مظاهر طبیعت همچون خورشید و ماه و آتش در آیین زرتشت مورد نیایش قرار می گیرد؛ هرچند در برخی از متون اخیر این مظاهر به عنوان قبله نیایش معرفی می شوند.
نژاد پرستی زرتشتیان
هر چند برخی ادعا کرده اند که دعوت زرتشت فراگیر و جهانی بوده و او همگان را به آیین خود دعوت می کرده، ولی شاهد تاریخی نشان می دهد که همه پیروان آیین زرتشت، نژاد آریایی داشته و از دیگر نژادها کسی در جرگه پیروان زرتشتی در نیامده و همین نژادپرستی از عوامل مهم پیدایش نظام طبقاتی و ازدواج با محارم شده است. «کرتیر» از بنیانگذاران زرتشتی ساسانی در سنگ نوشته ای که از او باقی مانده می نویسد: «بسیار ازدواج ها میان محرمان برقرار نمودم.» از دیدگاه این آیین جان دیگران ارزشی ندارد. به عنوان مثال پزشکی که می خواهد عمل جراحی یاد بگیرد باید اول روی دیوپرستان (غیر زرتشتی) آزمایش کند و اگر سه دیوپرست به دست او مرد، او دیگر نباید بر مزداپرستان پزشکی کند.
2. تقدیس آتش
از آثار به جاى مانده از دوره هخامنشیان و دوره قبل از آنان، اثرى که با قطع و یقین بتوان آن را آتشکده نامید، وجود ندارد و گویا تعظیم و تقدیس آتش (به اندازه اى که توهم پرستش را پیش آورد) از زمان اشکانیان آغاز شده و در دوره ساسانیان به اوج خود رسیده است، به گونه اى که برخى از مردم، زرتشتیان را آتش پرست نامیده اند. جان ناس که یکی از دانشمندان بزرگ تاریخ ادیان است در این زمینه مینویسد: «از تشریفات و آداب عبادات و اعمال مذهبی از مذهب اصلی زرتشت چیز مهمی باقی نمانده همین قدر معلوم است که زردشت رسوم و مناسک آریانهای قدیم را که مبتنی بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستی بوده و رو به زوال میرفته به لکن منسوخ فرموده است، تنها یک رسم و یکم عبادت از زمان زرتشت باقی مانده است و آن چنان که گفتهاند وی در هنگام انجام مراسم پرستش در محراب آتش مقدس به قتل رسید و در هنگام عبادت جان سپرد. باید دانست که زردشت خود آتش را نمى پرستید... و معتقدات او با آنچه بعدها آتش پرستان اخیر عنوان کرده اند اختلاف دارد، بلکه او آتش را فقط یک رمز قدوسى و نشانى گران بها از اهورامزدا مى دانسته است که به وسیله آن به ماهیت و عصاره حقیقت علوى خداوند دانا مى توان پى برد.»
کریستین سن میگوید: «در مباحثه ای که یکی از "مغان" با "گیورگیسن" عیسوی کرده چنین گفته است: "ما به هیچ وجه آتش را خدا نمیدانیم، بلکه به وسیله آتش خدا را میستائیم."»
به هر حال یکی از نشانه های زرتشتیان تقدیس آتش است و در ایران قبل از اسلام آتشکده های فراوانی وجود داشت که آثار برخی از آنان تا کنون نیز باقی مانده است هر چند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذکر می کنند ولی دلیلی عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیر عقلانی در تقدیس آتش باعث شده که عده ای آنان را آتش پرست بنامند.
یکى از احکامى که در اوستا سخت روى آن تکیه شده است ممنوعیت دفن مردگان و آلوده کردن خاک است. به این موضوع در کتاب «وندیداد» بیش از هر موضوع دیگر اصرار و تاکید شده است زردشتیان تا این اواخر به این دستور عمل مى کردند کالبد مردگان خود را در بالاى برجى (برج خاموشان) یا در «دخمه» نهاده طعمه طیور مى ساختند. ولى از نیم قرن پیش به این طرف دولتهاى هند و ایران به جهت حفظ بهداشت عمومى و در اثر بیدارى و روشنفکر شدن خود زردشتیان به تدریج این کار ممنوع شد به طورى که معروف است هنوز در یزد آثار این برجها باقى است.
به نوشته دکتر معین: «در آیین مزدایى بسیارى از معتقدات دینى بودایى هندى منعکس است عامل اساسى در اینجا آتش است، آتش در محراب زبانه مى کشد و با هدایاى دایمى از خاموشى آن جلوگیرى مى شود... با این حال شیوه نیایش در دین ایرانى بیشتر آشکار است. به همین دلیل از سوزاندن و دفن مردگان خوددارى مى شود زیرا عقیده بر آن است که نقش مردگان آتش و زمین را که پاکیزه اند ملوث خواهد ساخت از این رو بعضى مردگان را به دشتها برده و طى تشریفات خاصى در هواى آزاد قرار مى دهند.»
