نخستین آموزگاران صلاح و فلاح بشری، انبیای الهی بوده اند. همه انسان های صالح نیز در مکتب همین پیامبران رشد یافته اند. اگر بزرگانی چون بوعلی و فارابی در مکتب اسلام پرورش یافته اند، دانمشندانی مانند افلاطون و ارسطو هم در دامن تعالیم موسی و عیسی (ع) رشد پیدا کرده اند. فارابی می گوید: «اگر بزرگانی چون افلاطون و ارسطو نبودند، بسیاری ازمردم با طریقه توحید و تفکر الهی آشنا نمی شدند.»
حضرت حکیم متاله فاضل تونی می فرمود: «هر شب جمعه که فرا می رسد، من برای حکمایی چون ارسطو فاتحه می خوانم.» نباید گمان کرد که اندیشه های حکیمانه از یونان و تفکر غیر الهی به اسلام سرایت یافته اند. افلاطون و ارسطو هم از پرورش یافتگان مکتب انبیای الهی بودند. اگرچه آنها از نبوغ بهره داشتند، اما اگر در آن مکتب پرورش نمی یافتند، بدین پایه از علم و معرفت نمی رسیدند.طبق بیان قرآن کریم، پیامبران الهی مطالب بکر و نوین آوردند و با گستراندن این مطالب، معرفت و علم را ترویج کردند. پیامبران دارای چهار برنامه عمومی بوده اند: تلاوت، آموزش کتاب، آموزش حکمت و تزکیه نفوس. اما برنامه ای ویژه نیز داشته اند که عبارت بوده است از آموزش دانش های خاص.
دانش خاص، آن است که انسان، به فراخور حال و مجال خود قابلیت و توانایی آموختن آن را ندارد و تنها با راهنمایی پیامبران بدان دست می یابد. یعنی سخن های کاملا تازه و بکری در مکتب انبیا به میان آمده اند که بدون ظهور این مکاتب، انسان هرگز نمی توانست این سخن های تازه را دریابد. اینجاست که قرآن به آدمیان خطاب می کند: «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون؛ و پیامبر به شما جیزهایی می آموزد که شما، خود، قابل آموختن آن نبودید.» (بقره/ 151)
روشن است که فرق زیادی است میان آموختن «آنچه نمی دانیم» و آموختن آنچه «خود قابل دانستن آن نیستیم.» همین سخن درباره پیامبر گرامی (ص) نیز رسیده است. قرآن کریم خطاب به آن پیامبر بزرگ می فرماید: «و علمک ما لم تکن تعلم؛ آنچه را خود توان آموختن نداشتی، خداوند به تو آموخت.» (نساء/ 113)
آنگاه که پیامبر توان دریافت این سخن های تازه را به خودی خود نداشته باشد، پیداست که مردان نابغه ای چون افلاطون و ارسطو هرگز بدون پیوند با مکتب انبیای الهی، نمی توانسته اند به آن معارف بلند دست یابند. پس نباید گمان کرد که این معرفت ها از غرب یا خصوص یونان به سرزمین های اسلامی راه یافته اند.
مرحوم «کلینی» از حضرت امام صادق (ع) آورده است که خداوند پیش از آنکه از نادانان تعهد بگیرد تا دانش را فراگیرند، از دانایان التزام گرفت تا دانش را تعلیم دهند: «ان الله لم یاخذ علی الجهال عهدا بطلب العلم حتی اخذ علی العلماء عهدا ببذل العلم للجهال لان العلم کان قبل الجهل؛ به راستی که خداوند پیشتر از دانشمندان پیمان گرفت تا دانش خود را به نادانان ارمغان کنند و آنگاه از نادانان پیمان ستاند که به دنبال دانش روند، زیرا دانش پیش از نادانی آفریده شد.»
پیش از گسترش خوان مکاتب بشری، انبیا بودند که مائده علم و دانش را گستردند و انان نخستین و تنها آموزگاران بشرند. هرجا انسان صالح دانمشندی است، دانش خود را از همین مائده و ماده گسترده به دست آورده است.