فلسطین در طول سالیان دراز میدان جنگ مسیحیان و مسلمانان بود. گفتنی است پیروان هر دو مذهب در آنجا معابد مقدسی داشتند که برای آنان مهم به شمار می رفت. به یاد دارید که مسیحیان در طول جنگهای صلیبی، بارها از ممالک مختلف اروپا به سوی فلسطین رفتند، تا آن کشور را از دست مسلمانان بگیرند. جنگ بین پیروان دو مذهب پایان ناپذیر بود و پیوسته سرزمین مقدس با خود آنان رنگین می شد. اهالی فلسطین به سبب همین جنگهای پی در پی و خونریزیهای دائمی، موفق نمی شدند به آبادانی کشور خود بپردازند و یا تجارت و صنایع را رونق بخشند. آنان در واقع تمام کوشش خود را به کار می بستند، تا زنده بمانند و از آشوب و جنگ، جان سالم به در برند.
از این جهت، فلسطین به صورت کشور فقیر و توسعه نیافته ای باقی مانده بود و فقط عده بسیار کمی از یهودیان تهی دست در آن مملکت می زیستند. آنها عموما با اعاناتی که از سوی یهودیان کشورهای دیگر ارسال می گردید، امرار معاش می نمودند و کارشان معمولا پیشه وری، کفش دوزی، خیاطی و غیره بود. از تمام پیشرفتهایی که در نتیجه رنسانس نصیب جهانیان شده بود، سهم بسیار کمی به آنان تعلق گرفته بود. آنها گاه مانند نیاکان خود نخ ریس و پارچه بافی می کردند و روش زندگی شان با نوع زندگی اجدادشان تفاوتی نداشت. یهودیان با وجود تمام مشکلات مسافرت، جنگ و رنجها و سختیهای بین راه، به مهاجرت به فلسطین ادامه می دادند.
یهودیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم به سبب آزار و شکنجه زیاد به فلسطین مهاجرت می کردند، به سوی شهر صفات روانه می شدند. این شهر که در میان کوهها و تپه های زیبایی ناحیه گالیل یا جلیل قرار داشت، آرام بود و آسیب ناپذیر به نظر می آمد. در کوچه های شلوغ و پر جمعیت نزدیک بازار شهر و اطراف چاه عمیق آن، یهودیان صفات احساس آرامش و امنیت می نمودند. به هر روی، چون فلسطین زیر سلطه دولت عثمانی بود، یهودیان می توانستند بدون ترس و با آرامش خاطر به آنجا مهاجرت نمایند. جامعه یهودی صفات به تدریج یکی از مهمترین جوامع یهودیان فلسطین شد. یهودیان هنگام مهاجرت به این شهر، عده ای از دانشمندان و دانشجویان را نیز به همراه خود می آوردند؛ تا جایی که پس از چندی، در صفات بیست و چهار مرکز تعلیم تورات و تلمود دایر گردید. هر روز نیز عده ای بیشتر از مردم باسواد و دانشمند به سوی تپه های گالیل رهسپار می گشتند. کارگر، پارچه باف یا نخ ریس، در ضمن اشتغال به کار، با همسایه کفش دور خود درباره مسائیل مذهبی و مطالب تورات بحث می نمودند و به پسران کوچکی که در مقابل انان جست و خیر می کردند، اعتنایی نداشتند. بدین ترتیب، صفات به صورت شهری تماما یهودی در آمده بود.
در قرن هجدهم در میان یهودیان اروپا شرقی نهضتی عرفانی به وجود آمد که حسیدی یا حسیدوت (پارسایان) نام گرفتند.
عوامل پیدایش فرقه حسیدیم
گفته می شود دو عامل در پیدایش جنبش حسیدیم موثر بوده است:
یکی قیام مسیحهای دروغین که عده زیادی از مردم را گرد خود جمع کردند که بعدها دروغ بودن ادعای آنان آشکار گشت. گفتنی است. این امر جوی از ناامید را در میان یهودیان به وجود آورد.
