از آیات قرآن استفاده می شود که امت اسلامی نیز جزء گواهانند به عنوان نمونه در سوره بقره یادآور می شود که: «و کذالک جعلناکم أمة وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا؛ و همان گونه [که شما را به راه راست هدایت کردیم] شما را امتى میانه [و معتدل و پیراسته از افراط و تفریط] قرار دادیم تا [در ایمان، عمل، درستى و راستى] بر مردم گواه باشید و پیامبر هم گواه بر شما باشد» (بقره/ 143). کلمه «کذلک» در تشبیه چیزى به چیزى بکار مى رود، و ظاهرا در آیه شریفه میخواهد بفرماید: همانطور که بزودى قبله را برایتان برمى گردانیم، تا بسوى صراط مستقیم هدایتتان کنیم، همچنین شما را امتى وسط قرار دادیم. بعضى از مفسرین گفته اند: معنایش این است که (مثل این جعل عجیب، ما شما را امتى وسط قرار دادیم)، لکن معناى خوبى نیست، و اما اینکه امت وسط چه معنا دارد؟ و گواهان بر مردم یعنى چه؟ باید دانست که کلمه (وسط) بمعناى چیزیست که میانه دو طرف قرار گرفته باشد، نه جزو آن طرف باشد، نه جزو این طرف، و امت اسلام نسبت به مردم -یعنى اهل کتاب و مشرکین- همین وضع را دارند، براى اینکه یک دسته از مردم -یعنى مشرکین و وثنى ها- تنها و تنها جانب مادیت را گرفته، جز زندگى دنیا و استکمال جنبه مادیت خود، و به کمال رساندن لذتها، و زخارف و زینت دنیا چیز دیگرى نمیخواهند، نه امید بعثى دارند، نه احتمال نشورى میدهند و نه کمترین اعتنایى بفضائل معنوى و روحى دارند.
بعضى دیگر از مردم مانند نصارى، تنها جانب روح را تقویت نموده، جز به ترک دنیا و رهبانیت دعوت نمى کنند، آنها تنها دعوتشان اینست که بشر کمالات جسمى و مادى را که خدا در مظاهر این نشئه مادى ظهورش داده، ترک بگویند، تا این ترک گفتن وسیله کاملى شود براى رسیدن به آن هدفى که خدا انسان را بخاطر آن آفریده. ولى نفهمیدند که ندانسته رسیدن به آن هدف را با ابطال و درهم کوفتن راهش ابطال کرده اند، خلاصه یک دسته نتیجه را باطل کرده، و فقط به وسیله چسبیدند، و یک دسته دیگر با کوبیدن و ابطال سبب نتیجه را هم ابطال کردند. و اما امت اسلام، خدا آن را امتى وسط قرار داد، یعنى براى آنان دینى قرار داد، که متدینین به آن دین را بسوى راه وسط و میانه هدایت مى کند، راهى که نه افراط آن طرف را دارد، و نه تفریط اینطرف را، بلکه راهى که هر دو طرف را تقویت مى کند، هم جانب جسم را، و هم جانب روح را البته بطورى که در تقویت جسم از جانب روح عقب نمانند، و در تقویت روح از جانب جسم عقب نمانند، بلکه میانه هر دو فضیلت جمع کرده است. (و این روش مانند همه آنچه که اسلام بدان دعوت نموده، بر طبق فطرت و ناموس خلقت است،) چون انسان داراى دو جنبه است، یکى جسم، و یکى روح، نه جسم تنها است، و نه روح تنها، و در نتیجه اگر بخواهد به سعادت زندگى برسد، به هر دو کمال، و هر دو سعادت نیازمند است، هم مادى و هم معنوى.
