بررسی ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی مورد توجه همه تاریخ نگاران ادبیات فارسی بوده است. اما در میان کتاب های نوشته شده با دو تعبیر متفاوت روبرو می شویم. گروهی از این بحث با عنوان «تجلی عرفان در ادبیات فارسی» یاد می کنند و گروهی با عبارت «ورود شعر به ادبیات عرفانی». گرچه این دو عنوان در نگاه نخست شبیه به یکدیگرند. اما برای دقیق تر شدن بحث باید تأمل بیشتری صورت گیرد. ما در ادامه به «تجلی شعر عرفانی در ادبیات فارسی» می پردازیم و به اشعار عاشقانه و غنایی که توسط شاعران غیر عارف سروده می شده و منظورشان عشق انسان به انسان بوده است و گاهی عرفا به منظور خاصی آن ها را زمزمه می کردند توجهی نمی کنیم، گرچه شعرای صوفی به پشتوانه همین اشعار غنایی و عاشقانه توانستند شعر عارفانه بسرایند. چون اشعار صوفیانه فارسی که از قرن پنجم به بعد، ابتدا در خراسان و سپس در مناطق دیگر، به تدریج در زبان فارسی پدید آمد از لحاظ صورت یا قالب تفاوتی با اشعار قبلی این زبان نداشت.
پیدایش شعر صوفیانه در زبان فارسی بی شک یکی از مهمترین حوادثی است که در تاریخ این زبان رخ داده است که متأسفانه هیچ کس به طور جداگانه به آن نپرداخته است، حادثه ای که زبان عامیانه مردم را به زبانی عمیق تبدیل کرد. پیش از این حادثه زبان علمی ایران زبان عربی بوده است و دانشمندان کوتاه ترین متن ها را هم به عربی می نگاشتند. ابوریحان بیرونی درباره زبان فارسی می گوید: «جز به کار بازگفتن داستان های خسروان و قصه های شبانه نیاید.» این اظهار نظر که قطعا قبل از ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی است نشان می دهد که هیچ کدام از دانشمندان، زبان فارسی را زبان فاخر علمی به حساب نمی آوردند. «ورود اشعار عارفانه به فارسی تقریبا از اوایل قرن پنجم آغاز گردیده و موجب دمیدن روح تازه ای در کالبد شعر فارسی گشته و از برکت آن دامنه معنا در این زبان به تدریج گسترش یافته است تا آن جا که زبان فارسی حامل معانی عمیق عرفانی و مابعدالطبیعی شد و از این راه به یک زبان مقدس و عمیق تبدیل شد.»
بسیاری معتقدند که تاریخ این حادثه به طور قطع مشخص نیست. برخی دیگر بر این باورند که ورود اشعار عارفانه به ادبیات فارسی همزمان صدور فهلویات است و دوبیتی های باباطاهر را اولین اشعار عارفانه می دانند. عده ای می گویند: شروع شعر عارفانه مصادف با شروع سماع است. نظریه دیگری که حامیان بسیار دارد سنایی را بنیان گذار شعر عرفانی می داند. واضح است که در این نوشته اشعار صوفیانه فارسی مورد نظر ماست و نه اشعار عربی نظیر اشعار حلاج و...
گرچه تاریخ حیات و مرگ باباطاهر مشخص نیست. اما به یقین باباطاهر بر دیگران مقدم بوده است. یان ریپکا او را یکی از گزینه های جدی، مبدع شعر عارفانه می داند. (تاریخ ادبیات ایران، ص 353) چون رباعی و دوبیتی را نخستین قالبهای شعری می دانند که عرفا برای بیان اندیشه ها و تجربه هایشان به کار گرفته اند و باباطاهر به عنوان یکی از نامدارترین دوبیتی سرایان ایران پیش قراول این سبک شعر عرفانی بوده است اما چون از اشعار باباطاهر نسخه موثق و معتبری در دست نیست. در این باب نمی توان از روی یقین او را مبدع شعر عرفانی دانست. از طرف دیگر در کتب مهم صوفیه مانند تذکره الاولیاء و نفحات الانس، ذکری از باباطاهر در میان نیست و او را به عنوان عارف نمی شناسند بلکه او را به عنوان درویشی شوریده حال معرفی می کنند. نام باباهر بعد از عین القضاه و به سبب تأثیر او، در ادب شفاهی به تدریج منتشر شد.
