قاره پهناور آفریقا در سیر تحولات فرهنگی و تاریخی خود، مسیر پر فراز و نشیبی را پیموده است و در طول زمان تجربه ای غنی از معرفت بشری و نظام ارزش های دینی به جای گذاشته است. شواهد باستان شناسان نشان می دهد که بیش از سی هزار سال قبل از میلاد مسیح، اشکالی از دین های بومی در اکثر نقاط آفریقا وجود داشته است. در تصویرهایی که بر دیوار غارها ترسیم شده، نمادهایی از رفتارهای دینی دیده می شود که بیانگر اهمیت فعالیت های مذهبی در این سرزمین است. از ویژگی های مهم بینش دینی مردم آفریقا این است که به موازات تحولات اقتصادی، رفتارهای اخلاقی شان هم تغییر کرده است. امروزه ثابت شده تمدن های باستانی که در مرحله شکار و صید باقی مانده اند، هرگز رشد را تجربه نکرده اند. در این گونه اجتماعات خمیرمایه فرهنگ در مرحله ابتدایی باقی مانده و تمام استعدادها در مسیر موقت در صید و شکار خلاصه شده است. اما تمدن هایی که قدم در راه کشاورزی گذاشته اند و غذا ذخیره کرده اند، موجب شده که انسان ها فراغ بالی پیدا کنند و به فکر تحول زندگی خود بیفتند. قاره آفریقا با ورود به عصر کشاورزی و مهاجرت وسیع مردم از اقصی نقاط عالم به آنجا شاهد تغییر در اعتقادات و باورهای دینی بوده است. اگرچه سابقه دینی در آفریقا با شروع زندگی و حیات مقارن است، تحول فرهنگ عمومی و تغییر خصلت های بشری زمینه ای مساعد برای رشد ادیان مترقی تر را فراهم کرد. شواهد نشان می دهد در دوران های بدوی در بسیاری از نقاط قاره آفریقا، نوعی نگرش دینی خاص وجود داشته که فاقد انسجام است. مثلا در مورد بعضی از کوتوله های آفریقایی (پیگمه ها) شنیده می شود که هیچ نوع عبادت و شعائر دینی خاصی ندارند و در نزدشان اثری از توقم، بت ها و خدایان دیده نمی شود. مردگان خود را بدون هیچ تشریفات به خاک می سپارند و هرگز به آنان فکر نمی کنند. اگر به گفته های سیاحان که البته خالی از مبالغه هم نیست توجه شود، این طوایف در میان خود، حتی خرافاتی هم ندارند. کوتوله های کامرون فقط به خدایان شر عقیده دارند و هرگز درصدد نیستند که با اجرای اعمالی این خدایان را راضی نگه دارند، چون به نظر آنان این کارها در جلب رضایت خدایان هیچ تأثیری ندارد. اما تحولات اجتماعی و تغییر شیوه های زندگی و حاکمیت فرهنگ یک جانشینی زمینه ها و بسترهایی فراهم آورد که نگرش دینی مردم، فرم و محتوای خاصی پیدا کرد به طوری که می توان به عنوان اسطوره ها و الگوهای دینی به آنها استناد کرد. اجرای مراسم و تشریفات قربانی و نذرکردن برای بخشش گناهان، تقدیس بخشیدن به اشیاء و … مصادیقی است که در تجزیه و تحلیل عقاید دینی مردم بومی آفریقا مورد توجه قرار گرفته و مطالب زیادی درباره آن نوشته شده است.
برخی از مهم ترین باورهای بومی و ادیان بدوی آفریقا از این قرارند:
توتم (Totem) واژه ای است از زبان سرخ پوستان آمریکا دال بر قرابت محارم. توتمیسم یکی از مهم ترین اشکال و صور دینی در جوامع ابتدایی است که طرفداران زیادی داشته است. قبایل و عشیره های توتم پرست، هر کدام حیوان یا نوعی گیاه و گاهی یک پدیده بیجان طبیعت را تقدیس می کنند و نسبت به او در میان خود وظایفی بر عهده دارند. از سوی دیگر زندگی یک قبیله یا کلان بر محور توتم مورد قبول، رسمیت می یابد و نوعی خویشاوندی میان اعضاء شکل می گیرد. به طوری که دو فرد از یک قبیله اجازه ازدواج با یکدیگر را ندارند. بخش پهناوری از قاره آفریقا دارای سکنه ای است که به توتمیسم گرایش دارند. آفریقایی ها دارای کلان های جانوری و گیاهی فراوانی هستند که مهم ترین آنها عبارتند از: پلنگ، گاومیش، سگ، طوطی، کلان گیاه بارهنگ، ساقه غله و نخل شیره دار.
