واژه «دین» در لغتبه معانى گوناگونى از جمله: جزا، اطاعت، قهر و غلبه، عادت، انقیاد، خضوع، پیروى و مانند آنها آمده است. در قرآن کریم نیز آیاتى وجود دارد که از آنها، معناى جزا، شریعت و قانون، طاعت و بندگى استنباط مى شود. همین موارد استعمال واژه «دین» در قرآن مى تواند به عنوان راهى براى شناسایى و به دست آوردن تعریف دین از دیدگاه اسلام و دانشمندان اسلامی شمرده شود. با این دقت، در خواهیم یافت که «دین عبارت است از اطاعت، گرایش، فرمانبردارى و تسلیم در برابر حقیقت» که در این صورت، با معانى لغوى نیز سازگارى بسیارى وجود خواهد داشت.
البته مراد این دانشمندان از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نام دین بر او نهاده مى شود و منظور آنها دین بشرى و ادیانى که ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد، نمی باشد و منظور آنها دینی نیست که بر پایه بت پرستى یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن باشد. بلکه منظور آنها از دین ادیانى است که ریشه در غیب دارند و پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است و انسان نه سازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آن اعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و سلوک فردى و اجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند.
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان مى نویسد: «لایدینون دین الحق، اى لایطیعون؛ از دین حق پیروى نمى نمایند و به آن گرایش ندارند و یا آن را دین حق تلقى نمى کنند» (اى لا یاخذونه) علامه با بیان اینکه دین تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته، بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهایی جامع و مقرراتی مخصوص وضع نموده است، می گوید: دین، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد به این عقاید و انجام این دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است.
ایشان در تفسیر المیزان بعد از غیر تقلیدی دانستن پیروی از دین مینویسد: دین مجموعه ای از معارف مربوط به مبدأ و معاد و قوانین اجتماعی، از عبادات و معاملات که از طریق وحی و نبوت به بشر رسیده، نبوتی که صدقش با برهان ثابت شده و نیز مجموعه از اخبار که مخبر صادق از آن خبر داده، مخبری که باز صادق بودنش به برهان ثابت شده است. در جا دیگر می نویسد: دین نظام عملى مبتنى بر اعتقاد است که مقصود از اعتقاد در این مورد تنها علم نظرى نیست، زیرا علم نظرى به تنهایى مستلزم عمل نیست، بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است. با توجه به غایت و هدف دین در المیزان نیز ذیل آیه 27 سوره روم مى خوانیم: «لیس الدین الا سنة الحیاة و السبیل التى یجب على الانسان ان یسلکها حتى یسعد فى حیاته فلا غایة للانسان یتبعها الالسعادة؛ دین جز قانون زندگى و راهى که انسان باید براى رسیدن به سعادت بپیماید، نیست و هدف نهایى انسان همان رسیدن به سعادت است.» (تاریخ جامع ادیان، ص 79 و 81)
و در همین کتاب در جای دیگر در تعریف دین می نویشد: «دین روش مخصوصى است در زندگى که صلاح دنیا را به طورى که موافق کمال اخروى و حیات دایمى حقیقى باشد تأمین مى نماید. پس در شریعت باید قانون هایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج، روشن سازد.» (تفسیر المیزان ج 2، ص 182) همچنین در تلخیصى از کلام علامه طباطبایى چنین آمده است که: «دین نظام عملى مبتنى بر اعتقاد است که مقصود از اعتقاد در این مورد تنها علم نظرى نیست (هر چند علم نظرى براى آن نیز ضرورت دارد); زیرا علم نظرى به تنهایى مستلزم عمل نیست، بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است.» (تفسیر المیزان، ج 15، ص 8)
استاد مطهری مینویسد: اصول مکتب انبیاء که دین نامیده میشود یکی بوده است و آن اسلام است و اسلام نام دین خداست، که یگانه است، همه پیامبران برای آن مبعوث شدهاند و به آن دعوت نموده اند.
آیت الله جوادى آملى می نویسد: «دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسان ها باشد.» و می نویسد: «دین مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى است که هم به اصول فکرى بشر نظر دارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مى گوید و هم اخلاق و شئون زندگى او را تحت پوشش قرار مى دهد و به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعه انسانى و پرورش انسان ها در اختیار انسان قرار دارد. با توجه به این تعریف روشن مى گردد، دینى که مبتنى بر وحى است از بخش هاى گوناگون تشکیل مى شود: یک بخش آن عقاید است یعنى حقایق و واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شده است مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثال آنها. بخش دیگر آن اخلاقیات است یعنى تعالیمى که فضایل و رذایل اخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلق به فضایل را به وى ارائه داده است. بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگى تنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیت روابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مى گیرد.» (ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 223، مقاله انسان و دین).
