در شعر قرن ششم، به سبب رواج علوم دینی و غلبه ی روحیه ی مذهبی، اشارات و تلحیمات قرآنی و دینی فراوان است. هیچ شاعری نیست که از الفاظ و مفاهیم قرآن کریم و قصص آن و احادیث نبوی در شعر خود به وفور استفاده نکرده باشد. علاوه بر این اصطلاحات بازی های نرد و شطرنج و اشاره به بازیهای مختلف کودکان و اعتقادات عامیانه در شعر فراوان است. چون شاعران به مسایل اخلاقی و وعظ و زهد و تعلیم اخلاق و عرفان توجه دارند، تمثیل در شعرشان بیشتر از دورانهای گذشته دیده می شود. به ویژه شاعران عارف مسلک و زهد پیشه چون سنایی و عطار در مثنویهای خود، و نظامی در مخزن الاسرار، به بیان مفاهیم در قالب داستان و تمثیل توجهی خاص نشان داده اند. این گونه توجه به داستان و تمثیل، نخستین بار در همین قرن در شعر فارسی دیده می شود و در قرن هفتم با مثنوی مولوی و بوستان سعدی به اوج خود می رسد. در این گونه آثار، زبان رمزی نیز نمود می یابد و این خصلت نیز در قرن بعد در اشعار مولوی به تکامل می رسد.
ویژگی های فکری شاعران قرن ششم
الف) تقسیم شاعران قرن ششم از نظر تفکر
شاعران قرن ششم را از نظر تفکر به سه گروه می توان تقسیم کرد: گروه شاعران ثناگستر که با دربارها و خاندانهای ادب پرور ارتباط دارند و زندگی را به دید شادمانی می نگرند. اینان بر خلاف جو غالب روزگار (که عرفان و زهد است و گاهی در شعر آنان انعکاس یافته) دیدی برونی دارند. گروه دوم شاعرانی هستند که مدیحه سرایی می کنند اما انتظارشان از ممدوحان برآورده نمی شود. اینان گه گاه به زهد روی می آورند و گاه تاب و توان از دست می دهند و روزگار را به چشم بدبینی می نگرند و چرخ را دشمن ارباب فضل و علم می دانند. در شعر اینان نیز اگر زهد و عرفان انعکاس دارد، ظاهری است. در رأس این گروه انوری قرار دارد. اما از آنجا که قرن ششم دوران رواج عرفان و قدرت یافتن مشایخ و ایجاد خانقاه ها است، بعضی از شاعران نیز دیدی کاملا عرفانی و درونی دارند. اینان امور و مسایل را بر مبنای دین و عرفان می نگرند. بینش درون گرایانه ایشان در سخنان و صور خیال آنان بی شک تأثیر گذاشته است. سنایی و خاقانی و عطار و نظامی از این گروهند.
سنایی در دوره ی دوم عمر خویش چنین دید و تفکر یافته و نظامی نیز اهل زهد بوده و بیشتر در مخزن الاسرار و لیلی و مجنون و گاه گاه در بعضی از مباحث اسکندرنامه چنین تفکری دارد. وجود تفکرات گوناگون در این قرن سبب آمده است که بعضی از قالبهای مهم شعری چون مثنوی و قصیده و غزل و همچنین رباعی در آثار بعضی از شاعران در خدمت مدح و عشق و دنیا دوستی و ستایش زیبایی های این جهانی قرار گیرد و در گروه دیگر در خدمت عشق به حق و اخلاق و تهذیب نفس و مکاشفه. اما از آنجا که ذهن اکثر شاعران این قرن، ذهنی است پرورش یافته به علوم زمان، نوعی دید علمی در مورد مسایل نیز بر آنها حاکم است و این دید در تعبیرها و صور خیال آنان کاملا منعکس است.