مثلا در کلان پلنگ، احترام و تقدیس پلنگ واجب است و کسی حق بی احترامی به آن و یا کشتن آن را ندارد. اگر تصادفا چنین کند باید بگوید برادرم را کشتم و با اعتذار، شیره درخت نخل محلی را روی زخم پلنگ بمالد. اگر پلنگی را مرده بیابند، باید تکه های پارچه سفیدی بر آن بگسترانند و پوزه اش را شیره درخت نخل بمالند تا مراتب تأسف توأم با احترام خود را نسبت به پلنگ به جای آورند. در مورادی اعضای کلان پلنگ به نشان سوگواری، خود را به گچ می آلایند و پلنگ را به خاک می سپارند. نکته حائز اهمیت این است که افراد قبیله برای مشخص کردن کلان های خود البسه خاصی به کار می برند و در موارد خاصی از آنها استفاده می کنند. مثلا وقتی که عضوی از کلان پلنگ می میرد، عزادارن وی با گل و لای رنگی، لکه های سرخ و سفید و سیاه بر بدن های خود نقش می کنند تا هیبت و هیأت پلنگ را نمودار سازد و بر درودیوار کلبه های خود و بدنه تابوت پلنگ هم نقش پلنگ می کشند و در این نقاشی ها بر اثر استمرار زمان ماهر و متخصص شده اند. در توتمیسم ابتدایی هیچ گونه عقاید مربوط به مسائل ماورای طبیعی و لاهوتی و ارواح آزاد غیر مادی که در آنیمیسم (جان گرایی) مشاهده می شود، وجود ندارد. توتمیسم یک نوع مقررات اجتماعی بدوی است که روابط افراد قبیله را نسبت به خود و توتم هایشان معین می کند. بنابراین توتمیسم یک فلسفه زندگی ابتدایی است که در درجه نخست اجتماعی و در درجه دوم جنبه دینی دارد، یعنی دارای عقاید، اساطیر و مناسک اجتماعی و مذهبی است.
آیین توتمیسم در میان مردم آفریقا از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. بومیان «بچوانا» در مرکز کشور آفریقای جنوبی، به قبایل متعددی تقسیم می شوند که هر یک نام ها و مراسم توتمی دارند ولی توتمیسم آنها یک دست و بی تغییر مانده است. مثلا چون زنان پس از ازدواج، به کلان های شوهران خود می روند، بدین مناسبت رفته رفته پدر تباری بر مادر تباری غلبه می کند، هر قبیله از بومیان بچوانا توسط رئیس اداره می شود که توتمش، توتم مردم قبیله نیز هست و رئیس قبیله همیشه با نام توتم خود مورد خطاب قرار می گیرد. بعضی طوایف قبیله «کوتوکو» با این که با تمدن جدید آشنا شده اند، در دهکده های خود همیشه نوعی مار کبری نگهداری می کنند و معتقدند که اولا حامی آنها است و ثانیا از او مشورت می خواهند و به وسیله او در امور مهم قبیله خود، مانند انتخاب رئیس استخاره می کنند. بعضی بومیان در ساحل کنیا درخت «ایروکو» را مقدس می شمارند و معتقدند که آن درخت منشأ فراوانی نعمت است. قبیله «کیکویر» در کنیا بعضی درختان را مقدس و دارای روح می پندارند، برخی از اهالی آن قبیله، بوته «کدو» را توتم خود می شمارند و معتقدند که جد اولیه آنها از کدو بیرون آمده است. اما این شکل از توتیسم به مرور زمان مضمحل شد و با ورود اروپاییان به قاره آفریقا، توتمیسم در جریان تحولات در اکثر اجتماعات آفریقایی منسوخ شد. اما اشکال جدیدی از باورهای قبیله ای مبتنی بر اعتقاد به یک توتم جایگزین شد که چند ویژگی اساسی داشت: اول آن که بنیان های اساسی و اصولی دین توتمیسم در آن تغییر یافت. در توتم پرستی پیشرفته، اعتقاد