عقاید آریایى قبل از زمان ساسانیان هر چه بوده، روشن نیست ولى احدى از مورخان و محققان انکار ندارند که عقاید و تعالیم زردشت در دوره ساسانیان به پستى و انحطاط گرایید و تعالیم او به افکارى زشت و پست و سست تبدیل شد و هزاران خرافه و پیرایه در این دوره به کیش زردشت بستند. «دومزیل» ایرانشناس معروف تحت عنوان «رفورم زردشت» مى نویسد: «به راستى که افکار و تعالیم زردشت بسیار پیشرو و شجاعانه بوده است ولى پس از درگذشت وى آنچه که امروز به نام آیین زردشتى نامیده مى شود به سرنوشت ادیان و مذاهب دیگر گرفتار آمده؛ ساده تر بگوییم تعالیم اوستا تحت تاثیر سنن جارى و احتیاجات زندگى و تمایلات مؤمنین تغییر صورت داده، نوعى از شرک جاى (توحید) را گرفت و ملائکه مقربین با خداى بزرگ کوس همطرازى زدند ذبح و قربانى با مراسم شگفت آورى پاى به عرصه نهاد و اخلاقیات جاى خود را به بررسى امور وجدانى باز گذاشت.»
هر چند در نگاه اول، آغاز انحراف در ادیان و مذاهب به صورت تدریجى صورت مى گیرد، ولى بررسى عمیق نشان مى دهد که برخى از حوادث اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و... نقش بیشترى در شروع تحولات و انحرافات اساسى دارند و مى توان این حوادث را سرآغاز انحراف هاى بنیادین شمرد. آیین زرتشت نیز در دوره اى خاص، یعنى به هنگام به قدرت رسیدن شاهان ساسانى، تحولى اساسى یافت و در اثر حوادث سیاسى، اجتماعى این دوره تغییرات و انحرافات مهمى را تجربه کرد. بر اساس شواهد تاریخى، اردشیر بابکان، که اجدادش از بزرگان معبدى در فارس و شهر استخر بودند، به عنوان یک شخص مذهبى قیام کرد و بعد از پیروزى بر دشمنان خود، یکى از فرقه هاى آیین زرتشت را که «مزدیسنى» نامیده مى شود، بر سراسر ایران گسترش داد و سایر فرقه ها را منکوب خود ساخت و در این کار موبدى به نام «کرتیر» وى را یارى مى کرد. ساسانیان سعى مى کردند قیام خود علیه اشکانیان را قیامى مذهبى جلوه دهند و منکر گرایش اشکانیان به کیش مزدیسنى بودند.
با روى کار آمدن ساسانیان، شاخه مزدیسنى تنها قرائت صحیح از آیین زرتشتى معرفى شد و بر آیین زرتشت غلبه یافت. این غلبه سیاسى بعدها موجب غلبه در عقاید شد و آیین مزدیسنى را تنها نماینده آیین زردشت جلوه داد و انحرافاتى که مؤسسین شاخه مزدیسنى ایجاد کرده بودند بعدها پررنگ تر شد و دامن آیین زرتشت را فرا گرفت و این آیین را که با ادیان ابراهیمى قرابت هایى داشت از اصل خود دور و زمینه هاى پدید آمدن انحراف هاى بیشتر را فراهم کرد.
برخى از گزارش هاى تلمود نشان مى دهد که ایرانیان در زمان اشکانیان با ادیان توحیدى ارتباط داشتند؛ مثلا در اجراى احکام دین یهود به پیروان این دین کمک مى کردند؛ ولى این کار بعد از روى کار آمدن ساسانیان برافتاد و «اردشیر اول یهود را از اعمال کیفرهاى سخت بر هم دینان خود محروم ساخت.» و بعدها هنگامى که قسطنطین، مسیحیت را آیین رسمى امپراطورى روم معرفى کرد، ساسانیان به کلى ارتباط خود با دیگر ادیان الهى را قطع کردند و بر جدایى آیین زرتشتى مزدیسنى از دیگر ادیان پاى فشردند و به تقویت آیین مزدیسنى، که بیشتر بر جنبه مسیحیت ستیزى آن تأکید مى شد، پرداختند و همین امر باعث شد تا بستر ایجاد انحرافات جدید بیش از پیش فراهم شود. تعیین علت و زمان وقوع برخى از انحرافات مشکل مى نماید، ولى از اهم این انحرافات مى توان به موارد ذیل اشاره نمود.