ب) غلبه عرفان بر عقل و استدلال
به سبب غلبه ی روح عرفانی و رواج معتقدات اشاعره، عقل و استدلال از دیدگاه شاعران این دوره، در برابر شرع و عشق بی ارزش است، به همین سبب در شعر عارف مسلکان یا آنانکه تأثیری از عرفان در شعرشان هست به این مسأله توجه شده است. سنایی در موارد مکرر در قصاید و حدیقه به این موضوع پرداخته و این بیت معروف او راست که:
عقل در کوی عشق نابیناست *** عاقلی کار بوعلی سیناست
«حدیقه الحقیقه، ص 300»
و خاقانی نیز در چند مورد به این موضوع پرداخته است:
در ترازوی شرع و رسته ی عقل *** فلسفه فلس دان و شعر شعیر
«دیوان خاقانی، ص 889»
و در قصیده ای دیگر گفته است:
علم تعطیل مشنوید از غیر *** سر توحید را خلل منهید
فلسفه در سخن میامیزید *** وآنگهی نام آن جدل منهید
پنقد هر فلسفی کم از فلسی است *** فلس در کیسه ی عمل منهید
مرکب دین که زاده ی عرب است *** داغ یونانش بر کفل منهید
قفل اسطوره ی ارسطو را *** بتر در احسن الملل منهید
نقش فرسوده ی فلاطون را *** بر طراز بهین حلل منهید
فلسفی مرد دین مپندارید *** حیز را جفت سام یل منهید
ج) ضعف و قوت داستانهای ملی و قومی
روحیه عرفانی سبب آمده است که داستانهای ملی و قومی نیز در چشم بیشتر شاعران این عصر بی ارزش و تهی جلوه کند. جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی در مردود شمردن فلسفه و داستانهای ملی گفته است:
ره به قرآن است کم خوان هرزه ی یونانیان *** اصل اخبار است مشنو قصه ی اسفندیار
مباش غره بدین گنده پیر دنیا زانک *** هزار شوهر کشت و هنوز بکر این زن
ببین چه کرد او با اهل بیت مصطفوی *** حدیث رستم بگذار و قصه ی بهمن
البته ضعف احساسات ملی در همه ی شاعران این قرن یکسان نیست. در شعر خاقانی و فلکی شروانی احساسات وطنی قوی تر است. خاقانی در قصیده ی ایوان مداین خود بر گذشته ها حسرت می خورد و بیننده را به عبرت گرفتن بر می انگیزد و در مدح لیالوا شیر اسپهبد مازندارن که بر عکس بیشتر حاکمان آن زمان ایرانی نژاد است و با ترکان در جنگ و ستیز بوده گفته است:
ملک عجم چو طعمه ی ترکان اعجمی است *** عاقل کجا بساط تمنا برافکند
تن گرچه سو و اتمک از ایشان طلب کند *** کی مهر شه به اتسز و بغرا برافکند
و در قطعه ای در سوگ وی چنین سروده است:
چراغ کیان کشته شد کاش من *** به مرگش چراغ سخن کشتمی
همچنین در اسکندرنامه ی نظامی، در مواردی احساسات وطنی در شعر نظامی جلوه گر شده است و در هفت پیکر گفته است:
همه عالم تن است و ایران دل *** نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد *** دل ز تن به بود یقین باشد
ادیبان و شاعران هر ملتی بخشی از فرهنگ و تمدن آن دیار محسوب می شوند، علاوه بر این که از اشعار آنها می توان به صنایع ادبی و مضامین زیبای ادبیات دست یافت، شعر شاعران هر دوره ای به نوعی بیانگر منش و بینش مردمان آن عصر و آن دوران نیز می باشد. برای آشنایی بیشتر با سبک هر قرن و دوره ای، لزوم مراجعت به دیوان اشعار شاعران هر عصری بر کسی پوشیده نیست. برای شناخت هر چه بهتر سبک قرن ششم نگاهی اجمالی به شاعران برجسته این سبک ضروری به نظر می رسد. در اینجا به بررسی سبک شعری و زندگی شاعر بزرگ این دوره حکیم سنایی غزنوی می پردازیم.