به تابوها کاهش یافته و ممنوعیت و حرمت بین قبیله ای کمتر دیده می شود. دوم آن که توتمیسم از شکل جمعی به شکل فردی درآمده و کمتر در حوزه یک قبیله یا کلان مطرح است. با وجود این در بخش های مختلف قاره آفریقا توتمیسم چه به شکل سنتی و چه به شکل پیشرفته آن هنوز دیده می شود. در کنگو علیا، بومیان «بانکالا» هنوز جانور توتمی را نمی کشند و نمی خورند. زن پس از ازدواج، احترام توتم شوهرش را نیز نگه می دارد. کودکی که از آن ازدواج پدید آید، هم توتم پدر و هم توتم مادر را محترم می دارد، ولی بعد از بزرگ شدن، شورای هر دو خانواده توتم قطعی او را تعیین می کند. شورا معمولا توتم پدری را برای کودک برمی گزیند زیرا بومیان بانکالا به پدر تباری پایبندند. در حال حاضر در کشورهای گینه بیسائو، سیرالئون، بورکینافاسو، بنین و … توتمیسم به عنوان دینی رسمی در کنار سایر ادیان مثل اسلام و مسیحیت در میان مردم رواج دارد. آمارها نشان می دهد که این نظام ارزش ها و باورهای قومی نه تنها روبه ضعف و اضمحلال ننهاده، بلکه کاربست آن بر مبنا و محور یک آیین اخلاقی تأثیرات فراوانی از خود به جای گذاشته است. بسیاری از مردم شناسان ثابت کرده اند که تأیید توتمیسم در فرهنگ جهانی و سایر ادیان بسیار فراگیر و گسترده است. از جمله میراث توتمیسم در آیین مسیح می توان به تقدیس کبوتر اشاره کرد. در کتاب انجیل کبوتر حیوانی مقدس و فرستاده خدا معرفی شده است. در بخش هایی از کتاب مقدس می خوانیم: «چون تمامی قوم تعمید یافتند و عیسی هم پیش از بعثت تعمید گرفته دعا می کرد، آسمان شکافته شد و روح القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد». مراسم عشای ربانی و اجرای مراسم به صورت دسته جمعی از آثار و ریشه های توتمیسم تلقی می شود. حتی بعضی پا را فراتر نهاده و شکل صلیب در نزد مسیحیان را نوعی توتم قلمداد کرده اند. در دنیای امروز خارج از دایره اعتقاد قبیله ای در قاره آفریقا، نمادهایی از تقدیس یک توهم دیده می شود. مثلا اعتقاد به پرنده خوش اقبال به مثابه سمبل یک تیم فوتبال و حضور آن در کنار زمین از تجلیات و نمودهای توتمیسم در فرهنگ جهانی است. همچنین استفاده فراوان از علائم و نشانه ها به عنوان سمبل خوشبختی و یا دوری کردن از بدی ها که در میان مردم سراسر دنیا مرسوم است به نوعی از اصول فرهنگی توتمیسم نشأت گرفته و به خوبی تأثیر ادیان ابتدایی را بر روی فرهنگ ملل متمدن امروز نشان می دهد. ویل دورانت در این باره معتقد است: «توتم که عنوان شعاری و رمزی داشته، علامت مفیدی برای خویشاوندی ملت های اولیه بوده و پس از آن رفته رفته، از جنبه دینی خود خارج شده، عنوان علامت خوشبختی یا نظرقربانی پیدا کرده یا همچون شیر و عقاب، وارد علامت پرچم های پاره ای از دول گشته، یا مانند گوزن علامت جمعیت های برادری شده و یا به صورت حیوانی بی زبان نماینده استواری یا جنبش لجوجانه بعضی از احزاب سیاسی شده است. اینک در ابتدای ظهور دین مسیح، کبوتر، ماهی و بره حالت رمزی برای این دین داشته، خود آثاری از توتم پرستی قدیمی بوده، حتی حیوان بی قدر و منزلتی چون خوک زمانی توتم یهودیان به شمار می رفته است».