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر یکی از عارفان بزرگ نیمه اول قرن پنجم است که کلمه «سماع» همنشین نام اوست. بدون شک مجالسی سماعی که در محضر ابوسعید ابوالخیر برگزار می شده است بدون شعر معنایی نداشته و شعر عرفانی از لوازم ضروری مجالس صوفیه بوده است. تاریخ ورود شعر عارفانه را باید با تاریخ آغاز سماع یکی دانست. (تصوف و ادبیات تصوف، ص74) احتیاج به شعر عارفانه، ابوسعید را مجبور به سرودن رباعیاتی کرده است که شروع شعر عارفانه است. ریپکا معتقد است: «نخستین شعر های صوفیانه فارسی با نام ابوسعید ابوالخیر مهیمنی آغاز می شود... وی مبلغ دکترین عرفان به شمار می رود.» سرودن ده ها رباعی با مضمون های عرفانی را به او نسبت می دهند. «هرمان اته» از مستشرقین آلمانی سده نوزده که برای نخستین بار رباعیات پراکنده ابوسعید را از جنگ های فارسی بیرون کشید و جمع آوری کرده بود عقیده داشت طیف کاملی از درون مایه ها و نمادهای شعر صوفیانه را می توان در این شعرها یافت. او می گوید: «ابوسعید بنیان گذار واقعی این سنت [رباعی سرایی] بود.» «شبع نعمانی» در شعرالعجم آثار روح قلندری و رندی و شور و اشتیاق را بیش از هر کسی در شیخ ابوسعید ابوالخیر می داند. او می گوید: «وی اول کسی بود که افکار و خیالات تصوف را در شعر بیان نمود.»
استدلال هایی که گذشت دو نکته اساسی داشت. نخست این که مجلس سماع نیاز به شعر داشت و این نیاز ابوسعید را وادار به سرودن شعر عرفانی کرد. دوم این که مجموعه رباعیاتی در دست است که نشان می دهد ابوسعید نخستین شاعر عارف است. اما به راحتی می توان از کنار این دو استدلال گذشت زیرا گرچه در مجالس سماع شعر عارفانه خوانده می شد، اما شاید این شعرها توسط شاعرانی سروده شده باشد که مرادشان عشق انسان به انسان بوده و عارف در مجلس سماع برداشت دیگری از آن شعر پیدا می کرده، آیا این شعرها الزاما باید مؤلفه های شعرهای عارفانه ای را که مورد نظر ماست داشته باشد. پورجوادی معتقد است اشعاری که در مراسم سماع خوانده می شده غالبا اشعاری بوده است که توسط شعرای غیر صوفی سروده شده بود و منظور عشق در نزد شاعر عشق انسان به انسان بود و معانی غیر عرفانی داشته است. تردیدی نیست که تصوف از شعر به عنوان وسیله بسیاری مناسب در مجلس سماع برای تأثیرگذاری بر روحیه مخاطبان استفاده می کرده و آموزه های فراوانی را به وسیله شعر برای مخاطبان عرفان بیان کرده باشد.
اما سخن در این است که آیا در آن زمان شعر عرفانی فارسی وجود داشته است که بتواند مانند غزل عربی به راحتی مفهومی را عرضه کند. چون منظور ما شعر صوفیانه نابی است که از اصطلاحات عرفانی بهره برده و عرفان اسلامی را تبیین می ساخته، منظور هر شعر عاشقانه ای نیست و از طرف دیگر منظور هر شعر مذهبی و دینی هم نیست چون فرق است بین شعر اخلاقی و دینی و شعر عرفانی. اما اشعار و ابیاتی که به ابوسعید نسبت می دهند قابل توجه نیست. چون چند سال بعد از ابوسعید نبیره اش ابوطاهر ابن سعید، صحت این انتساب را زیر سوال می برد، اما اگر انتساب این اشعار به ابوسعید ابوالخیر مشکل نبود، می توانستیم از او به عنوان یکی از گزینه های جدی مبدع شعر عارفانی یاد کنیم. در این بحث نام عرفای بزرگ دیگری هم به عنوان آفریننده سبک شعر عارفانی به میان می آید. عرفایی چون خواجه عبدالله انصاری و غزالی که گروهی معتقدند با کتاب سوانح العشاق خود مکتب صوفیانه عرفانی «تصوف شعر فارسی» را بنا نهاده است. حتی برخی نظامی را صوفی دانسته اند و تفاوت میان حکیم و صوفی را نادیده گرفته اند و او را به عنوان مبدع شعر عرفانی معرفی کرده اند.
