آیات قرآن گواهی می دهند که پیامبر گرامی (ص) علاوه بر معجزه جاویدان (قرآن) معجزات دیگری داشته است، او در جلب و هدایت مردم به قرآن اکتفا نمی نمود تا آنجا که عقل و خرد و مصالح ایجاب می کرد دست به اعجاز می زد. شق القمر، اصطلاحی است قرآنی که از دو واژه ترکیب شده است. شق، به معنای شکافتن، پاره کردن، شکستن، و «القمر» به معنی ماه. «شق القمر» در اصل معجزه پیامبر اکرم (ص) است و از معجزات ظاهر و آیات باهر آن حضرت و در آن هیچ جای تردید نیست.
جریان از این قرار بود که: قبل از هجرت پیغمبر اسلام، در مکه زمانی که حضرت رسالت خود را آشکار کرد و دعوتش را علنی کرد. قبایل قریش از (بنی امیه، بنی تمیم و عدی و ... و مشرکین از پیغمبر خدا خواستند تا معجزه ای برای آنان بیاورد تا به او ایمان آورند، و از آن حضرت خواستند که ماه را در آسمان به دو نیم کند. رسول خدا از خدا درخواست کرد و خداوند هم درخواست رسولش را اجابت کرد.
قرص قمر در آسمان به دو نیم شد، رسول خدا فرمود: «شاهد باشید، شاهد باشید.» به طوریکه نیمی از آن در نزدیک یک کوه قرار گرفت و نیم دیگرش بر بالای کوه دیگر، این دو کوه را در تاریخ کوه صفا و مروه و بعضی مورخین کوه (ابوقبیس و کوه قعیقعان) نام برده اند. به هرحال ماه در آسمان شکافته شد، به طوری که همه مشرکین آن را دیدند آنگاه ماه دوباره در آسمان به هم متصل شد. اگر چه بعد از این جریان، مشرکین ایمان نیاوردند و گفتند این یک سحر بود. ای محمد، ما به تو ایمان نمی آوریم، هر چه می خواهی انجام بده، هم چنانکه در آیه دوم سوره قمر هم گفته شده که: «آنانکه کافر دل هستند، هر آیتی ببینند روی می گردانند و می گویند سحر است.»
این حدیث متواتر است و تمام محدثین شیعه و اهل تسنن بالاتفاق آن را ذکر کرده اند و هر دو طائفه آن را پذیرفته اند. عده ای از این افراد عبارتند از: ابن حریر، ابن منذر، عبدالرزاق، مسلم، ترمذی، بیهقی، و عده ای از صحابه پیامبر، به نام عبدالله بن مسعود، انس بن مالک، حذیضه بن سلیمان، ابن عباس، جبیربن مطعم و عبدالله بن عمر، هم این انشقاق و معجزه پیغمبر اسلام را نقل کرده اند.
اما اسناد به دست آمده در جهان امروز از شق القمر، در مجمع البیان از قول آیت الله مرعشی نجفی نقل شده که چند سال قبل در پکن پایتخت کشور چین کمونیست، ساختمانی خراب شده. آنجا را حفاری کردند در زیر زمین و سرداب آن، ستون هایی نمایان شد که بر بالای ستونی به خط چینی نوشته شده بود: این بنا در سال (دو نیمه شدن ماه) انجام گرفت. چون حساب کردند دیدند با سال هشتم از بعثت مطابق شد. در جرائد نوشتند و از مصر هم جماعتی رفتند و آن را دیده و در مجلات مصری منعکس نمودند.
روز رستاخیز از نظر قرآن نزدیک است؛ «اقتربت الساعة؛ رستاخیز نزدیک شده است.» (قمر/ 1) هر چند از نظر کافران دور به نظر می رسد قرآن این حقیقت را در آیه دیگر یادآور شده است آنجا که می فرماید: «انهم یرونه بعیدا* و نریه قریبا؛ آنان رستاخیز را دور و ما آن را نزدیک مشاهده می کنیم.» (معارج/ 6- 7)
«و انشق القمر؛ ماه دو نیم شد.» (قمر/ 1) ناگفته پیداست لفظ «انشق» ماضی است و بی جهت نمی توان آن را به مستقبل حمل نمود و گفت مقصود این است که در آینده دو نیم می شود و به اصطلاح نمی توان گفت به معنی (ینشق) است.
گذشته بر این جمله پیشین (اقتربت) صیغه ماضی است و به معنی "نزدیک شد" می باشد، طبعا جمله معطوف بر آن نیز ماضی خواهد بود، در نتیجه ما نمی توانیم بدون دلیل، لفظ «انشق» را به معنی مضارع بگیریم یعنی در آینده که قیامت باشد، ماه خواهد شکافت. ممکن است سؤال شود که نزدیکی قیامت با دو نیم شدن ماه به دست پیامبر (ص) چه تناسبی دارد که کنار هم آمده اند.