پیش از ادوارد تایلور، بسیاری از محققان، مردم شناسان و جامعه شناسان فتیشیزم را عین آنیمیسم می دانستند ولی تایلور با تحقیقات وسیع و گسترده به این نتیجه رسید که فتی شیزم مقدمه و ابزار آنیمیسم محسوب می شود. فتی شیزم برای اولین بار توسط شارل دوبروس فرانسوی وارد حوزه مطالعات مردم شناسی شد. او ضمن نقد و بررسی این آیین اشاره کرد که پایه و اصول و بنیان تمام ادیان از فتیشیزم ریشه گرفته است. اما منشأ اصلی این آیین به قرن 18 میلادی برمی گردد زمانی که سیاحان پرتغالی javascript:;به آفریقا رسیدند و متوجه شدند که بومیان سیاهپوست، اشیایی اعم از درخت، ماهی، گیاه، بت، تکه سنگ، پنجه مرده بعضی از جانوران، چوب خشک، مو، ناخن و… را دارای نیروی جادویی و ماورایی می دانند که بر زندگی تأثیرات فراوانی دارد. بومیان به واسطه تأثیر فراگیر اجسام مقدس، به آنها احترام گذاشته و برای رفع معضلات و مسائل و دشواری های زندگی به آنها رجوع می کنند. درباره منشأ فتیست ها نظریات متفاوت و گاه متناقضی وجود دارد. اما خارج از دسته بندی های موجود، می توان به این موضوع اشاره کرد که انسان بدوی از آنجا که در برخورد با اشیای جاندار یا بی جان خواص و ویژگی های آنها را نمی شناخت، در ذهنش منشأ خوش یمن یا بدیمن بودن را به آنها نسبت می داد. مثلا اگر به طور اتفاقی با ماری سمی برخورد می کرد و برای رهایی خود با پرتاب سنگی مار را می کشت، آن تکه سنگ در نظر او دارای نیروی ماورایی و اسرارآمیز تلقی می شد و پس از آن نقش فتیش را در زندگی او بازی می کرد. از میان مهم ترین سبمل هایی که نزد پاره ای از آفریقاییان معنایی مقدس دارد، می توان به آتش، رنگ ها و اعداد اشاره کرد. به عنوان مثال، افراد قبیله گی کویو در مراسم پالایش و تهذیب، با محصولات کشاورزی خود آتش روشن می کنند، این آتش سپس به همه مناطق حمل می شود. در میان افراد قبیله باگاندا عدد 9 معنای خاصی دارد و در بعضی از مراسم و تشریفات قبیله ای باید حتما از 9 ظرف یا اشیای دیگر استفاده شود. آدولف باستیان، مردم شناس آلمانی که در میان بومیان آفریقا زندگی کرده، درباره منشأ تقدیس فتیش گفته است: «اعتقاد به سعد و نحس برای فرد بدوی امری اساسی بود، اگر شخص در آب می افتاد و با چنگ انداختن به شاخه درختی، که روی آب آویزان بود، خود را نجات می داد این واقعه اثر عجیبی در روحیه وی می گذاشت. در چنین حالی احساسات فرد معنای عظیمی به خود می گرفت و فرد آن احساسات را معطوف به چیزی می نمود که مایه نجات او شده، یعنی شاخه درخت صاحب قدرت و اهمیت و غرابتی مرموز می شد. درست مانند کودکی که تیله ای را بارها در بازی ببرد در نتیجه که آن را خوش یمن و سعد می شمرد. این اساس روانی فتیشیزم است».