یان ریپکا درباره سنایی این چنین می گوید: «نخستین غزل سرای بزرگ تصوف سنایی است. او نخستین شاعری است که برای بیان تفکر عرفانی از شکل غزل بهره برد.» (تاریخ ادبیات ایران، ص 356) ملک الشعراء بهار در کتاب پربار سبک شناسی، پیرامون نقش سنایی در ادبیات عرفانی می گوید: «خدمات سنایی در پیشرفت شعر صوفیانه بسیار عظیم است. باید او را قافله سالار این نوع شعر بدانیم.» (سبک شناسی، ج 2، ص 187) اولین کسی که تعبیر عشق حقیقی و مجازی را وارد زبان شعر عاشقانه صوفیانه فارسی کرد سنایی بود. «آربری» مستشرق و مترجم معروف قرآن مجید معتقد است: «از آن جهت که [سنایی] پیشوای شاعران دوره های بعد بوده و غزل عرفانی را طرح ریزی کرده است، شایسته توجه است. سنایی در زمینه غزل عرفانی الگویی برای شاعران پس از خود مانند عطار، مولوی، حافظ، عراقی و نظامی بوده است و تأثیر به سزایی بر شعر عرفانی فارسی داشته است.»
ذبیح ا... صفا می گوید: «از موضوعاتی که مخصوصا در قرن ششم در شعر فارسی به شدت رخنه کرد تصوف و عرفان است. توجه به افکار عرفانی در شعر البته زودتر از قرن شش صورت گرفته بود. لیکن اثر واضح و آشکار آن را از آغاز این قرن در اشعار فارسی می بینیم. نخستین کسی که به ایجاد منظومه های بزرگ عرفانی توجه کرد سنایی است. منظومه های حدیقه الحقیقه و طریق التحقیق دو اثر معروف او در تصوف و عرفان است.» (مختصری در تاریخ تحول نظم و نثر پارسی، ص 43) برخی اما به بیش از این معتقدند، آن ها نه تنها سنایی را بینان گذار شعر عرفانی می دانند بلکه تولد سنایی را در شعر فارسی تولد سبکی جدید در شعر می دانند. اسلامی ندوشن می گوید: «با سنایی مسیر شعر فارسی تغییر می کند. اولین بار شعر وارد عرصه عرفان می شود... و او [سنایی] به اصطلاح روزنامه ها «بنیانگذار» شعر عرفانی است.»
ذبیح ا... صفا در این باره می نویسد: «سنایی بی تردید یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی و از جمله گویندگانی است که در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن مؤثر بوده است و آثار او منشأ تحولات شگرف در سخن گویندگان بعد از وی شده است.» شفیعی کدکنی معتقد است: «در تاریخ ادبیات فارسی وقتی می گوییم شعر قبل از سنایی و شعر بعد از سنایی خواننده اهل و آشنا، تمایزی شگرف میان این دو مرحله احساس می کند. هیچ کدام از قله های شعر فارسی حتی سعدی و حافظ و مولانا چنین مقطعی را در تاریخ شعر فارسی ایجاد نکرده اند، با این که سرایندگان برجسته ترین آثار ادب فارسی بوده اند. این ویژگی دوران سازی در کار حکیم سنایی برای مورخان شعر و عرفان از اهمیتی ویژه برخوردار است. حدیقه سنایی سرآغاز نوعی از شعر است و قصاید او نیز سرآغاز نوعی دیگر و غزل هایش نیز حال و هوایی ممتاز از غزل های قبل از وی دارد. کمتر شاعری را می توان سراغ گرفت که در چند زمینه شعری آغازگر و دوران ساز به شمار آید.»