مراد از «شهداء على الناس»
و چون این امت وسط و عدل است، لذا هر دو طرف افراط و تفریط باید با آن سنجش شود، پس به همین دلیل شهید بر سایر مردم هم که در دو طرف قرار دارند هست، و چون رسول اسلام (ص) مثل اعلاى این امت است، لذا او شهید بر امت است، و افراد امت باید خود را با او بسنجند، و او میزانى است که حال آحاد و تک تک امت با آن وزن میشود، و امت میزانى است که حال سایر امت ها با آن وزن میشود، و خلاصه مردمى که در دو طرف افراط و تفریط قرار دارند، باید خود را با امت اسلام بسنجند، و به افراط و تفریط خود متوجه شوند. این آن معنایى است که بعضى از مفسرین در تفسیر آیه بیان کرده، و گفتار وى هر چند در جاى خود صحیح و دقیق است، الا اینکه با لفظ آیه منطبق نیست براى اینکه درست است که وسط بودن امت، مصحح آنست که امت نامبرده میزان و مرجع براى دو طرف افراط و تفریط باشد، ولى دیگر مصحح آن نیست که شاهد بر دو طرف هم باشد و یا دو طرف را مشاهده بکند، چون خیلى روشن است که هیچ تناسبى میانه وسط بودن به این معنا و شاهد بودن نیست. علاوه بر اینکه در اینصورت دیگر وجهى نیست که بخاطر آن متعرض شهادت رسول بر امت نیز بشود، چون شاهد بودن رسول بر امت نتیجه شاهد بودن و وسط بودن امت نیست، تا وقتى این را خاطرنشان کرد آن را هم بعنوان نتیجه خاطر نشان سازد، همانطور که هر غایت را بر مغیا و هر غرض را بر ذى غرض مترتب مى کنند.
امت اسلامى یک امت میانه
کلمه وسط در لغت هم به معنى حد متوسط در میان دو چیز آمده، و هم به معنى جالب و زیبا و عالى و شریف، و این هر دو ظاهرا به یک حقیقت باز مى گردد زیرا معمولا شرافت و زیبایى در آن است که چیزى از افراط و تفریط دور باشد و در حد اعتدال قرار گیرد. چه تعبیر جالبى در اینجا قرآن درباره امت اسلامى کرده است، آنها را یک امت میانه و معتدل نامیده. معتدل از نظر عقیده که نه راه غلو را مى پیمایند و نه راه تقصیر و شرک، نه طرفدار جبرند و نه تفویض، نه درباره صفات خدا معتقد به تشبیهند و نه تعطیل. معتدل از نظر ارزشهاى معنوى و مادى، نه به کلى در جهان ماده فرو مى روند که معنویت به فراموشى سپرده شود، و نه آن چنان در عالم معنى فرو مى روند که از جهان ماده به کلى بى خبر گردند، نه همچون گروه عظیمى از یهود جز گرایش مادى چیزى را نشناسند و نه همچون راهبان مسیحى به کلى ترک دنیا گویند. معتدل از نظر علم و دانش، نه آن چنان بر دانسته هاى خود جمود دارند که علوم دیگران را پذیرا نشوند، و نه آن گونه خود باخته اند که به دنبال هر صدایى برخیزند. معتدل از نظر روابط اجتماعى، نه اطراف خود حصارى مى کشند که از جهانیان به کلى جدا شوند، و نه اصالت و استقلال خود را از دست مى دهند که همچون غرب زدگان و شرق زدگان در این ملت و آن امت ذوب شوند!. معتدل از نظر شیوه هاى اخلاقى، از نظر عبادت، از نظر تفکر و خلاصه معتدل در تمام جهات زندگى و حیات. یک مسلمان واقعى هرگز نمى تواند انسان یک بعدى باشد، بلکه انسانى است داراى ابعاد مختلف، متفکر، باایمان، دادگر، مجاهد، مبارز، شجاع، مهربان فعال، آگاه و باگذشت. تعبیر به حد وسط، تعبیرى است که از یک سو مساله شاهد و گواه بودن امت اسلامى را مشخص مى سازد، زیرا کسانى که در خط میانه قرار دارند مى توانند تمام خطوط انحرافى را در چپ و راست ببینند! و از سوى دیگر تعبیرى است که دلیل مطلب نیز در آن نهفته است، و مى گوید: اگر شما گواهان خلق جهان هستید به دلیل همین اعتدال و امت وسط بودنتان است.
امتى که مى تواند از هر نظر الگو باشد
اگر آنچه را در معنى امت وسط در بالا گفتیم در ملتى جمع باشد بدون شک، طلایه داران حقند، و شاهدان حقیقت، چرا که برنامه هاى آنها میزان و معیارى است براى بازشناسى حق از باطل. جالب اینکه در روایات متعددى که از ائمه اهل بیت (ع) براى ما نقل شده مى خوانیم: «نحن الامة الوسطى، و نحن شهداء الله على خلقه و حججه فى ارضه... نحن الشهداء على الناس... الینا یرجع الغالى و بنا یرجع المقصر؛ مائیم امت میانه، و مائیم گواهان خدا بر خلق، و حجتهاى او در زمین، مائیم گواهان بر مردم غلو کنندگان باید به سوى ما باز گردند و مقصران باید کوتاهى را رها کرده و به ما ملحق شوند». بدون شک این روایات -همانگونه که بارها گفته ایم- مفهوم وسیع آیه را محدود نمى کند، بلکه بیان مصداقهاى کامل این امت نمونه است، و بیان الگوهایى است که در صف مقدم قرار دارند.