دوران اول و دوم شاعری سنایی
سنایی سرسلسله ی شاعران صاحب سبک قرن ششم است. وی سالیانی از عمر خویش را در قرن پنجم گذارنده و در دهه های آخر آن درس خوانده و روزگاری چون شاعران درباری پادشاهان و صاحبان جاه و جلال دنیایی را ستایش گفته و سپس به تصوف روی آورده است. اشعار بازمانده از دوران اول شاعری او، تتبعی است از سبک عنصری و فرخی و منوچهری، اما در دوران دوم از کسوت تقلید به در آمده و سخنش رنگ ابداع و ابتکار یافته و در مواردی وزن و قالبی از قصاید شاعران عصر غزنوی را برگزیده و مفاهیم توحید و تحقیق و اندرز و انتقاد را در آنها ریخته و مصراعهایی از آنان را نیز به تضمین آورده است. مثلا قصیده ی «مکن در جسم و جان منزل که ...» هم وزن و هم قافیه است با قصیده ی معروف فرخی: «برآمد نیلگون ابری» و در آن مصراعی از وی را تضمین کرده و چند قصیده هم وزن و قافیه با قصیده ی لغز شمع منوچهری سروده و در یکی از آنها مصراعی از منوچهری را به تضمین آورده است. (دیوان سنایی، ص 485)
وی در دوران دوم شاعری خویش همه چیز را از دیدگاه دین و عرفان نگریسته و این دیدگاه وی از هر جهت در شعرش تأثیر کرده است.
نفوذ عرفان سنایی در دیگر شعراء
سنایی نخستین شاعر پارسی گوی است که عرفان را تمام و کمال در شعر دری وارد ساخته و سه قالب مهم شعر، یعنی قصیده و مثنوی و غزل را به خدمت عرفان در آورده است. ابتکار سنایی جریانی کاملا تازه در شعر فارسی ایجاد کرده، آنچنانکه همزمان با وی و پس از او، شاعران متعدد، مستقیم یا با واسطه در حوزه ی سبکی او قرار گرفته اند و جریانی را که وی پدید آورده بود، دنبال و تقویت کرده اند. حدیقه ی او سرسلسله ی مثنویهای عرفانی و اخلاقی و تربیتی در شعر فارسی شده و قصاید او سر مشق شاعرانی چون عثمان مختاری، سیدحسن غزنوی، خاقانی و اثیرالدین اخسیکتی و جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی و خلاق المعانی کمال الدین اسماعیل گشته و غزلهای عرفانی او در پیدایش غزلهای عطار و به ویژه غزلیات شمس مؤثر بوده است و سعدی و حافظ نیز از نفوذ سنایی برکنار نمانده اند.
ادیبان قریب به زمان او، شعر او را تراوش یافته از طبعی بلند می دانسته اند و شاعران تازه کار را از خواندن آن بر حذر می دانسته اند. و شاعران تازه کار را از خواندن آن بر حذر می داشته اند. استاد بدیع الزمان فروزانفر نیز در سخن و سخنوران شیوه ی سخن وی را در دوران دوم شاعری او مخصوص دانسته و در توصیف سبک او گفته است که «تا کنون دست هیچ گوینده بدان نرسیده و اگر بیم ادعای غیب نبود می گفتیم نیز نخواهد رسید.» در شعر سنایی لفظ و معنی در حد کمال است و دشوارترین معانی را در عبارات جزیل بیان کرده آنچنانکه جلال الدین محمد مولوی در برابر کلام او قامت تعظیم خم کرده و سخن ملکوتی خویش را در برابر شعر سنایی «ترک جوشی نیم خام» نامیده است.