برای یافتن تاریخ اولین اشعار عرفانی ناچاریم تعریفی صحیح از شعر عرفانی به دست آوریم و خصیصه ها و کلید واژه های شعر عرفانی را که مورد نظر است بیان کنیم: «شعر عرفانی شعری است که ارباب معانی در بیان اصول و حقایق معنوی سروده اند»، شاید از همین تعریف بتوانیم خصیصه های شعر عرفانی را استخراج کنیم. پس منظور از شعر عرفانی شعری است که با نیت عرفانی سروده شده باشد نه شعر عاشقانه ای که عارفانه تفسیر شود، اگر با توجه به کلید واژه هایی چون باده، می، عشق حقیقی، عشق مجازی، مستی و عرفان به سراغ دیوان های شعری فارسی بگردیم. شعر هایی را که پیدا می کنیم می توانیم به دو دسته تقسیم کنیم:
الف) شعرهای دوره قبل از سنایی
ب) شعرهای دوره بعد از سنایی
شعرهای دوره بعد از سنایی بحث چندانی ندارد. اما در شعرهای دوره قبل از سنایی به دو گونه شعر بر می خوریم:
الف) شعرهایی که شاعران آن عارف بودند.
ب) شعرهایی که شاعران آن عارف نبودند.
بسیاری از شعرهایی که در مجالس سماع خوانده می شده است و یا صوفیه برای راهنمایی سالکان طریق از آن ها بهره می جستند جزو دسته دوم است. تردیدی نیست که صوفیان از این دسته اشعار به عنوان مناسب ترین ابزار تأثیر بر روحیه مخاطبان استفاده می کردند اما با دقت در این شعرها آشکار می شود که اغلب این ابیات در وصف معشوقه دنیایی و مجازی سروده شده اند و در اصل هیچ رنگ و بویی از عرفان و تصوف در آن ها نیست ولی این اشعار به وسیله صوفیان، عارفانه تفسیر شده است. این مشکلی است که الان هم ما با آن مواجه هستیم که آیا فلان شعر غزل عاشقانه عرفانی است یا ترانه غیر دینی عاشقانه. به سبب این که منظور ما در این بحث شعر عارفانه ناب است این دسته اشعار که اتفاقا بخش عظیمی از شعر عارفانه قبل از سنایی است را به کنار می گذاریم و به شعرهای دوره قبل از سنایی که شاعران آن عارف بودند می پردازیم.
با چشم پوشی از صحت یا عدم صحت انتساب این اشعار به شاعرانش ما به چند مجموعه شعری در این دسته برخورد می کنیم. اشعار باباطاهر بابای سوته دلان، اشعار ابوسعید ابوالخیر و اشعار خواجه عبدا... انصاری. پس از بررسی این مجموعه ها به این نتیجه می رسیم که گرچه اشعاری با مضامین عارفانه قبل از سنایی بوده است اما این اشعار، اشعار تعلیمی عرفان نیستند و اشعاری هستند که بیشتر آن در حال وجد و خلسه سروده شده اند و نجوایی است با معشوق و یا حدیث نفس است و هیچ گاه این شاعران تا قبل از سنایی نتوانسته اند سبکی را به عنوان شعر عارفانه بنا کنند و فقط اشعاری به طور پراکنده درباره معشوق و رسیدن به او سروده اند. و هرگز نمی توانیم این مجموعه های پراکنده را مصداق تجلی عرفان در ادب پارسی بدانیم. گرچه شعرهایی با مضامین صوفیانه از اواسط قرن چهارم شروع شده است و پس از آن توسط خواجه عبدا... انصاری رنگ و بوی صوفیانه گرفت و شاعران گمنامی بودند که می توان اشعار عارفانه شان را در «کشف الاسرار» و «سوانح العشاق» دید و هم این طور می توان در اشعار رودکی و فردوسی نشانه های عرفان و حکمت اسلامی را دید. اما سکه شعر عارفانه را به نام «سنایی» زده اند.