یکى از مفاهیم مذهبى در دوره ساسانى که ظاهرا مولود سیاست ساسانى است «فرایزدى» است در این باره دکتر معین مى نویسد: «طبق مندرجات اوستا "فره" را به صورت مرغ و ارغن (عقاب و شاهین) تصور مى کردند. جمشید پس از آن که به سخن دروغ و ناروا پرداخت فر (پادشاهى) از او آشکار به پیکر مرغى به در رفت... در کارنامه اردشیر بابکان "فر" به صورت "بره" معرفى شده است.»
دکتر معین سپس داستان گریز اردشیر و کنیزک و تعقیب اردوان آن دو را چنین نقل مى کند: «اردوان از هر کس سراغ آنها را مى گرفت جواب مى دادند آنها را در فلان نقطه دیدیم که به سرعت مى رفتند و یک "بره" نیز پشت سر آنها در حرکت بود اردوان از موضوع "بره" در شگفت مى شود و از دستور (روحانى زردشتى) مى پرسد او جواب مى دهد که آن "فره خدایى" (پادشاهى) است که هنوز بهش نرسیده بیاید که بوپسوباریم (بتازیم؟ بشتابیم؟) شاید که آن فر بهش رسد شاییم گرفتن.»
زردشت هر یک از ستاره ها را موجودى مینوى و جاندار و صاحب عقل و تدبیر پنداشت. در برخى از تعلیمات زردشت (اهورا مزدا) مافوق همه موجودات است ولى از طرف دیگر طبقه اى پیدا مى شوند که با استناد به برخى از تعبیرات اوستا خود «اهورا مزدا» و همچنین «اهریمن» را مخلوق موجودى دیگر به نام «زروان» (دهر، زمان لایتناهى) مى دانند و چنین افسانه مى سازند که: «زروان خداى اصیل قدیم، قربانیها کرد شاید فرزندى بیابد و او را اهورمزد بنامد، بعد از هزار سال قربانى دادن از مؤثرترین قربانیهاى خود به شک افتاد، عاقبت دو پسر در بطن او مؤثر شد، یکى اهورمزد که قربانى ها به نام او کرده بود، دیگر اهریمن که زاده شک و تردید او بود، زروان وعده پادشاهى عالم را به کسى داد که اول به حضور او بیاید.
پس اهریمن پیکر پدر خویش را بشکافت و در مقابل او ظاهر شد. زروان پرسید کیستى؟ اهریمن در پاسخ گفت: "منم پسر تو" زروان گفت: پسر من معطر و نورانى است و تو متعفن و ظلمانى هستى، در این اثنا اهورمزد با پیکرى معطر و نورانى پدیدار شد زروان او را به فرزندى شناخت و به او گفت تا امروز من از براى تو قربانى کرده ام، از این پس تو باید براى من قربانى کنى.»
کتاب «وندیداد» که یک جزء از پنج جزء اوستاى ساسانى است، سالمترین قسمت اوستاست که محتواى آن شامل بیست و دو فصل و درباره فقه و شرایع و طهارت در آیین زردشتى است. البته از مطالعه در مطالب «وندیداد» حقیقت آیین زردشت و افکار و عقاید وى به خوبى روشن مى شود. قسمتى از این کتاب مشتمل بر افسون و دعا براى دربند کردن «دیوها» است؛ معنى کلمه «وندیداد» یا «وندیودات» (ضد دیو) است. محتویات این کتاب ماهیت دین زردشت را نشان مى دهد و چون این قسمت از اوستا بیش از هر قسمت دیگر آمیخته با خرافات است لذا انجمن زردشتیان این قسمت را به فراموشى سپرده اند و چون پورداود نیز به این جهت توجه داشت در کتاب خود وعده داده که قریبا ترجمه «وندیداد» را منتشر خواهد کرد ولى او هرگز به وعده خود وفا نکرد.