عامل دوم فشار و آزار طاقت فرسا از سوی حاکمان آن منطقه بود که زندگی بسیار مشقت باری را بر یهودیان می کرد. موسس این نهضت فردی لهستانی به نام یسرائیل بعل شم طوو بود. آرمان این جنبش عبادت پروردگار و اجرای فرایض دینی از صمیم قلب، همراه با شادمانی و سرور بود. رهبر روحانی این جنبش صدیق و گاه ربی خوانده می شود.
عقاید فرقه حسیدیم
اعتقاد آنان این بود که این رهبر رابطه و واسطه بین یهودی عامی و خداوند است و او می تواند با دعای خود، مصائب و دشواریها را از بین برد و در نتیجه، نجات و شفا را به ارمغان آورد. نویسنده ای یهودی درباره پیدایش این نهضت و علت گسترش آن می گوید: آوزاه محبت و مهربانی و خوش خلقی و فروتنی بعل شم طوو و در سراسر لهستان پیچید. او بیچاره ترین و ضعیف ترین افراد را هم یاری می نمود. او به تما نقاط لهستان جنوبی سفر می کرد، و با کسانی که به کمک وی احتیاج داشتند، ملاقات نموده، سخن می گفت. هر جا که می رفت، مردم بسیاری به دنبالش بودند. از طرز رفتار و کردار او چیزها یاد می گرفتند و او را مرجع تقلید خود قرار می دادند. او به آنها توصیه می رکد که همواره شاد و بشاش باشند، زیرا بندگان محبوب خداوند هستند. پیروان بعل شم طوو کم کم به حسیدیم (جمع کلمه عبری حاسید که به معنی احسان کننده و پرهیزکار است) معروف شدند بدین طریق بعل شم طوو پیشوای جنبشی شد که به نهضت حسیدوت معروف گردید.
تا موقع ظهور نهضت حسیدوت، یهودیان بیشتر به تحصیل اهمیت می دادند. یهودیان به کسانی که از تلمود و قوانین یهود اطلاعاتی داشتند، احترام می گذاشتند. آنها احساس می کردند که راه شناختن خدا، یاد گرفتن تورات است. بسیاری اوقات اتفاق می افتاد که مردم به افراد عم ها آرتص (بیسواد)، با نظر تحقیر نگاه می کردند چگونه کسی که تورات را نخوانده و از آن اطلاعی ندارد، می تواند بفهمد فرامین و دستورات خدا چیست؟ یهودیان بیسواد چون اطلاعاتی نداشتند، تصور می کردند که نمی توانند به خدا نزدیک گردند. ولی ربی یسرائیل بعل شم طوو در تعلیمات خود به آنها یاد می داد که چگونه می توانند به خدا نزدیک گردند، وی می گفت که البته هر کسی باید تورات و تلمود را مطالعه کند، و بدین وسیله مقرب درگاه الهی گردد. ولی چون خدا در همه جا حاضر است، و تمام انسانها فرزندان او هستند، هر کسی می تواند در هر زمانی به او برسد. ایمان عمیق و خالص، و نماز و دعا خواندن با صمیمت کامل نیز انسان را به ذات پروردگار نزدیک می کند.
یک وقت بعل شم طوو به اطرافیان خود چنین گفت: «تمام توفیق هایی که من تا کنون حاصل کرده ام، از راه تحصیل نبوده است، بلکه از راه نماز و دعا به آن دست یافته ام.» ربی ایسرائیل به مردم اطمینان می داد، که خداوند تمام آنها را دوست دارد، و آنچه را که او در عوض این دوستی از انسانها می خواهد، محبت آنها نسبت به او است. آنچه که از قلب انسانها می آید و صادقانه است، منظور خداوند قرار می گیرد. یک نفر یهودی می تواند در بیابان هم مانند مسجد نمار بخواند. وی می تواند به هر نحوی که بلد است نماز بخواند و خداوند نماز او را قبول خواهد کرد. فرقه حسیدیم در اروپای شرقی پیروان زیادی پیدا کرد و به رغم مخالفتهای زیاد، هنوز هم زنده و فعال است.
جریانها و گرایشهای جدید یهودی را باید متأثر از دو عامل مهم دانست.