پاسخ آن روشن است زیرا انشقاق قمر، و ظهور پیامبر خاتم، از شرایط و علایم قیامت است از این جهت این جمله به هم عطف شده اند و از نظر قرآن، علایم قیامت محقق گردیده است چنانکه می فرماید: «هل ینظرون الا الساعة ان تأتیهم بغتة و هم لایشعرون؛ آنان انتظار می کشند که رستاخیز به طور ناگهانی فرا رسد ولی (بدانید) که علایم آن محقق شده است.» (زخرف/ 66) «و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحر مستمر؛ اگر معجزه ای ببینند از آن اعراض می کنند و می گویند این سحر و جادوی مستمر است.» (قمر/ 2)
مقصود از "آیه" به معنی نشانه است غیر قرآن است به دلیل این که می گوید: «یروا» (ببینند) و اگر مقصود، قرآن بود مناسب بود که به جای دیدن لفظ نزول و مانند آن را به کار ببرد. «این معجزه دیده شده» همان «شق قمر» است که در آیه پیش وارد شده است. با دقت در این فراز، روشن می گردد که ظرف و زمان دو نیم شدن ماه، در این جهان است نه در آستانه آخرت، زیرا در آن زمان کسی نمی تواند بگوید این همان سحر مستمری است که نیاکان ما نیز با آن روبرو بودند! خلاصه اینکه می گویند این همان سحر مستمر است باید گفت مقصود «شق قمر» به وسیله پیامبر (ص) است که آنان آن را سحر می خوانند.
استاد علامه طباطبایی نوشته است: «سید شریف نوشته است که "حدیث شق القمر در میان اهل سنت، قطعی و یقین آور (متواتر) است. روایات بی شماری بر آن دلالت دارد که شیعه و سنی آنها را نقل کردهاند و محدثان هر دو طایفه، آنها را پذیرفته اند. پس، هم کتاب بر این معجزه دلالت دارد و هم سنت." به یقین دو نیم شدن یک کره آسمانی، ذاتا امکان دارد و دلیل عقلی بر محال ذاتی بودن آن وجود ندارد. و برهانی بر امتناع وقوعی آن اقامه نشد. از سوی دیگر، معجزه، امری خارق العاده است و وقوع پدیدههای خارق العاده نیز ممکن است و یکی از روشن ترین شواهد بر امکان وقوع شق القمر، وجود خود قرآن کریم است. پس، باید آن را بپذیریم؛ هر چند که از ضروریات دین نباشد.»
قرآن کریم، نه تنها درباره معجزات پیامبر، بلکه در شأن بسیاری از پیامبران به ایراد معجزه پرداخته و خاطرنشان ساخته است که همه پیامبران، در این گیتی تصرفاتی داشتهاند؛ چنانکه حضرت سلیمان (ع) به اذن خداوند فضا را تسخیر، و معادن مس را روان: «و لسلیمان الریح غدوها شهر و رواحها شهر و أسلنا له عین القطر و من الجن من یعمل بین یدیه بإذن ربه؛ و باد را برای سلیمان رام کردیم که رفتن آن در بامداد، به اندازه یک ماه مسافت، و آمدنش شبانگاه، یک ماه مسافت بود و معدن مس را برای او ذوب و روان کردیم و برخی از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار میکردند.»
(سبأ/ 12)
خداوند به عنوان معجزه، دریا را به تسخیر موسی (ع) درآورد و برای او جاده خاکی ایجاد کرد که با زدن عصا دریا شکافته شد: «فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا» (طه/ 77) و همان حضرت (ع) سینه سنگ سخت را با زدن عصا می شکافت و دوازده چشمه آب از آن جستن می کرد: «أن اضرب بعصاک الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عینا» (اعراف/ 160)
خداوند برای حضرت ابراهیم (ع) انبوه آتش خشمگین را سرد و سلامت میکرد: «یا نار کونی بردا و سلاما علی إبراهیم» (انبیاء/ 69) و ناقه صالح و معجزات حضرت عیسی و....
بنابراین، اشکال در شق القمر و دیگر معجزات پیامبران، فرسنگها از خردورزی فاصله دارد؛ زیرا بین امتناع عادی و امتناع عقلی، فرق گذاشته نشد و بین خرق عادت و خرق اصل قانون علیت تفکیک نشد.
معجزه پیامبر اکرم شق القمر تاریخ اسلام ویژگی های پیامبران اثبات نبوت