محقق ایرانشناس «کریستن سن» شرح مبسوطى درباره عقاید و آداب زردشتى داده، در فصل دوم کتاب خویش مى نویسد: «روحانیون در روابط خود با جامعه وظایف متعدد و مختلف داشته اند از قبیل اجراى احکام طهارت و اصغاى اعترافات گناهکاران و عفو و بخشایش آنان و تعیین میزان کفارات و جرایم و انجام دادن تشریفات عادى هنگام ولادت و بستن کستیک (کمربند مقدس) و عروسى و تشییع جنازه و اعیاد مذهبى و... روزى چهار بار بایستى آفتاب را ستایش و آب و ماه را نیایش نمود. هنگام خواب و برخاستن و شستشو و بستن کمربند و خوردن غذا و قضاى حاجت و زدن عطسه و چیدن ناخن و گیسو و افروختن چراغ و امثال آن بایستى هر کسى دعاى مخصوصى تلاوت کند، آتش اجاق هرگز نبایستى خاموش شود و نور آفتاب نبایستى بر آتش بتابد و آب با آتش نبایستى ملاقات نماید و ظروف فلزى نبایستى زنگ بزند زیرا که فلزات مقدس بودند، اشخاصى که به جسد میت و بدن زن حائض یا زنى که تازه وضع حمل کرده مخصوصا اگر طفل مرده از او به وجود آمده باشد دست مى زدند بایستى در حق آن تشریفاتى اجرا کنند که بسى خستگى آور و پر زحمت بود. "ارداى ویراز" که از اولیاى دین زردشتى است هنگام مشاهده جهنم در میان معذبین مثل قاتل و لواط و کافر و جانى، افرادى را هم دید که به سبب استحمام در آب گرم و آلودن آتش و آب به اشیاى پلید و سخن گفتن در حین تناول طعام و گریستن بر اموات و راه رفتن بدون کفش، در ردیف سایر گناهکاران، معذب بودند.»
کریستن سن در جاى دیگر مى نویسد: «نصوص متعدده اوستا ثابت مى کند که پرستش عناصر طبیعى از اصول دیانت زردشتى بوده چنان که مى دانیم زردشتیان کمال مواظبت را مراعى مى داشته اند که آب و آتش و خاک را آلوده نکنند مؤلفان خارجى هم این مطلب را تایید کرده اند.»
آگاتیاس مى گوید: «ایرانیان احترام آب را بیش از هر چیز واجب مى شمردند چنان که حتى صورت خود را در آب نمى شسته و جز براى آشامیدن و آب دادن به نباتات به این عنصر مقدس دست نمى زدند در کتاب وندیداد شرح مبسوطى راجع به آب و تاثیر آن در تطهیر مندرج است فقط چیزى که در تطهیر مؤثرتر از آب محسوب مى شود بول گاو است.»
یکى از محققان غرب مى نویسد: «در روایات زرتشتى آمده که نوشیدن شاش گاو که به آب زرین نامیده مى شود، به انسان جلال و شکوه آسمانى مى بخشد و درون انسان را چون خورشید درخشان و پاک مى سازد و این مایع مقدس حیات واقعى دین است. نیرنگ در بین زردشتیان مایع مقدسى بود که براى راندن دیوان، غلبه بر شیطان، راندن ارواح شریر از بدن جن زده و دفع امراض... به کار مى رفت و با دعا خوانى و ذکر اوراد و فرمولهاى خاصى همراهى مى شد.»
استاد مرتضی مطهری راجع به انحطاط زرتشتیان می گوید: «نقش خدا "اهورا مزدا" با همان ریش و عصا و یال و کوپال به عنوان یک آرم ملی بر روی تابلوهای بسیاری از مؤسسات زرتشتی در عصر حاضر به چشم می خورد و نشانه ای از انحطاط فکری در دوره ساسانی است. زرتشتیان از یک طرف مدعی خداشناسی و توحیدند و "اهورا مزدا" را همان "الله" مسلمین که لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف و الخبیر است، معرفی می کنند و از طرف دیگر شکل و شمایل برایش می کشند و تاج و ریش و عصا برایش می سازند و او را به صورت یک بت نمایش می دهند.»
وی در ادامه می گوید: «چنانکه می دانیم ایرانیان مسلمان آنجا که تعبیرات اسلامی را به لغت فارسی ترجمه کرده اند کلمه "الله" را به "خدا" ترجمه کرده اند که ظاهرا مخفف "خود آی" است، یعنی نا آفریده شده. ایرانیان مسلمان کلمه "الله" را هرگز به "اهورا مزدا" ترجمه نکرده اند، بدین جهت که کلمه "اهورا مزدا" بین زرتشتیان آنقدر مفهوم تجسم پیدا کرده بود که آن فرزانگان شایسته ندیدند آن را ترجمه کلمه "الله" قرار دهند.» هر چند آیین زرتشت را می توان اصالتا دینی توحیدی نامید اما گویا بعد از مرگ زرتشت دوگانه پرستی بر این آیین غلبه کرد و «اندیشه توحید که زردشت تعلیم می داد نیز دست خوش تغییراتی گردید.» و دو عنصر اهورامزدا و اهریمن، در این آیین نمایان شد که هر کدام به نوعی دعوی خالقیت داشتند. با استقلالی که اهریمن در مقابل اهورامزدا داشت لفظ دوگانه پرستی شایسته مؤمنین زرتشت می شد. همه آنهایى که زرتشت را موحد مى دانند، اظهار مى دارند که توحید زردشتى بعدها دچار انحراف شد.