1- پیدایش مدرنیسم یا مدرنیته در نتیجه نهضت روشنگری
در قرن هجدهم در اروپا نهضتی به وقوع پیوست که روشنگری خوانده می شود. سخن اصلی این نهضت این بود که در عالم هستی هیچ شیء یا پدیده ای نیست که در تیررس عقل نقاد انسان نباشد. از این رو، در این باور انسان می تواند با سر پنجه این عقل نقاد به تمام زوایای مبهم و تاریک عالم دست یابد. این سخن زیر ساخت اندیشه و گرایشی است که «مدرنیسم» خوانده می شود. مدرنیسم یا مدرنیته می گوید که در این زمان خاص، یعنی عصر روشنگری، حادثه مهمی رخ داده که قبل و بعد خود را به طور کامل از هم جدا می کند. در این زمان در واقع انسان، خود و توانایی خود را کشف کرد. او تا قبل از این هنگام از آنجا که توانایی خویش نسبت به شناخت زوایای عالم را کشف نکرده بود، برای تبیین بسیاری از پدیده ها به دنبال امور فراطبیعی می رفت. اما او در این زمان دریافت که برای حل همه مسائل باید به علم خویش مراجعه کند. بنابراین هر آنچه مربوط به قبل از این دوره می باشد، با توجه به اینکه در دوره ای به وجود آمد، که انسان هنوز خود را کشف نکرده بود، بی اعتبار و بی ارزش است و باید بازنگری شود. طرفداران این اندیشه می گفتند همه چیز را باید به آزمایشگاه علوم تجربی برد و مورد آزمایش قرار داد.
اینان قایل بودند از جمله چیزهایی که باید مورد آزمایش علمی قرار گیرد، «کتاب مقدس» است. از همین رو، کتاب مقدس، چه به لحاظ محتوا و چه صورت، و تاریخ نگارش و نویسنده مورد آزمایش علمی قرار گرفت. این فرآیند که «نقد تاریخی کتاب مقدس» خوانده می شود، نتایجی را در پی داشت که با اندیشه های سنتی بسیار متفاوت بود. این امر باعث شد که در جهان غرب ایمان مردم به سنت یهودی- مسیحی متزلزل گردد. عکس العمل عالمان دو دین یهودیت و مسیحیت نسبت به مدرنیسم و پیامدهای آن، به ویژه نقد تاریخی کتاب مقدس متفاوت بود؛ به گونه ای که برخی آن را پذیرفتند، و بعضی آن را رد کردند و دسته ای دیگر، راه میانه را پیمودند.
2- پیدایش تحولات سیاسی و اجتماعی مهم در غرب
در همین دوره (از قرن هجدهم به بعد) تحولات سیاسی و اجتماعی مهمی در غرب روی داد که نتایج مهمی را در پی داشت. در سراسر اروپا در این دوره انقلابهای مهمی رخ داد و بافت جامعه اروپا تغییر اساسی کرد. شعار اصلی این انقلابها، آزادی و برابری انسانها بود. نمونه بارز این تحولات، انقلاب کبیر فرانسه بود که در بسیاری از مناطق دیگر اروپا نیز تأثیر گذاشت، با پیدایش اندیشه های جدید سیاسی و اجتماعی، و پیدایش دمکراسی در این جوامع، یهودیان به تدریج از آزادی و برابری برخوردار گردیدند؛ تا بدانجا که اجازه یافتند از محله های مخصوص خود بیرون آیند و با جهان خارج آزادانه ارتباط برقرار کنند. این دو عامل، جریانات و اندیشه های یهودی جدید غرب را تحت تأثیر قرار داد. عامل دوم بیشتر زمینه ابراز عقاید و کار فرهنگی را فراهم کرد، اما عامل اول به لحاظ محتوایی تأثیر گذار بود. گفتنی است برخی همه گرایشهای جدید یهودی را متأثر از نهضت روشنگری می دانند. تمام حرکت های جدید در دین یهودی مستقیما و یا به طور غیر مستقیم از عصر روشنگری اروپا سرچشمه گرفته است. نهضت خردگرایانه ای که مشخصه فکری قرن هجدهم اروپا بوده و نمایانگر کوشش های انسان غربی در کاربرد خرد بر تمام مراحل حیات انسانی بود.