در اسلام یک اصل اجتماعی هست به این صورت: «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه»؛ «تا آخرین حد امکان در برابر دشمن نیرو تهیه کنید و نیرومند باشید.» (انفال/60)
این اصل را "کتاب" یعنی قرآن کریم به ما تعلیم می دهد. از طرف دیگر، در سنت یک سلسله دستورها رسیده است که در فقه به نام "سبق و رمایه" معروف است، دستور رسیده که خود و فرزندانتان تا حد مهارت کامل، فنون اسب سواری و تیر اندازی را یاد بگیرید.
اسب دوانی و تیراندازی جزء فنون نظامی آن عصر و بهترین وسیله تهیه نیرو و نیرومند شدن در مقابل دشمن در آن عصر بوده است. ریشه و اصل قانون "سبق و رمایه" اصل "«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه»" است، یعنی تیر و شمشیر و نیزه و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد و جزء هدف های اسلامی نیست، آنچه اصالت دارد این است که مسلمانان باید در هر عصر و زمانی تا آخرین حد امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند.
در حقیقت، لزوم مهارت در تیر اندازی و اسب دوانی جامه ای است که به تن لزوم نیرومندی در برابر دشمن پوشانده شده است و به عبارت دیگر، مهارت در تیر اندازی شکل اجرایی نیرومند بودن در آن عصر و زمان بوده است. لزوم نیرومندی در مقابل دشمن، قانون ثابتی است که از یک احتیاج ثابت و دائم سرچشمه می گیرد، اما لزوم مهارت در تیر اندازی و اسب دوانی مظهر یک احتیاج موقت است و با مقتضیات زمان و توسعه عوامل فرهنگی و فنی تغییر می کند و چیزهای دیگر از قبیل لزوم مهارت در به کار بردن سلاح های امروز جای آن را می گیرد.
مثال دیگر: پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «طلب العلم فریضة علی کل سلم و سلمة»؛ «طلب دانش بر هر مسلمان واجب است.»
دانشمندان اسلامی به ثبوت رسانیده اند که وجوب تحصیل دانش از نظر اسلام در دو مورد است: یکی در موردی که تحصیل ایمان، به دانش بستگی دارد و دیگر در مواردی است که انجام یک وظیفه بدان بستگی پیدا می کند.
در مورد دوم می گویند وجوب طلب دانش "تهیوی" است، یعنی برای این است که انسان را برای عمل و انجام وظیفه آماده نماید. اینجاست که تحصیل علوم از نظر وجوب و عدم وجوب به حسب مقتضیات زمان متفاوت می شود. در برخی از زمان ها انجام تکالیف اسلامی حتی تکالیف اجتماعی از قبیل تجارت، صنعت، سیاست و غیره نیاز چندانی به تحصیل دانش ندارد، تجربیات عادی کافی است، ولی در زمان دیگر مانند زمان ما انجام این وظایف آن چنان پیچیده و دشوار است که سال ها درس و تخصص لازم است تا انجام تکالیف اجتماعی اسلامی (واجب های کفایی) امکان پذیر گردد. از این رو تحصیل علوم سیاسی و اقتصادی و فنی و غیره که در عصری واجب نبود در عصر دیگر واجب می شود. چرا؟ چون اجرا و عملی ساختن اصل لزوم حفظ حیثیت و عزت و استقلال جامعه اسلامی که یک اصل ثابت و دائم است در شرایط این زمان جز با تحصیل و تکمیل دانش حاصل نمی شود و انجام این تکلیف در شرایط و زمان های مختلف به یک شکل نیست.
از این گونه مثال ها زیاد می توان پیدا کرد. تشریح بدن میت که در عصر ما برای پیشرفت علم ضروری شناخته شده است یکی از مصادیق باب "تزاحم" است. چنانکه می دانیم اسلام احترام بدن مسلمان و تسریع در مراسم تجهیز میت را لازم شمرده است. از طرفی قسمتی از تحقیقات و تعلیمات پزشکی در عصر ما متوقف بر تشریح است. دو مصلحت در جهت مخالف یکدیگر قرار گرفته اند.
بدیهی است مصلحت تحقیقات و تعلیمات پزشکی بر مصلحت تسریع تجهیز میت و احترام بدن او ترجیح دارد. در صورت انحصار به میت مسلمان و کافی نبودن غیر مسلمان، و با مقدم داشتن میت ناشناخته بر میت شناخته شده و رعایت بعضی خصوصیات دیگر، به حکم قاعده "اهم و مهم" از تشریح بدن میت مسلمان رفع منع می شود. این قاعده نیز مثال های فراوان دارد.