ایشان در کتاب انتظار بشر از دین در تعریف دین می نویسد: «مراد از دین مکتبی است که از مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقررات اجرایی تشکیل شده است و هدف آن، راهنمایی انسان برای سعادتمندی است. دین به این معنا بر دو قسم است: دین بشری و دین الهی. دین بشری، مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود و برای خویش تدوین و وضع کرده است. از این رو ،این دین در راستای همان خواسته ها، انتظارات او را برآورده می سازد و اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است و انسان به گونه ای آن را تنظیم نموده که تمام قوانین و مقرراتش به سود او باشد و چیزی را بر او تحمیل نکند.» (انتظار بشر از دین، ص 24)
همچنین وی در کتاب شریعت در آینه معرفت در معناى اصطلاحى «دین» چنین آورده است: «دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسان ها باشد.» (شریعت در آینه معرفت، ص 93-95). در قسمت دیگرى از این کتاب (ص 157) آمده است: «...با اثبات دین به عنوان مجموعه قوانین و مقررات ثابتى که مبین انسان و جهان و پیوند میان آن دو است، نقش دین نسبت به جمیع معارف و علوم آشکار مى گردد».
استاد محمدتقى مصباح یزدی در تعریف دین می آورد: «دین به معناى اعتقاد به آفریننده اى براى جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید مى باشد از این روى، کسانى که مطلقا معتقد به آفریننده اى نیستند و پیدایش پدیده هاى جهان را تصادفى، و یا صرفا معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مى دانند (بى دین) نامیده مى شوند. اما کسانى که معتقد به آفریننده اى براى جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد (با دین) شمرده مى شوند و بر این اساس، ادیان موجود در میان انسان ها به حق و باطل، تقسیم مى شوند و دین حق عبارتست از: آیینى که داراى عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایى را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافى براى صحت و اعتبار، برخوردار باشند. هر دینى دست کم از دو بخش، تشکیل مى گردد: 1- اصول دین: عقیده یا عقایدى که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد. 2- فروع دین: دستورات عملى که متناسب با آن پایه یا پایه هاى عقیدتى و برخاسته از آنها باشد. بنابراین، کاملا به جاست که بخش عقاید در هر دینى (اصول) و بخش احکام عملى (فروع) آن دین نامیده مى شود چنان که دانشمندان اسلامى، این دو اصطلاح را در مورد عقاید و احکام اسلامى به کار برده اند. ادیان توحیدى که همان ادیان آسمانى و حقیقى هستند داراى سه اصل کلى مشترک مى باشند: اعتقاد به خداى یگانه، اعتقاد به زندگى ابدى براى هر فردى از انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر اعمالى که در این جهان انجام داده است و اعتقاد به بعثت پیامبران از طرف خداى متعال براى هدایت بشر به سوى کمال نهایى و سعادت دنیا و آخرت.» (محمد تقى مصباح یزدى، آموزش عقاید، ج 1، ص 33-28)
ایشان در کتاب ایدئولوژى تطبیقى در تعریف دین می نویسد: «کلمه دین به مجموعه اى از عقاید، اخلاقیات، احکام و قوانین فردى و اجتماعى اطلاق مى شود و ادیان آسمانى آینه ایى هستند که از طرف خداى متعال به پیغمبران وحى شده اند.» (ایدئولوژى تطبیقى، ص13). همچنین در کتاب آموزش عقاید دین را اینگونه تعریف نموده است: «دین برابر استبا اعتقاد به آفریننده اى براى جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید.» (آموزش عقاید، ج 1، ص 28)
در برخی از تعاریف دانشمندان اسلامی غایت و اهداف دین مد نظر بوده است: مانند آنچه در دایرة المعارف الاسلامیه آمده است که: «الدین وضع الهى سائق لذوى العقول باختیارهم ایاه الى الصلاح فى الحال و الفلاح فى المال؛ دین وضعى است الهى که صاحبان خود را به سوى رستگارى در این دنیا و حسن عاقبت در آخرت سوق مى دهد.» (تاریخ جامع ادیان، ص 79 و 81)
از جرجانى نیز نقل کرده اند که: «الدین وضع الهى یدعوا اصحاب العقول الى قبول ماهو عند الرسول(ص)، دین قانون و قرارداد الهى است که خردمندان را به سوى قبول آنچه در نزد رسول (ص) است، فرا مى خواند.» (تاریخ جامع ادیان، تص79 و 81) دانشمند گرامی فضل الله کمپانی میگوید: دین به معنای وسیع آن عبارتست از شناختن خدا و دانستن وظایف آدمی در برابر او و انجام آنها و دانستن تکلیف شخص نسبت به وجود خود و همنوعان خود و همچنین نسبت به حیوانات و بلکه سایر موجودات و همه اینها از غریزه فطری انسان سرچشمه میگیرد. بنابراین دین شامل تکالیف ثلاثه میشود یعنی تکالیف الهی که شامل تکالیف نظری و عملی است که تکالیف نظری همان اصول اعتقادات است و تکالیف عملی همان عبادات میباشد، تکالیف اجتماعی که مبتنی بر تکالیف حقوقی و اخلاقی است. تکالیف فردی که شامل تکالیف جسمی و روحی است.
مولانا جلال الدین رومی می فرماید:
چون ز خود رستی همه برهان شدی چون که گفتی بنده ام سلطان شدی
علامه اقبال لاهوری در تعریف دین مینویسد:
چیست دین برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک