کیفر کسى که از خدا شرم نکند و گستاخى ورزد
«عن حفص البختری قال قال أبو عبدالله ع إن قوما أذنبوا ذنوبا کثیرة فأشفقوا منها و خافوا خوفا شدیدا و جاء آخرون فقالوا ذنوبکم علینا فأنزل الله علیهم العذاب ثم قال تبارک و تعالى خافونی و اجترأتم؛ حفص بن بخترى از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: مردمى گناه بسیارى کرده بودند بر فرجام کار خود بیمناک بودند (و از خشم خدا مى ترسیدند)، گروهى (به آنان دلدارى دادند و) گفتند: کیفر گناهانتان به گردن ما! چرا مى ترسید؟ پس خداوند عذاب خود را بر آنان (بر این گروه) نازل کرد (و آن مردم گناهکار را کیفر نداد) و فرمود: آنها از من ترسیدند، ولى شما گستاخى کردید».
کیفر نیت گناه
«عن عبدالله بن بکیر بن محمد الأزدی عن أبی عبدالله ع قال إن المؤمن لینوی الذنب فیحرم رزقه؛ بکربن محمد ازدى، از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: همین که مؤمن، قصد گناه مى کند، از روزى خود محروم مى گردد».
کیفر گناه
«عن عبد الله بن بکیر عن بعض أصحابه عن أبی عبد الله ع قال من هم بالسیئة فلا یعملها فلا یؤاخذه الرب فإنه ربما عمل السیئة فیراه الرب عز و جل فیقول و عزتی و جلالی لا أغفر له أبدا؛ عبدالله بن بکیر از قول یکى از راویان از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: هر کسى که در اندیشه معصیت است (بایستى) مراقب باشد تا آن را انجام ندهد، زیرا چه بسا از بنده اى گناهى سر مى زند و خداوند او را در آن حال مى بیند، و مى فرماید: به عزت و جلالم قسم هرگز او را نمى آمرزم».
کیفر ترک واجبات الهى و انجام گناه کبیره
«عن المفضل بن عمر قال قلت لأبی عبدالله ع روی عن المغیرة أنه قال إذا عرف الرجل ربه لیس علیه وراء ذلک شی ء قال ما له لعنه الله أ لیس کلما ازداد بالله معرفة فهو أطوع له فیطیع الله عز و جل من لا یعرف إن الله عز و جل أمر محمدا ص بأمر و أمر محمد ص المؤمنین بأمر فهم عاملون به إلى أن یجی ء نهیه و الأمر و النهی عند المؤمن سواء ثم قال لا ینظر الله عز و جل إلى عبد و لا یزکیه [إذا ترک فریضة من فرائض الله و ارتکب کبیرة من الکبائر قال قلت لا ینظر الله إلیه قال نعم إن الله عزوجل أمر بأمر و أمر إبلیس بأمر فترک ما أمر الله عزوجل به و صار إلى ما أمر إبلیس به فهذا مع إبلیس فی الدرک السابع من النار؛ مفضل بن عمر، نقل کرده است که به امام صادق (ع) عرض کردم: از مغیره روایت مى کنند که گفته است: اگر بنده اى پروردگار خویش را بشناسد، (همین او را) کفایت مى کند و دیگر انجام تکالیف الهى بر او واجب نیست! حضرت فرمود: او را چه شده است؟! لعنت خدا بر او باد! مگر نه این است که هر قدر معرفت و شناخت بنده نسبت به خداوند بیشتر شود، فرمانبردارتر مى گردد؟! کسى که خدا را نمى شناسد، چگونه از اوامر او اطاعت مى کند؟! خداى عزوجل، به محمد (پیامبر خود) فرمان مى دهد و (او بر اساس رسالتى که دارد) مؤمنان را به انجام فرمان الهى ملزم مى سازد، و همه به آنچه که از جانب خدا به انجام آن فرمان رسیده است (گردن مى نهند و آن را) عمل مى کنند تا زمانى که نهى خداوندى (در مورد فرامین صادره) فرا رسد و امر و نهى در نظر مؤمن یکسان و برابر است (و ملزم به اجراى آن است). سپس فرمود: خداوند به بنده اى که واجبى از واجبات الهى را ترک کند و یا گناه کبیره اى از او سر بزند، نظر مرحمت نمى افکند و او را پاک و پاکیزه نمى گرداند. راوى مى گوید: عرض کردم: خداوند به او نظر نمى کند؟! حضرت فرمود: آرى! زیرا براى خداوند شریکى قائل شده است. راوى مى گوید از روى شگفتى پرسیدم: دچار شرک شده است؟! حضرت فرمود: آرى! زیرا خداوند عزوجل او را به کارى فرمان مى دهد و ابلیس به کارى دیگر، و او دستور خدا را نادیده گرفته و به آنچه که ابلیس فرمان داده است عمل مى کند، بنابراین با ابلیس در -هفتمین درک در آتش دوزخ- همدم و همنشین خواهد بود».