(Animism) آنیمیسم یک نوع پنداشت و شیوه اعتقادی عمیق است که در بسیاری از مناطق قاره آفریقا رواج داشته است. از لحاظ واژه شناسی Animism به معنای جان و روان است. آنیمیسم به معنای روح پرستی، روح پنداری، اعتقاد به ارواج و جان گرایی در فارسی به کار رفته است. در مورد آنیمیسم بحث های فراوانی وجود دارد. این آیین در تحولات و تطورات زمانی شکل های متعدد و متنوعی پیدا کرده است. در تفکر انسان های بدوی، خیال پردازی و احساسات عاطفی بر عقلانیت برتری دارد. بر همین مبنا همه جا را پر از ارواح و شیاطین می بیند که بر زندگی او سایه ای وسیع انداخته است. علت این امر آن است که در زندگی انسان ابتدایی، پرسش های اساسی و حیاتی پاسخ هایی آرام بخش و سودمند در برندارد، چراکه دانسته های ذهنی در جریان رشد و تکوین معرفت در مراحل ابتدایی و عامیانه قرار دارد. در واقع انسان های بومی در هر مسیر انحرافی و در برابر هر پدیده ای که قرار می گیرند آن را با کمک ارواح و همخوانی با آن می سنجند.
مبانی اساسی آنیمیسم را در سه محور می توان برشمرد: الف) اعتقاد به ارواح؛ ب) اعتقاد به مانا؛ ج) اعتقاد به سحر و جادوگری.
الف) اعتقاد به ارواح
جامعه شناسان معتقدند منشأ اعتقاد به ارواح در فرهنگ های ابتدایی مسیر تکاملی را پیموده است. در ابتدا انسان های ابتدایی به علت نادانی و عدم رشد فکری، بر مبنای احساسات و عاطفه پدیده های طبیعی را دارای روح تلقی می کردند. از دیدگاه آنان، بسیاری از اتفاقات و جریانات طبیعی مثل آتش فشان، رعدوبرق، رشد و نمو گیاهان و … معلول اراده ارواح تلقی می شد. علاوه بر اینها بومیان آفریقا بر این باور بودند که تعدادی ارواح آزاد (مانند اجنه) در چشمه ها و کوه ها و… سرگردانند. قبایل «دوجون» و «بانتو» در آفریقا روح را عبارت از جسم سیال و کهربایی می شمارند که جای آن در بدن، خون است و دارای قدرتی است که می تواند از جسمی به جسم دیگر، از جایی به جای دیگر به سرعت منتقل شود. وقتی روحی از بدن صاحبش جدا شود، موجود خطرناکی می شود. قبایل «بامیا» در آفریقا، معتقدند که روح هرکس شبیه سایه اوست و مانند همزاد همیشه همراه صاحبش است و شکل آن همان سایه و تصویر عکسی است که در آب منعکس می شود. عموما قبایل بومی پیرو آنیمیسم، معتقدند که روح در بدن هرکسی عاریه است و همیشه می کوشد که از آن فرار کند، از این رو، از منافذ بدن صاحبش خارج می شود، به خصوص از راه دهان و بینی و گوش ها. از این جهت بعضی قبایل مانند «سلب ها (Celebs)» بینی و ناف و منافذ دیگر شخص مریض را مسدود می کنند. رویکرد آفریقا به امر مینوی هم شخصی و هم «فراشخصی» است. در موارد بسیاری «روح» مقوله ای است که داروهای بی روح و فتیشها را نیز، در کنار موجودات مشخص (دارای تشخص) شامل می شود. بعضی از مواقع این مفهوم وحدت پیدا کرده و سطوح مختلف روح به مثابه جلوه هایی از یک هستی قدرت مند غایی دیده می شوند که به طور نمادین با آسمان تداعی می شود. این مطلب در مورد قبایل شمالی سودان «نیلوت ها»، قبیله «نوئر» و قبیله «دینکا» صادق است. در موارد دیگر، هستی متعال به وجهی روشن تر و انحصاری تر، به عنوان خالق و حیات دهنده، صورتی تشخص یافته به خود می گیرد. هر چند هنوز از سمبولیسم (نمادگرایی) آسمان استفاده می شود. به عنوان مثال خورشید، قوس و قزح، یا رعد و برق. هم چنین ذات متعال با کوه ها و تپه های بلند تداعی شده است که کوه های کنیا و «کلیمانجارو» (در تانزانیا) مشهورترین نمونه های آن هستند. این امکان هم هست که سمبولیسم کوه و بلندی نمایشگر لایه قدیمی تری از اعتقاد نسبت به سمبولیسم آسمان باشد. (ادامه دارد...).