محتوای شعر سنایی
شعر سنایی وقف بر بیان توحید و تحقیق و معارف الهی و پند و اندرز و باز نمودن سستی ها و ضعفهای مردمان و جامعه ی عصر خویش است و این همان شیوه ای است که مجموعه ای است از زهد و تحقیق و پند که خاقانی بدان اشاره کرده است و سنایی خود آن را شعر «زهد و مثل» خوانده است. سنایی چون دیگر شاعران قرن ششم در علوم زمان خویش ماهر بوده و از اطلاعات و اصطلاحات علمی آن روزگاران در صور خیال و در تعبیرات خود بهره گرفته است. علاوه بر تلمیحات فراوان به آیات و احادیث و قصص قرآن و داستانهای ایرانی و عربی، اطلاع طبی و نجومی و فلسفی وی نیز در شعرش منعکس است و اگر چه در حدیقه جای جای این گونه اطلاعات بخصوص اطلاعات طبی را به قصد بیان آنها آورده این علوم و اطلاعات در شعرش جنبه ی شعری و تخیلی نیز یافته است:
گر همی یوسفیت باید و جاه *** پیش حق باش گونه پال چو چاه
سر که آن بنده ی کلاه بود *** همچو بیژن اسیر چاه بود
در صفحه ی 423 حدیقه، نام تعدادی از پادشاهان و قهرمانان ایرانی را ردیف کرده است و در موارد مکرر در شعرش آیه ای از قرآن کریم را تفسیر و تأویل کرده یا بخشی از آیه ی قرآن را در شعر خویش تضمین کرده است مثلا در قصیده ای به مطلع:
ای منزه ذات تو عما یقول الظالمون *** گفت علمت جمله را مما تکونوا تعلمون
سنایی در بیان مفاهیم آهنگی صادقانه دارد و در بیان انتقادها لحنی تند و بی پروا و صریح، و چون هدفش بیان تعلیم الهی و برانگیختن انسانها به سیر و سلوک طریقت است، شعرش از نوع شعر تعلیمی نیز محسوب می شود اما از آنجا که در دوران اول شاعری صاحب طبعی تند و زبانی هجاگوی بوده، این خصلت در شعر دوران دوم او نیز انعکاس یافته، آنچنانکه در حدیقه گاه گاه تمثیلهای زشت و کلمات دور از عفت به کار برده و البته در آنها نیز جنبه ی تعلیم را نگاه داشته و خود نیز گفته است:
هزل من هزل نیست تعلیم است *** بیت من بیت نیست اقلیم است
در شعر سنایی معنی و مقصود سهمی تام دارد وی در هیچ جای کلام خویش معنی را فدای لفظ نکرده و در بسیاری موارد با عباراتی موجز منظور خویش را بیان کرده است. شعر سنایی،ازنظر کهنگی های زبانی و تغییر تلفظ کلمات به شعر شاعران دوران سامانی و غزنوی بسیار ماننده است.
ویژگی های فکری شعر سنایی
شعر سنایی از لحاظ فکری و وسعت لغات و ترکیبات و تعبیرات با شعر دوران سامانی و غزنوی بسیار متفاوت است و شیوه ای که او از این لحاظ در پیش گرفته، مورد توجه شاعران بزرگ پس از وی شده است. سنایی به لحاظ فکری، شاعری است عارف مسلک و عرفان او مبتنی بر شرع است، اما در جای جای از قصاید و حدیقه ی او، سوز و بیان شاعرانه و عاشقانه حکمفرماست و چون تفکردینی و عرفانی بر ذهنش غلبه دارد در موارد مکرر از شاعران درباری به لحنی تند انتقاد کرده و شعر را بی ارزش شمرده و شرع را ارج نهاده و امتیاز شعر خویش را در آن دانسته که کلامش شرح شرع است:
شاعری بگذار و گرد شرع گرد *** شرعت آرد در تواضع، شعر در مستکبری
از همه شاعران به اصل و به فرع *** من حکیمم به قول صاحب شرع
شعر من شرح شرع و دین باشد *** شاعر راست گوی این باشد
وی اولین شاعر پارسی گوی است که بر اساس اصل شمردن شرع و اهمیت دادن به عشق و عرفان بارها، فلسفه ی یونان و تفکر فلسفی را تخطئه کرده است:
شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین *** که محرومند ازین عشرت هوس گویان یونانی
کاربرد احادیث و ترکیبهای عربی در شعر سنایی
سنایی علاوه بر آیات قرآن کریم، از ترکیبهای احادیث و ترکیبهای عربی عموما مکرر در حدیقه استفاده کرده است:
تا بدان حد شده مکرم بود *** لوکشف مر ورا مسلم بود
بهر او گفته مصطفی به اله *** کای خداوند وال من والا
هر که تن دشمن است و یزدان دوست *** داند الراسخون فی العلم اوست
چون شود بر نهاد خود غالب *** بشنود کارجعی الی ربک
عشق برتر ز عقل و از جان است *** لی مع الله وقت مردان است
آدم از عشق اهبطوا منها *** آمده از جهان جان تنها
به داستانهای عربی نیز گاهی اشاره کرده است:
معنیی کار را جهینه شده *** عین ارواح را بثینه شده
معنیی بخش معن زائده را *** قسم ده جان قس ساعده را