کیفر کسى که رضایت مردم را در عمل خدا پسندانه خود منظور نماید
1- «عن زرارة و حمران عن أبی جعفر ع قال لو أن عبدا عمل عملا یطلب به وجه الله عز و جل و الدار الآخرة فأدخل فیه رضى أحد من الناس کان مشرکا؛ زراره بن اعین و برادرش حمران از امام باقر (ع) روایت کرده اند که فرمود: چنانچه بنده اى کارى را خالصا و مخلصا براى خدا و آخرت خود انجام دهد ولى رضایت (حتى) یک نفر را در آن دخالت دهد، به خدا شرک ورزیده است».
2- «و قال أبو عبد الله ع من عمل للناس کان ثوابه على الناس إن کان [کل ریاء شرک؛ امام صادق (ع) نیز فرمود: هر کس براى مردم کارى انجام دهد، مزدش نیز بر مردم است، زیرا همه انواع ریا شرک است».
3- «و قال أبو عبدالله ع قال الله عزوجل من عمل لی و لغیری فهو لمن عمل له؛ و باز به همین سند از آن حضرت روایت شده که خداوند عزوجل (در قرآن) مى فرماید: هر کس کارى را براى من و دیگرى انجام دهد، (پاداش) آن عمل (بر عهده) دیگرى است».
کیفر فروتنى در برابر صاحبان قدرت و مخالفان دین
«عن حدید المدائنی عن أبی عبدالله ع قال صونوا دینکم بالورع و قوة التقى و الاستغناء بالله عن طلب الحوائج من السلطان و اعلموا أنه أیما مؤمن خضع لصاحب سلطان أو من یخالفه على دینه طالبا لما فی یدیه أخمله الله و مقته و وکله الله إلیه و إن هو غلب على شی ء من دنیاه و صار فی یده منه شی ء نزع الله البرکة منه و لم یؤجره على شی ء ینفقه فی حج و لا عمرة و لا عتق؛ حدید مدائنى، از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: دین خود را با پرهیزگارى و خداترسى و بى نیازى از همه جز خدا، (و نیز) با عدم ابراز نیاز خود به پادشاه وقت، حفظ کنید، و بدانید هر مؤمنى که در برابر قدرتمند و با زورمدارى که مخالف آیین اوست از روى آزمندى، فروتنى نماید خداوند او را به وى واگذارد و بر او خشم مى گیرد، و اگر مالى در این رابطه نصیب او گردد، خداوند برکت (خود) را از آن مال بر مى دارد، و اگر چیزى از آن مال را در راه حج یا عمره یا آزاد ساختن بنده اى مصرف کند، خداوند هیچ پاداشى براى آن مقرر نخواهد کرد».
کیفر آن که با حاکم بیدادگرى درآویزد
«عن المفضل بن عمر قال قال أبو عبدالله ع یا مفضل إنه من تعرض لسلطان جائر فأصابته بلیة لم یؤجر علیها و لم یرزق التصبر علیها؛ مفضل بن عمر نقل کرده است که امام صادق (ع) به من فرمود: اى مفضل! هر کس با حاکم بیدادگرى درآویزد، و از آن حاکم گزند و آسیبى به او برسد، اجرى نخواهد داشت و آن مصیبت را تحمل نخواهد کرد».
کیفر قطع رحم و ناسازگارى
«عن السکونی عن الصادق جعفر بن محمد عن أبیه عن آبائه ع قال قال رسول الله ص إذا ظهر العلم و احترز العمل و ائتلفت الألسن و اختلفت القلوب و تقاطعت الأرحام هنالک لعنهم الله فأصمهم و أعمى أبصارهم؛ سکونى از امام صادق (ع)، و آن حضرت از پدران بزرگوارش (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: هنگامى که علم، پدیدار، ولى از عمل به آن خوددارى شود، و (نیز) زبانهاى مردم (به ظاهر) موافق و دلهاى آنان (در باطن) مخالف یک دیگر باشد، و قطع رحم رواج پیدا کند، در چنین روزى خداوند بر آن مردم لعنت مى کند و آنها را گنگ و نابینا مى سازد (تا از دیدن و شنیدن حقایق محروم گردند)».
