مثل شیر، گوساله، عقاب و انسان چهار انجیل نگار یا کروبیان چهارگانه اند (حزقیال 10،1). این کتاب با هفت مهر باز می شود زیرا «شیر قبیله یهودا» غلبه کرده است. چهار سوارکار جنگ در خون غلتیده و گرسنه اند و مرگ بر بره ای فراز می آید که راهنمای قدیسان و شهیدان به «چشمه های آب حیات» است، در قالب طوفان ملخ از مغاک بی انتها، به رهبری شاه ابدون یا اپولیون (مغاک تهوم «tehom»، یعنی آشوب ازلی دیگری در آغاز آفرینش ـ رک). مکاشه گر همچون حزقیال (3،3) طوماری را می خورد که مزه عسل می دهد؛ اما این واپسین روز بدبینانه تلخی بعد از شیرینی را می چشد. موسی (ع) و ایلیا با جامه کرباس و در میان خاکستر پیشگویی می کنند، اما حیوان از مغاک بر می آید و آنان را نابود می کند. در هیکل در آسمان گشوده است و صندوق عهد خداوند که ارمیای نبی آن را در غاری زمینی پنهان کرده بود، ظاهر می شود. زنی با بچه ای در پی می آید، میکائیل در مبارزه آیینی با اژدها، بره در کوه صهیون و «چرخشت عظیم خشم خداوند، زن روسپی بابل کبیر، مادر روسپیان و پلیدی های زمین» که مست از خون قدیسان است، آنگاه شادی قدیسان، ازدواج بره، به بند کشیدن مار کهن یا شیطان برای هزار سال، زنده شدن دوباره او، نبرد با یأجوج و مأجوج، و داوری بازپسین. در سرود بزرگ توماس سلانویی فرانچسکایی، (حدود 1200ـ 1255)، «روز خشم، روزی که دنیا را به خاکستر بدل خواهد کرد، چونان که داوود (ع) و سیبل گواهی می دهند»، ما به طوفان دوم بر نمی خوریم، بلکه آتش روز رستاخیز را می بینیم.
کتاب خنوخ (حدود 161ـ164 ق.م)، همانند پیشکسوت مکاشفه گر خود آورده: «نامهایشان از کتاب حیات محو خواهد شد و نطفه شان برای ابد نابود خواهد گشت و فریاد زنند و سوگواری کنند در جایی که برهوت مشوش است، و در آتش خواهند سوخت و من آنان را که دوستدار نام مقدسم بودند، به نور درخشان فراز خواهم کشید و هر یک را بر سریر افتخارش خواهم نشاند». در مکاشفه انجیل آمده: «و من دیدم آسمانی نو و زمینی نو»، اورشلیمی نو اما اکنون بی معبد، «زیرا خداوندگار متعال و بره هیکل آن اند و رود پاکیزه ای از آب حیات، صاف چون بلور با درختان حیات، که دوازده نوع میوه آوردند و برگهای شجر برای درمان خلایق بود و اگر هر انسانی از کلام این کتاب نبوت دور شود، خداوند او را از سهم کتاب حیات، از این شهر مقدس، و از چیزهایی که در این کتاب نوشته شده، محروم خواهد کرد.» بدین گونه واپسین باب این کتاب عظیم پایان می یابد و زنجیره رستگاری با نگاره هبوط و آب، درخت و رستگاری، آتش و آب و ازدواج مقدس، آفرینش پدر و فرزند مادر، بهشت گمشده و بهشت بازیافته، پایان می یابد. بهشت گمشده سفر پیدایش ابتدایی نگر بود. اما با مسیح (ع) و ملکوت خداوند در وجود ما، عدن بازگشت، هبوط نیکبخت و اسرار آمیز راه کمال پویید. زنجیره اکنون ادواری است و بازگشت روی خواهد کرد بدان گونه که در مکاشفات توصیف گردیده است، باززایی از آن قدیسان خواهد بود به واسطه ابرمردی که جاودانگی برای ما آورد و نگذاشت از کف ما برود.
ادیان فرهنگ غربی جامعه شناسی حضرت موسی (ع) نظریه مسیحیت مکاتب تورات