کریستن سن مى گوید: «آگاتیاس صریحا اظهار مى دارد که به دخمه نهادن مردگان از عادات ایرانیان عهد ساسانى است.» در داستان مغضوب شدن سیاوش در دربار قباد مى نویسد: «از جمله ایرادهاى مهمى که انجمن بزرگ (محکمه عالى به ریاست مؤبد مؤبدان) به او گرفت این بود که "سیاوش" نمى خواسته است موافق عادات جاریه زندگى کند و تاسیسات ایرانى را محفوظ نگهدارد، خدایان جدید مى پرستیده و زن خود را که تازه بدرود حیات گفته بود، دفن کرده است بر خلاف آیین زردشتى که مقرر مى دارد اموات را در دخمه بگذارند تا مرغان شکارى آنها را بخورند.» زردشتیان معتقدند که عمر عالم 12 هزار سال است 9 هزار سال پیش از زردشت و 3 هزار سال بعد از زردشت که بنا به نظر آنان فقط چهارصد سال به پایان عالم مانده است.
زرتشتیان به جاودانگى روح عقیده دارند. آنان مى گویند: روان پس از ترک جسم تا روز رستاخیر در عالم برزخ مى ماند؛ هم چنین آنان به صراط، میزان اعمال، بهشت و دوزخ معتقدند؛ با این همه، مانند مؤمنین به سایر ادیان الهى مردگان خود را دفن نمى کنند، بلکه اجساد مردگان خویش را در درون دخمه یا برج خاموشان قرار مى دهند، تا خوراک پرندگان گوشت خوار شوند؛ اما باید دانست که این رسم نیز جزو رسوم اصیل آیین زرتشتى و مجوسى نیست و وجود مقبره هاى متعدد از دوره هخامنشیان در پاسارگاد، تخت جمشید و نقش رستم، بهترین گواه بر این مدعاست و ثابت مى کند که زرتشتیان نیز، همانند سایر موحدان، مردگان خود را دفن مى کرده اند، ولى گویا بعدها، به دلیل افراط در تقدیس خاک و آب و آتش، از دفن مردگان در زمین (که به گمان آنان موجب آلودگى خاک مى شد) خوددارى کرده و به گذاشتن آنان در دخمه ها اکتفا نمودند و بر ناکارآمدی دین خود در ارایه برنامه صحیح زندگانی، صحه می گذارند.
یکى از عادات نکوهیده زردشتیان، ازدواج با محارم است. به نظر اکثر دانشمندان و محققان تاریخ شناس و با وجود اسناد و مدارک غیر قابل انکار از گذشتههای خیلی دور تا زمان ظهور اسلام، ازدواج با محارم و نزدیکان در آئین زرتشتیان وجود داشته است. کریستن سن مى نویسد: «یکى از مقررات خاصه فقه ساسانى "ازدواج ابدال" است که نویسنده نامه تنسر به شرح آن پرداخته است.» در ترجمه فارسى این نامه ذکر این قسم مزاوجت را به اختصار مى بینیم و تفصیل آن در کتاب "الهند" بیرونى است: «اگر مردى بمیرد و پسرى نداشته باشد باید دید اگر زنى دارد او را به نزدیکترین خویشاوندان متوفى بدهند و اگر زن ندارد دختر یا نزدیکترین بستگان او را با نزدیکترین خویشان باید نکاح ببندند ولى اگر هیچ زنى از بستگان او موجود نباشد از مال شخصى متوفى باید زنى را جهیزیه داده به یکى از مردان خویشاوند متوفى بدهند پسرى که از این ازدواج حاصل مى شود فرزند آن میت محسوب مى شود، کسى که از اداى این تکلیف سرباز زند سبب قتل نفوس بى شمار شده است زیرا که نسل میت را قطع و نام او را تا آخر دنیا خاموش نموده است.»
چون این عمل بر خلاف طبع انسان بوده براى تشویق مردم به این عمل، در منابع اصیل زردشتیان ازدواج با محارم عبادت به شمار رفته و با وعده ثواب و اجر و آثار عالى تشویق شده است از قبیل این که ازدواج بین خواهر و برادر با فر ایزدى روشن مى شود و دیوان را دور مى کند و گناهان کبیره را محو مى نماید.