کیفر انتشار کارهاى نکوهیده اى که به مؤمنان نسبت مى دهند
1- «عن محمد بن الفضیل عن أبی الحسن موسى بن جعفر ع قال قلت له جعلت فداک الرجل من إخوانی بلغنی عنه الشی ء الذی أکرهه فأسأله عنه فینکر ذلک و قد أخبرنی عنه قوم ثقات فقال لی یا محمد کذب سمعک و بصرک عن أخیک و إن شهد عندک خمسون قسامة و قال لک قول [قولا فصدقه و کذبهم و لا تذیعن علیه شیئا تشینه به و تهدم به مروءته فیکون [فتکون من الذین قال الله عز و جل- الذین یحبون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب ألیم فی الدنیا و الآخرة؛ محمدبن فضیل روایت کرده است که به حضرت موسى بن جعفر (ع) عرض کردم: قربانت گردم! مطالبى درباره یکى از برادران ایمانیم (از دیگران) مى شنوم که از آن ناراحت مى شوم و هنگامى که حقیقت امر را از خود او مى پرسم، انکار مى کند در حالى که من به افرادى که آن اخبار را نقل کرده اند (کاملا) اطمینان و اعتماد دارم. راوى مى گوید که حضرت به من فرمود: اى محمد! (حتى) به گوش و چشم خود در مورد (بدگوئى) برادر (ایمانیت) اعتماد نداشته باش، و اگر پنجاه نفر در پیش تو (در مورد مطلبى) شهادت بدهند و سوگند یاد کنند، ولى برادر ایمانى تو، به گونه اى دیگر سخن بگوید (و گفته آنان را تکذیب کند) از او بپذیر و از آنان قبول مکن و چیزى را که اسباب ناراحتى و سرشکستگى او مى شود ابراز مکن و انتشار مده، زیرا در آن صورت، از کسانى خواهى بود که خداوند درباره آنان فرموده است: «کسانى که دوست دارند مطلب ناخوشایند و ناشایسته اى را -درباره کسانى که ایمان آورده اند- انتشار دهند، در دنیا و آخرت عذاب دردناکى به آنان مقرر شده است» (نور/ 18)».
2- «منصوربن حازم قال قال أبو عبدالله ع قال رسول الله ص من أذاع فاحشة کان کمبتدئها و من عیر مؤمنا بشی ء لا یموت حتى یرکبه؛ منصوربن حازم، از امام صادق (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس کار زشتى را (در جامعه) انتشار دهد همانند کسى است که آن کار را انجام داده است. و هر کس مؤمنى را در مورد چیزى، ملامت و سرزنش کند، (بدون تردید) پیش از مردن، خود دچار آن مى گردد».
کیفر پایمال کردن حق الناس، عدم پرهیز از نجاسات، غیبت و سخن چینى
«حفص بن غیاث عن جعفر بن محمد ع قال قال رسول الله ص أربعة یؤذون أهل النار على ما بهم من الأذى یسقون من الحمیم و الجحیم ینادون بالویل و الثبور فیقول أهل النار بعضهم لبعض ما لهؤلاء الأربعة قد آذونا على ما بنا من الأذى فرجل معلق علیه تابوت من جمر و رجل تجری أمعاؤه صدیدا و رجل یسیل فوه قیحا و دما و رجل یأکل لحمه فیقال لصاحب التابوت ما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى فیقول الأبعد مات و فی عنقه أموال الناس لم یجد لها فی نفسه أداء و لا وفاء ثم یقال للذی تجری أمعاؤه ما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى فیقول إن الأبعد کان لا یبالی أین أصاب البول من جسده ثم یقال للذی یسیل فوه قیحا و دما فما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى فیقال الأبعد کان یحاکی فینظر إلى کل کلمة حنیة [خبیثة فیفسد بها [فیسندها و یحاکی بها ثم یغتاب الناس ثم یقال للذی یأکل لحمه ما بال الأبعد قد آذانا على ما بنا من الأذى فیقول إن الأبعد کان یأکل لحوم الناس بالغیبة و یمشی بالنمیمة؛ حفص بن غیاث، از امام صادق (ع) و آن حضرت از پدران بزرگوارش (ع) از حضرت على (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: چهار گروهند که اهل جهنم از آنها