سنایی سبکی جدید در شعر فارسی بنا گذاشت و پنجره ای نو بر شعر فارسی گشود و به زبان فارسی عمق بخشید و معنا را از ظاهر به لایه های زیرین کلمات کشاند و محتوای صوفیانه و اندیشه عرفانی را وارد شعر فارسی کرد و برای اولین بار آوردن معانی به شکل تکامل یافته آن در شعر فارسی را تجربه کرد. اشعار سنایی پر است از معارف و حقایق عرفانی و حکمی و اندیشه های دینی و زهد و وعظ و تمثیلات تعلیمی که با بیانی شیوا و استوار تلاش در آموزش سالکان طریق دارد. پس، از دو جهت می توان دوره قبل از سنایی را با بعد از سنایی جدا کرد. یکی به وجود آمدن شعر تعلیمی عرفان و دیگری تشخص سبکی پیدا کردن شعر عارفانه.
با ذکر آنچه پیرامون نقش سنایی در شکل گیری ادبیات عرفانی گفتیم باز هم شاید برخی معتقد باشند این مسأله که آیا سنایی پایه گذار چنین شعری بوده است یا نه، به طور قطع حل نمی شود زیرا ممکن است مثنوی های صوفیانه کهن تری نیز بوده که به ما نرسیده است اما باید بگوییم برای یک تاریخ نگار ادب پارسی، اشعار آموزشی سنایی کهن ترین منظومه های تعلیمی عرفان است. از طرف دیگر چون مورخان ادبیات فارسی و مستشرقان کمتر به سنایی پرداخته اند و تحقیق پیرامون سنایی بسیار محدود بوده است، به همین دلیل درباره سنایی نمی توان از روی قطع سخن گفت. برای اتقان بیشتر به بحث و آشکار شدن بحث تفاوت اشعار تعلیمی عرفانی با اشعار عرفانی پیش از آن به سخن دو تن از اساتید زبان فارسی اشاره می کنیم:
سیروس شمیسا در کتاب سبک شناسی شعر می نویسد: «سنایی نخستین شاعر بزرگی است که عرفان را به طرز وسیعی وارد شعر کرد و کتاب مستقلی در این باب موسوم به حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه پرداخت.» چنان که استاد فروزانفر گفته است: «قبل از سنایی هم عرفان در متون ادبی دیده می شود ولی سنایی به آن تشخص سبکی داد. باید توجه داشت که عرفان اولیه حتی در قرن ششم در آثار کسانی چون سنایی و خاقانی و نظامی چیزی است میان عرفان و شرعیت و همان طور که خود ایشان گفته اند شعر شرع است نه عرفان به کمال رسیده. عرفانی که بعدها در آثار بزرگانی چون مولانا و حافظ دیده می شود.»
دکتر فروزانفر در کتاب سخن و سخنوران می نویسد: «شعر صوفیانه از اواسط قرن چهارم هجری آغاز شده و اشعار ابوالفضل بشر بن یاسین و دیگران که ابوسعید بن ابی الخیر در مجالس خود خوانده و در اسرارالتوحید نقل شده و یک رباعی از ابوعلی دقاق (متوفی 405) و رباعی دیگری منسوب به یوسف عامری که ظاهرا مقصود ابوالحسن محمد ابن یوسف عامری است (متوفی 381) با ذکر نام پدر به جای نام پسر که معمول قدماست و این هر دو رباعی در تمهیدات عین القضاه (مقتول 525) مذکور است، وجود شعر صوفیانه را در آن قرن ثابت می کند و پس از آن در قرن پنج خواجه عبدالله انصاری متوفی (481قمری) اشعار زهد مایل به تصوف می سرود و شعرایی بوده اند که ترانه های صوفانه سروده اند و آن ترانه ها در کشف الاسرار و سوانح احمد غزالی و آثار عین القضاه بدون ذکر قائل آمده و بعضی هم از آن احمد غزالی و عین القضاه است که هم عصر سنایی بوده اند و در حقیقت سنایی مبتکر این طریقه در شعر فارسی نیست. ولی بدون شک بسط و تکمیل آن در ضمن مثنوی های مفصل و کوتاه و قصاید و غزلیات فصیح و شیوا و شورانگیز با تعبیرها و ترکیب های تازه و بی شمار و به خصوص نوع شعر قلندری که نمودار آزادی فکر و نوعی سرکشی نسبت به رسوم و عادات و عقاید معمول و ارجمند نزد عامه آن عصر به شمار می ورد و حافظ آن را به اوج کمال رسانیده است، دستکار صنعت فکر و طبع معنی آفرین و فصاحت گستر حکیم سنایی است.»