ازدواج با محارم در کتاب ارداویرافنامه
در کتاب «ارداى ویرافنامه» که آن را به «نیک شاپور» از دانشمندان زمان خسرو اول «نوشین روان» نسبت داده اند و شرحى از معراج روح زردشتى است، چنین آمده است که در آسمان دوم روانهاى کسانى را دیده است که «خوتیک دین» (ازدواج با محارم) کرده بودند و تا جاویدان آمرزیده شده بودند و در دورترین جاهاى دوزخ روان زنى را گرفتار عذاب جاویدانى دیده، زیرا که «خوتیک دین» را به هم زده است، سرانجام گفته است «ویراف» که روان وى به معراج رفته هفت تن از خواهران خود به همسرى برگزیده است. در کتاب سوم «دینکرت»در این زمینه اصطلاحات دیگرى به کار رفته از آن جمله اصطلاح «نزد پیوند» است که به معنى پیوند با نزدیکان باشد و در این زمینه به پیوند پدر با دختر و برادر با خواهر اشاره کرده است.
«نوساى یرزمهر» از روحانیان زردشتى که این قسمت از «دینکرت» را تفسیر کرده منافع زیادى بر این گونه زناشویى آورده و گفته است که گناهان جانکاه را جبران مى کند. «بطریق مادیها» در کتاب «حقوق سریانى» نوشته است: «عدالت خاصه پرستندگان اهورامزدا به نحوى جارى مى شود که مرد مجاز است با مادر و دختر و خواهر خود مزاوجت کند. این عمل به قدرى زشت است که حتى در عصر حاضر خود زردشتیان نیز به شناعت آن پى برده اند و از اصل، آن را به عنوان یک سنت زردشتى انکار کرده و در صدد برآمده اند براى کلمه "خوتیک" تاویل و توجیهى بسازند.»
کریستن سن مى گوید: «با وجود اسناد معتبرى که در منابع زردشتى و کتب بیگانگان معاصر عهد ساسانى دیده مى شود، کوششى که بعضى از پارسیان جدید براى انکار این عمل، یعنى وصلت با اقارب مى کنند، بى اساس و سبکسرانه است.»
دیدگاه سعید نفیسى
سعید نفیسى مى نویسد: «چیزى که از اسناد آن زمان حتما به دست مى آید و با همه هیاهوى جاهلانه که اخیرا کرده اند از بدیهیات مسلم تمدن آن زمان است، این است که نکاح نزدیکان و محارم و زناشویى در میان اقارب درجه اول حتما معمول بوده است.» آنگاه نفیسى نصوصى را که در کتب زردشتیان از قبیل دینکرت آمده است و تصریحاتى که نویسندگان اسلامى از قبیل: مسعودى، ابوحیان توحیدى، و ابوعلى بن مسکویه کرده اند مى آورد و سپس به داستان ازدواج قباد با دختر یا خواهرزاده خود و ازدواج بهرام چوبین با خواهر خویش و ازدواج مهران گشتسب که بعدا مسیحى شد، با خواهر خود، اشاره کرده است.
دیدگاه مشیرالدوله در کتاب ایران باستان
مشیرالدوله در کتاب ایران باستان از یکى از مورخان قدیم یونانى درباره هخامنشیان نقل مى کند که اینها (مغ ها) موافق عاداتشان حتى مادرانشان را ازدواج مى کنند. یعقوبى مورخ معتبر قرن سوم هجرى که خود ایرانى است نیز مى گوید: «ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج مى کردند و این کار را نوعى صله رحم و عبادت مى دانستند.»
کریستن سن درباره عیسویان ایران مى گوید: «آنها نیز به تقلید زردشتیان بر خلاف قوانین مذهبى خود به مزاوجت با اقارب عادت کرده بودند. "ماربها" که در سال 540 میلادى جاثلیق عیسویان شده بود بر ضد این امر که خلاف شرع نصارى بود کوشش فوق العاده کرد.»
البته از نظر تاریخ مسلم است که ازدواج با محارم در میان زردشتیان کاملا رایج و معمول بوده است به همین جهت این موضوع در حضور ائمه اطهار مورد بحث و پرستش واقع مى شده است و فقهاى اسلام اعم از ایرانى و غیر ایرانى در ابواب مختلف این بحث را به عنوان این که در خارج مصداق دارد طرح و بحث کرده اند. خلاصه، به طور مسلم چنین سنتى زشت در میان زردشتیان بوده و انکار آن از قبیل انکار بدیهیات است ولى زردشتیان که دائما کارشان حک و اصلاح اصول و فروع دین خود، مى باشد، ناچار شده اند این سنت را مانند خیلى از تعالیم دیگر از اصل منکر شوند، غافل از این که آن قدر اسناد و مدارک در این باره وجود دارد که ابدا قابل انکار نیست.