در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا همه امت اسلامی شاهد و گواه می باشند، در این صورت مشهود علیه کیست؟ آیا می توان گفت شهود، همه امت اسلامی و مشهود علیه، امتهای پیشین می باشند؟ یا ناچاریم بگوئیم برخی از امت اسلامی بر برخی دیگر شهادت می دهد، و در نتیجه همه امت اسلامی به نوعی شاهد و به نوعی مشهود علیه می باشند. گذشته از این، سئوال دیگری نیز در اینجا مطرح است و آن این است که بیشتر امت اسلامی بسان امتهای پیشین به حکم آیه قرآن «و لا تجد أکثرهم شاکرین؛ بیشترشان را سپاس گزار نخواهى یافت» (اعراف/ 17)، اکثر آنان را سپاسگزار نمی یابی، فاقد شرط اداء شهادت می باشند. و به تعبیر امامان معصوم (ع) در میان امت اسلامی کسانی هستند که شهادت آنان بر یک «دسته سبزی» و یا یک کیلو خرما پذیرفته نمی شود، چگونه می توان گفت: همه امت اسلامی شاهدند. «عن أبی عبد الله ع قال: فإن ظننت أن الله عنى بهذه الآیة جمیع أهل القبلة من الموحدین أ فترى أن من لا یجوز شهادته فی الدنیا على صاع من تمر یطلب الله شهادته یوم القیامة و یقبلها منه بحضرة جمیع الأمم الماضیة کلا لم یعن الله مثل هذا من خلقه؛ امام صادق (ع) می فرمایند: آیا می پندارید که خدا با این آیه شهادت همه مسلمانان را ارداه کرده است (چگونه می توان این را گفت) آن کس که شهادت او در این دنیا بر یک من خرما پذیرفته نمی شود چگونه در روز قیامت برای شهادت طلبیده می شود، آنگاه شهادت او در حضور امت های پیشین پذیرفته می گردد، نه چنین نیست خدا هرگز چنین افراد را اراده نکرده است».
با توجه به نکات یاد شده چاره ای جز این نیست که بگوئیم: مقصود از «جعلناکم» همه امت اسلامی نیست بلکه مقصود آن طبقه بلندپایه از امت است که از هر نظر شایستگی گواهی دادن را دارند و در روایات اسلامی بر پیشوایان معصوم تطبیق شده است. ممکن است گفته شود که اگر مقصود پیشوایان معصوم است چرا شهادت را به همه امت اسلامی نسبت داده می فرماید: «لتکونوا شهداء على الناس»؟ ولی پاسخ این سؤال با توجه به نظائر آن در قرآن روشن است، قرآن همه بنی اسرائیل را «مـلـک؛ فرمانروا» معرفی کرده می گوید: «اذکروا نعمة الله علیکم إذ جعل فیکم أنبیاء و جعلکم ملوکا؛ نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد و شما را حاکم و صاحب اختیار خود کرد» (مائده/ 20). در حالی که همه بنی اسرائیل فرمانروا نبوده و تنها برخی از آنان مانند داود و سلیمان فرمانروایی داشته اند ولی حکومت و فرمانروائی را به همه آنان نسبت داده است از این جهت باید گفت مقصود از شهادت دادن امت اسلامی خصوصا بر اعمال ظاهری و باطنی شهادت آن گروهی است که از علم وسیع و گسترده ای برخوردار بوده و این گروه جز پیشوایان معصوم کسی نیست، و اگر بخواهیم در این مورد طبقه دیگر از افراد امت را نیز وارد کنیم، یعنی آنان که از نظر تقوی و طهارت در درجه بالائی قرار دارند، ناچاریم برای آنان علم وسیعی قائل شویم که بر اعمال پنهانی دیگران نیز آگاه بوده و بتوانند بر آن نیز گواهی دهند و یا لااقل شهادت آنان را به اعمال ظاهری آن هم در مورد افراد معاصر با خود اختصاص دهیم.