روشن است که درک و دریافت آن گروه از انسان ها که توانایی نفوذ به منطقه «من» یا «ذات» دارند با توجه به مراتب قدرت مغزی و روانی بسیار مختلف می باشد.ما دراینجا به ذکر نمونه ای از آنها به طور مختصر می پردازیم:
1- "من دریافت شده" یک حقیقت کلی که در عین حال جنبه شخصی برای هر فرد انسانی دارد. کلی از آن جهت که قابل تطبیق بر همه جنبه دوران ها و احوال و موقعیت های گوناگون انسان است.اما جنبه شخصی"من دریافت شده" اینست که قابل تکرار و تعدد نیست، تنها مخصوص یک شخص است.دارای تعین هویتی قابل تشخیص نیست، اگر چه ممکن است آن دریافت شده از مقوله هویت حقایق درونی مانند تصورات، اندیشه، تعقل، اراده و تصمیم و تخیل و لذت و الم بوده باشد.
"من" در این نوع درک و دریافت بیشتر به یک حقیقت مبهم شبیه است تا یک حقیقت معین. باید توجه داشته باشیم که نفس (من یا ذات) آدمی همان طور که تجارب نشان داده و منابع اسلامی نیز آن را تاییدمی کند در متن حیات طبیعی، همان طور که می تواند از مختصات فوق العاده عالی مانند اندیشه ها، اکتشافات، فداکاری ها در راه پیشبرد حیات مادی و معنوی بشریت برخوردار باشد، همچنان می تواند تا پست ترین و پلیدترین لجنزار ذلت سقوط نموده و نفس او در میان مختصات ضد آن حقایق عالی که دربالا گفتیم، غوطه ور گردد.
2- "من دریافت شده" به عنوان حقیقتی بسیار با اهمیت مورد توجه قرار می گیرد "من" حقیقتی است که از "خود سازماندهی" برخوردار است، دارای علم و معرفت و احساسات بسیار والا که تعقل عالی، اکتشافات، عمل به تعهد ها، فداکاری ها درمسیر وصل به آرمان های ارزشی، عدالت و تقوی درحد بسیار بالا و همچنین تلاش و تکاپوهای تکاملی دارد. وخود حقیقت "من" چیست؟ تفاوت ما بین این دو "من دریافت شده" در اینست که در قسم اول هویت مختصات دریافت شده درونی، یک عده پدیده ها و فعالیت های ابتدایی درونی بوده در صورتی که در قسم دوم مختصات دریافت شده، حقایق والاتر و واقعیات ارزشی با اهمیت تر می باشد و "من" (نفس یا ذات)، انسانی هر چه باشد، مختصات قسم دوم برای معرفی ماهیت "من" مناسب تر است، زیرا اتصاف "من" با آن مختصات با عظمت که در طول تاریخ بشری دیده می شود، بهترین گواه عظمت فوق العاده این حقیقت "من" است.
3- "من دریافت شده" یک حقیقتی است مجرد فوق ماده و مادیات که جلوه گاهی از صفات خداوندی است. وصول "من" به این درجه از عظمت و امتیاز بی نظیر در میان مخلوقات، تنها به وسیله به کار انداختن عقل سلیم در دو قسمت نظری و عملی آن و تلقی جهان هستی به عنوان معبد بزرگ و رصدگاه نظاره و جذب به بی نهایت مطلق که خداست، امکان پذیر است و در نتیجه احساس حضور در پیشگاه الهی می کند که هر لحظه خود را درمجرای فیض خداوندی و نقطه تابش شعاع نور او می بیند و اگر "من" نخواهد و نتواند به هیچ وجه در مسیر این حرکت قرار بگیرد، نمی تواند هویت اصلی خود را در این زندگانی (پیشگاه خداوندی) دریابد. این "من" که با حضور در پیشگاه الهی در مجرای فیض مستمر خداوندی و در نقطه تابش خورشید الهی قرار گرفته است، قابل دریافت با علم حضوری (خودآگاهی) می باشد.نهایت امر، این علم شهودی مشروط به صفا و پاکی درون از خود خواهی و خود کامگی، در هر شکلی که بروز نماید، این اعتراض که دریافت چنین "من عالی" که از ماده و مادیات آزاد شده و به مقام تجرد نایل گشته است، برای اکثریت قریب به اتفاق انسان ها، امکان ناپذیر است، صحیح نیست، زیرا، همان طور که در بالا اشاره کردیم، علت اساسی این ناتوانی و محرومیت از دیدار "خویشتن" مربوط به خود خواهی ها و خود کامگی ها است. نه اینکه خود انسان ذاتا از چنین دیداری ناتوان است. همین مردم خود خواه، عدالت، آزادگی، زیبایی به طور مطلق، احساس تکلیف بر این را هم درک نمی کنند، ولی این عدم درک مربوط به جهالت و آلودگی درونی آنهاست، نه اینکه حقایق فوق قابل درک و دریافت نمی باشند. بالاتر از این حقایق، مقام اعلای خداوندی است که برای دل های پاک و آزاد از خودخواهی ها و خود کامگی ها قابل دریافت و شهود است،یعنی خداوند سبحان دل های پاک بندگان خود را تجلی گاه انوار خود قرار داده است. امیرالمومنین (ع) در پاسخ ذعلب یمانی که از آن حضرت پرسیده بود: «هل رایت ربک؟»؛ « آیا پروردگارت را دیده ای؟» چنین فرمود: «لم اعبدربا لم اره»؛ «نپرستیده ام خدایی را که ندیده ام» همان گونه که شهود خداوندی برای سالکان راه حق و حقیقت، به مقدار ظرفیت و توانایی آنان امکان پذیر است، درک و دریافت "من مجرد عالی" نیز برای رهروان مخلص راه حق و حقیقت، به مقدار ظرفیت و توانایی آنان، ممکن می باشد.