در رنج و عذابند، به خاطر عذاب سختى که بر این چهار گروه مقرر شده است زیرا به آنان از حمیم دوزخ (آب جوشان) مى چشانند، و فریادشان (از این شکنجه) به وا ویلا بلند است، و برخى از اهل جهنم به برخى دیگر مى گویند: این چهار گروه مگر چه کرده اند که با همه عذابى که ما مى بینیم، (باز) از عذاب آنان در شکنجه ایم؟! مردى از آنان، در تابوتى از گدازه هاى آتش، آویزان است؛ و دیگر، روده هایش (از شکم) بیرون ریخته و آن را با خود مى کشد؛ و سومى از دهانش خون و جراحت بیرون مى زند؛ و چهارمى از گوشت بدن خود مى خورد. سپس به آن که در تابوت آتشین است گفته مى شود: داستان این به دور مانده از رحمت حق چیست که ما را با تمام عذابى که مى کشیم، آزار مى دهد؟! در جواب مى گوید: این از رحمت حق محروم، در حالى مرد که اموالى از مردم در عهده او قرار داشت و مى دانست که توان پرداخت و رهایى از دیون مردم را ندارد (ولى با وجود این اموال مردم را به عناوین مختلف از آنان گرفت)؛ و بعد از آن که روده هاى خود را با خود مى کشد مى پرسند: این محروم از رحمت حق، داستانش چیست که ما را با همه زحمت و عذابى که در آنیم، آزرده خاطر کرده است؟! پاسخ مى دهد: این از رحمت حق جدا مانده، (در دنیا) از نجاست ادرار خود پرهیز نمى کرد و اهمیت نمى داد که ترشحات ادرار او چند جاى بدنش را ناپاک کند؛ سپس از کسى که چرک و خون از دهانش بیرون مى ریزد مى پرسند و قضیه این بى بهره مانده از رحمت خدا، چیست که دیدن او ما را با همه عذابى که مى کشیم، مى آزارد؟! مى گوید: این بى نصیب از رحمت خداوندى، مسخرگى پیشه مى کرد و اداى این و آن را در مى آورد. و بعد از آن که گوشت بدن خود را مى خورد، مى پرسند: حکایت این محروم مانده از رحمت پروردگار چیست که مشاهده او ما را با همه عذابى که تحمل مى کنیم، آزار مى دهد؟ در جواب مى گوید: این محروم مانده از رحمت یزدان، با غیبت و سخن چینى (در حقیقت) گوشت مردم را مى خورد».
کیفر خوردن گل
1- «زیاد بن أبی زیاد عن أبی جعفر ع قال من أکل الطین فإنه یقع الحکة فی جسده و البواسیر و یهج [یهیج علیه السوء و یذهب بالقوة من ساقیه و قدمیه و ما نقص من عمله فیما بینه و بین صحته و قبل أن یأکله حوسب علیه و عذب به؛ زیادبن ابى زیاد، از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: هر کسى که گل بخورد، بدن او دچار خارش مى گردد و به بواسیر مبتلا مى شود، و مالیخولیا (سوداء) بر مزاج او چیره مى گردد و قدرت و توان ساق و پاهاى او را مى کاهد، و آنچه بدین سبب (در اثر خوردن گل و ابتلا به انواع بیماریهایى که یاد شد) از کارایى او کاسته مى گردد، به حساب آورند و به خاطر آن (مورد بازخواست) و عذاب قرار مى گیرد».
2- «عن جده زیاد عن أبی جعفر ع قال إن عمل الوسوسة و أکثر مکاید الشیطان من أکل الطین فیضعف عن قوته التی کانت قبل أن یأکله و ضعف عن عمله الذی کان یعمله حوسب على ما بین ضعفه و قوته و عذب علیه؛ و به همین سند، زیادبن ابى زیاد از امام باقر (ع) روایت کرده است که فرمود: براستى که علت وسوسه (و آلوده شدن به وسواس) و (انگیزه) بیشترین دامهاى شیطانى (که بر سر راه آدمى گسترده شده) در خوردن گل است. خوردن گل موجب بیمارى بدن و تحریک درد است؛ و کسى که در اثر خوردن گل، توان و نیروى بدنى او کاسته گردد (و به جهت ناتوانى ناشى از گل خوارى) از عبادتهایى که قبلا توفیق انجام آن را داشته است، بازماند، به مقدار عباداتى که نتوانسته است انجام دهد، مورد بازخواست و عذاب قرار مى گیرد».