جان بى ناس در این مورد مى نویسد: «اندیشه توحید که زردشت تعلیم داد نیز دست خوش تغییراتى گردید؛ بنابر آنچه در اعتقادات رسمى کتاب اوستا مسطور است، اهورامزدا مانند خداى متعال و برتر از همگان مورد پرستش مى باشد. وى داراى ذاتى متعال و وجودى بى شبه و مثال است و مقام روحانیت و لطف او بالاتر از آن است که بتوان براى او تصویرى یا تندیسى از چوب و فلز ساخت؛ ولى این نظریه توحید خالص بعدها تجزیه و انقسام پذیرفت. با استقلالى که اهریمن در مقابل اهورامزدا به دست آورد، توحید اولیه خدشه دار و به نوعى دوگانه پرستى نزدیک شد.»
زرتشتیان گمان مى کردند با استناد بدى ها و شرور به اهریمن، به تنزیه و تقدیس اهورامزدا پرداخته اند، ولى نمى دانستند که این اعتقاد آنان را به شرک نزدیک مى کند. در برخى از احادیث ذکر شده است که امام صادق (ع) فرمود: «ان القدریه مجوس هذه الامه و هم الذین ارادو ان یصفوا الله بعدله فاخرجوه من سلطانه؛ قدریه مجوس این امت هستند و آنها کسانى هستند که مى خواهند خداوند را به عدلش توصیف کنند، ولى او را از قدرت و حکومتش خارج مى کنند.»
یعنى همان گونه که قدریه، با این که موحد بودند، به دلیل اصرار بر قرائتى خاص از صفت عدل خداوند، از توحید واقعى دور شدند، زرتشتیان نیز دچار این توهم شده بودند که خداى نیکى ها نمى تواند خالق شر و پلیدى باشد و مى خواستند این مشکل را حل کنند که در نهایت ناخواسته از راه توحید دور شدند و در دام نوعى ثنویت گرفتار آمدند. گذشته از انتقادها و ایرادات فلسفی بر وجود دو خالق مستقل تفکیک بین مخلوقات این دو خالق نیز چندان ممکن نیست و شروری را که عدم مطلق یا عدم نسبی هستند نمی توان مخلوق دانست در واقع آیین زردشت با این ثنویت که دچار آن شده در تبیین و توضیح مبدأ عالم دچار مغلطه شده و نمی تواند تبیینی روشن از آغاز جهان و انسان داشته باشند و به سؤال از کجا آمده ایم پاسخ روشن و مستدل بدهد.
چندگانه پرستی و قدیم بودن عالم از دیدگاه زرتشتیان
بر اساس برخی از سرودهای گاتاها اهورامزدا مانند خدای متعال و برتر از همگان مورد پرستش قرار می گرفته، ولی این دیدگاه بعدها تزلزل یافته و نوعی چندگانه پرستی و تعدد قدما وارد این آیین شده و امشاسپندان نیز در خور پرستش معرفی شدند. هرچند بعد از ورود اسلام به سرزمین ایران برای احیای دوباره توحید در آیین زرتشت تلاش هایی صورت گرفت، اما باز می توان آثاری از تعدد قدما در این آیین را به دست آورد. چنانکه گفته اند: «بهدنیان گویند اهرمن از زمان پدید آمد و هم ایشان گویند که فرشتگان و آسمان ها بوده و هستند و باشند.» برخی معتقدند که در اوستا به سه خدا اشاره شده چرا که در فرهنگ زرتشتی موجودات به سه دسته تقسیم می شوند:
الف) خوداتا (خود آفریده و خود ساخته) برخی از ذوات طبیعت مثل مکان، زمان به معنی زروان، روشنی بی پایان، تاریکی بیکران، آسمان اعلی، خودآفریده هستند و خدایان این آیین هستند.
ب) مزداداتا (آفریده مزدا) جهان مادی و جسمانی، آنچه نیکو و برای انسان مفید است توسط مزدا آفریده شده است.
ج) دوه داتا (آفریده اهریمن): موجودات زیان بخش و پلید از قبیل مگس، مورچه، وزغ، ملخ، سرما، بیماری، دیوها و...
بنابراین خالق هستی اهورامزدا و اهریمن هستند که اولی خوبی ها و دومی بدی ها را آفریده و این همان ثنویت است، اما چون موجودات دیگری نیز خود آفریده می باشند، ثنویت به تثلیث یا چند خدایی تبدیل می شود. به همین دلیل برخی اعتقاد دارند که در آیین زرتشتی اهورامزدا و امشاسپندان در خور پرستش هستند که همان تعدد در معبود می باشد.